فصل هفتم: سرنوشت نهضت بعد از تبعید امام

علل جنجال آفرینی رژیم در قضیه شهید جاوید

کد : 145974 | تاریخ : 19/12/1395

علل جنجال آفرینی رژیم در قضیه شهید جاوید

‏درباره این موضوع ابتدا به عنوان مقدمه باید عرض کنم که محمدرضا پهلوی بعد از‏‎ ‎‏مراسم تاجگذاری در سال 46 تقریباً توانسته بود از راههای مختلف از جمله قوه قهریه و‏‎ ‎‏سرکوب مخالفان مشکلات سیاسی کشور را به نفع خود حل کند و ظاهراً بر اوضاع‏‎ ‎‏مسلط شود. در این میان دو موضوع در دستیابی رژیم شاه به آرامش و موفقیت بیشتر‏‎ ‎‏نقش بسزایی داشت یکی از آنها دستگیری اکثر اعضای گروه کمونیستی سیاهکل و‏‎ ‎‏به دنبال آن لو رفتن اعضای اولیه و متدین سازمان مجاهدین خلق مثل شهید حنیف نژاد،‏‎ ‎‏بدیع زادگان، سعید محسن و شریف واقفی بود که موفقیت بسیار مهمی برای رژیم‏‎ ‎‏به حساب می آمد زیرا با دستگیری اینها ظاهراً آخرین مرحله از دور جدید مبارزات‏‎ ‎‏مسلحانه که همزمان با قیام امام خمینی شکل گرفته بود، به پایان می رسید و خیال رژیم از‏‎ ‎


‎[[page 262]]‎‏این بابت راحت می شد. مشکل دیگری که دستگاه پهلوی با آن رو به رو بود مسأله‏‎ ‎‏مبارزات امام بود که رژیم سعی می کرد با تبعید ایشان به نجف با این تصور که ایشان در‏‎ ‎‏نجف و در میان علمای برجسته آنها جلوه ای نخواهد داشت و در بین آنها ذوب خواهد‏‎ ‎‏شد یاد و نامش را محو کند. تلاش بعدی رژیم در مواجهه با امام بعد از رحلت آقای‏‎ ‎‏حکیم شروع شد به این صورت که با ارسال تلگراف تسلیت برای آقایان شریعتمداری و‏‎ ‎‏خوانساری درصدد برآمد که مرجعیت شیعیان را لااقل در ایران در این دو نفر منحصر‏‎ ‎‏کند و با منزوی کردن امام و کم کردن مقلدین و طرفدارانش زمینه تداوم و تکامل انقلاب‏‎ ‎‏و قیام ایشان را از بین ببرد که البته در این مورد با شکست و ناکامی مواجه شد و اما رژیم‏‎ ‎‏سفاک پهلوی با توجه به اقدامات سرکوب گرانه اش از یک سو و تبلیغات وسیعی که از‏‎ ‎‏سوی دیگر انجام می داد توانسته بود تا حدود زیادی افراد مبارز و ناراضی را خاموش‏‎ ‎‏سازد و افراد بیخبر و ناآگاه را به حامیان خویش مبدل کند که این مدافعین غافل اغلب در‏‎ ‎‏نقاط دور افتاده و روستایی قرار داشتند؛ به همین خاطر یکی از مشکلات ما در سفرهای‏‎ ‎‏تبلیغی به روستاها سر و کله زدن با این مدافعین بی جیره و مواجب شاه بود که از ما‏‎ ‎‏می خواستند در پایان سخنرانی حتماً برای سلامتی شاه و فرح و ولیعهدش دعا کنیم.‏‎ ‎‏متأسفانه من در تمام مناطق روستایی در استانهای مختلف با این مسأله رو به رو شدم در‏‎ ‎‏استانهای آذربایجان غربی و شرقی و همدان و کرمان... حتی به طور مشخص یادم می آید‏‎ ‎‏که یک بار برای تبلیغ به روستایی در اطراف رفسنجان در نزدیکی بهرمان زادگاه آقای‏‎ ‎‏هاشمی رفته بودم و در آنجا نیز از من خواستند که برای شاه دعا کنم ولی من هیچ گاه زیر‏‎ ‎‏بار این خواسته نامعقول مردم روستا نرفتم که باعث ناراحتی و دلخوری آنها می شد و‏‎ ‎‏گاهی من مجبور می شدم بدون گرفتن چیزی از آنها روستا را ترک کنم و همین مسأله‏‎ ‎‏موجب شد که من به طور کلی تبلیغ در روستاها را کنار بگذارم و در مجموع رژیم کم کم‏‎ ‎‏داشت به اهدافش نزدیک می شد اما اطلاعیه جمعی از مدرسین و بزرگان حوزه و‏‎ ‎‏معرفی حضرت امام خمینی به عنوان مجتهد اعلم و آگاه به زمان و شایسته برای احراز‏‎ ‎‏مقام مرجعیت همه معادلات رژیم را در این خصوص برهم زد و امام به عنوان مرجع‏‎ ‎‏تقلید برای عموم مردم ایران مطرح شد و استقبال وسیعی از طرف مردم برای تقلید از‏‎ ‎


‎[[page 263]]‎‏ایشان صورت گرفت. حضرت امام با اینکه بعد از قیامش در سال 42 نامش پرآوازه شد‏‎ ‎‏ولی چون خود ایشان مخالف تبلیغ برای مرجعیتش بود این بُعد قضیه مسکوت ماند و تا‏‎ ‎‏سال 49 و رحلت آقای حکیم، امام نگذاشت کسی از اطرافیانش قدمی برای توسعه‏‎ ‎‏مرجعیت ایشان بردارد به همین دلیل تا آن زمان اکثر مردم ایران از آقای حکیم تقلید‏‎ ‎‏می کردند. بعد از صدور اطلاعیه و تمایل شدید مردم برای تقلید از امام و ناکامی رژیم در‏‎ ‎‏اجرای نقشه هایش طبیعی بود که از دست امام و پدیدآورندگان آن اطلاعیه سخت‏‎ ‎‏عصبانی و خشمگین باشد و چون دیگر کار از کار گذشته بود رژیم شاه به قصد انتقام‏‎ ‎‏گرفتن در کمین نشست و مترصد فرصت مناسب شد. یکی ـ دو سال از این قضیه‏‎ ‎‏نگذشته بود که کتاب ‏‏شهید جاوید‏‏ تألیف آقای صالحی نجف آبادی که ضمناً از تهیه کنندگان‏‎ ‎‏و امضاکنندگان اصلی آن اطلاعیه بود منتشر شد و تقریظهایی از جانب اساتید بزرگ‏‎ ‎‏حوزه مانند آقای منتظری و آقای مشکینی که آن اطلاعیه را نیز امضا کرده بودند بر این‏‎ ‎‏کتاب نوشته شد. کتاب ‏‏شهید جاوید‏‏ یک کتاب تاریخی تحقیقی بود که با چشم پوشی از‏‎ ‎‏بعضی اشتباهات و اشکالات وارد و غیر وارد بر آن یک کتاب سیاسی نیز به شمار‏‎ ‎‏می آمد که شاید این جنبه از کتاب چندان مورد توجه عموم مردم قرار نگرفت. سیاسی‏‎ ‎‏بودن ‏‏شهید جاوید‏‏ از آن جهت بود که با ادله و شواهد تاریخی اثبات می کرد که حضرت‏‎ ‎‏امام حسین (ع) به انگیزه تشکیل حکومت، حرکت و قیام خویش را آغاز نمود و هدفش‏‎ ‎‏تنها این نبود که به کربلا بیاید و به شهادت برسد. حضرت سیدالشهدا گذشته از جنبه‏‎ ‎‏امامت و عصمتش به عنوان یک انسان عاقل و آگاه به زمان و اهل سیاست و تدبیر، اوضاع‏‎ ‎‏زمانه اش را به دقت زیرنظر داشت و هنگامی که زمینه را برای قیام و به دست گرفتن زمام‏‎ ‎‏امور مهیا دید حرکتش را آغاز کرد منتها در میانه راه شرایط دیگری پدید آمد و امام به آن‏‎ ‎‏هدف اولیه اش نرسید همان طوری که حضرت علی (ع) نیز موقعی که آمادگی مردم را‏‎ ‎‏برای پذیرش خلافتش دید بیعتشان را پذیرا شد. کتاب ‏‏شهید جاوید‏‎[1]‎‏ با این مضمون یک‏‎ ‎
‎[[page 264]]‎‏پیام مهم اساسی و سیاسی برای علما و عامه مردم دربرداشت و آن پیام این بود که علما و‏‎ ‎‏مردم باید از امام و مقتدا و محبوبشان امام حسین (ع) این درس را نیز بیاموزند و در فکر‏‎ ‎‏تأسیس یک نظام اسلامی باشند همان طوری که امام حسین (ع) برای این هدف قیام کرد‏‎ ‎‏و جان خود و فرزندان و اصحابش را برای آن هدف والا گذاشت. قوّت گرفتن این فکر و‏‎ ‎‏مسأله در اذهان مردم یک زنگ خطر جدی و مهم برای رژیم پهلوی بود زیرا با این ایده‏‎ ‎‏اساس و بنیان حکومت پهلوی و اساساً نظام سلطنتی متزلزل می شد و حتی مشروعیت‏‎ ‎‏ظاهری اش را نیز از دست می داد زیرا مردم درمی یافتند که حکومت حق، حکومتی‏‎ ‎‏است که بر مبنای اسلام پی ریزی شود و باید برای رسیدن به چنین حکومتی همانند امام‏‎ ‎‏حسین (ع) مبارزه و جانفشانی کرد؛ به همین علت رژیم حساسیت ویژه ای نسبت به این‏‎ ‎‏کتاب و کتاب ‏‏ولایت فقیه‏‏ حضرت امام که پیش از آن و به طور مستقیم مسأله حکومت‏‎ ‎‏اسلامی را در عصر حاضر مطرح کرده بود از خود نشان داد و در صدد برآمد که با این‏‎ ‎‏کتاب و مؤلف و تأییدکنندگانش بشدت برخورد کند. خصوصاً که همین افراد در معرفی‏‎ ‎‏امام به عنوان اعلم مجتهدین، بیشترین نقش را ایفا کرده بودند و باید از آنان انتقام گرفته‏‎ ‎‏می شد. برنامه ای که رژیم پهلوی برای مقابله با این کتاب طرح ریزی کرده بود به طور‏‎ ‎‏مشخص سه هدف عمده را دنبال می کرد: هدف اول ضربه زدن به خود کتاب و دیدگاه‏‎ ‎‏سیاسی مطرح شده در آن بود. هدف دوم لطمه زدن به حیثیت نویسنده محترم کتاب و‏‎ ‎‏اساتید انقلابی و بزرگ حوزه که کتاب را مورد تأیید قرار داده و بر آن تقریظ نوشته بودند،‏‎ ‎‏بود. هدف سوم که شاید هدف اصلی و مهم این برنامه بود خدشه وارد کردن به وجهه و‏‎ ‎


‎[[page 265]]‎‏موقعیت خود امام به عنوان بانی تز ولایت فقیه و حکومت اسلامی در قرن اخیر بود.‏‎ ‎‏رژیم تصور می کرد که با اجرای این برنامه و لطمه زدن به انقلابیون طرفدار امام و حذف‏‎ ‎‏آنها از جامعه می تواند ضربه مهمی بر امام وارد کند همان طوری که سیاست شیطانی‏‎ ‎‏سلاطین جور در طول تاریخ این بود که برای مقابله با شخصیتهای محبوب و بزرگ و‏‎ ‎‏ضربه زدن به آنها و جلوگیری از اقبال مردم نسبت به آنها ابتدا دوستان و اطرافیان و‏‎ ‎‏هواداران نزدیک شخصیت آن فرد محبوب را تضعیف کنند و بعد به راحتی او را از میدان‏‎ ‎‏مبارزه بیرون برانند مانند اقداماتی که معاویه در مقابله با امام علی (ع) و امام حسن (ع)‏‎ ‎‏انجام داد و با صرف مبالغ هنگفتی سعی کرد یاران نزدیک این دو امام بزرگوار را به‏‎ ‎‏سمت خودش بکشاند و به صورتهای گوناگون آنها را از حضرت امیر (س) و امام‏‎ ‎‏حسن (ع) دور کند تا در نهایت به هدفش که تسلیم این دو امام در برابر خواسته هایش بود‏‎ ‎‏نایل شود. رژیم پهلوی نیز با این تصور و با توجه به آن اهداف دست به کار شد و بدیهی‏‎ ‎‏بود که می بایست کارش را از خود حوزه و از میان روحانیون آغاز کند این بود که دستهای‏‎ ‎‏پنهان و پیدای رژیم به تحریک علما و روحانیون مشغول شد و آنها را به برخورد و مقابله‏‎ ‎‏شدید با این کتاب کشاند.‏

‎ ‎

‎[[page 266]]‎

  • . شهید جاوید نام کتابی از آقای نعمت الله صالحی نجف آبادی درباره قیام امام حسین (ع) است. نویسنده اظهار عقیده کرده است که امام در آغاز برای تشکیل حکومت و اصلاح جامعه قیام کردند و سپس با ملاحظه وضع  کوفه از ادامه قیام منصرف گردیدند و خواستند به مکه بازگردند. اما جلوگیری عمال یزید از بازگشت امام، ایشان را ناچار از جنگ با آنان ساخت، و در این مرحله امام آماده شهادت شدند. به عقیده نویسنده امام در آغاز حرکت خویش به تشکیل حکومت و حمایت مردم کوفه امیدوار بودند. اما اهل تحقیق از علمای شیعه اعتقاد دارند که امام قبل از حرکت به سوی کوفه از حوادث هولناک آینده باخبر بودند ولی برای انجام تکلیف الهی و گزاردن عهدی که با خداوند داشتند به کربلا آمدند. مدتها به جای پرداختن به مسائل مبارزه، مطالب این کتاب در محافل مذهبی موضوع بحث و انتقاد و اختلاف بود. ضمناً در بحبوحه انقلاب نویسنده مزبور تصمیم به چاپ کتابی دیگر در مورد حدیث کساء گرفت. آیت الله سیدحسن طاهری از مدرسین حوزه قم از سوی دوستان امام مأمور می شوند تا موضوع را به اطلاع امام برسانند تا احیاناً در اوج مبارزه دوباره مسائل بحث انگیز پیش نیاید، ایشان از طریق حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی موضوع را به امام منعکس می نماید. آن حضرت به وسیله آقای طاهری به نویسنده پیغام می دهند که از چاپ کتاب منصرف شود. در نتیجه چاپ کتاب در آن زمان متوقف می شود.

انتهای پیام /*