فصل یازدهم: انقلاب در آستانه پیروزی

علل شکست توطئه حکومت نظامی

کد : 146160 | تاریخ : 20/12/1395

علل شکست توطئه حکومت نظامی

‏من معتقدم که برای شکست توطئه حکومت نظامی و کودتا سه عامل مهم و عمده‏‎ ‎‏می توان برشمرد. اولین عامل موقعیت ممتاز حضرت امام در بین قاطبه مردم ایران بود.‏‎ ‎‏مردم به امام عشق می ورزیدند و از دل و جان فرامینش را اطاعت می کردند. عامل‏‎ ‎‏دوم حضور حضرت امام در ایران و در بین مردم بود؛ به عبارت دیگر اگر حضرت‏‎ ‎‏امام در خارج از ایران بود و این فرمان را صادر می کرد شاید اینطور تأثیر نمی گذاشت‏‎ ‎‏و مردم را به خیابانها نمی کشاند اما وقتی مردم می دیدند که امام هم در میان آنهاست و‏‎ ‎‏در معرض همین خطرها قرار دارد و یاران نزدیک امام مثل آقایان طالقانی، منتظری،‏‎ ‎‏شهید بهشتی،‏‎[1]‎‏ خامنه ای، هاشمی، موسوی اردبیلی و دیگران به خیابانها آمده اند و در‏‎ ‎‏کنار آنها هستند،‏‎[2]‎‏ طبعاً انگیزه شان برای مقابله با حکومت نظامی رژیم خیلی بیشتر‏‎ ‎‏می شد.‏

‏    ‏‏سومین عامل نظام از هم گسیخته ارتش بود. جز عده ای معدود از نظامیان که شاید‏‎ ‎‏بیست درصد ارتش را شامل می شد از مافوق خود اطاعت نمی کردند و من نمی دانم‏‎ ‎


‎[[page 512]]‎‏بختیار با تکیه بر کدام نیرو می خواست کودتا بکند. شاید تصور می کرد که صرف اعلام‏‎ ‎‏حکومت نظامی مردم را به وحشت انداخته و از آمدن به خیابانها باز می دارد و اصلاً‏‎ ‎‏نیازی به تیراندازی و درگیری ارتش با مردم نیست؛ اما تمام این محاسبات غلط از آب‏‎ ‎‏درآمد و این توطئه شکست خورد. گفتنی است که حضرت امام و سران انقلاب، کار‏‎ ‎‏روی ارتش را از چندین ماه قبل با فرمان فرار سربازان از پادگانها و همچنین ارتباط با‏‎ ‎‏بعضی از افسران متعهد ارتش و در مرحله بعد تماس با فرماندهان عالیرتبه ارتش برای‏‎ ‎‏عدم مواجهه ارتش با مردم و عدم همکاری با رژیم آغاز کرده بودند که قول مساعد‏‎ ‎‏نظامیها را به همراه داشت. ضمن اینکه در سایر بخشهای ارتش هم شکافهایی پدید آمده‏‎ ‎‏بود و عمده افراد نیروی هوایی هم به نیروهای انقلاب پیوسته بودند و حتی در گارد‏‎ ‎‏جاویدان که جزو وفادارترین نیروهای رژیم به شمار می آمدند به جهت اینکه بعضی از‏‎ ‎‏افراد این گارد به خاطر مخالفت با رژیم زندانی شده بودند و احتمال اعدامشان می رفت،‏‎ ‎‏اختلافاتی بروز کرده بود و شاید بتوان گفت که در روزهای پایانی حکومت پهلوی دیگر‏‎ ‎‏نیروی قابل اعتمادی برای رژیم در درون ارتش باقی نمانده بود. به همین جهت بود که‏‎ ‎‏پایگاههای رژیم یکی پس از دیگری و به سرعت سقوط می کرد و در اختیار انقلابیون‏‎ ‎‏قرار می گرفت.‏

‎ ‎

‎[[page 513]]‎

  • . آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی فرزند فضل الله در سال 1307 در اصفهان به دنیا آمد. در کنار دروس دبیرستان، دروس حوزوی را هم فراگرفت. در سال 1325 عازم قم شد و از محضر اساتیدی چون آیت الله محقق داماد، امام خمینی، آیت الله بروجردی، سیدمحمدتقی خوانساری، حائری یزدی و علامه طباطبایی بهره گرفت. در سال 1327 وارد دانشکده معقول و منقول شد و در سال 1333 مدرسه دین و دانش را به سبک جدید تأسیس کرد و خود به عنوان استاد زبان انگلیسی در آن مدرسه مشغول به تدریس شد. در سال 1338 موفق به اخذ درجه دکترا شد. در سال 1342 مدرسه علمیه حقانی را بنیانگذاری کرد و از این زمان با شروع نهضت اسلامی فعالیت ایشان نیز بیشتر شد که تأسیس جمعیت مؤتلفه اسلامی از جمله آنهاست. در سال 1343 به اصرار آقای حائری یزدی و میلانی به هامبورگ رفت و به تبلیغ و ارشاد اسلامی پرداخت. در این زمان نام «مسجد ایرانیان» به «مرکز اسلامی هامبورگ» تغییر یافت. در سال 1349 به ایران مراجعه کرد و در  سال 1354 به مدت چند روز توسط ساواک دستگیر شد و در سال 1356 به تشکیل جامعه روحانیت مبارز همت گمارد. در سال 1357 مجدداً دستگیر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو شورای انقلاب و یکی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی بود. در مجلس خبرگان قانون اساسی به طور جدی فعالیت داشت و اولین رئیس دیوانعالی کشور پس از انقلاب بود. شهید بهشتی به عنوان یک شخصیت برجسته، موجب بغض و عداوت قرار گرفت و سرانجام در هفتم تیرماه 1360 همراه با عده ای از شخصیتهای مملکتی در انفجار حزب  جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران به دست منافقین به شهادت رسید.
  • . لازم به یادآوری است که بعضی از این بزرگواران در آن روز برای اینکه به مردم قوّت قلب بیشتری بدهند با ماشین به خیابانها می رفتند و حضورشان را در کنار مردم اعلام می کردند.

انتهای پیام /*