فصل یازدهم: انقلاب در آستانه پیروزی

تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی

کد : 146163 | تاریخ : 20/12/1395

تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی

‏به عنوان پیش زمینه تأسیس دفتر تبلیغات باید عرض کنم که پس از پیروزی انقلاب و‏‎ ‎‏حضور حضرت امام در ایران یک ستادی تحت عنوان ستاد انقلاب در پاساژ حضرتی‏‎ ‎‏تشکیل شد که به امور مختلفی رسیدگی می کرد. پاساژ حضرتی که آن موقع به تازگی‏‎ ‎‏شناخته شده و هنوز مغازه هایش به مردم واگذار نشده بود، توسط اولین تولیت حرم‏‎ ‎‏مطهر بعد از انقلاب یعنی آقای مولایی در اختیار انقلابیون قرار گرفته بود. در تعدادی از‏‎ ‎‏مغازه های پاساژ نیروهای کمیته انقلاب فعالیت می کردند. تعدادی از مغازه ها نیز به‏‎ ‎‏دادگاههای انقلاب و امر قضاوت اختصاص یافته بود که آیت الله منتظری به فرمان‏‎ ‎‏حضرت امام مأمور گزینش قضات و صدور حکم آنها شده بود و ایشان نیز آقای مؤمن را‏‎ ‎‏به عنوان جانشین خود برگزیده بود که عمده کار گزینش هم توسط ایشان صورت‏‎ ‎‏می گرفت و غالباً احکام قضات را نیز ایشان می نوشتند و برای امضا و تأیید به آقای‏‎ ‎‏منتظری می داد و گاهی هم به نیابت از ایشان خودش امضا می کرد و بعد این قضات را به‏‎ ‎‏نقاط مختلف کشور که نیازمند قاضی بود می فرستادند. دو ـ سه تا از مغازه های پاساژ نیز‏‎ ‎‏در اختیار بخش تبلیغات قرار گرفته بود که جناب آقای طاهری خرم آبادی و دو ـ سه نفر‏‎ ‎‏دیگر در آنجا کار می کردند و مسئولیت کل این ستاد نیز از طرف جامعه مدرسین به‏‎ ‎‏مرحوم آقای قدوسی که مدیری قوی و کارآمد به شمار می رفت، واگذار شده بود. در‏‎ ‎‏یکی از روزها در این بخش، اختلافی بین مرحوم آقای قدوسی و جوانی که از دوستان‏‎ ‎‏مرحوم حاج احمدآقا بود، به وجود می آید و این اختلاف به بگومگو و نزاع منجر‏‎ ‎‏می شود و مرحوم آقای قدوسی بر اثر عصبانیت یک سیلی به صورت آن جوان می زند او‏‎ ‎‏هم بلافاصله می رود و شکایت می کند و از طرف دادگستری مأموری برای جلب ایشان‏‎ ‎‏فرستاده می شود، ولی آقای قدوسی همراه مأمور نمی رود. قضیه کم کم بالا می گیرد و‏‎ ‎‏به گوش امام نیز می رسد و ایشان می فرماید: هر کسی سیلی زده است یا باید قصاص‏‎ ‎
‎[[page 518]]‎‏شود و یا طرف را به هر نحوی که شده است راضی نماید. اعضای جامعه مدرسین وقتی‏‎ ‎‏متوجه می شوند که امام هم از قضیه مطلع شده است پیش خودشان تصور می کنند که‏‎ ‎‏حاج احمدآقا به خاطر دوستی خود با آن جوان خبر را به امام رسانده است و چون به‏‎ ‎‏مذاقشان ناخوشایند می آید به عنوان اعتراض ستاد را تعطیل می کنند و اعلام می کنند:‏‎ ‎‏اگر بنا باشد حاج احمدآقا از این نوع کارها بکند ما نمی توانیم به کارمان ادامه بدهیم‏‎ ‎‏بنابراین حضرت امام یا باید حاج احمد آقا و نوه اش آسیدحسین را از خودش طرد کند و‏‎ ‎‏یکی از اعضای جامعه مدرسین را به جای آنها بگمارد و یا ما فعالیتی نخواهیم کرد، که‏‎ ‎‏حضرت امام نپذیرفت و زیر بار این خواسته جامعه مدرسین نرفت و این اقدام جامعه‏‎ ‎‏مدرسین یعنی تعطیل کردن ستاد و بخش تبلیغات در هنگامی بود که فصل تابستان‏‎ ‎‏نزدیک بود و نیاز مبرمی برای اعزام مبلغ و تبلیغ درخصوص انتخابات مجلس خبرگان‏‎ ‎‏قانون اساسی احساس می شد. بنده اگرچه از دور شاهد وقایع بودم و کم و بیش از ماجرا‏‎ ‎‏اطلاع داشتم ولی از عکس العمل امام و درخواست جامعه مدرسین خبر نداشتم تا اینکه‏‎ ‎‏یک روز جناب آقای شیخ حسن صانعی کسی را به منزل ما فرستاد (آن موقع هنوز تلفن‏‎ ‎‏منزل ما وصل نشده بود) و گفت: امام می خواهد شما را ببیند. وقتی خدمت امام رسیدم،‏‎ ‎‏ایشان فرمود: من از شما می خواهم که فوراً مرکزی را برای امر تبلیغات تأسیس کنید و به‏‎ ‎‏امور تبلیغی سر و سامان بدهید و این توان را من در شما می بینم و می دانم که به خوبی از‏‎ ‎‏عهده کار برمی آیید و بعد بلافاصله برخاست و از اتاق دیگر مقداری پول آورد و به من‏‎ ‎‏داد و فرمود: بروید کار را شروع کنید و به آقای صانعی هم دستور داد که ساختمانی را در‏‎ ‎‏اختیار من بگذارد که ایشان هم خانه دولتی رئیس ساواک قم واقع در اول دور شهر را به‏‎ ‎‏من داد. آسیدحسین نوه حضرت امام، شبانه رفت و کلید این منزل را که در اختیار آقای‏‎ ‎‏یزدی بود گرفت و به من تحویل داد و من نیز فردای آن روز با دعوت از آقایان ری شهری،‏‎ ‎‏شهید حقانی، عبایی، جعفری گیلانی و فهیم کرمانی و تقسیم استانها بین آنها کارم را‏‎ ‎‏شروع کردم و در عرض یک ماه برای حدود 2500 نفر از طلاب پرونده تبلیغی تشکیل‏‎ ‎‏دادیم و آماده اعزام برای تبلیغ کردیم و بعد به حضرت امام اطلاع دادیم که عده زیادی از‏‎ ‎‏طلاب آماده هستند. قبل از اعزام طلاب از حضرت امام خواستم که برای آنان سخنانی‏‎ ‎
‎[[page 519]]‎‏ایراد کنند که قبول فرمودند و سخنرانی جالب و تاریخی در مدرسه فیضیه برای آنها ایراد‏‎ ‎‏فرمودند و سپس ما این طلاب و فضلا را به مناطق مختلف کشور فرستادیم و به این‏‎ ‎‏ترتیب فعالیت دفتر تبلیغات اسلامی که در ابتدا دایره تبلیغات امام نام داشت آغاز شد.‏‎ ‎‏بعد از مدتی با پیش آمدن جریان آقای شریعتمداری، طبق امر امام، امکانات دارالتبلیغ‏‎ ‎‏نیز در اختیار دفتر قرار گرفت.‏

‎ ‎

‎[[page 520]]‎

انتهای پیام /*