یأس در من هیچ وقت نبوده است
این حقیقتی است که باید اعتراف کرد که قلعۀ محکمی بود که احتمال فتح آن [نمی رفت] و فتح شد. و دژ عظیمی بود که احتمال شکستن آن نمی رفت و شکسته شد. ملتی با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خدای تبارک و تعالی بود. من در پاریس که بودم و می شنیدم که تمام مردم بلاد ـ از آن اقصا بلاد تا مرکز، از دهات کوچک تا شهرستانهای بزرگ ـ همه با هم متحد شدند و همه یک کلمه می گویند و آن اینکه «سلسلۀ پهلوی نه و جمهوری اسلامی آری»، من آنجا اینطور فهمیدم که این دستْ، دستِ غیب است؛ انسان نمی تواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیتشان محدود است؛ ممکن است یک شهر را یا یک استان را، به وحدت کلمه برساند، ممکن است که یک گروه از مردم را وحدت کلمه درشان ایجاد کند لکن یک کشور سی و چند میلیونی با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها، همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست الاّ اینکه دستِ غیبی در کار است: خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ امام زمان ـ سلام الله علیه ـ [این تحول را در مردم پدید آورد]. از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است.
[[page 9]]