فصل دوم: امام و مردم

برای من مرگ بهتر است که این مصیبتها را بشنوم

کد : 146457 | تاریخ : 21/12/1395

برای من مرگ بهتر است که این مصیبتها را بشنوم

‏[‏‏در این دیدار ابتدا مادر یکی از شهدا سخنانی ایراد کرد که خلاصۀ آن در زیر آمده‏‎ ‎‏است:‏

‏     ای امام! ما در گنبد هیچ امنیت نداریم، ناموس و مالمان در خطر است. من دختر‏‎ ‎‏چهارده ساله ام را در آنجا گذاردم تا به حضور شما برسم. وقتی حرکت می کردم دخترم‏‎ ‎‏گفت: مرا هم به خدمت امام ببر، مرا به چه کسی می سپاری؟ آیا من از خود و ناموسم‏‎ ‎‏چگونه دفاع کنم؟ ای رهبر! من شرم دارم بگویم که مادری با گریه می گفت در جلوی‏‎ ‎‏روی من این گروه جنایتکار به دخترم تجاوز کرده و سر از بدن او جدا کردند.‏‏]‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     ای مادر! برای من مرگ بهتر از این است که این مصیبتها را بشنوم. ای مادرها و‏‎ ‎‏خواهرهای من! جوانهای شما جوانهای ما بودند. ...من اگر بمیرم بهتر از این است که‏‎ ‎‏[‏‏این مصیبتها را بشنوم‏‏]‏‏... . ما همه باید در راه اسلام شهید بشویم. اسلام عزیزتر از هر‏‎ ‎‏چیز است. من راجع به مصیبتهایی که به شما مادرها و خواهرها وارد شده است بسیار‏‎ ‎‏متأثرم به طوری که نمی توانم دیگر صحبت کنم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 131]]‎

  • )) همان؛ ج 7، ص 10ـ11.

انتهای پیام /*