این قدر ناراحت شدم که تلخی اش الآن هم هست
من باز این ناراحتی که برایم پیدا شد، در ملاقاتی که محمدرضا با یکی از رئیس جمهورهای امریکا بود ـ گمان می کنم جانسون بود ـ من آن تلخی در ذائقه ام باز مثل اینکه هست، که می دیدم این آدمی که وقتی در ایران است با مردم آنطور رفتار می کند، آنطور سرکوب می کند مردم را، آنجا جلوی میز آن رئیس جمهور ایستاده بود و او عینکش را برداشته بود به او نگاه نمی کرد. از این طرف، نگاه می کرد و این مثل یک بچۀ مکتبی. آن وقت من تشبیهش کردم به یک بچه مکتبیهای زمان سابق که مقابل معلّمشان، که خیلی از او می ترسیدند و وحشت داشتند. یک همچو صحنه ای بود. من اینقدر ناراحت شدم که تلخی اش الآن هم وقتی فکر می کنم، در ذائقه ام هست که ما مبتلای به چه وضعی بودیم.
* * *
[[page 248]]