فصل پنجم: خاطرات

مقاومت چقدر بود؟

کد : 146726 | تاریخ : 23/12/1395

مقاومت چقدر بود؟

‏وقتی که این قوای ثلاث ـ انگلستان و شوروی و امریکا ـ از سرحدّات ما آمدند و هجوم‏‎ ‎‏کردند به ایران، از قراری که گفتند، یکی از صاحب منصبهای آن وقت گفته بود ـ یعنی،‏‎ ‎‏رضاخان از او پرسیده بود ـ که مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت. آن هم دروغ‏‎ ‎‏گفته بود. بعد، گفته بود: چرا این جور شد؟ گفته بود: این هم مهم بود. اینها که آمدند من‏‎ ‎‏خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتی که این اجنبیها وارد شدند در تهران،‏‎ ‎‏صاحب منصبها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنی، تمام پادگانها را رها کردند. سربازها را من‏‎ ‎‏می دیدم که توی کوچه ها، توی خیابان، سرِخود دارند می گردند و حتی چیزی هم که‏
‎[[page 257]]‎‏بخورند نداشتند. یک شتری عبور می کرد، قافلۀ شترهایی عبور می کردند، مثل اینکه‏‎ ‎‏خربزه بود؛ اینها که می افتاد از رویشان، اینها حمله می کردند که بخورند و‏‎ ‎‏صاحب منصبهایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 258]]‎

  • )) همان؛ ص 401.

انتهای پیام /*