فصل پنجم: خاطرات

در تمام ایران شاید یک مجلس علنی نبود

کد : 146735 | تاریخ : 23/12/1395

در تمام ایران شاید یک مجلس علنی نبود

‏آن وقتی که کودتا شد، کودتای رضاشاه شد، تا حالا حاضر قضایا بوده ام. کارهایشان‏‎ ‎‏گاهی به ظاهر خیلی فریبنده بود لکن برخلاف مسیر ملت بود. وقتی که او آمد، ابتدائاً‏‎ ‎‏شروع کرد به اظهار دیانت و اظهار چه، و روضه خوانی و سینه زنی. و گاهی ماه محرم در‏‎ ‎‏همه تهران همۀ تکیه هایی که در تهران بود می رفت می گردید خودش تا وقتی که سوار‏‎ ‎‏شد؛ سلطه پیدا کرد. همین آدمی که اینطور مجلس روضه داشت، هم آنطور سینه زن، و‏‎ ‎‏ارتش می آمد به سینه زنی ـ که من خودم دسته های ارتش را هم دیدم ـ همین آدم شروع‏‎ ‎‏کرد به ضد آن عمل کردن، تا قبل از اینکه قدرت پیدا بکند، خواست برای بازی دادن‏‎ ‎‏مردم آنطور امور را انجام داد؛ وقتی که قدرت پیدا کرد، درست بر ضد آن کارهایی که‏‎ ‎‏کرده بود شروع کرد به فعالیت، مِن جمله، همین آدمی که این دستگاه روضه را داشت‏‎ ‎‏همچو قدغن کرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اینها را که در تمام ایران شاید‏‎ ‎‏یک مجلسی علنی نبود! اگر بود در خفا، در بعضی شهرها در خفا، و به صورتهای‏‎ ‎‏مختلف و با اسمهای مختلف.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 263]]‎

  • )) همان؛ ص 508.

انتهای پیام /*