فصل پنجم: خاطرات

خدمت ایشان مکرر می رسیدم

کد : 146749 | تاریخ : 23/12/1395

خدمت ایشان مکرر می رسیدم

‏مرحوم مدرس ـ رحمه الله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از اشخاصی‏‎ ‎‏بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضا خان قلدر ایستاد‏‎ ‎‏و در مجلس بود ... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری‏‎ ‎‏آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل می کرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود و اسبش‏‎ ‎‏را گاهی خودش می راند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانۀ مختصری اجاره کرد. و من‏‎ ‎‏منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوان الله علیه ـ مکرر رسیدم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 270]]‎

  • )) همان؛ ج 3، ص 244.

انتهای پیام /*