فصل پنجم: خاطرات

شما پیروز می شوید

کد : 146767 | تاریخ : 23/12/1395

شما پیروز می شوید

‏من مطمئنم به اینکه شما پیروز می شوید ان شاءالله ؛ برای اینکه یک همچو روحیه ای‏‎ ‎‏امروز من در بین ملتمان می بینم. یک دفعه و دو دفعه نبوده است، از نجف تا اینجا،‏‎ ‎‏مواجه شدم من با جوانهای زیبا، جوانهایی که اول جوانی شان است، و اینها یکی شان آمد‏‎ ‎‏در نجف آمد جلو من نشست بنا کرد قَسَم دادن من را، که شما‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏قَسَم‏‏[‏‏می دهم‏‏]‏‏، قَسَم‏‎ ‎‏داد که من شهید بشوم.‏‎[1]‎

‎ ‎

‎[[page 280]]‎

  • )) همان؛ ج 10، ص 12.

انتهای پیام /*