فصل پنجم: خاطرات

مردم یک خانواده بودند

کد : 146772 | تاریخ : 23/12/1395

مردم یک خانواده بودند

‏این حس تعاون مردم که از هم داشتند این یک مسئله عادی نیست، باز یک مسئله الهی‏‎ ‎‏است که اشخاصی که آن وقت ارتباط به هم نداشتند، کاری نداشتند، اینها همچو مرتبط‏‎ ‎‏به هم شدند و همچو جوش پیدا کردند که شدند یک خانواده؛ کانّه مردم یک خانواده‏‎ ‎‏بودند؛ این خانواده هم از هیچ چیز نمی ترسید.‏

‏     گفت شخصی که یک بچه ده ـ دوازده ساله ای در این مبارزات سوار موتور سیکلت‏‎ ‎‏ظاهراً بود ـ یا دوچرخه یا موتور سیکلت ـ گفت این همان طور رفت طرف تانکی که‏‎ ‎‏داشت می آمد حمله کرد این بچه و بچه هم زیر تانک خرد شد از بین رفت. اما اینطور‏‎ ‎
‎[[page 282]]‎‏شده بودند. این تحول یک تحول الهی بود و یک دست غیبی مردم را اینطور متحول‏‎ ‎‏کرد.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 283]]‎

  • )) همان؛ ج 8، ص 426.

انتهای پیام /*