ضرورت بازخوانی مستمر آراء و اندیشه های امام خمینی

زاینده بودن باید در جوهره هر مکتب و اندیشه ای وجود داشته باشد تا قابلیت و ارزش بازخوانی بیابد. به تصور ما اندیشه امام خمینی(ره) دارای جوهره زایندگی است. دلیل آن اینکه: لااقل در چهار حوزه معرفتی عرفان، فلسفه، فقه و سیاست ریشه داونیده و ترکیب و در هم تنیدگی این چهار معرفت با هم اولاً به آن صلابت می بخشد و پس از هر توفان فکری می تواند دوباره زاینده شود. ثانیاً چون چندساحتی است، اگر رویکرد جامعه به یک ساحت در برهه ای کم شود، ساحتی دیگر می تواند زایندگی آن را حفظ کند.

کد : 146937 | تاریخ : 08/05/1396

ضرورت بازخوانی مستمر آراء و اندیشه های امام خمینی (س)

پدیدآورنده: سید علی قادری

مقدمه

ـ زنده و زاینده بودن هر مکتب و اندیشه ای به آن است که توسط هر نسلی بازخوانی و از جهاتی به روز شود و الا نه تنها تاریخ ساز نخواهد بود که کم کم فسیل می شود و به موزه تاریخ سپرده خواهد شد.

ـ آنچه مهمتر می نماید اینکه زاینده بودن باید در جوهره هر مکتب و اندیشه ای وجود داشته باشد تا قابلیت و ارزش بازخوانی بیابد.

به تصور ما اندیشه امام خمینی (س) دارای جوهره زایندگی است. دلیل آن اینکه: لااقل در چهار حوزه معرفتی عرفان، فلسفه، فقه و سیاست ریشه دوانیده و ترکیب و در هم تنیدگی این چهار معرفت با هم اولاً به آن صلابت می بخشد و پس از هر توفان فکری می تواند دوباره زاینده شود. ثانیاً چون چندساحتی است، اگر رویکرد جامعه به یک ساحت در برهه ای کم شود، ساحتی دیگر می تواند زایندگی آن را حفظ کند.

ـ بازخوانی یک اندیشه توسط چه کسانی با چه نوع بضاعت فکری موجب شکوفایی آن خواهد شد؟ بدیهی است اگر توسط افرادی که خمیرمایه فکری آنها در همه زمینه ها متحجرانه، آمیخته با اخباریگری و فاقد درک زمانه و نیازهای نسلی باشد، ممکن است فقط بخش متحجر جامعه را نسبت به ظواهری از یک اندیشه وفادار نشان دهد و نسل فعال فکری را نسبت به آن در برهه هایی بی تفاوت یا منزجر سازد و اصل اندیشه را برای جمعیت فعال جامعه تبدیل به پوستین وارونه پوشیده شده نماید.

به رغم نکته فوق تجربه تاریخی این نوید را می دهد که اگر اندیشه ای عنصر زایندگی را در ذات خود داشته باشد، مانند گیاهانی می ماند که می توانند آسفالت را هم بشکافند و سرزنده بیرون آیند. بر این اساس به تصور ما حجاب های تحجر و تفسیرهای رمنده از اندیشه امام خمینی (س) موضوعی موقتی خواهد بود. چنانکه لسان الغیب، مولانا، ملاصدرا و امثال این نوابغ به رغم شرایط فکری مسلط بر جامعه خود و داشتن مخالفین سرسخت، چنان زنده و زاینده شده اند که گویی از یاد می رود که کسانی آنها تکفیر و پیروان خود را از نزدیک شدن به آنها برحذر می دارند.

با عنایت به مقدمه فوق و با پیش فرض بدیهی دانستن ضرورت بازخوانی اندیشه امام (س)، موارد زیر به عنوان سرفصل های اساسی در اولویت قرار می گیرد:

۱ ـ تفاوت قائل شدن بین آراء و اندیشه

ضرورت دارد بین آراء و اندیشه امام (س) تفاوت قائل شویم. چرا که آراء مجموعه نظرات افراد نسبت به موضوعات مختلف می باشد و تا حدودی سیال و تابعی از شرایط زمانی، مکانی، گرایش های سلیقه ای، صنفی، شغلی و اشتغالات روزه مره افراد است. همچنین میزان اطلاعات از موضوعاتی که فرد نسبت به آنها اظهار نظر یا اعمال نظر می کند در آراء اثر مستقیم دارد. به عنوان مثال اگر سئوال شود آیا نظام ریاستی برای اداره کشور ما مناسب تر است یا نظام پارلمانی؟ هر پاسخی به چنین سئوالی داده شود، جزو آراء محسوب می شود اما اندیشه مجموعه باورهایی بنیادین است که به عنوان اصول نسبتاً ثابت مطرح می باشد و پس از شکل گیری کمتر تحت تاثیر موضوعات جاری قرار می گیرد. حتی اگر تحول پذیری مختص یک اندیشه باشد، اصل تحول پذیری یک امر ثابت در آن اندیشه خواهد بود. لذا اگر سئوال شود مشروعیت نظام سیاسی چگونه حاصل می-شود؟ پاسخ به چنین سئوالی بدون مجموعه باورهای فلسفی یا امکان ندارد، یا پاسخی پرت خواهد بود و اصل سئوال و پاسخ به آن از موضوعات اندیشه ای است.

با عنایت به موضوع فوق ابتداء ضرورت دارد امهات اندیشه ای امام خمینی (س) کشف و از آراء ایشان تمیز داده شود. زیرا اولاً برخی آراء امام خمینی مربوط به زمان خود بوده و نباید انتظار داشت که هر نسلی خود را موظف به پایبندی به آن آراء نشان دهد. ثانیاً آنچه جاذبه برای این نسل و احتمالاً نسل های آتی خواهد داشت، امهات اندیشه ای امام خمینی است. به عنوان مثال توصیه به دولت موقت در ۱۰ اسفند ۵۸ برای مجانی کردن آب و برق اگر چه پشتوانه اندیشه ای هم دارد اما نهایت باید جزو آرای تابع شرایط زمانی تلقی گردد ولی اصالت رای مردم جزو امهات اندیشه ای امام (س) محسوب می شود. چنین است که اگر دولت های بعدی بهای آب و برق را از مشترکین دریافت دارند نمی توان گفت که لزوماً از اندیشه امام منحرف شده اند اما اگر به مردم سالاری با هر توجیهی پشت یا کم اعتنایی کنند، دیگر در خط امام (س) نخواهند بود.

۲ ـ به رسمیت شناختن قرائت های متفاوت

در دهه های اخیر بحث هرمونتیک به طور جدی در میان اهل نظر مطرح شده است. اما چنین بحثی در گذشته کم و بیش با نامهای دیگری مانند «برداشت»، «تاویل»، «تفسیر»، «دریافت» و «استنباط» موضوعیت داشت. بزرگان اندیشه چه در گذشته و چه در حال اصل تفاوت برداشت، تاویل و تفسیر را قبول داشته و دارند و البته برخی جزم اندیشان به طور بنیادین علیه آن موضع گرفته اند. با این وصف اگر اصل هرمونیک را بپذیریم، باید برداشت متفاوت از آثار امام را به رسمیت بشناسیم و آن را موهبت تلقی کنیم. اما اگر برای هر برداشتی هرچند متناقض با دیگری ارزش برابر قائل باشیم، آنگاه باید هذیان-گویی را برتابیم یا لااقل به ورطه مادری در افتیم. لذا به رغم پذیرش تفاوت برداشت و موهبت دانستن آن، باید معیارها و ملاک هایی شناسایی شود تا بتوان بر اساس آن معیارها و ملاک ها میزان صحت برداشت ها را سنجید.

با فرض فوق اگر از ضرورت بازخوانی مستمر اندیشه های امام خمینی (س) سخن می-گوییم، نباید از شناسایی ملاک ها غافل بمانیم. یکی از ملاک های مهم که هم عقلانی و هم عقلایی است عدم تناقض است. به عنوان مثال اگر با استقرا در آثار ایشان کشف کردیم که توحید آنهم در پیچیده ترین شکل آن چه از وجه فلسفی و چه از وجه عرفانی یعنی «وحدت وجود» مهمترین رکن اندیشه امام خمینی (س) می باشد، آنگاه اگر کسی از سخنان امام (س) اینگونه برداشت کند که ولی فقیه می تواند حتی توحید را تعطیل کند! آنگاه با چنین ملاکی می توان دریافت که چنین قرائتی هیچ قرابتی با اندیشه امام خمینی (س) نخواهد داشت. همچنین اگر معلوم شود که امام در مباحث اخلاقی فضیلت را جز در پرتو انتخاب و آزادی نمی داند، آنگاه هر برداشتی از اندیشه ایشان که به دو عنصر آزادی و انتخاب بی اعتنا باشد، نمی تواند برداشتی درست تلقی گردد.

۳ـکشف نیازهای نسلی

هر نسلی ضمن حفظ ریشه های خود که از گذشته تغذیه می کند به تعبیر حضرت امیر مومنان (ع) باید فرزند زمان خویش باشد. بدیهی است که فرزند زمان خود بودن، نیازهای جدید می طلبد. به عنوان مثال امروزه نمی توان اطلاعات به روز داشت اما به اینترنت دسترسی نداشت. در معارف فلسفی، اجتماعی و سیاسی نیز فرزند زمان خود بودن، یعنی از حاصل کشفیات امروز بهره مند شدن و بهره مند کردن و در گفتار گذشتگان درجا نزدن. اما برخی شخصیت های بشری فراتر از زمان خود هستند و به هر میزان دانش بشری بیشتر توسعه یابد، جلوه هایی از جلوات آنها تلألو بیشتر می یابد. چنانکه بسیاری از ابیات مولانا و حافظ، امروزه بیش از زمانی که آنها در حیات این جهانی بودند، سخنی نو تلقی می شود و جاذبه شنیدن دارد. ملاصدرا نیز در زمان حیات خود تبعید شد اما اکنون برای او مراسم بزرگداشت می گیرند و هر ملتی کم و بیش شخصیت ها فراتر از زمان خود دارد. نکته مهم مربوط به این بحث اینکه حلقه واسطی که گذشته را به حال و آینده متصل می کند، شخصیت هایی فرا زمانی هستند که به رغم پاسخگویی به نیازهای زمانه خود، می توانند برای مدتی طولانی پاسخگوی نیازهای نسل آتی باشند. امام خمینی (س) از جمله این شخصیت ها است. یعنی اگر چه به بخش هایی از نیازهای نسل زمانه خود پاسخ داده اند، بین گذشته و آینده نیز پل زده اند. البته اگر چه هنوز آینده نیامده تا بدانیم که آیا اندیشه امام پاسخگوی نسل های آتی هم هست یا نه اما به حصر عقل این موضوع قابل دریافت است و نشانه هایی از روندهای معرفتی امروز بیانگر مختصاتی از آینده می باشد از جمله پس از طی تخصصی شدن جامعه، فیلسوفان جدید ژرف اندیش، عنایت به چندساحتی شدن بشر دارند و چون امام خمینی (س) چندساحتی است، می توان تصور کرد که عمر اندیشه ایشان طولاتی خواهد بود. دلیل مهمتر آنکه ایشان یک احیاگر است. لذا اگر قائل باشیم که اسلام عمری جاوید دارد و هر از چندی احیاگران ابعاد مغفول یا وارونه شده آن را نمایان می سازند، بداهت خواهد داشت که امهات اندیشه ای امام به سبب احیاگری مانایی خواهد داشت.

و اما کشف نیازهای نسلی محتاج تخصص های فراوان است و اگر کسانی تصور می کنند اندیشه امام خمینی (س) فقط ماهیتی فقهی دارد و فقهای اصطلاحی باید پاسخگوی نیازهای نسل فعلی و نسل های بعدی باشند، بی تردید آن اندیشه را عقیم می سازند. همچنانکه اگر کسانی تصور کنند چون ایشان فیلسوف بوده و نظر به آنکه اندیشه ماهیتی فلسفی دارد، پس فقط اهل فلسفه باید به بازخوانی اندیشه ایشان بپردازند، به بیراهه خواهند رفت. بلکه باید اندیشه ایشان را چندساحتی و در ترکیب با هم دید و البته برای هر گرایش فکری در جامعه تولیداتی مناسب با نیاز آنها عرضه کرد.

۴ـ تفاوت قائل شدن بین بازخوانی و بازگویی

در مفهوم بازخوانی رجوع دوباره برای اصلاح دریافت های سابق یا رجوع مجدد برای کشف ابعاد ناشناخته نهفته است. اما بازگویی مفهوم تکرار بیانات قائل و تذکر و یادآوری را انتقال می دهد. با مراجعه به بسیاری از مقالات پیرامون اندیشه امام (س) به نظر می رسد برخی نویسندگان بازخوانی را با بازگویی به یک معنا گرفته اند. بداهت دارد که در بازخوانی گاه جملاتی بازگو می شود اما مقصود از بازگویی آنها نفس بازگویی نیست بلکه منظور آن است که جملاتی برای تحلیل محتوا یا کشف ابعاد مغفول آن و یا بازتولید محتوا به بیانی دیگر مورد توجه قرار گیرد و یا انتقال مفهوم به زبان مخاطبین خاص انجام شود.

البته در کنار بازخوانی، واژه های مرتبط دیگری مانند: بازتولید، بازبینی، بازسازی، تفسیر، تاویل، ترویج، تحلیل، واکاوی، تحقیق، کشف و بازنگری... وجود دارد که پرداختن به آنها در این مجمل میسر نیست.

منبع: ویژه نامه همایش حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام، ص ۲۵۳.

انتهای پیام /*