اصغر افتخاری

انقلاب اسلامی و گسستهای اجتماعی(بررسی چالشهای فراسوی حکومت اسلامی با تأکید بر دیدگاه امام)

کد : 147498 | تاریخ : 21/01/1396

انقلاب اسلامی و گسستهای اجتماعی (بررسی چالشهای فراسوی حکومت اسلامی با تأکید بر دیدگاه امام)

اصغر افتخاری[1]

خلاصه مقاله

نویسنده در این مقاله ضمن تفکیک گسستهای اجتماعی به دو گروه فعال و غیر فعال، از شرایط اجتماعی مناسب جهت تبدیل یک گسست به جنبش اجتماعی سخن گفته است. سه پیش شرط لازم برای این تحول عبارتند از: تعمیق گسست، شکل گیری ایدئولوژی بدیل و پیدایش عامل رهبری مناسب. در ادامه الگوی فوق در مورد جمهوری اسلامی ایران به بررسی گذارده شده است. نتیجه آنکه بنا به مدعای نویسنده:

1ـ گسست اجتماعی هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی، تعمیق گردیده است.

2ـ گسست سیاسی در بعد بین المللی کاهش یافته و بالعکس در بعد داخلی تعمیق شده است.

3ـ گسست فرهنگی، در بعد داخلی فعال و در بعد خارجی به صورت نیمه فعال درآمده است.

4ـ گسست فکری، در بعد داخلی شدیداً فعال شده اگر چه در بعد خارجی از تأثیر آن کاسته شده است.

مجموع ملاحظات فوق در قیاس با شاخصهای استنتاجی از کلام و سیره حضرت امام خمینی(س) نویسنده را به آنجا رهنمون می کند که، از تعمیق و تراکم شکافهای اجتماعی در سطح داخلی به عنوان جدیدترین تهدید علیه جمهوری اسلامی یاد نماید. بالعکس در سطح خارجی فعالیت نظام بهتر بوده و ما شاهد کاهش تأثیرگذاریهای ناشی از چهار گسست فوق می باشیم.

 مقدمه

«أحسب الناسُ ان یترکوا ان یقولوا آمنّا وهم لایفتنون. و لقد فتنّا الّذین من قبلهم فلیعلمنّ الله  الذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین»[2]

«آیا مردم چنین پندارند که با گفتن اینکه «ایمان آورده ایم» رها شده و آزمونی [از پس آن ]در کار نیست؟! همانا کسانی را که پیش از ایشان بودند را نیز آزموده ایم و خداوند از این طریق راستگویان را به خوبی شناخته و دروغگویان را نیز به نکویی شناخته است.»

آیات فوق دلالت صریحی بر سنت ابتلا و آزمون الهی دارد و اینکه مؤمنان باید برای اثبات راستی دعاوی و صدق قولشان به صحت و استواری عمل روی آورند. «انقلاب اسلامی» عرصه تجلی ثابت قدمی مردمی مؤمن به ارزشهای دینی، به رهبری مردی فرزانه بود که در نهایت به ایجاد حکومت اسلامی ـ به مثابه پاداش الهی برای مؤمنان صادق ـ منجر شد. برخلاف گمانهای ناصواب مخالفان و معاندان که دولت این حکومت دینی را کوتاه می دیدند، جمهوری اسلامی توانست دو دهه حضور فعال در عرصه سیاست و حکومت را تجربه نموده و با اتکا به عنایت الهی و پشتوانه مردمی، دهۀ تازه ای را آغاز نماید. بقای انقلاب اسلامی مطابق سنن الهی حاکم بر این جهان، قابل تفسیر است و همین بینش است که می تواند در آسیب شناسی انقلاب ما را یاری رساند. حقیقت آن است که با توجه به شرایط و مقتضیات داخلی و خارجی، انقلاب اسلامی دهه ای حساس را در پیش روی دارد که می طلبد سیاستگذاران انقلابی و مردم مسلمان ایران، پیشاپیش خود را برای گذر سالم از آن مهیا سازند.

در نوشتار حاضر ضمن کالبد شکافی بستر اجتماعیِ انقلاب اسلامی، از بروز گسستهایی (شکافهایی) در درون جامعه سخن به میان خواهد آمد که در صورت بی توجهی به آنها می تواند مولد جنبشی اجتماعی در جامعه باشد،1 البته فرآیند انتقال از گسستی غیرفعال به جنبش اجتماعی ای تمام عیار، فرآیندی پیچیده می باشد که وجود عوامل عدیده ای را می طلبد که در وضعیت فعلی ایران شاید عدم حضور آنها مهمترین استدلال برای نفی امکان وقوع جنبشهای اجتماعی تلقی شود. اما با اینحال نباید فراموش کرد که «یک دهه» زمان کمی نیست و در ضمن، شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارتباطاتی جهان معاصر کاملاً با بیست سال قبل تفاوت کرده است، لذا کاهلی در مقام ارزیابی و سیاستگذاری می تواند بستری مناسب برای حصول عوامل مورد نیاز فراهم آورد و در آن صورت است که انقلاب اسلامی با موانع تازه ای روبرو می شود که حل و رفع آنها چندان کار ساده ای نیست.

برای تحلیل ساخت اجتماعیِ انقلاب اسلامی و ارزیابی میزان فعالیت گسستهای موجود در گفتمان انقلاب اسلامی، سیره عملی و نظری حضرت امام خمینی(س) را ملاک قرار داده ایم که به عنوان معمار اصلی انقلاب، می تواند راهگشا باشد. تحلیل حاضر جنبه آسیب شناسی دارد و از لحاظ زمانی ناظر برآینده است، بدین معنا که نهادهای اصلی نظام، مردم و گروهها را متوجه بروز شکافهایی می نماید که معالجه آنها نه متوجه حزب و گروهی خاص، بلکه رسالت تمامی علاقمندان ارزشهای الهی است که توسط حضرت امام(س) در دو دهه قبل به شکل جمهوری اسلامی، در ایران تأسیس و عرضه گردید. امید آن که سال امام خمینی(س) بتواند، زمینه ساز رجعت کامل و نویی به اندیشه ها و اعمال آن بزرگمرد باشد.

 

1ـ چهارچوب مفهومی و نظری

برای ورود به بحث جامعه شناسی سیاسی انقلاب اسلامی نخست لازم است تا بنیان نظری آن را تعریف و تحدید نماییم. بنابراین در این قسمت از مقاله به طرح دو مقوله مهم خواهیم پرداخت:

نخست، از اهمیت گسستهای اجتماعی در وقوع تحولات از منظر جامعه شناسی سخن گفته و شرایط گذر از «شکاف ساده» به «جنبش اجتماعی» را فهرست می نماییم. سپس در دومین گام؛ به تحلیل مهمترین مفاهیم به کار رفته جهت توضیح نحوه انتقال جوامع به وضعیت مبتنی بر ظهور جنبشهای اجتماعی، خواهیم پرداخت و از مفاهیمی چون «بسیج اجتماعی» و «اصل تراکم» به طور مشخص سخن خواهیم گفت.

 

1ـ1ـ شرایط گذر از گسست اجتماعی به جنبش اجتماعی

مقوله «گسستهای اجتماعی[3] و نحوه تأثیرگذاری آنها بر جوامع مختلف را باید،موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی قلمداد کرد. به گونه ای که تحولات عمده جوامع ـ چه در گذشته و چه در حال ـ از همین منظر توضیح داده می شوند:2

اصل فوق در دیدگاه اسلامی نیز پذیرفته شده است و در ذیل آیه (13) از سوره مبارکه حجرات می آید، آنجا که خداوند بر «تنوع خلقت» تأکید گذارده، آن را تصویب می نماید.[4] اختلاف در علایق نقطه آغازین بروز شکافهای اجتماعی می باشد و از این حیث قابل توجه علمی هستند. البته برای اینکه گسستها ـ که به طور طبیعی در جامعه وجود دارند ـ منشأ اثر قرار گیرند و به اصطلاح تبدیل به جنبش شوند، لازم است شرایط دیگری نیز فراهم آید که رسالت جامعه شناسی سیاسی در عصر حاضر، شناخت و معرفی آنها می باشد.3

بنابراین نفس وجود «گسست» در جامعه دالّ بر خطری برای کانون قدرت نیست، بلکه مهم، فرآیند بسیج اجتماعی است و این که گسست مزبور تا چه میزان فعال شده است. (نمودار شماره یک)

                                            

وضعیت انقلابی

(شورشی)

 

وضعیت انتقال

وضعیت طبیعی

جنبش اجتماعی

1ـ تعمیق و تراکم گسستها

2ـ شکل گیری ایدئولوژی بدیل

3ـ پیدایش رهبری (فکری، بسیج گر و سیاستگذار)

 

 

 

 

 


پروسه بسیج اجتماعی

 

گسست غیرفعال

نمودار شماره (1)

نمای تبدیل گسست غیر فعال به جنبشی تمام عیار

 

1ـ2ـ تحدید واژگان

در مباحث ذکر شده چند اصطلاح بنیادین وجود دارد که تحدید معنای آنها برای فهم هرچه بهتر ادعا ضروری است:

 

1ـ2ـ1ـ گسست (شکاف)

اگر جامعه را به مثابه کلی واحد بدانیم که مرکب است از افراد، مؤسسات و شبکه ارتباطی بین آنها، آنگاه به اقتضای طبع و اصل منفعت طلبی، افراد در قالب گروههای مختلفی تجمع می نمایند که از یکدیگر متفاوت هستند. گسست در شکل طبیعی آن، دال بر مرزهای اختلاف بین افراد، گروهها و نهادها دارد.4 شکافهای اجتماعی با عنایت به عنصر آگاهی و عمل سیاسی است که به دو دسته تقسیم می شوند. اول: شکافهای اجتماعی غیرفعال[5] که صرفاً مبین وجود اختلاف بین دو گروه می باشند.

دوم: شکافهای فعال[6] که مبتنی بر گروه بندیها و عمل و آگاهی سیاسی است.5

 

 

B

 

                      B      A

(تصویر ب)

(تصویر الف)

 

نمودار (2)

شکافهای متقاطع و متراکم

1ـ2ـ2ـ اصل تراکم

شکافهای اجتماعی را با عنایت به وضعیت آنها نسبت به یکدیگر در درون جامعه می توان به دو دسته مهم تقسیم کرد:

ـ گسستهای متراکم[7] که مبین همسویی شکافها و تقویت پتانسیل عملیاتی شان برایایجاد تغییرات است. (تصویر الف)

ـ گسستهای متقاطع[8] که مبین برخورد دو یا چند شکاف با هم و تضعیف پتانسیلعملیاتی شان است (تصویر ب).

از جمله مهمترین نکاتی که در فرآیند بسیج اجتماعی در تأثیرگذاری شکافها مؤثر است، این مطلب می باشد که شکافهای مزبور از وضعیت تقاطع خارج شده به همسویی متمایل می شوند که در آن صورت احتمال عمل زیاد می شود.6

 

1ـ2ـ3ـ بسیج اجتماعی

بسیج اجتماعی فرآیند پیچیده ای است که دلالت بر آن دارد که یکی از طرفین شکاف سعی دارد از وضعیت موجود ـ یعنی نحوه استقرار شکافها در جامعه ـ استفاده نموده، با ارایه یک ایدئولوژی بدیل و به دست گیری رهبری مردم، در حداقل زمان ممکن بر منابعی از قدرت که قبل از آن بر آنها کنترلی نداشت، دست یابد. بسیج اجتماعی را می توان تلاش برای فعال نمودن شکافهای غیرفعال نیز تعریف کرد.7 عناصر مهم بسیج اجتماعی عبارتند از: اول: ارایه ایدئولوژی بسیج؛ یعنی بینشی که ناظر بر عمل بوده و غرض از آن انگیزش افراد به عمل به هر صورت ممکن است:8 حال چه از طریق تمسک به افسانه ـ همانند آنچه ژرژسورل یا میرچاالیاده گفته اند ـ یا با تأکید بر باورهای نژادی و فلسفه های علمی.9 به هر حال ایدئولوژی با نکوهش از وضعیت موجود و تعیین مقصر خاصی برای آن، زمینه مناسب برای ترسیم ایده آل جامعه را فراهم می آورد که مبتنی بر ارایه تفسیری تازه از جهان و ضرورت اقدام به ایجاد تغییر در جامعه می باشد.10

دوم: رهبری؛ به این معنی که گروه معارض با آماده کردن اذهان، رهبری را به جامعه معرفی می کند و مدعی است که او می تواند تغییر مورد نظر را رهبری کند. اگرچه تحلیلگران جنبش توده ای به نقش رهبران چندان توجهی ندارند ولیکن تجربه عملی جنبشهای مختلف نشان داده که برای فعال شدن هر گسستی لازم است رهبر مناسب آن نیز وجود داشته باشد. اساساً انجام کارویژه هایی چون نکوهش، ترغیب، تهییج و... همه از رهبری ساخته است و نمی توان آنها را به خود توده ها واگذار کرد. در روند بسیج، جنبش اجتماعی سه گونه رهبر ممکن است ظهور کند. رهبر فکری که ایدئولوژی لازم را بدهد، رهبر بسیج گر که بتواند توده ها را برگرد آن ایدئولوژی گردآورد و بالاخره ـ رهبر سیاستگذار که بتواند مدیریت جنبش را به عهده داشته به اهداف غائی اش برساند.11

نتیجه آنکه، فرآیند بسیج بدون توجه به وضعیت شکافها، ارایه ایدئولوژی بدیل و در نهایت وجود رهبری کارآمد اتمام نمی یابد.

 

1ـ2ـ4ـ جنبش اجتماعی

جنبش اجتماعی را باید محصول عینی فرآیند بسیج دانست، حالتی که باورهای حاصله در دوران بسیج را به عرصه عمل سیاسی می کشاند. به عبارت دیگر، جنبش اجتماعی حالتی است که سازمان حاصله از بسیج، با اتکا به عقاید و وفاداری اعضا به اهداف از قبل تعیین شده، به حوزه عمل سیاسی گام می نهد. در این مرحله است که سرمایه به دست آمده در دوران بسیج، هزینه شده و سعی می شود تغییری در ساختار قدرت و یا روابط اجتماعی حاصل آید.12

3ـ جنبشهای اجتماعی در دهه سوم انقلاب

با عنایت به شناخت حاصله از شکافهای فعال در درون جامعه، اکنون این سؤال مطرح می شود که انقلاب اسلامی ایران در دهه سوم از حیاتش تا چه میزانی با چالشهای ناشی از شکل گیری جنبشهای اجتماعی مواجه است؟ پاسخ این سؤال برای امنیت ما کاملاً حائز اهمیت می باشد و به همین خاطر تحلیل دقیق شکافهای اجتماعی به عنوان یک رسالت علمی برای عالمان علوم اجتماعی ما در عصر حاضر مطرح است. برای این منظور شاخصهای اصلی ارزیابی وضعیت گسستهای اجتماعی در هر جامعه ای به شرح ذیل می آید و سپس در مورد ایران به آزمون گذاشته می شود. مطابق منظر علمی مورد قبول در این نوشتار هر گسستی از چند بعد مورد تمییز و ارزیابی باید قرار بگیرد:

 

اول) نوع

از حیث نوع می توان به گسستهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری اشاره داشت. در این میان گسست تئوریک (نظری) محتاج تعریف است. بروز شکاف در مبادی اولیه هر اجتماع و نظام را شکاف نظری می گویند. به عنوان مثال بروز اختلاف در معنای آزادی برای ایدئولوژی لیبرالیسم می تواند، یک گسست تئوریک تلقی شود.

 

دوم) قلمرو

گسستها از حیث قلمرو و فعالیت به داخلی و خارجی تقسیم می شوند. اختلاف بین طبقات را می توان یک گسست اقتصادی داخلی تلقی کرد، حال آن که شکاف بین جوامع پیشرفته و عقب مانده، شکافی است در گستره خارجی که البته این شکافها نیز به شکل دیگری بر جامعه تأثیر می گذارد.

 

سوم) وضعیت بسیج اجتماعی

با عنایت به اینکه: «آیا ایدئولوژی جایگزین (بدیل) ارایه شده یا خیر؟»، «آیا رهبران سه گانه جنبش وجود دارند یا خیر؟» و اینکه «میزان اقبال و استعداد عمومی برای پذیرش این دیدگاه بدیل چقدر است؟» می توان پیشرفت بسیج اجتماعی پیرامون هر شکاف را به کم، متوسط و زیاد تقسیم کرد. بدیهی است که از مجموع پاسخهای ارایه شده به سه سؤال فرعی فوق، میزان فعالیت شکاف (اینکه فعال است یا غیرفعال) و تأثیرگذاری آن در جامعه، مشخص می شود.

 

چهارم) حالت استقرار شکافها

در نهایت لازم است وضعیت استقرار شکافها مشخص شود، بدین معنی که آیا متقاطع اند یا متراکم.

به نظر می رسد که ملاکهای چهارگانه فوق برای ارزیابی وضعیت شکافهای اجتماعی در ایران اسلامی ـ در دهه سوم از حیاتش ـ کافی باشد و چهارچوب نظری بنیان نهاده شده، جوابگوی نیاز نظری ما برای تحلیل شرایط اجتماعی جمهوری اسلامی است.

 

2ـ شکافهای چهارگانه در جامعه اسلامی ایران

ارزیابی همه جانبه وضعیت شکافهای چهارگانه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری البته نه در صلاحیت علمی و نه در حوصله مقال حاضر است، لذا جهت بیان حق مطلب در این قسمت به نتایج پژوهشهای معتبر در هر حوزه استناد خواهد شد و سعی می شود، شمایی کلی از شکافهای اجتماعی در ایران ارایه شود و اینکه آیا شکافهای مزبور به گونه ای هستند که مولد جنبش اجتماعی گردند، یا خیر؟

 

2ـ1ـ توصیف وضعیت شکافها

در این قسمت از مقاله به بررسی چهار شکاف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظری با عنایت به شاخصهای تعریف شده در فصل پیشین می پردازیم.

 

اول) شکاف اقتصادی

شکاف اقتصادی را باید مهمترین و حساس ترین گسستی دانست که احتمالاً در دهه سوم از انقلاب اسلامی فعال خواهد بود. این شکاف در هر دو حوزه داخلی و خارجی پتانسیل عمل بالایی دارد که عدم توجه به آن می تواند خطرساز باشد.

الف) در حوزۀ داخلی ملاحظات زیر شایان ذکر هستند:

1ـ هزینه های فزاینده خانوار و کاهش قدرت خرید:

از سال 1369 به بعد، همواره هزینه خانوار نسبت به درآمدهای آن در روستا و شهر، بیشتر بوده است و افزایش حقوق لحاظ شده به هیچ وجه جبران کننده نبوده است. به گونه ای که در بیشترین افزایش حقوق نیز مشاهده می شود که هزینه خانوار همچنان برتری دارد.13 این واقعیت تلخ ریشه در افزایش سریع و بی روال قیمت کالاها ـ اعم از بادوام و کم دوام ـ دارد که خانواده ها را از رسیدن به وضعیت مطلوب ـ یا به عبارتی فرار از فقر ـ باز می دارد. جدول زیر نشانگر این حالت است:

 

سال

1369

1370

1371

1372

1373

1374

1375

1376

کالاهای ضروری

100

155

230

260

350

450

600

540

کالاهای بادوام

100

150

200

220

250

320

350

360

            

مآخذ: مجله اقتصاد ایران، ش 2، سال 1377، ص 7.

 

2ـ بیکاری:

با توجه به رشد جمعیت و جوان بودن آن، بیکاری، مهم ترین مشکل جامعه جوان ما به حساب می آید. میانگین بیکاری در سالهای بعد از انقلاب به شرح زیر بوده است:

 

سال

1358

دولت بازرگان

1361-1359 دولت رجایی

1368-1361 دولت موسوی

1376-1368 دولت هاشمی

1378ـ1376

دولت خاتمی

میانگین بیکاری

4 / 11

00 / 12

5 / 13

4 / 11

5 / 12

 

مآخذ: مجله اقتصاد ایران، ش 6، سال 1378، ص 4.

 

درصد بالای بیکاری آن هم در حالی که ما شاهد چند پیشگی و یا ایجاد مشاغل کاذب پردرآمد می باشیم، شکاف اقتصادی را به شدت تهییج نموده و به نظر می رسد خطرات آن غیرقابل چشم پوشی باشد.

3ـ کندی رشد اقتصادی:

علی رغم کلیه برنامه های توسعه، ما همچنان از سطح نیازهای اقتصادی عقب هستیم و رشد اقتصادی کشور آهنگ مناسبی ندارد. رشد اقتصادی سیرنزولی را پیموده و در مقابل نرخ تورم با شدت زیادی از کمتر از 10 درصد در سال 1369 به بیش از 35 درصد 1373 رسید.14

4ـ کسری بودجه:

اقتصاد ایران در سال 1377 مطابق محاسبات خوش بینانه حداقل 7 / 019 / 5 میلیارد ریال و حداکثر 8 / 118 / 23 میلیارد ریال ـ با توجه به قیمت هر بشکه نفت از 16 تا 8 دلار ـ کسری بودجه داشته است! وجود چنین حجمی از کسری بودجه که به نظر می رسد همچنان ادامه خواهد یافت پیامدهای منفی ای چون استقراض، تورم و... را به دنبال دارد به معنای تعمیق شکاف اقتصادی در حوزه اقتصاد داخلی و فشار بیشتر بر قشر کم درآمد است.15

5ـ تورم:

تورم را باید غول مهارناپذیر اقتصاد ایران قلمداد کرد که به شدت در حال تهییج شکاف اقتصادی است. آمارهای مختلف درصدهای گوناگونی از تورم را ارایه می دهند که رقم خوش بینانه آن در حدود ارقام زیر است:

 

سال

1358

دولت بازرگان

1361ـ1359 دولت رجایی

1368ـ1361 دولت موسوی

1376ـ1368 دولت هاشمی

1378ـ1376

دولت خاتمی

میانگین تورم

3 / 11

9 / 21

6 / 18

4 / 24

7 / 18

 

مآخذ: مجله اقتصادی ایران، ش 6، ص 4.

 

لحاظ کردن کسری بودجه دولت، ثبات درآمدها، بیکاری و... منجر به تقویت میزان تأثیرگذاری تورم برای تعمیق گسست و شکل گیری جنبشی احتمالی می شود.

بحث از مسایل اقتصادی هم تخصصی و وسیع است، با اینحال جدول زیر ضمن مقایسه روندهای مختلف در حوزه اقتصاد ایران، نشان دهنده این واقعیت تلخ است که ما با روند رو به گسترش فقر در جامعه مواجه بوده ایم و متأسفانه گسست میان فقیر ـ غنی، عمق بیشتری یافته است:

 

سال

شاخص

1358

1359

1361

1361

1368

1368

1376

1376

1377

میانگین رشد سالانه

7 / 4

2%ـ

8 / 0

6 / 5

7 / 1

میانگین بیکاری

4 / 11

00 / 12

5 / 13

4 / 11

5 / 12

میانگین تورم

3 / 11

9 / 21

6 / 18

4 / 24

7 / 18

میانگین کاهش ارزش پول

60

103

201

290

40

 

مآخذ: مجله اقتصاد ایران، ش 6، ص 4.

شکاف فقیر ـ غنی از حیث پتانسیل تأثیرگذاری به اندازه کافی در دو دهه گذشته تعمیق شده و چنین بنظر می رسد که این روند در دهه سوم نیز کم و بیش همراه ما باشد. آنچه که این شکاف را از فعالیت بازداشته ملاحظات زیر است که توجه به آنها در کنار تلاش برای جلوگیری از تعمیق شکاف فقیر ـ غنی، ضروری می نماید:

اولاً ـ ایدئولوژیهای ناظر بر این شکاف (بویژه ایدئولوژیهای طبقاتی) به خاطر سابقه تاریکی که در ایران داشته اند (نظیر حزب توده) نتوانسته اند اقبال نخبگان و توده مردم را به خود جلب نمایند.

ثانیاًـ رهبران فکری ای که در این حوزه صاحبنظر باشند و بتوانند ایدئولوژیهای مربوطه را در محیط ایران طرح نمایند، پیدا نشده اند. اگر چه از حیث عملی ما بعضاً دوره هایی را تجربه کرده ایم که به طور غیرمستقیم متأثر از دیدگاههای اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و یا اقتصاد دولتی بوده است، ولی به هر حال هنوز شخص یا اشخاصی که رهبری فکری این جریانها را بتوانند به دست بگیرند، پیدا نشده اند.

نتیجه آن که، این شکاف علی رغم پتانسیل زیاد برای فعالیت، خوش بختانه فاکتور ایدئولوژیک و رهبری مناسب خود را نیافته و به همین خاطر از فعالیت مؤثر عاجز مانده است. غیرفعال بودن این شکاف نباید ما را از تأثیرگذاریهای سوء گسست غافل سازد چرا که میزان نارضایتی پنهان و نیمه آشکار این شکاف در سطح جامعه قابل توجه می نماید.

ب) در حوزه خارجی اقتصاد، نیز دو ملاحظه وجود دارد که مبین شرایط نامناسب اقتصادی برای کشور ما می باشد:

1ـ کاهش میزان سرمایه گذاری واقعی در فاصله سالهای 1357 تا 1367 سهم سرمایه گذاری تولیدی از 2 / 22 درصد درآمد ملی به 8 / 10 درصد کاهش یافت. این در حالی بود که جمعیت در طی این دهه با نرخ رشد بالایی (2 / 3 تا 9 / 3 درصد) و میزان مصرف نیز از 66% به 1 / 17% افزایش یافته بود.16

2ـ در دورۀ مورد بحث ما، در سطح جهانی نیز شکاف بین کشورهای پیشرفته و عقب مانده روز به روز افزایش یافت و کشورهای تازه ای به جرگه عقب ماندگان پیوستند. تقسیم جهان به 20 درصد کشورهای پیشرفته و 80 درصد عقب مانده یا در حال توسعه که امکانات جهانی را به نسبت عکس مصرف می نمایند، بیانگر مشکلاتی جدی در برابر کشورهای عقب مانده ـ از آن جمله ایران می باشد.17 متأسفانه شکاف اقتصادی فوق در سطح جهانی، مستقل از خواست ما در حال عمل کردن است و متفکران و کارگزاران خاص خود را یافته است و ما بالاجبار هزینه های آن را می پردازیم. تنها نکته ای که منجر شده تا حدودی تأثیرات این شکاف کاهش یابد، عدم وجود اجبار بین المللی است که به کشورها اختیار آن را داده تا به موافقتنامه های مربوطه ملحق شده یا سرباز زنند. البته روند فعلی و احتمالاً آتی معرف وجود فشارهای غیرمستقیمی است که کشورها را به قبول این موافقتنامه ها و در نتیجه اعمال اصلاحات وادار می سازد. به عنوان مثال می توان به شرایط تأثیرگذار صندوق بین المللی پول اشاره داشت که کشورها نهایتاً به خاطر بهره مندی از وامهای صندوق مجبور به پذیرش آن ـ علی رغم خواست اولیه شان ـ شده و تن به نتایج آن می دهند.18 لذا امکان فعال شدن هرچه بیشتر این شکاف نیز در دهه آینده می رود که با توجه به بعد داخلی مسأله، میزان خطرآفرینی را افزایش می دهد.

در مجموع مقوله فقر و مشکلات اقتصادی در دهه آتی به مثابه خطری جدی برای سلامت حکومت اسلامی تلقی می شود. توجه به تأثیرات منفی سیاسی ناشی از شکاف فقیر و غنی، نکته مهمی است که باید در دستور کار دولت جمهوری اسلامی قرار گیرد.19

دوم) شکاف سیاسی

اگرچه شکاف اقتصادی در دهه گذشته به طور جدی اذهان مردم و مسؤولان کشور را به خود مشغول داشته و به نظر می رسد که همچنان در اولویت برنامه دولت جهت رسیدگی قرار داشته باشد ولیکن در سالهای اخیر، شاهد فعال شدن شکاف سیاسی می باشیم. لذا تأمل در خصوص وضعیت جدید شکاف مزبور در حوزه داخلی و خارجی مهم و ضروری می نماید. وقوع تحولات بنیادین در این حوزه، نکته مهمی است که به سادگی از کنار آن نمی توان گذشت:

 

3ـ1ـ بعد داخلی شکاف سیاسی:

متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی در ایران، شکاف انقلابی ـ غیرانقلابی در داخل ایران شکل می گیرد که منجر به تفکیک نیروهای پیرو خط امام از احزاب و گروههایی می شد که به نحوی نظریه حکومتی امام خمینی(س) را نمی پذیرفتند. این شکاف در دو دهه گذشته دو تفسیر بارز داشته است:

 تفسیر اول متعلق به دوره اول حیات حکومت اسلامی می باشد که از حیث عملی تقریباً تا اواخر عمر مجلس دوم به طول می انجامد. در این دوره «ضد انقلاب» به گروههایی چون مجاهدین (منافقین)، توده ایها،... و در نهایت به گرایشهای ناسیونالیستی اطلاق می شد که به نحوی با اصول مبارزه اسلامی همراه نبوده، اهداف دیگری را دنبال می کردند.20

 تفسیر دوم متعاقب یک دوره فترت کوتاه ـ که حکایت از پیروزی انقلابیون بر گروههای ضد انقلابی داشت ـ شکل می گیرد. توضیح آنکه، گروههای ضد انقلابی ـ اعم از مجاهدین، توده ایها، کومله، دموکرات و... ـ به خاطر توسل به رفتارهای خشن و اقدامهای تروریستی، سریعاً از سوی مردم طرد شدند و بدین وسیله انقلابیون طرفدار امام بر فضای سیاسی کشور حاکم شدند. اما با نزدیک شدن انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی، در مسایل کلان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو جناح از انقلابیون تفاوت بینش بوجود می آید و در نتیجه تفسیر دوم از انقلابی / غیرانقلابی شکل می گیرد. از این منظر انقلابیون ـ که در دوره اول جبهه واحدی را شکل می دادند ـ در گفتمان سیاسی تازه به گروههایی همچون راست و چپ و گروههای میانه و مستقل تقسیم می شدند که گذشته از صحت یا عدم صحت این الفاظ حکایت از شکل گیری شکاف تازه ای داشت که به تمییز انقلابیون از هم می پرداخت.21

جناح بندیهای ایجاد شده در درون نظام سیاسی کشور در یک دهه گذشته، و طی مدت کوتاهی توانسته اند به بنای ایدئولوژیهای مناسب حال خود بپردازند و تفاسیر رادیکال، محافظه کارانه، مترقیانه و... از تئوری ولایت فقیه ارایه دهند که هر یک توسط نظریه پردازانی چند تعریف و تبلیغ می شوند. تضاربات سیاسی به شکل وسیعی در جامعه فعلی ما مورد اقبال قرار گرفته اند و ما شاهد سیاسی شدن حوزه هایی چون تحقیق، آموزش، صنعت و... می باشیم که بعضاً بر اصول بنیادینی چون منافع ملی و امنیت ملی هم برتری می جویند.22 نتیجه آنکه ما با شکافی سیاسی در حوزه داخلی مواجه هستیم که اعضای دو طرف شکاف اکثراً متعلق به جناح انقلابی دهه اول انقلاب می باشد! افرادی که به دلیل ارایه معیارها و تفاسیر تازه ای از «انقلابی» از یکدیگر تمییز یافته اند و با القابی چون راست، چپ، محافظه کار، لیبرال و... مشهور شده اند. بدیهی است که این شکاف تأثیر منفی زیادی داشته و نمی تواند مورد تأیید دلسوختگان انقلاب و بنیانگذاران اولیه آن باشد.23

 

3ـ2ـ بعد خارجی شکاف سیاسی

انقلاب اسلامی از جمله پدیده های سیاسی مهم قرن بیستم می باشد که بدون شک در سطح بین المللی تأثیرات بسزایی را به جای گذارده است. از این حیث در گستره بین المللی می توان دو گروه عمده را نسبت به موضع گیری شان در قبال انقلاب اسلامی از هم تفکیک نمود: اول؛ گروهی که جزء موافقان انقلاب اسلامی به حساب می آمدند و در تمامی مراحل تاریخی به عنوان یاور ارزشهای انقلابی مردم ایران در کنار جمهوری اسلامی ماندند. دوم، گروهی که با بی تفاوتی و یا مخالفت نظری و عملی شان، به نحوی در مقابل انقلاب ایران ایستادند.24 آنچه در دو دهه گذشته تجربه شده، حکایت از صف بندی طیف وسیعی از کشورها ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان، جهان سومی و اولی، شرقی و اروپایی و... در مقابل ایران دارد به گونه ای که تجلیات آن را در دوران جنگ تحمیلی و حتی دوران سازندگی به خوبی می توان دید.25

در این دوره است که تعدادی از کشورها به عنوان دشمنان اصلی انقلاب (همچون آمریکا، اسرائیل) و تعدادی به عنوان کشورهایی که ایران را برای حیات بین المللی خطرناک می دیدند (همچون انگلیس، فرانسه و اکثر کشورهای اروپایی) و تعدادی به عنوان اینکه ایران تفسیری بدعت آمیز از اسلام ارایه داده که جهان اسلام را دچار شوک ساخته و به آن ضربه می زند (همچون عربستان، امارات، کویت و...)، در مقام مقابله با ایران برمی آیند و صف واحدی را علیه جمهوری اسلامی شکل می دهند.26 تحریمهای سیاسی و اقتصادی ایران، هشت سال جنگ تحمیلی، تهدید نسبت به امنیت ملی ایران، ارسال سلاح و حمایت از گروههای معارض، اقدامات تروریستی، حملات فرهنگی و... تماماً ناشی از شکاف سیاسی بین ایران از یک طرف و دشمنان ایران از طرف دیگر، در سطح بین المللی می باشد که به شکل تندی در دوران جنگ تحمیلی خود را نشان داد. اگرچه خاتمه جنگ تحمیلی تا حدّی به تخفیف آثار ناشی از این شکاف کمک کرد، ولیکن مهمترین تحول در این زمینه با روی کارآمدن حجت الاسلام خاتمی رخ داد که باید آن را ثمره نیکوی برنامه های آقای خاتمی قلمداد کرد. در طی این دوره کوتاه دو ساله طرح «گفتگوی تمدنهای» آقای خاتمی به نحو موثری در سطح منطقه ای و بین المللی عمل کرده و ما شاهد برداشتن گامهای مؤثری در راستای به حداقل رسانیدن آثار منفی ناشی از وجود این شکاف می باشیم.

نزدیکی ایران به کشورهای اسلامی ـ بویژه عربستان سعودی ـ، برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی به ریاست ایران، برگزاری اجلاس تأسیسی مجالس کشورهای اسلامی در تهران، ارتقای سطح روابط با کشورهای اروپایی، حمایت بی نظیر کشورهای اسلامی از ایران و... تماماً از مصادیق بارز این ادعا هستند که، ایران با اتخاذ یک دیپلماسی اصولی موفق شده ضمن پاسداشت ارزشهای انقلابی اش، طریق همکاری و همیاری را در سطح منطقه و جهان هموار سازد. در این ارتباط تصویب پیشنهاد ریاست جمهوری ایران، حجت الاسلام خاتمی برای نامیدن سال 2001 به سال گفتگوی تمدنها و پیشگامی ایران در این طریق، نکته ای است که از حیث سمبلیک در عرصه سیاست خارجی به هیچ وجه نباید آن را نادیده گرفت.27

در مجموع، سیاستهای کلان تنظیمی از سوی نهادهای مؤثر همچون: رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام توانسته است در ابعاد مختلف به کاهش تنش در عرصه بین المللی منجر شود و راه را برای گفتگو باز نماید. البته نباید فراموش کرد که جبهه مقابل نیز در این ارتباط نقش مؤثری داشته و به اقتضای شرایط موجود، مجبور به پذیرش اصول تازه ای شده که حکایت از یأس و ناامیدی آنها نسبت به سیاستهای خصمانه گذشته شان دارد.

 

سوم) شکاف فرهنگی

انقلاب اسلامی را باید نتیجه احیای فرهنگ اسلامی دانست، فرهنگی که به نوبه خود در جریان رشد و بالندگی انقلاب اسلامی به ظهور تمام رسیده و قابلیتهای نهان خود را آشکار ساخته است. بدیهی است که تفاوت ماهوی این فرهنگ با سایر فرهنگها، شکاف تازه ای را ایجاد می نماید که ضروری است از دو بعد داخلی و خارجی مورد تحلیل واقع گردد.

 

بعد داخلی شکاف فرهنگی

نظر به استقبال گسترده مردم ایران از نظام ارزشی پیشنهاد شده از سوی حضرت امام خمینی(س) و التزام اکثریت مردم به مبانی دینی، متعاقب پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد تأسیس جامعه ای دینی می باشیم که در گذر از زمان حدود و ثغور آن بیش از پیش تعریف و روشن می شود. تسلّط روحیه انقلابی بر مردم مسلمان ایران و فضای معنوی ناشی از حضور گسترده و خالصانه مردم و مسؤولان در صحنه جنگ تحمیلی، منجر به آن شد که ماچیزی تحت عنوان شکاف بین طرفداران ارزشهای دینی از یکطرف و افراد ضد ارزشی از طرف دیگر، در سالهای اولیه انقلاب را تجربه ننماییم. اما با گذشت زمان و بروز مشکلات داخلی و هجمه های فرهنگی از خارج، کم کم جریانهای تازه ای در توده مردم و جمع مسؤولان شکل گرفت که نشان دهنده رشد و حیات عوامل ضد ارزشی می باشد. شیوع نارساییهایی همچون رشوه گیری، بدحجابی، مفاسد اجتماعی، اختلاس و... را باید نمودهای بارز احیای شکاف فرهنگی در بعد داخلی دانست به گونه ای که امروزه می توان از آن به مثابه شکافی در آستانه فعالیت یاد کرد. بروز برخوردهایی چند میان بعضی از هواداران هر دو گروه که منجر به شهادت بعضی از آمران به معروف و ناهیان از منکر و یا متقابلاً لطمه دیدن افرادی شده است که ناآگاهانه از پاره ای از ظواهر غربی تبعیت می نموده اند، ناشی از بروز همین شکاف می باشد. البته لازم به ذکر است که این شکاف اگرچه از حیث نظری پشتوانه های محکمی دارد و در پژوهشهای اجتماعی از آن به روشهای ویژه بیان اعتراض به سبک غیرمستقیم یاد می شود،28 اما در داخل کشور ما بومی نشده و عملاً رهبر و نظریه پردازی برای آن نمی توان سراغ گرفت. لذا صبغه سیاسی مظاهر فساد اجتماعی اندک بوده، بیشتر ناشی از تبلیغ و یا مشکلات داخلی ای است که راه را بر ازدواج، کارمفید و زندگی سالم جوانان سد کرده اند. با این حال روند فوق از آنجا که حکایت از افزایش میزان جرایم، مفاسد اجتماعی، تعداد طلاقها و در کل حاکمیت روحیه ای غیر از روح اسلامی بر جامعه دارد می تواند مشکل ساز باشد و این آمارها از این حیث هشداردهنده می باشند 29 علاوه بر آنکه استیضاح وزیر محترم ارشاد نیز نشان داد که امکان بهره وری سیاسی از این پدیده نیز بسیار زیاد می باشد. در مجموع اگر برای مواجهه با این شکاف سیاست صحیحی طراحی و اجرا نشود، شکاف مزبور در دهه سوم حتماً در حد نیمه فعال ظاهر خواهد شد.30

 

بعد خارجی شکاف فرهنگی

با توجه به اصالت ارزشهای دینی و تفاوت نگرش سکولار با نگرش اسلامی، این شکاف از همان روز اول تأسیس حکومت اسلامی در سطح منطقه ای و جهانی رخ نمود. از این منظر جهان به دو قسمت «خودی» و «غیرخودی» (یا همان «ما» و «دیگری») تقسیم می شود که در هر مرتبه ای از تفسیر، مصادیق آن تغییر می کند. زمانی «ما» مشتمل بر کلیه کشورهای دارای التزام دینی در مقابل ممالک ملحد بود و زمانی دیگر دال بر «کشورهای اسلامی» در مقابل کشورهای غیرمسلمان و هم اکنون بنابر تفاسیر ارایه شده از نوع اسلام شاهد تقابل گونه های مختلفی از اسلام می باشیم که شکاف فرهنگی را در سطح جهانی شکل می دهد.31 تصویر جهانی عاری از شکاف فرهنگی، محال می نماید و چنین گمانی به سیاستهای استعمارگرایانه و توتالیتر دامن می زند که از بنیان مردود و از حیث تاریخی شکست خورده اند.32 آنچه در این ارتباط شایان ذکر می نماید نه امحاء شکافهای فرهنگی بلکه نهادینه کردن آنها به شکلی است که به میزان معقولی تأثیرگذار باشند. پیوند سیاست، اقتصاد، تجارت، همکاریهای دیپلماتیک و... به صورت گسست ناپذیری با تفسیر خاصی از ارزشهای ایدئولوژیک و توقع اینکه سایرین تماماً به این معیارها التزام ورزند، به جز تنش چیز دیگری را به دنبال ندارد و عملاً نشان داده که در سطح منطقه ای و جهانی کارآیی چندانی ندارند. بنابراین باید به نوعی از همزیستی مسالمت آمیز دست یافت، الگویی که به بهترین وجه در اولین حکومت اسلامی ـ یعنی حکومت نبوی ـ به نمایش گزارده شده است. در قالب این الگو امکان همکاریهای متعارف در سطحی پایین تر از ارزشهای بنیادین طرفین وجود دارد. بدین صورت که طرفین شکاف با حفظ اصالت ارزشهای خود، در حوزه هایی چون سیاست، اقتصاد و... با یکدیگر همکاری می نمایند.33 تجربه انقلاب اسلامی از این حیث مثبت ارزیابی شده و همسو با اصول اسلامی ای می باشد که در حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله شاهد آن بوده ایم. لذا میزان تنشهای ناشی از این شکاف دائماً رو به کاهش بوده و امید می رود که حداقل در حوزه های نزدیک ـ مثلاً کشورهای اسلامی ـ به نتایج درخشانی برسیم. البته نباید فراموش کرد که مهمترین مانع برای گسترش این گفتگوهای فرهنگی تلاشهای غیر فرهنگی ای است که به صورت غیراستدلالی و هجوآمیز، متوجه مبانی فرهنگی طرف مقابل شده و در نتیجه با بروز واکنشهایی فرآیند تعامل را به تعطیلی می کشاند. از این منظر تلاش مذبوحانه سلمان رشدی را می توان مصداق بارز موانع موجود بر سر راه گفتگوهای فرهنگی دانست که غرب با حمایت سیاسی خود از او بیشتر به تعمیق شکاف فرهنگی کمک کرد تا تلاش برای امحاء آن.34

 

چهارم) شکاف نظری

مبنای نظری حکومت اسلامی در ایران را تئوری ولایت فقیه امام خمینی(س) شکل می دهد که به مثابه نقطه وصل و محور مشترک بین نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی عمل می نماید. با این حال یک دهه پس از رحلت امام خمینی(س) زمینه بروز اختلاف نظرهایی در این زمینه فراهم می گردد که ما ذیلاً تحت عنوان دو بعد داخلی و خارجی به بررسی آنها می پردازیم.

بعد داخلی شکاف نظری

بعد داخلی شکاف نظری را باید متعلق به دهه دوم انقلاب دانست، اگرچه ریشه های آن در سالهای واپسین دهه اول نیز قابل مشاهده است. در دهه اول میان بازیگران اصلی عرصه سیاست و حکومت در تفسیر ارایه شده از «ولایت فقیه» نوعی انسجام نظر وجود داشت که راه را بر منازعات و ادعاهای احتمالی سد می نمود. در این دوره سؤالات مطرح شده از سوی انقلابیون نسبت به نظریه ولایت فقیه، ناظر بر مبانی اولیه آن نبوده و بیشتر بر کارکردهای ثانوی آن در مقام حل مسایل سیاسی ـ اجتماعی دلالت دارد که با استفتاء از حضرت امام حل و فصل می شدند.35 لذا ادعای وجود شکاف در این دوره چندان صحیح و مطابق واقع نیست. اما متعاقب ثبات انقلاب اسلامی و روشن شدن زوایای ریز حکومت جمهوری اسلامی با پرسشهای تازه ای روبرو می گردد که ضرورتاً پاسخهای یکسانی از جانب هواداران نظام نمی گیرد. اینکه الگوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور باید چگونه طراحی شود، بدل به سؤالی سترگ می گردد که هر طیفی از انقلابیون برای آن پاسخی داشتند. جالب آنکه کلیه این پاسخها بر تقریری از ولایت فقیه حضرت امام(س) مستند می باشند که حکایت از محوریت اندیشه امام نزد کلیه گروهها دارد. این اختلاف نظر ساده، راه را برای عرضه تئوریهای تازه ای از حکومت اسلامی باز می نماید که تا آن زمان امکان عرضه شان نمی رفت.36 از این زمان به بعد است که شکافی تازه در جامعه ما هویدا می شود. طرفین این شکاف را در یک تقسیم بندی کلی می توان دو جریان ذیل دانست:

 جریان اول را می توان قائلان به اصالت نظریه ولایت فقیه معرفی کرد. در درون این جریان دو طیف از افکار مطرح شده است. گروهی که رویکرد توصیفی ـ تشریحی نسبت به تئوری امام دارند و تمام سعی و تلاششان آن است که این نظریه را از ابعاد فقهی ـ حقوقی شکافته، مستندات و تأییدات شرعی آن را برای مخاطبانشان روشن تر سازند.37

طیف دوم از این جریان، با دیدگاهی مترقیانه و متعهد سعی دارد ولایت فقیه را در قالب گفتمان روز مهم کرده، نسبت آن را با مبادی و مبانی فکری عصر حاضر دریابد.38 نظر به نوآوری این دیدگاه و چون با مسایل روز جامعه سروکار دارد اقبال نسبت به آن بیشتر بوده است. در مجموع دو طیف فوق، نسبت به اصالت نظریه ولایت فقیه امام نظر مشترک داشته و سعی بر حفظ آن با طرق استدلالی مختلف دارند.

 جریان دوم که از بطن گروههای انقلابی هوادار نظریه ولایت فقیه امام در اوایل انقلاب خارج شده اند، در چهارچوب سنتی جریان اول به مقوله ولایت فقیه نگاه نکرده، قایل به ضرورت نوآوریهایی در آن می باشد. لازم به ذکر است که این جریان نیز طیفهای متنوعی را شامل می شود که بعضاً از همان اوایل انقلاب وجود داشته اند ولیکن یا به صورت نهانی اظهار می شده اند و یا اینکه به خاطر پاره ای از ملاحظات لحن گفتاری آنها چنان نبوده که مخاطبین را به اغراض اصلی واضعان آن آگاه سازد. به هر حال گرایشهایی که سعی در تقلیل ولایت فقیه به خواستها و آرمانهای حزبی و جناحی دارند، یا آنهایی که با تمسک به نظرات متنوعی که در تاریخ فقه سیاسی اسلام وارد شده اند، سعی در طراحی الگویی از ولایت فقیه دارند که با الگوی امام به میزان زیادی متفاوت است، یا آنهایی که از فرصت حاصله بهره جسته دم از نفی مشروعیت و اصالت ولایت فقیه می زنند، ـ اگرچه در کنار هم آوردن این گروهها دلالتی بر ارتباط آنها با یکدیگر و یا هم ارزشی آنها ندارد ـ در مجموع طرف مقابل شکاف مورد نظر را تشکیل می دهند.39

نتیجه آن که در عالم واقع ما شاهد بروز شکاف تازه ای در نظریه ولایت فقیه می باشیم که از تعدد و اختلاف تفاسیری که امروزه مطرحند، می توان به کارکرد سیاسی شکاف نیز پی برد. این تفاسیر از آنجا که بعضاً با قدرت سیاسی ـ اجتماعی گره خورده اند، در چهارچوب اهداف حزبی و گروهی تعریف شده اند و هم اکنون ـ متأسفانه ـ نوع تفسیر از ولایت فقیه به یک شاخص تمییزدهنده گروهها تبدیل شده است.40 حال آنکه، الگوی مطلوب آن است که گروهها و جناحهای سیاسی هوادار امام حداقل به برداشت سیاسی واحدی از ولایت فقیه رسیده و تنوع آرا به مکانیزمها و روشهای اجرایی محدود شود. در ضمن وجود اختلاف در تفسیر اصل ولایت فقیه نیز، تا آنجا که به شاخصه تمییز تبدیل نشده می تواند به عنوان یک بحث علمی مفید ارزیابی شود ـ چنانکه این مباحث از دیرباز وجود داشته اند ـ اما بیشتر از این حد، به معنای اختلاف در سیاست عملی یا همان بروز شکاف اجتماعی است که تأثیر مطلوبی بر جریان انقلاب و حکومت اسلامی ندارد.

بعد خارجی شکاف نظری

پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی در ایران را باید آغازگر راه تازه در عرصه سیاست تطبیقی قلمداد کرد. ایران با بنای حکومت اسلامی عملاً اردوگاه تازه ای را بنیان نهاد که به «حکومت مبتنی بر اصول تشیع» مشهور می باشد. لذا می توان چنین گفت که در کنار شکافهایی از قبیل لیبرال ـ غیرلیبرال، دموکراتیک ـ غیردموکراتیک و... شکاف تازه ای در حوزه نظامهای سیاسی در گستره جهانی پدید آمد که از آن به شیعی ـ غیرشیعی یاد می شود.

شکاف فوق الذکر، در ابتدای انقلاب اسلامی از سوی مخالفان و معاندان بسیار تهییج و تبلیغ می شد و غرض آن بود که ملاحظات نظری را با علایق سیاسی پیوند زده، به نحوی سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار دهند. همانگونه که در مبحث شکاف سیاسی نیز بیان داشتیم، این تلاش مخالفان تا حدودی قرین توفیق واقع شد و ما شاهد تشکیل جبهه مشترکی علیه ایران می باشیم. جبهه ای که در آن دو طیف مشخص وجود داشت: اول کشورهای غیراسلامی که جمهوری اسلامی را از حیث نظری برای آرمانهای لیبرال و انسان مدارانه خود خطرناک می دیدند و از نظر مادی نیز، منافع نامشروع شان را به واسطه طرح سیاست استقلال سیاسی ـ اقتصادی ایران و بسط آن به کشورهای منطقه و جهان سومی، در شرف زوال می دیدند. لذا بدیهی بود که هیچگونه تعلق خاطری به ایران و خواست مردمش نداشته به جد در پی تضعیف و براندازی آن برآیند. گروه دومی هم وجود داشت، که علی رغم اشتراکات کلان دینی با ایران از ترس منافع مادی و به خاطر اختلاف دیدگاه دینی (شیعه ـ سنی) به طرف کشورهای مخالف ایران متمایل شده، سعی در براندازی نظام اسلامی ایران می نماید. به عنوان مثال عربستان که از نظر دینی و منافع منطقه ای بیشتر به جمهوری اسلامی نزدیک بود تا آمریکا، اما حاضر می شود در جناح مقابل ایران قرار گرفته و علیه آن اقدام نماید. این سیاست نادرست نتیجه سیاسی کردن شکاف نظری شیعی ـ غیرشیعی از سوی دشمنان ایران و بهره برداری از این فضا می باشد.41

تجربه دو دهه حکومت داری اسلامی در ایران و تجارب تلخ سایر کشورها از دامن زدن به شکاف شیعی ـ غیرشیعی، نهایتاً کار را به آنجا می رساند که طرفین تعدیل شده، می آموزند که در عرصه جهانی حکم به نفی مطلق دیگری راه به جایی نمی برد. لذا مشاهده می شود که از تنشهای ناشی از اختلاف نظرهای تئوریک در سطح جهانی کاسته شده، طرفین ضمن قبول مشروعیت سیاسی طرف مقابل به عنوان نظام برگزیده مردم همان کشور، در مقام بحث و گفتگو درمی آیند. نتیجه آنکه اگرچه کشور ما همچنان شیعه و مبتنی بر اصول حکومتی تشیع است و جناح مقابل نیز غیر شیعی (اعم از اسلامی و غیراسلامی) است، ولیکن گفتگوهای علمی امروزه جای مشاجرات سیاسی را گرفته، تنور اینگونه تنشها را تا حدودی خاموش نگاه داشته است. مباحث نظری محتاج فضای آرامی است که بتوان در آن به تأمل در خصوص میزان صحت و سقم دیدگاه و نحوۀ انطباق آنها با شرایط روز پرداخت. در چنین صورتی است که طرفین به فراخور ظرفیتشان از یکدیگر بهره مند می شوند و ضمن حفظ مبانی ارزشی مختلفشان، در چهارچوبی کلی تر به همکاری می پردازند. بر این اساس می توان این شکاف را فعلاً غیرفعال ارزیابی نمود که در دهه آتی به علت نداشتن نظریه پرداز خاصی که بتواند آن را احیا کند، چندان تأثیرگذار نخواهد بود.

 

نتیجه آنکه جمهوری اسلامی طی تجربه ای معادل بیست سال چهار شکاف عمده را پشت سر گذاشته است. این شکافها دارای دو بعد داخلی و خارجی می باشند که معمولاً با هم در ارتباط نیز می باشند. جدول زیر ماحصل تأملات جامعه شناسانه ما در این خصوص می باشد. (جدول شماره 3)

جدول شماره (3)

گسستهای چهارگانه در جامعه ایران و ارزیابی میزان تأثیرگذاری شان در آینده

 

3ـ استراتژی حکومتی حضرت امام خمینی(س)

حضرت امام خمینی(س) از ابتدای انقلاب، تا تأسیس حکومت اسلامی و هدایت جریان امور در جمهوری اسلامی ایران، پیرو استراتژی مشخصی بودند که ریشه در آیه کریمه زیر داشت:

«محمد فرستاده خداست و یاران او بر یکدیگر بسیار مشفق و بر کافرین سخت گیر هستند.»[9]

بنابراین امام یک گسست کلی در گسترۀ جهانی ترسیم کرده بودند که بر اساس تمییز بین کافر ـ غیر کافر عمل می کرد. لذا در هر مرحله تاریخی چون در مسایل اصولی اتفاق نظر حاصل می آمد، امام از پذیرش همیاری و همکاری سایر گروهها دریغ نمی ورزیدند. تأکید بر گسستهای اصولی و امحاء گسستهای فرعی با عنایت به شکاف فوق معنا می یافت. بر این اساس چون به حوزه جغرافیایی خاصی مانند ایران می نگریم، مشاهده می شود که سعی اولیه امام بر از بین بردن شکاف فقیر ـ غنی، نزدیک کردن هرچه بیشتر افراد و گروههای انقلابی به یکدیگر، امحاء شکاف ارزشی با گسترش تربیت اسلامی و نهایتاً ارائه سیمایی جذاب از ولایت فقیه که ضمن بهره وری از مبانی فقه جواهری، پاسخ گوی نیازهای فعلی است، می باشد.

در گستره جهانی نیز، امام به دنبال تقویت مبانی اقتصادی کشور و نیل آن به استقلال لازم برای حفظ جایگاه درخوری در معادلات جهانی بودند. ایشان از نظر سیاسی به جز چند کشور خاص همکاریهای متعارف با سایر کشورها را جایز و ضروری دانسته و بویژه بر نفی شکافهای تصنعی بین کشورهای اسلامی تأکید داشتند. همین وضعیت در  حوزه نظری (تئوریک) نیز قابل مشاهده است به گونه ای که شکاف شیعی ـ غیرشیعی را به هیچ وجه دامن نزدند. اما در حوزه فرهنگ شکاف غیرخودی ـ خودی برای امام اهمیت ویژه ای داشت که مقتضای زمان تأسیس و معرفی جامعه تازه اسلامی بود.

از آنجا که گستره اندیشه های حضرت امام(س) وسیعتر از آن است که در حد مقاله حاضر، حق آن ادا شود در اینجا صرفاً به کلیت بینش امام استناد می شود و از شرح جزئیات می گذریم. برای این منظور موضوع گسستهای چهارگانه را در دو بعد داخلی و خارجی به بحث می گذاریم:

 

الف) گسستهای داخلی

بینش امام در این بعد کاملاً مبتنی بر اصل وحدت و جذب نیروهایی بود که به نحوی می توانستند با جریان کلی انقلاب همراه شوند. امام قایل به یک گسست بودند و آن هم «خودی ـ دشمن» که مطابق نظر ایشان، دشمنان افرادی بودند که در مقام براندازی انقلاب اسلامی برآمده بودند. به عنوان مثال در هر چهار محور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظری، مشاهده می شود که:

1ـ در بعد اقتصادی تأکید زیادی بر رفع تبعیض و توجه به محرومان داشتند به گونه ای که شکاف فقیر / غنی در جامعه اسلامی از بین برود. شاید هیچ موضوعی به این اندازه مورد توجه حضرت امام(س) نبوده که کراراً می خوانیم:

«دولت موظف است بیش از همه به طبقات محروم برسد و رعایت حال ایشان بکند... ضمناً خود دولتمردان نیز برای راحتی خیال محرومان باید در ساده ترین وضع ممکن به سر ببرند تا این شکاف کشنده، بر محرومان بیش از این فشار وارد نسازد.»42

در مجموع، نگرش اقتصادی امام متوجه محرومان و بهبود وضعیت معیشتی ایشان بود که در آن شرایط با تأیید مهندس میرحسین موسوی و برنامه های اقتصادی ایشان، خود را نشان می دهد.

2ـ در حوزه سیاسی نگرش امام آنقدر فراگیر بود که به هنگام مبارزه، طیف متنوعی از نیروها را برگرد اصل اولیه سقوط رژیم پهلوی و تأسیس حکومت اسلامی گردآورده بودند و به هنگام تأسیس نیز با رعایت چهارچوب اصلی، بر «جمهوری بودن» نظام هم تأکید ورزیده و در مقابل کسانی که تقاضای تأسیس «حکومت اسلامی» و یا «حکومت جمهوری» را داشتند، ایستادند و اظهار داشتند: حکومت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. ایشان حتی به طرد کسانی که در ذیل عنوان «مجاهدین خلق» گرد آمده بودند و برای براندازی نظام سلاح برداشته بودند، راضی نبودند. لذا خطاب به این جوانان فریب خورده کراراً پیغام می دادند که:

«من سفارش می کنم به این اشخاصی که از این گروهها بازی خورده اند، اینها یک مقایسه ای بین حکومت حالا و حکومت سابق بکنند... و بعد ببینند واقعاً راهشان چه راهی است؟...43 ما میل نداریم که شما هر وقتی گرفتار شدید جوری باشد که اسلام حکمی جزمی کرده باشد و دادگاهها نتوانند تخلف بکنند. ما میل داریم که جوری باشد که دست این دادگاهها باز باشد برای اینکه شما را عفوتان کنند، شما را رهاتان کنند.»44

توجه به این شیوه و منش امام برای آن دسته از نیروهای سیاسی که امروزه در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی و بدون قصد براندازی یکدیگر با هم به رقابت مشغولند، حائز کمال اهمیت است. رویکرد خوش بینانه در عضویت مجدد معاندین در جرگه انقلابیون! اوج روحیه جاذبه امام می باشد که در سیره عملی امام نیز تجلی دارد. به عنوان مثال، اقدام انقلابی امام در مکلَّف نمودن مرحوم بازرگان به تأسیس دولت موقت آنهم در ابتدای راه، معنای جاذبه را برای پیروان خط امام تبیین می کند. اما آنچه که امام در مقابله با ملی گرایی فرموده اند، جنبه واکنشی داشته و برای جلوگیری از پخش ایده های یکسویه در جامعه بوده است. مثلاً چون خبرنگار روزنامه آلمانیِ «دنیای سوم» سعی می نماید «ایرانی» بودن را در مقابل «اسلامی» بودن قرار دهد، ایشان اظهار می دارند:

«اسلامی بودن، بیش از ایرانی بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است.»45

لذا کلیه گسستهای سیاسی در حوزه داخلی از منظر امام مردود بودند و تا آنجا که جنبه اختلاف سلیقه داشتند تأیید می شدند. «روحانیت» و «روحانیون» مبارز به عنوان دو سلیقه سیاسی در درون تفکر سیاسی اسلامی از سوی امام پذیرفته شد، اما فعالیتهای صنفی و حذفی را توجیه و مجاز ندانسته شدیداً نهی می کردند. لذا خارج کردن یاران امام و انقلاب تحت عناوینی چون راست و چپ، حزب اللهی و غیر حزب اللهی، ملتزم و غیرملتزم، ذوب شده و غیرذوب شده، تندر و کندرو و... قطعاً با سیره عملی و نظری امام مطابق نبوده و درست در مقابل آن قرار دارد چرا که تأییدکننده سیاست دفع است تا جذب.

3ـ شکاف ارزشی ـ ضد ارزشی البته در جامعه ایران متعاقب انقلاب بسیار نقش ساز بود و این اقتضای تأسیس حکومت اسلامی بود که با فرهنگش شناخته می شد. البته سیاست امام تهییج این شکاف نبود، بلکه بالعکس خطاب را متوجه متولیان امور فرهنگی ـ همچون دانشگاهها، سازمانهای تبلیغی، مساجد، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و کلیه دولتمردان 46 ـ نموده، بروز هرگونه فعالیتی در این حوزه را ناشی از کمکاری آنها می دانستند. به عنوان مثال در خطابی آسیب شناسانه می فرمایند:

«از اولی که رادیو و تلویزیون در اختیار جمهوری اسلامی واقع شد، راجع به آن نگرانی داشتم برای اینکه این سازمانی است که اگر خوب باشد، مملکت ما خوب می شود و اگر فاسد باشد ممکن است که بسیار فساد ایجاد کند...»47

4ـ بحث از ولایت فقیه اگرچه در دوره امام چندین بار به تهییج فضای فکری جامعه منتج شد، ولیکن نظر به اکثریت داشتن پیروان این دیدگاه و عدم توجه عمومی به نظرگاه اقلیت، چندان تأثیرگذار نگردید و عملاً دیدگاه امام خمینی(س) به اجرا درآمد. استعداد بالای امام در به نمایش گذاردن ولایت مطلقه ای که در آن مردم، متفکران و اصحاب قلم نیز نقش داشتند، ـ به گونه ای که میزان رأی مردم می شد ـ بهترین دلیل برای خاموش کردن این شکاف بود. لذا امام به هیچ وجه تفسیری مستبدانه از ولایت را ـ آنگونه که برخی گمان می کردند ـ که حساسیت برانگیز بود، ارائه نکردند و با اعطا سهم سیاسی هر عنصر، بر شکاف مزبور فایق آمدند. بحث از ولایت فقیه و نقش و جایگاه مردم، موضوع مستقلی است که پیرامون آن بسیار تحقیق شده است.48

 

ب) گسستهای خارجی

در گستره جهانی اگرچه نگرش عمومی به جمهوری اسلامی چندان مساعد نبود، با وجود این، استراتژی کلان امام در چهار حوزه سابق را می توان موفق ارزیابی نمود:

1ـ حضرت امام(س) در زمانی که اذهان متوجه ارزشهای دینی بود و کمتر به مقولاتی چون اقتصاد جهانی توجه می شد، صراحتاً این بعد را مورد تأکید قرار داده به عنوان یکی از اصول اصلی برنامه دولتهای مختلف بهبود آن را خواستار شدند. برای این منظور امام مردم را به قناعت و همکاری با دولت، سیاستگذاران را به جدیّت، افراد و گروهها را به جهاد اقتصادی و دولت را به همکاری با سایر دول مشابه،49 دعوت نمودند. تا از این طریق بنیان اقتصادی کشور رونق گرفته، شکاف بین کشور ما با سایر کشورهای پیشرفته کاهش یابد. با اینحال باید پذیرفت که علی رغم تلاش به عمل آمده، این گسست در همان ایام هم فعال بود و به خاطر خارج بودن روند کلی آن از حیطه تأثیر یک کشور خاص ـ بویژه کشوری در حال توسعه مثل ایران ـ توفیقی در رفع آن حاصل نیامد.

2ـ در ارتباط با سیاست جهانی، امام خواهان استراتژی صلح و وحدت بودند و فقط در مورد کشورهایی چون اسرائیل، آمریکا و آفریقای جنوبی (در دوره آپارتاید) استثنا قائل شده بودند. مرحوم سید احمد خمینی با عنایت به همین مطلب است که سیاست اصولی امام را در ارتباط با سایر کشورها «رعایت احترام متقابل» و «عدم دخالت در امور داخلی» ذکر کرده، صلح طلبی امام را در سطح جهانی تعریف می کنند.50

حضرت امام(س) نیز خود صراحتاً اظهار داشته اند:

«ما صلح می خواهیم... ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم.»51

در مورد کشورهای اسلامی این تأکید بیشتر می شود و اصل وحدت عنوان می گردد:

«برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم 52... پیام من برای برادران عرب و مسلمان این است که بیایید و اختلافات را کنار بگذارید و دست برادری به یکدیگر بدهید و همگام و هم پیمان با همه برادران مسلمان غیرعرب، تنها اسلام را تکیه گاه خود قرار دهید.»53

بدین ترتیب در عرصه سیاست خارجی امام سعی داشتند با تأکید بر اصل صلح طلبی و اخوت، شکافهای موجود را از بین برده، وحدتی عام را جایگزین سازند.

3ـ حضرت امام(س) بنا به اقتضای حرکت انقلابی شان، لاجرم تکیه بر شکاف ارزشی خودی ـ غیرخودی را به عنوان یک استراتژی برگزیدند تا بتوانند شأن و جایگاه ایران را تثبیت نمایند. لذا شاهد تأکید امام بر این نکته بودیم که جهانیان باید وجود فرهنگ سیاسی تازه را بپذیرند.

«بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران بر پایه سیاست نه شرقی و نه غربی استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.»54

به همین خاطر است که امام صراحتاً می فرمایند چنانچه دنیا در مقابل دین ما بایستد ما نیز در مقابل همه آنها می ایستیم.

4ـ شکاف تئوریک شیعی ـ غیرشیعی؛ با اینکه ایران اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی مبتنی بر فقه سیاسی تشیع را تأسیس کرده بود، هیچگاه از سوی امام به مثابه ابزاری برای سرکوب دیگر حکومتهای اسلامی مورد استفاده قرار نگرفت. امام اهل تسنن را برادر خوانده،55 حکومتهای سنی مذهب را به وحدت با ایران دعوت نموده56 و در یک کلام معتقد بودند که همگان جزو یک پیکره می باشیم:

«الآن بر رؤسای اسلام، بر سلاطین اسلام، بر رؤسای جمهور اسلام تکلیف است که این اختلافات جزئی و موسمی را که گاهی دارند، این اختلافات را کنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد.»57

 

نتیجه گیری: چشم انداز آینده

در آخرین بخش از این نوشتار لازم است تا ملاحظات پیشین را به کار گرفته، میزان آسیب پذیری کشور اسلامی مان را در دهه سوم حیاتش ارزیابی نماییم. این ارزیابی می تواند برای وضع سیاستهای اصلاحی به منظور جلوگیری از فساد احتمالی مؤثر باشد. در مجموع دو خطر عمده متوجه انقلاب اسلامی در آینده می باشد:

 

1ـ فعال شدن بعد داخلی شکافهای اجتماعی

در رهگذر دو دهه از حیات سیاسی ـ اجتماعی انقلاب اسلامی، ابعاد داخلی شکافهای چهارگانه نسبت به ابعاد خارجی از تهییج و تحرک بیشتری برخوردار بوده اند. (نگاه کنید به نمودار شماره 4)

میزان فعالیت

 

نمودار شماره (4)

میزان تهییج شکافهای اجتماعی در دو بعد داخلی و خارجی

 

معنای نمودار فوق آن است که در بعد خارجی، حضور حکومت اسلامی بسیار خوب بوده و توانسته است به میزان زیادی بر شکافهای موجود فایق آید. به جز یک مورد اقتصادی که همچنان در حال تعمیق یافتن بوده و تلاشهای به عمل آمده به بهبود وضعیت کمک چندانی نکرده است. البته در این خصوص نباید فراموش کرد که برنامه های توسعه تا حدودی در کاهش فرآیند رو به تزاید تعمیق شکاف بین ایران و جهان صنعتی مؤثر بوده اند. اما به علت وجود فن آوری مدرن و سرعت بیش از حد تحولات اقتصادی در جهان غرب، عملاً تلاشهای کشورهایی همچون ایران تأثیر لازمه را نگذاشته و فاصله اقتصادی همچنان وجود دارد و تأثیرات خود را می گذارد.

اما حوزه داخلی روندی مخالف با بعد خارجی را طی کرده است. بدین صورت که فضای منسجم و به دور از تشنجات بنیادین دهه اول، به تدریج گسست برداشته و جناح بندیهایی متولد شده اند که در نیمه دهه اول اصلاً مطرح نبودند. تعبیر صریح درخصوص وضعیت این بعد آن است که در حوزه داخلی، ما نه با کاهش شکافها بلکه با تشدید آنها مواجهیم!

نتیجه ای که حاصل می آید، این است که: اگر تهدیدات علیه انقلاب اسلامی را به دو دسته بزرگ داخلی و خارجی تقسیم کنیم، دهه سوم دهه طرح تهدیدهای داخلی است. متأسفانه هر چهار گسست فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فکری به نحوی تحریک شده اند و هم اکنون در حال تأثیرگذاری می باشند. جبهه انقلابیون به علل مختلف ـ که اصلاً موضوع بحث فعلی ما نیست ـ به تفاسیر متنوعی دل بسته اند که آنها را در گروههای مختلف قرار داده است. تحلیلگرانی که از بیرون به عرصه فعالیتهای سیاسی نگاه می کنند، متأسفانه چشم انداز پر تنشی را پیش روی خود می بینند. انتصاب اوصافی چون «ضد ولایت فقیه»، «مخالف رهبری»، «لیبرال»، «سرمایه دار»، «متعصب»، «خشونت طلب»، «دگر اندیش» و... به افرادی که در بستر تحولات انقلابی رشد کرده اند و یاران دوران مبارزه و تأسیس حکومت اسلامی بوده اند، آنهم توسط افراد و گروههایی از درون جبهه انقلابیون مسلمان، نتیجه نامیمون تهییج شکافهای داخلی می باشد. از این منظر، اصل اولیه و ضروری برای دهه سوم انقلاب اسلامی وحدت گروههای مختلف انقلابی است. یعنی همان مطلبی که امام امت کراراً بر آن تأکید داشتند که:

«اینجانب با کمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها که در خدمت اسلام هستند دراز می کنم و از همه استمداد می کنم که با هم پیوستگی همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامی که یگانه راه سعادت ملت است، کوشا باشند... اکنون لازم است وحدت کلمه خود را که به حمدالله  حاصل است با کمال جدیت حفظ کنید....»58

نکته تأمل برانگیز دیگر، تهییج بیش از اندازه گسست نظری در بعد داخلی می باشد که به هیچ وجه مثبت ارزیابی نمی شود. پس از دو دهه تجربه حکومتی، تئوری ولایت فقیه حضرت امام(س)، ـ که امام از فرط بداهت آن را مستغنی از هرگونه استدلالی دانسته بودند59 در کمال صداقت مردم و نخبگان فکری ـ انقلابی آن زمان نیز آن را چنین دیده و پذیرفته بودند ـ به یکباره مورد تفاسیر متنوع و مختلف قرار می گیرد که در پاره ای از موارد قابلیت سیاسی اش را از دست داده و به برداشتی مسیحی از حکومت و سیاست نزدیک می شود. این موضوع نشان دهنده این حقیقت است که افکار عمومی ـ چه به شکل طبیعی و چه به شکل تحمیلی ـ دستخوش تحول شده و برای یقینیّات سابق خود به دنبال استدلال است. از آنجا که ولایت فقیه، رکن رکین حکومت اسلامی به شمار می رود، باید نسبت به تحول فوق حساس بوده، مقدمات لازم برای فایق آمدن بر گسست را فراهم آوریم. نکته حساس در این زمینه آن است که تفاسیر جدید از ولایت فقیه از سوی کسانی مطرح می شود که متعلق به حوزه اندیشمندان و فقهای انقلابی ـ مسلمان هستند و چنین نیست که بتوان با انتصاب چند وصف مذموم آنها را از صحنه به در کرد.

نتیجه آنکه، اگرچه در کل بعد داخلی گسستها نسبت به بعد خارجی از تحرک بیشتری برخوردار بوده و به همین خاطر دوست داران انقلاب باید در این زمینه تلاش بیشتری را در دهه سوم به انجام برسانند اما در این میان یک گسست داخلی، به هر علتی، بیشتر تهییج شده که همان گسست نظری مربوط به تئوری ولایت فقیه می باشد. لذا چنین به نظر می رسد که دهه سوم، دهه ولایت فقیه در ایران بوده و حجم قابل توجهی از تأملات نظری متوجه این کانون مهم باشد. به همین خاطر است که باید توفیق در نظریه ولایت فقیه امام را رسالت علمی تمامی عالمان دلسوز تعریف کرد. تا از این طریق هم نخبگان و هم مردم، پاسخهایی در خور فهمشان دریافت کرده، این نظریه را ـ همچون دهه اول انقلاب ـ با عقل و دل، پذیرا شوند. هرگونه کاهلی در این زمینه منجر به تعمیق شکاف نظری در جامعه علمی، اختلاف آرای بیشتر و تضعیف مقام ولی فقیه در جامعه، در دهه سوم می شود که مطلوب هیچ یک از گروههای انقلابی و مسلمان موجود در جامعه امروزی نیست. ضمناً عدم توجه به این مهم، نادیده گرفتن توصیه صریح امام است، آنجا که می فرمایند:

«ان شاءالله  تعالی کیفیت تشکیل (حکومت اسلامی) و سایر متفرعات آن را با مشورت و تبادل نظر بدست بیاورند....»60

2ـ متراکم شدن شکافها در بعد داخلی

از جمله تهدیدات دیگر نسبت به آینده انقلاب اسلامی، متراکم شدن شکافهای موجود در بعد داخلی می باشد. تراکم شکافها منجر به تقویت آنها شده و در نتیجه میزان تأثیرگذاریشان را در جامعه افزایش می دهد. چنانکه از نمودار شماره (5) برمی آید، وضعیت گسستهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فکری در بعد داخلی نسبت به بعد خارجی نگران کننده تر می نماید.

 

ترکیب گسستهای چهارگانه در دو بعد داخلی و خارجی

نمودار شماره (5)

با لحاظ کردن دو نکته زیر مشخص می شود که ترکیب فوق در بعد داخلی از پتانسیل بیشتری برای فعالیت برخوردار است و چنانچه به آن توجه لازم نشود، چه بسا در دهه سوم جنبشهایی را به دنبال داشته باشد:

اولاً: اگرچه حالت تقاطع در ترکیب شکافهای اجتماعی در بعد داخلی به چشم می خورد ولیکن از نقش واسطه ای دو شکاف نظری و فرهنگی نباید غافل شد. دو شکاف مزبور با قرارگرفتن در میانه گسستهای سیاسی و اجتماعی، فاصله آن دو را کاهش داده همچون کاتالیزور عمل می نمایند. لذا تجمع چهار شکاف فعال در عرصه داخلی آنهم با ترکیبی اینچنینی، مؤیّد مدعای تراکم گسستها می باشد.

ثانیاً: در مقایسه با بعد خارجی، معلوم می شود که بعد داخلی به خاطر اینکه چهار گسستش فعال می باشد از حساسیت بیشتری برخوردار است. در بعد خارجی دو گسست از فعالیت افتاده اند و یکی نیمه فعال است و فقط شکاف اقتصادی است که همچنان نقش ایفا می کند. لذا با اطمینان می توان اظهار داشت که در دهه آینده، گذشته از پاره ای از تأثیرات ناشی از شکاف اقتصادی در عرصه جهانی، بیشتر تهدیدات صبغه داخلی دارند.

 

پی نوشتها

1- See: Enrique Larna, Hank Johnston & Joseph Gusfield, New Social Movements, Temple University Press, Philadelphia, 1994.

2ـ حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، تهران، نی، 1374، ص 99.

3- See: Harold Laswell & A. Kaplan, Power & Society, London, Routledge & Kegan Paul, 1952.

4- See: Ibid, esp. chapter 2.

5ـ در این ارتباط نگاه کنید به منبع زیر:

ـ حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، پیشین (یادداشت شماره 2)، ص 100ـ97.

6- G. Smith, Politics in Western Europe, London, Heineman, 1972, PP. 11-36.

7- See: A.Etzioni, The Active Society, New York, Free Press, 1968, esp. P. 388 and also:

- Charles Tilly, From Mobilization To Revolution, Addisionwesly, Mas, 1978.

8ـ در ارتباط با ایدئولوژی و جایگاه آن در انقلابها ر.ک:

- C. Brinton, The Anatomy of Revolution, New York, 1965.

9ـ درباره مبانی مختلف ایدئولوژی نک:

- C. Sorel, Reflections on Violence, Glencoe, Free Press, 1950.

- M. Eliade, Myths, Dreams & Mysteries, New York, Harper, 1967.

10ـ جهت مطالعه بیشتر در ارتباط با چیستی ایدئولوژی در نگاه جامعه شناختی نک:

- A. Obershall, Social Conflict & Social Movement, Prentice Hall, N.J: 1973.

- K. Manheim, Ideology & Utopia, New York, Archor Books, 1965.

11ـ بحث رهبری در دیدگاه جامعه شناسانه بسیار مورد توجه بوده است. از این میان می توان به کتب زیر توجه داد:

- E. Erichson, Young Man Lutter. A Study in Psychologysis & History, New York, W.W.Norton, 1962.

- Harold Lasswell, Psychopathology & Politics, New York, International U.P., 1969.

ـ سعید حجاریان، «بررسی نظریه های رهبری انقلابی با تکیه بر رهبری امام خمینی(س)، متین، سال اول، شماره 1.

12ـ حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، پیشین، (یادداشت شماره 2)، فصل: جنبشهای اجتماعی.

13ـ مجله اقتصاد ایران، ش 2، آبان 77، ص 6.

14ـ مسعود نیلی (تهیه و تنظیم)، اقتصاد ایران، موسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه، ج 1، 1376، ص 398.

15ـ «قیمت نفت و چشم انداز بودجه سال 1377»، مجله اقتصاد ایران، سال اول، مهر 1377، ص 20.

16ـ مجله اقتصاد ایران، ش 4، س 1378، ص 3.

17ـ یدالله  دادگر، «کارآیی، رفاه و عدالت در اسلام و اقتصاد متعارف»، نامه مفید، سال 5، ش 1، ص 45.

18ـ اسفندیار امیدبخش و مسعود طارم سری، آشنایی با موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (گات) و بررسی تبعات الحاق جمهوری اسلامی ایران به آن، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، 1372.

19ـ در این ارتباط نگاه کنید به دو اثر ذیل که ابعاد سیاسی و اقتصادی ناشی از فقر را تبیین نموده اند:

- E. Keuneth, Reflection on Poverty, New York, Colombia University Press, 1961.

- Charles F. Andrain & David Apter, Political Protest & Social Change, Macmillan, 1995.

20ـ در این ارتباط معمولاً محققان و پژوهشگران خارجی تقسیم بندیهای مختلفی را ارایه داده اند که از جمله جامع ترین آنها در کتاب زیر آمده است:

- Nikki R. Keddie, The Iranian Revolution & The Islamic Republic, (With) Hoogland (Editors), U.S.A. Syracuse University Press, 1986.

ـ نیکی آر.کدی، ریشه های انقلاب ایران، عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، 1369، بویژه فصل 9.

21ـ در این ارتباط نگاه کنید به تعابیر مختلف به کار گرفته شده توسط افرادی چون بهزاد نبوی، مرتضی نبوی، علی اکبر محتشمی و اسدالله  بادامچیان در:

ـ چهره به چهره: ده گفتگوی صریح نشریه صبح با صاحبنظران، تهران، کتاب صبح، 1375.

22ـ جناح بندیهای مربوطه در کتب زیر معرفی شده اند:

ـ سعید برزین، جناح بندی سیاسی در ایران، تهران، مرکز، 1377.

ـ حجت مرتجی، جناحهای سیاسی در ایران امروز، تهران، نقش و نگار، 1378.

23ـ به عنوان مثال نگاه کنید به شاهد مثال زیر که حکایت از آثار بارز شکاف سیاسی در بعد روابط داخلی دارد:

در سه مقاله مجله ایران فردا آمده است:

«اگر قرار بردمیدن در تنور تندی و چپ روی باشد، جناح اصلی طرف مقابل جبهه دوم خرداد، یعنی جناح انحصار و سرکوب موسوم به جناح راست در یک سوی و مجموعه افراد و محافل مخالف انقلاب و اسلام موسوم به ضد انقلاب در سوی دیگر، بسیار متمایل تر و برخوردارتر از حمایتهای داخلی و خارجی می باشند...» (ایران فردا، سال 1378، ش 54)

همان گونه که ملاحظه می شود، بهره برداری سیاسی از شکاف فوق در پارگراف فوق بسیار روشن است.

24ـ شرح مفصل این ادعا را در کتاب زیر بخوانید:

ـ کلیم صدیقی، نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، 1375، فصول 11ـ8. (مؤلف در این اثر به تشخیص انقلاب اسلامی بر اساس شکاف جهانی تازه ایجاد شده پرداخته است.)

25ـ از جمله این تجلیات می توان به ممانعتهای به عمل آمده علیه کشورهای در حال توسعه ـ به طور عام ـ و ایران ـ به طور خاص ـ اشاره داشت که ایران را از نیل به اهداف عالی سیاسی ـ اقتصادی اش با مشکل مواجه ساخته است:

- S. Gee, Technology Transfer, Innovation & International Competitiveness, New York, John Wiley Sons, 1981.

26- See: John Esposito, The Iranian Revolution: it's Global Impact, U.S.A., Broad of Regents of then state of Florida, 1990.

27ـ رویکرد تازه آقای خاتمی مورد توجه بسیار قرار گرفته است. در این ارتباط نگاه کنید به: مجموعه مقالات منتشر شده در گفتمان، (نشریه)، زمستان 1377 که ویژه گفتگوی تمدنها می باشد. همچنین به مجموعه مقالات ارائه شده در همایش بین المللی گفتگوی تمدنها در ایران توسط مرکز اسناد و مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی توجه شود. ضمناً پذیرش پیشنهاد آقای خاتمی برای نامیدن سال 2001 به نام سال گفتگوی تمدنها، نیز مؤید همین معناست.

28- See: Political Protest & Social Change, Op.Cit (note: 19).

29ـ جهت اطلاع از آمارهای پاره ای از مفاسد اجتماعی و اعمال منافی عفت، داوود شیخاوندی، جامعه شناسی انحرافات، تهران، نشر مرندیز، 1373، ص 247 ـ 248 ـ 263 ـ 368 تا 342 ـ 370.

30ـ عطاءالله  مهاجرانی، استیضاح، اطلاعات، 1378، مشروح استدلالهای موافقان استیضاح.

31ـ مباحث نظری این بحث به موضوع وجود برداشتهای متفاوتی از اسلام برمی گردد (عبدالکریم سروش، قیض و بسط تئوریک شریعت، تهران، صراط، 69) و از نظر مصداقی نیز وجود کشورهایی چون افغانستان، عربستان و... مؤید این مدعاست.

32- See: Diana Vrance (Editor), The Sociology of Culture, Blackwell, 1994.

33ـ اصغر افتخاری، «مبانی اسلامی حاکمیت سیاسی»، دانشگاه اسلامی، ش 6، س 77.

34ـ اصغر افتخاری، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، تهران، وزارت ارشاد، 1377.

35ـ «اهداف انقلاب اسلامی»، گفتگو با آیت الله  اردبیلی، متین، سال اول، ش 1، 1377.

36ـ شرح مفصل این ایده ها را در کتب زیر می خوانید:

ـ محسن کدیور، حکومت ولایی، تهران، نی، 1378.

ـ محسن کدیور، نظریه های دولت در فقه شیعه، تهران، نی، 1376.

37ـ در این ارتباط نگاه کنید به آثار ذیل که در این خصوص توضیحات مبسوطی آورده اند:

ـ احمد آذری قمی، ولایت فقیه، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالعلم، 1371،

ـ آیت الله  منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، محمود صلواتی، تهران، کیهان (تفکر)، ج 2، 1367.

38ـ در این ارتباط نگاه کنید به منابع زیر که این دیدگاه را معرفی کرده اند:

ـ مظفر نامدار، مبانی مکتبها و جنبشهای سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376.

ـ کاظم قاضی زاده، اندیشه های فقهی ـ سیاسی امام خمینی(س)، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1377.

39ـ در این ارتباط نگاه کنید به آثار ذیل که در این ارتباط تقسیم بندیهای مفیدی را ذکر کرده اند:

ـ محسن کدیور، ولایت فقیه و آزادی (گفتگو)، قبسات، سال 2، ش 4، زمستان 76.

ـ عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، تهران، صراط، 1372.

40ـ جناح بندیهای سیاسی در ایران، پیشین.

41- see: John Esposito, op. cit, (note: 26). chap. Asia.

42ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، ص 88 و 89؛ همچنین:

ـ اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)

43ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر 13، ص 9 ـ 188.

44ـ همان، ص 188.

45ـ همان، دفتر 12، ص 67.

46ـ اصغر افتخاری، آینده انقلاب اسلامی از دیدگاه امام، در: فجر انقلاب، تهران، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.

47ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر 18، ص 454.

48ـ در این ارتباط با جایگاه مردم در تئوری ولایت فقیه امام نک:

ـ اندیشه های فقهی ـ سیاسی امام خمینی(س)، پیشین، (یادداشت شماره 38).

ـ جمهوریت و انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد، 1377، ص 35.

49ـ محسن آژینی، اندیشه های اقتصادی حضرت امام خمینی(س)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1374.

50ـ سید احمد خمینی(ره)، اتکاء امام به خدا و مردم در سیاست خارجی، در: مجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، تهران، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، 1373، ص 15.

51ـ صحیفه امام، ج 18، ص 231.

52ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر 15، ص 134.

53ـ همان، ص 146.

54ـ صحیفه امام، ج 8، ص 36.

55ـ تبیان، دفتر پانزدهم (وحدت)، پیشین (بویژه ص 20ـ21) که مجموعه بیانات امام را در باب وحدت شیعی و سنی آورده است.

56ـ سخنرانی مورخه 20 / 5 / 59 امام ناظر بر همین معناست.

57ـ صحیفه امام، ج 1، ص 1ـ120.

58ـ دو فراز از بیانات امام به نقل از: تبیان (دفتر پانزدهم، وحدت)، پیشین، ص 3ـ222.

59ـ روح الله  الموسوی الخمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، تهران، دفتر چاپ الست فقیه، بی تا، ص 6ـ5.

60ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر 12، ص 60.

 

منبع: ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 1، ص 89.



[1] )) دانشجوی دکترای علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق و سردبیر نشریه مطالعات راهبردی.

 

[2] قرآن کریم، سوره مبارکه عنکبوت، آیات شریفه 2 و 3.

 

[3]*) Social Cleavages.

 

[4]) قال الله  تعالی: «یا ایها الناس! انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله  اتقیٰکم، ان الله  علیم خبیر».

 

[5]*) Non, active Cleavages.

 

[6]) Active Cleavages.

 

[7]) Reinforcing Cleavages.

 

[8]) Cross cutting  Cleavages.

 

[9]) قال الله  تعالی: «محمد رسول الله  والذین معه اشّداء علی الکفار رحماء بینهم...» (قرآن کریم، سوره مبارکه الفتح، آیه شریفه 29)

 

انتهای پیام /*