سید جواد صالحی

جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره)

مفهوم آزادی بدواً و قبل از هر چیز شامل همین نوع از آزادی است ؛ یعنی هر شنونده ای در جامعه جدید وقتی کلمه آزادی را می شنود ، قبل از هر مفهوم دیگری آزادی بیان و عقیده به ذهن او متبادر می شود . از همین رو آزادی بیان و عقیده از اساسی ترین آزادی ها به شمار می رود . حضرت امام به آزادی بیان وعقیده و افکار معتقدند و در عین پذیرش و اعتقاد ، شرایطی را نیز برای آن ها قائل اند که فراتر از محدودیت های برشمرده قبلی نیست . امام بارها تأکید می کند که «مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید» ، اما محدودیت هایی هم چون وابسته به قدرت های خارجی بودن، آزادی توطئه و فسادکاری و مضرّ به حال ملت بودن را برای آزادی بیان و عقیده برمی شمارد.

کد : 148374 | تاریخ : 08/08/1396


جایگاه آزادی در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره)

سید جواد صالحی

مفهوم آزادی بیش از هر مفهوم دیگری در تاریخ اندیشه سیاسی مورد توجه واقع شده است و «همانند سایر مفاهیم سیاسی ذاتاً مناقشه بردار است»[1] ؛ به طوری که درمکاتب مختلف اجتماعی ، تعاریف و تفاسیر گوناگونی از آن شده است . لویس[2] آن رافقدان قید و بندهای زیان آور و غیر ضروری تعریف می کند[3] ، در حالی که برلین[4] آن رامداخله عمومی انسان ها تعریف می کند که اگر این مداخله ها نبود ، افراد به گونه دیگری عمل می کردند[5] . رافائل از فیلسوفان سیاسی معاصر در کل آن را فقدان قید و بند تعریف می کند و بین دو مفهوم آزادی اراده یا انتخاب و دیگری آزادی عمل یا آزادی اجتماعی تمیز قائل می شود . به نظر رافائل انسان در صورتی آزاد است که هم در خواسته یا انتخاب خود و هم در انجام دادن آن با مانع روبه رو نشود . مفهوم انتخاب خود دلالت بر نوعی آزادی دارد . انتخاب ، گزینش یک امکان از میان امکان های مختلف است . به زعم رافائل این آزادی عمل است که نوعاً در بحث های سیاسی و اجتماعی از آزادی مورد نظر است و آزادی عمل را می توان فقدان قید و بند در انجام دادن امری که فرد انتخاب کرده است ، یا چیزی که فرد در صورت آگاهی از توان انجام دادن آن ، آن را انتخاب می کند ، تعریف کرد . آربلاستر تعریفی مشابه از آزادی ارائه می دهد . به تعبیر وی ، انسان آزاد ، کسی است که اگر میل به انجام کاری داشته و قدرت و ذکاوت آن را داشته باشد ، با مانع و رادعی مواجه نشود[6] .

علت مناقشه بردار بودن این مفهوم معلول عمومیت و ابهام آن است ؛ عمومیت بدین معنا که از یونان باستان تا زمان معاصر سیاست مداران ، رهبران مذهبی و فلاسفه به آن اشاره داشته اند ولی ابهام به خاطر آشتفگی های موجود در معنای آن است که معلول بداندیشی و بعضاً نتیجه استعمال وسیع و گاه نا به جای این لفظ است ، به طوری که امروز بیش از صدها تعریف از آزادی وجود دارد . به قول آیزیا برلین معنای آزادی نیز مانند معانی کلماتی چون خوش بختی ، خوبی طبیعت و حقیقت به قدری کشدار است که با هرگونه تفسیری جور در می آید[7] ؛ به طوری که آزادی را گاه به آزادی حقوقی و آزادی فلسفی تقسیم کرده اند و گاه به بیرونی و درونی و یا «آزادی از» و «آزادی در»[8] یا آزادی و آزادگی ، گاه آزادی را در برابر بندگی و عبودیت ، گاه در برابر بردگی و گاه در برابر قانون نهاده اند، گاه آن را برابر دمکراسی و گاه به معنای دموکراسی به کار برده اند، گاه آن را یک حق و گاه آن را یک واقعیت دانسته اند و گاه مثل هگل ، روان مطلق و جهان وجود را روانه به سوی آزادی دیده اند و گاه در آشتی دادنش با برابری و عدالت کوشیده اند و گاه از این کار مأیوس شده اند[9] . اما با کنار زده شدن راه حل های کلاسیک در اندیشه سیاسی جدید و دولت مدرن ، تأکید بر آزادی های مدنی و اجتماعی صورت گرفت و همان طور که «میل» در آغاز کتاب ، در باب آزادی مشخص می سازد منظور از آزادیِ بحث ، آزادی در زمینۀ سیاسی و اجتماعی است و مایل نیست که از زاویه فلسفه و مواردی چون جبر و اختیار و امثال هم به این امر بپردازد[10] ، لذا بحث دموکراسی های معاصر هم با اتکا به همین رویکرد آزادی را تحلیل می کند ، به طوری که «آزادیِ چون حق و آزادیِ چون روش را در خود جمع کرده اند»[11] که با یکی عدل می پرورند و داد می دهند و حق مردم را می گزارند و با دیگری جهل خود را می زدایند و خلایق را می شناسند و امروزه در دفتر مدنیت و مدرنیّت در صدر حقوق انسان جدید به ثبت رسیده اند[12] .

طرح آزادی های سیاسی و اجتماعی منازعات عمده ای را در پی داشت ، به طوری که به قول توکویل بعد از انقلاب فرانسه دو گروه رشد کردند : یکی دوست داران آزادی یعنی لیبرال ها و دیگری مذهبیون . این دو دسته دشمن هم شدند ، آزادی خواهان مذهب را کوبیدند و مذهبیون مخالف هرگونه آزادی فردی و اجتماعی بودند[13] . تأثیر این اندیشه را در انقلاب مشروطیت شاهد هستیم که عده ای از روشن فکران در دفاع از آزادی و ضدیت با مذهب می نوشتند و در مقابل ، عده ای شدیداً بر آن می تاختند و در مخالفت با مصادیق آزادی هم چون مطبوعات آن را خلاف شرع می دانستند[14] . این در حالی بود که تلاش افرادی هم چون علامه نائینی برای رفع مغالطۀ ضدیت دین و آزادی به جایی نرسید . مرحوم نائینی برای آزادی شواهدی از سنت و سیره اسلامی می آورد و از نظر او اساس مشروطیت و دموکراسی هرگز به معنای رفع پوشش و عفت اسلامی یا لاقیدی جامعه اسلامی نسبت به دین نیست . وی یکی از مغلطه کاری های بزرگ حافظان استبداد و مدعیان مشروطه را ایجاد سفسطه در این زمینه اعلام کرد[15] .

اگر انقلاب اسلامی را پاسخی به تداوم بحران مشروعیتِ نشئت گرفته از انقلاب مشروطیت بدانیم ، باید جایگاه آزادی را در اندیشه نظریه پرداز و قائد بزرگ آن تبیین کنیم . این مقاله درصدد آن است تا آزادی را در اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) مورد بررسی قرار دهد و تأویلات ممکن از آن را در عرصه سیاسی اجتماعی طرح کند .

ایده آزادی از نظر امام خمینی را می توان در سه سطح ارزیابی کرد :

الف) در سطح نظریه پردازی ایشان در کتاب ولایت فقیه و البیع ؛

ب) در سطح نظریات ایشان در مواضع ، سخنرانی ها و دیدارهای عمومی ؛

ج) در سطح اندیشه مفسران آرای حضرت امام(ره) .

در سطح نظریه پردازی ولایت فقیه ، آزادی مورد نظر امام ذیل مفهوم مثبت از آزادی قرار می گیرد ؛ یعنی آزادی غایت مند ، چون سیاست از نظر امام به معنای استصلاحی آن مد نظر است و مراد ، حرکت الی الله  و ایصال مطلوب است ، لذا باید گفت که آزادی از نظر امام با اندیشه مدرن آزادی متمایز است و این تمایز منبعث از التزام به دیانت اسلام است . اما این به معنای نادیده انگاشتن آزادی های سیاسی و اجتماعی نیست ، زیرا امام در دروس ولایت فقیه شدیداً به فقدان آزادی بیان ، قلم ، آزادی های سیاسی و اجتماعی معترض است و اگر قانون اساسی را به عنوان میراث جاودانه امام تلقی کنیم ، توجه به آزادی ها و حقوق ملت از جایگاهی برجسته برخوردار است .

از آن جا که در نظریه پردازی عصر غیبت در اندیشه شیعی چندان توجهی به وضع موجود نبود ، تحقق وضع مطلوب را از چشم انداز فلسفه تاریخ تحلیل می کردند. شاید برای اولین بار علامه نائینی ضرورت توجه به حقوق سیاسی و اجتماعی و نظارت بر قدرت و امحای استبداد را با تأکید بر نقش اجتماعی و سیاسی مردم مورد تأکید قرار داد . بعد از علامه نائینی حضرت امام با طرح نظریه ولایت فقیه ضمن تأکید بر حاکمیت علما در عصر غیبت ، نظریه حکومت اسلامی را در عرصه عمل تجلّی و تحقق بخشید ، و صرف نظر از دو تعبیر متعارف «نصب» و «انتخاب» ، توجه به ابعاد سیاسی و اجتماعی در حوزه شهروندی ، یا به عبارت دیگر نسبتِ حق و تکلیف را مورد تأکید قرار داد . اما آزادی در این «نظام جدید اجتماعی که مردم با انتخاب ، اختیار و گزینش خودشان آن را انتخاب کرده اند»[16] دارای ویژگی های ذیل است :

1) امام اصل آزادی را می پذیرند و مورد تأکید قرار می دهند ، اما متن اجتماعی این آزادی مبتنی بر بنیادهای اسلام است ؛

2) تمییز بین آزادی با فساد و فحشا ، هرج و مرج و توطئه را بارها امام مورد تأکید قرار می دهد ؛

3) امام به مصالح ملی و حفظ حکومت توجه ویژه ای داشت و همان طور که متفاوت از سایر فقیهان ، گستره و حوزه اختیارات ولیّ فقیه را فراتر از چارچوب احکام فرعیه الهیه می دانست ، قطعاً محدویت هایی را که ناظر بر مصالح جامعه ، مردم و حفظ ثبات نظام اجتماعی و سیاسی بود ، می پذیرفت . این نوع محدودیت ها قطع نظر از میزان شدت و ضعف در اکثر جوامع به کار گرفته می شود ، از جمله جوامع غربی .

در کنار مباحث نظری آزادی باید از شاخص های عینی نیز بهره جست تا با آن بتوانیم تعاریف نظری را وضوح بیش تری ببخشیم  . شاخص ها و معیارهای عینی که امروزه برای آزادی مطرح می باشد عبارت اند از :

1) وجود مطبوعات آزاد  و آزادی بیان ؛

2) پذیرش وجوب احزاب و یا جناح های مختلف فکری ؛

3) پذیرش وجود انتقاد جامعه ؛

4) عدم اجبار در اقدام های سیاسی نظیر رأی دادن و انتخاب نماینده ؛

5) قبول وجود آزادی شغل ، انتخاب محل سکونت و نوع زندگی ؛

6) اعتماد به مردم و شایسته دانستن آنان .

حضرت امام در طول دوران حیات خویش و در مناسبت های مختلف دربارۀ موضوعات فوق موضع گیری هایی داشته اند که می تواند در بسیاری از موارد راه گشا و یا در کارآمد کردن نظام سیاسی مؤثر افتد که اشاره مختصری به هرکدام از آن ها می کنیم :

 الف) امام و آزادی بیان ، عقیده و افکار

مفهوم آزادی بدواً و قبل از هر چیز شامل همین نوع از آزادی است ؛ یعنی هر شنونده ای در جامعه جدید وقتی کلمه آزادی را می شنود ، قبل از هر مفهوم دیگری آزادی بیان و عقیده به ذهن او متبادر می شود . از همین رو آزادی بیان و عقیده از اساسی ترین آزادی ها به شمار می رود . حضرت امام به آزادی بیان وعقیده و افکار معتقدند و در عین پذیرش و اعتقاد ، شرایطی را نیز برای آن ها قائل اند که فراتر از محدودیت های برشمرده قبلی نیست . امام بارها تأکید می کند که «مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید» ، اما محدودیت هایی هم چون وابسته به قدرت های خارجی بودن[17] ، آزادی توطئه[18] و فسادکاری[19] و مضرّ به حال ملت بودن را برای آزادی بیان و عقیده برمی شمارد[20] .

 ب) امام خمینی و آزادی مطبوعات

امام خمینی برای مطبوعات و رسانه ها نقشی مهم در تعلیم و تربیت و هدایت و رشد جامعه قائل هستند و از آزادی مطبوعات جانب داری می کنند ، اما آزادی این مطبوعات به طوری که در قانون اساسی هم ذکر شده است (اصل 24) نباید مخل به مبانی اسلام باشد و یا به مقدسات توهین کند و یا توطئه ، دروغ ، تهمت و شایعه بپراکند . اما بنابر تفسیر ارگانیکی که از دولت دارد به نقش هدایتی رسانه ها در جهت رشد و صلاح کشور اشاره می کند :

«به طور کلی در هر کشوری مطبوعات آن کشور و تلویزیون و رادیو آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد . مطبوعات باید ببیند که ملت چه می خواهد ، مسیر ملت چیست . روشن گری از این طریق داشته باشد و مردم را هدایت کند . اگر مطبوعاتی پیدا بشود مسیر آن ها برخلاف مسیر ملت است ، راهی که آن ها می روند غیر از راهی است که ملت می رود .. . و اگر خدای نخواسته در نوشتن و ننوشتن ، نوشتن مقالات انحرافی و ننوشتن مقالاتی که در مسیر ملت است این نحو عمل بکنند ، این به نظر می آید که توطئه در کار باشد ، این غیر از آزادی مطبوعات است .»[21]

 ج) امام و پذیرش وجود انتقاد در جامعه

وجود انتقاد ، ترجمان آزادی بیان است ، بدون آزادی در جامعه ، در واقع آزادی بیان تحقق نخواهد یافت . امام خمینی نیز با اعتقاد به همین امر نه تنها انتقاد را می پذیرند بلکه همگان را به آن دعوت کرده ، آن هدیه ای الهی می دانند و می فرمایند : «نباید ماها گمان کنیم که هرچه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست ، اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان ها .»[22]

اما در جایی دیگر برخی از محدودیت های مربوط به انتقاد را بر می شمارند[23] .

 د) امام و پذیرش وجود احزاب و جناح های فکری مختلف

پذیرش وجود احزاب و جناح های مختلف فکری ، لازمه حکومت مردمی و دموکراتیک است و یکی از ساز و کارهایی است که مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی را تسهیل می کند . امام خمینی با وجود احزاب مختلف و جناح های مختلف موافق اند ولی در این مورد نیز مانند سایر شاخص ها و مفهوم کلی آزادی ، شرایط و محدودیت هایی را قائل هستند . ضمن آن که به سوابق تاریخ و عملکرد احزاب در ایران از مشروطیت بدین سو چندان خوشبین نبوده اند[24] .

 ه ) امام و آزادی شغل ، محل سکونت و نوع زندگی

این نوع آزادی ها کم تر مورد مناقشه است، لذا امام نیز چندان درباره آن ها سخن نگفته اند و در موارد معدودی ضمن سخن از آزادی به آن ها نیز اشاره کرده اند. که این دیدگاه امام دقیقاً در اصل 28 قانون اساسی به شرح ذیل درج گردیده است :

«هر کسی حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند» .

 و) امام و اعتماد به مردم و شایسته دانستن آنان

یکی از بنیادی ترین لوازم اعتقاد و پذیرش آزادی در جامعه و از پیش فرض های مهم آن ، اعتماد به مردم ، رشید و شایسته دانستن آنان است ؛ برای مثال وقتی کسی معتقد به آزادی مردم در انتخاب ، رأی دادن ، انتقاد کردن و .. . است و از آن جانب داری می کند ، قبل از هر چیز باید به این که مردم توانایی آن را دارند که درست و خوب را از بد تشخیص دهند ، معتقد باشد . حضرت امام در مناسبت های مختلف ضمن ستایش از ملت ، بلوغ سیاسی آن ها و نقش آفرینی مؤثرشان را در تاریخ سیاسی کشور تکریم و تحسین کرده اند .

با توجه به دیدگاه های امام در دو سطح مطرح شده ، امام خمینی ضمن پذیرش ،

جانب داری و حمایت از آزادی ـ به ویژه آزادی های سیاسی و اجتماعی که لازم مردمی بودن حکومت و از پیش فرض های مهم دموکراسی است ـ انتقاد خود را به آزادیِ از نوع غربی که طبق نظر ایشان با بی بند و باری ، فساد و فحشا توام است ، ابراز می دارند و آن را با ملاک و معیار قرار دادن «تعالیم و احکام اسلام» رد می کنند و آزادی مورد نظر خویش را در چارچوب مصالح جامعه و تعالیم اسلام و قوانین جامعه که خود قوانین مبتنی بر اسلام ، نیازها و مصالح جامعه هستند مطلوب می دانند .

و بین آزادی ، توطئه ، تخریب جامعه تفاوت قائل می شوند و توطئه ، فساد ، خراب کاری ، فحشا و .. . را ممنوع می دانند . ایشان نسبت به شاخص های آزادی نظیر وجود مطبوعات و رسانه های گروهی ، احزاب ، انتقاد و ..  . نیز با سنجش مصالح جامعه و «تعالیم اسلام» برخورد کرده ، آن ها را در چارچوب رعایت دو معیار مذکور مورد حمایت و پذیرش قرار می دهد .

حال اگربخواهیم آزادی مورد نظر امام را تقسیم بندی های متعارف در مورد آزادی مورد سنجش قرار دهیم ، آزادی مورد نظر امام ذیل مفهوم مثبت آزادی قرار می گیرد و چون به مفهوم دولت مسئول و غایت مند توجه دارند ، قطعاً از نظریۀ دولتِ حداقل که در ذیل «آزادی از» قرار می گیرد ، فاصله می گیرند و بر همین اساس «آزادی برای چه» از نظر امام حول برداشتی مثبت از آزادی می چرخد که مسائل ارزشی و هنجاری در آن مطرح می شود و قطعاً دین به مثابۀ یکی از منابع عمدۀ تعیین ارزش ها و غایات زندگی فردی و اجتماعی اهمیّت می یابد ، زیرا در جامعه ای مذهبی هم چون ایران ، اسلام پشتوانه ای برای قانون اساسی و بسیاری ـ اگر نگوییم تمام ـ از قوانین حقوقی شده است ، لذا باید با استفاده از منابع دینی و با فلسفه سیاسی حدود و ثغور آزادی را با توجه به ارزش های غایی معلوم ساخت و امام در نظریه حکومت اسلامی خویش این مهم را انجام داد . اگر مطابق نحلۀ پست مدرنیست ها بین متن ، مؤلف و خواننده تمایز بگذاریم ، تاکنون به متن و مؤلف در دو سطح مختلف اشاره شد اما امروز جایگاه خواننده (Reader) و متن (Text) نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است[25] ، لذا تفسیرها و تأویل هایی که از تعامل بین خوانندگان و متن صورت می گیرد ، باید مورد توجه قرار گیرد . این تفاسیر به دو دسته تقسیم می شود : عده ای که آزادی را حق به شمار می آورند و گروه دیگری که از آن به عنوان امتیاز یاد می کنند و نوع تلقی از آزادی از طرف این گروه ها و احزاب مرتبط به تلقی شان از منشأ و ماهیت دولت برمی گردد که می توان از آن ها به قائلان مشروعیت حکومت از طریق انتصاب و انتخاب نام برد[26] .

 کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی / فلسفه سیاسی(2)، ج 3، ص 417.


پی نوشت ها:

 [1]  )) . See to: Gray , Freedom: Issue in Political Theory (hp. 1991) Chap. 1.

[2] )) Lewis

[3] )) Ibid

[4] )) Berlin

[5] )) برلین ، چهار مقاله درباره آزادی ، ترجمه محمدعلی موحد (تهران ، انتشارات خوارزمی ، 1368).

[6] )) آربلاستر ، ظهور و سقوط لیبرالیسم ، ترجمه عباس مخبر (تهران ، نشر نی ، 1367) ص84 .

[7] )) برلین ، همان ، ص؟

[8] )) ر . ک : آیزیا برلین یا کوئینن ، فلسفه سیاسی ، ترجمه اسعدی .

[9] ))عبدالکریم سروش ، «دینداری و آزادی» به اهتمام فاضل میبدی (تهران ، نشر آفرینه ، 1378) ص308 .

[10] )) جان استوارت میل ، در باب آزادی ، ص17 .

[11] )) عبدالکریم سروش ، آزادی به عنوان روش ، مجله کیان ، شماره 37 ، ص11 .

[12] )) همان .

[13] )) ریمون آرون ، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه پرهام ، ج1 ، ص 44 .

[14] )) مقصود فراستخواه ، سرآغاز نواندیشی معاصر دینی و غیر دینی (تهران ، شرکت سهامی انتشار ، 1377) .

[15] )) ر .ک : محمدحسین نائینی ، تنبیه الامة و تنزیه الملة ، ترجمه محمود طالقانی .

[16] )) محمد حسین بهشتی ، مبانی نظری قانون اساسی (تهران ، انتشارات کعبه ، 1377) ص 42ـ43.

[17] )) ر.ک:صحیفه امام ، ج 10، ص 94-95. 

[18] )) همان ، ج 5، ص 139-140.

[19] )) همان ، ج 5، ص 520.

[20] )) همان ، ج 10 ، ص 92-93.

[21] )) همان ، ج7 ، ص 535-536.

[22] )) همان ، ج 20 ، ص 451-452 .

[23] )) ر . ک : صحیفه امام، ج 17 ، ص 460-463 و نیز امام خمینی ، کلمات قصار : پندها و حکمت ها (تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، 1372) ص 83 .

[24] )) کلمات قصار ، ص 128 . هم چنین ر.ک : در جستجوی راه از کلام امام : آزادی اقلیت های دینی (تهران ، انتشارات امیرکبیر ، 1363).

[25] )) ر . ک :

Pauline, M. Rosenau: Post - Modernism and The Social Sciences (Princton University Press, 1996) P.25.

[26] ))ر . ک : سید جواد صالحی ، رهیافت هرمنوتیک به آزادی در جمهوری اسلامی ایران ، ارائه شده در سمینار آزادی در دانشگاه تربیت مدرس و نیز محسن کدیور ، حکومت ولائی ، (چاپ دوّم: تهران ، نشر نی ، 1378) فصل دوازدهم . 

انتهای پیام /*