تفسیر به رأی
تفکّر در قرآن و تفسیر به رأی
تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده اند؛ و به واسطۀ این رأی فاسد و عقیدۀ باطله قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عاری نموده و آن را بکلّی مهجور نموده اند؛ در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به
[[page 156]]
هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد. مثلاً، اگر کسی از کیفیّت مذاکرات حضرت موسی با خضر و کیفیّت معاشرت آنها و شدِّ رحال حضرت موسی، با آن عظمت مقام نبوّت، برای به دست آوردن علمی که پیش او نبوده، و کیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر ـ به طوری که در کریمۀ شریفۀ هَلْ اَتَّبِعُکَ عَلیٰ اَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً مذکوراست ـ و کیفیّت جواب خضر، و عذرخواهیهای حضرت موسی، بزرگی مقام علم، و آداب سلوک متعلّم با معلّم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به رأی باشد. و بسیاری از استفادات قرآن از این قبیل است. و در معارف، مثلاً، اگر کسی از قول خدای تعالی: اَلْحَمْدُللّه رَبِّ الْعٰالَمین که حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالی، استفادۀ توحید افعالی کند و بگوید از آیۀ شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزّت و جلالی که در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت می دهد از حق تعالی است و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست، و لهذا محمدت و ثنا خاصّ به حق است و کسی را در آن شرکت نیست، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد. الی غیر ذلک از اموری که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. علاوه بر آنکه در تفسیر به رأی نیز کلامی است، که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیّه که موافق موازین برهانیّه است و آیات اخلاقیّه که عقل را در آن مدخلیّت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحۀ عقلیّه است، که اگر ظاهری برخلاف آنها باشد
[[page 157]]
لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلاً، در کریمۀ شریفۀ وَجاءَ رَبُّکَ و الرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَیٰ که فهم عرفی مخالف با برهان است، ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.
تفسیربه رأی در آیات احکام
پس، محتمل است، بلکه مظنون است، که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائکة اللّه باید اخذ کرد؛ چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهای عامّه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات می خواستند بفهمند وارد شده است؛ و اینکه در بعضی روایات شریفه است که لَیْسَ شَی ءٌ اَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجاٰلِ مِنْ تَفْسیرِ الْقُرآنِ. و هم چنین روایت شریفه که می فرماید: دینُ اللّه لا یُصابُ بالْعُقُول، شهادت دهد بر اینکه مقصود از «دین اللّه » احکام تعبّدیّۀ دین است؛ و الاّ باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوّت، بلکه مطلق معارف، حقّ طلق عقول و از مختصّات آن است.(192)
* * *
ممنوعیت تفسیر به رأی
در این اواخر هم یک اشخاصی پیدا شده اند که اصلاً اهل تفسیر نیستند، اینها خواسته اند مقاصدی [را] که خودشان دارند به قرآن و به سنت نسبت بدهند. حتی یک طایفه ای از چپیها و کمونیستها هم به قرآن تمسّک می کنند، برای همان مقصدی که دارند. اینها اصلاً به تفسیر کار ندارند، به قرآن هم کار ندارند، اینها مقصد
[[page 158]]
خودشان را می خواهند به خورد جوانهای ما بدهند، به اسم اینکه این اسلام است.
و لهذا آنچه من عرض می کنم این است که اشخاصی که رشد علمی زیاد پیدا نکرده اند، جوانهایی که در این مسائل و در مسائل اسلامی وارد نیستند، کسانی که اطلاع از اسلام ندارند، نباید اینها در تفسیر قرآن وارد بشوند و اگر روی مقاصدی آنها وارد شدند، نباید جوانهای ما به آن تفاسیر اعتنا کنند؛ و از چیزهایی که ممنوع است در اسلام تفسیر به رأی است که هر کسی آرای خودش را تطبیق کند بر آیاتی از قرآن، و قرآن را به آن رأی خودش تفسیر و تأویل کند.(193)
* * *
هشدار به نویسندگان و متفکران
لازم است تذکر دهم که نویسندگان و متفکران محترم از تأویل و تفسیر قرآن کریم و احکام اسلام با آرای خود ـ جداً ـ خودداری کنند.(194)
مرداد 1356
* * *
دخالت آرای شخصی در تفسیر قرآن
باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آرای شخصی خود در تفسیر آیات کریمۀ قرآن مجید و در تأویل احکام اسلام و مدارک آن جداً خودداری کنید، و ملتزم به احکام اسلام به همۀ ابعادش باشید؛ و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل
[[page 159]]
ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست.(195)
24 / 11 / 56
* * *
مجازات مفسّر به رأی
اینکه در صدر اسلام این کلمه مکرر وارد شده است که اگر کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کند فَلیَتَبَوَّءُ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ این جایش توی آتش است، این پیش بینی یک همچو مطالبی است که یکوقتی هر کسی به رأی خودش یک چیزی درست می کند. برخلاف آنچه می گوید قرآن می خواهند درست کنند، اینها کارشان یک قدری مشکلتر است؛ برای اینکه ـ اینها ـ تشبث به قرآن می کنند.(196)
23 / 3 / 58
* * *
تفسیر قرآن توسط ناآشنایان
از گفته ها و نوشته های بعضی از جناحها به دست می آید افرادی که صلاحیت تشخیص احکام و معارف اسلامی را ندارند، تحت تأثیر مکتبهای انحرافی، آیات قرآن کریم و متون احادیث را به میل خود تفسیر کرده و با آن مکتبها تطبیق می نمایند و توجه ندارند که مدارک فقه اسلامی براساسی مبتنی است که محتاج به درس و بحث و تحقیق طولانی است و با آن استدلالهای مضحک و سطحی، و بدون توجه به ادلۀ معارض و بررسی همه جانبه معارف بلند پایه و عمیق اسلامی را نمی توان به دست آورد.(197)
29 / 5 / 58
[[page 160]]
منافقین و تفسیر قرآن
اخیراً، ما مبتلا شدیم به یک عده ای که اینها عکس آنها هستند. تمام معنویات را اینها به مادیات برمی گردانند! می گویند مسلمیم، لکن نه توحیدشان توحید اسلامی است؛ و نه بعثتشان بعثت اسلامی است؛ و نه نبوتشان نبوت اسلامی است؛ و نه امامتشان و نه معادشان. همه اش برخلاف اسلام است. نه اینکه این حال تازه [باشد]؛ یعنی ده سال، پانزده سال است پیدا شده اند؛ در وقتی که اوایل شاید حوزۀ علمیۀ قم بود، بعضی از همین سنخ آدمها، که معمم هم بودند، یک روزی آمدند بعضی شان پیش من و گفتند که ما اینطور فهمیدیم که معاد همین عالم است، جزا هم همین عالم است. این آدمها بودند. از سابق هم بودند. حالا زیاد شدند. من نجف که بودم، یک آدمی آمد از طرف یک گروهی، و بیشتر از بیست روز ـ بعضیها می گویند بیست و چهار روز ـ آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوءظن به او پیدا کردم.(198)
12 / 8 / 58
* * *
انزوای قرآن، نتیجه تفسیر به رأی
قرآن این کتاب معرفة اللّه و طریق سلوک به او با دست دوستان جاهل از طریق خود به انحراف و انزوا کشیده شد و آرای انحرافی و تفسیرهای به رأی که آنهمه ائمّه اسلام ـ علیهم السّلام ـ از آن نهی فرمودند، در آن راه یافت و هر کس با نفسانیّت خود در آن تصرّف نمود.(199)
8 / 2 / 61
[[page 161]]
عدم تأویل قرآن به وسیله رأی
ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همۀ چیزها در آن هست. البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رأی خودمان نمی توانیم قرآن را تأویل کنیم. ما باید اِنَّمٰا یَعْرِفُ الْقُرٰآنُ مَنْ خُوطِبَ بِه؛ ما از طریق وحی و از طریق وابستگان به وحی قرآن را اخذ می کنیم و بحمداللّه از آن راه هم غنی هستیم.(200)
23 / 2 / 63
[[page 162]]