فصل ششم: تذکر و ذکر
بیانی پیرامون منزل تذکر
بدان که تذکر از نتایج تفکر است؛ و لهذا منزل تفکر را مقدّم دانسته اند از منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید: التَّذَکُّر فَوْقَ التَّفَکُّرِ؛ فَإنَّ التَّفَکّرَ طَلَبٌ، وَ التَّذَکُّرَ وُجُودٌ. «تذکر فوق تفکر است، زیرا که این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان در راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب است.(500)
* * *
تذکر نعمتهای الهی
از اموری که انسان را معاونت کامل می نماید در مجاهدۀ با نفس و شیطان، و باید انسان سالک مجاهد خیلی مواظب آن باشد، «تذکّر» است. و ما این مقام را به ذکر آن ختم می کنیم با اینکه خیلی از مطالب باقی است. و آن در این مقام عبارت است از یاد خدای تعالی و نعمتهایی که به انسان مرحمت فرموده.
بدان که از امور فطریه، که هر انسان جبلةً و فطرةً بدان حکم می کند، احترام مُنعِم است. و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملی
[[page 443]] کند، می بیند که مسطور است که باید از کسی که به انسان نعمتی داد احترام کند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بی غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است. مثلاً فرق واضح است در احترام بین کسی که به شما یک اسب می دهد و آن منظور نظرش هست، با کسی که یک ده ششدانگی بدهد و در این دادن منتی هم نگذارد. مثلاً اگر دکتری شما را از کوری نجات داد فطرتاً او را احترام می کنید، و اگر از مرگ نجات داد بیشتر احترام می کنید. اکنون ملاحظه کن نعمتهای ظاهره و باطنه که مالک الملوک جلّ شأنه به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکی از آنها را به ما بدهند نمی توانند و ما از آن غفلت داریم. مثلاً این هوایی که ما شب و روز از آن استفاده می کنیم و حیات ما و همۀ موجودات محیط بسته به وجود آن است، که اگر یک ربع ساعت نباشد هیچ حیوانی زنده نمی ماند، چه نعمت بزرگی است؛ که اگر تمام جنّ و انس بخواهند شبیه آن را به ما بدهند عاجزند. و همین طور قدری متذکر شو سایر نعم الهی را از قبیل صحت بدن [و] قوای ظاهره از قبیل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قوای باطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن، که هر یک منافعی دارد که حدّ ندارد. تمام اینها را مالک الملوک به ما عنایت فرموده بدون اینکه از او بخواهیم؛ و بدون اینکه به ما منتی تحمیل فرماید. و به اینها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبی فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده؛ و هر چه محتاج به او بودیم در دنیا و آخرت به ما عنایت فرموده، بدون اینکه به طاعت و عبادت ما احتیاجی داشته باشد؛ یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقی کند. فقط از برای نفع خود ما امر و نهی فرموده. بعد از تذکر این نعمتها و
[[page 444]]
هزاران نعمتهای دیگر، که حقیقتاً از شمردن کلیات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئیات آن، آیا در فطرت شما احترام همچو منعمی لازم است؟ و آیا خیانت نمودن به همچو ولی نعمتی در نظر عقل چه حالی دارد؟
تذکر عظیم
و نیز از اموری که در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است. این همه احتراماتی که مردم از اهل دنیا و ثروت می کنند و از سلاطین و بزرگان می نمایند، برای این است که آنها را بزرگ و عظیم تشخیص داده اند. آیا چه عظمتی به عظمت و بزرگی مالک الملوک است که دنیای پست و مخلوق ناقابل آن، که کوچکترین عوالم است و تنگترین نشآت است، تاکنون عقل هیچ موجودی به آن نرسیده؟ بلکه به همین منظومۀ شمسی خودمان، که از منظومات شمسی دیگر کوچکتر و در پیش شموس دیگر قدر محسوس ندارد، مستکشفین بزرگ دنیا اطلاع پیدا نکرده اند. آیا این عظیم که با یک اشاره این همه عوالم و هزاران هزار عوالم غیبیه را خلق فرموده لازم الاحترام نیست در فطرت عقل؟
تذکر حاضر
و نیز، حاضر در کتاب فطرت لازم الاحترام است. می بینید که اگر انسان از کسی خدای نکرده بدگویی کند در غیابش، اگر حاضر شد فطرتاً سکوت می کند و از او احترام می نماید. و معلوم است خدای تبارک و تعالی در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره می شود؛ بلکه همه نفسِ حضور و همۀ عالمْ محضر ربوبیت است.
اکنون متذکر شو ای نفس خبیث نویسنده که چه ظلمی است بزرگ و چه گناهی است عظیم اگر معصیت همچو عظیمی را به نعمت خودش که قوای تو است در محضر مقدس خودش
[[page 445]]
بنمایی.(501)
* * *
[[page 446]]