خون بها

از این گونه می گذرید؟
با لبانی در شرُف لبخند:
براقی سرخ
با برگستوان فاخری از خون
و بادی ملایم
رو به دروازه های عروج:
خروج از خویش
و دست رَدی
به سینۀ تشویش...
با من بگویید
تکلیف لفظ ناتوان "حماسه"
غیر از سکوت
در قبال ملکوت نام شما چیست؟
امّا من
دل به شما سپرده ام
[[page 167]]
به آفتابی
که از خاکتان برگرفت
و به صولتِ صدایی صاف

که پیشانی شما را
در جبهه ها
طواف کرد
دل به شما سپرده ام
به آفتابی
که از خاکتان برگرفت
و به غزلی ازلی
که به جانتان
جلای جاودانه عطا کرد
دریا
کرانه تا کرانه
میزبان شماست
و آسمان
خون بهای لبخندی
که مرگ از لبانتان چید!

[[page 168]]