عاملان جنایات
امروز که به خواست خدای قادر، ملت ما با همۀ طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه به پاخاسته و مجال را بر شاه و دار و دستۀ اراذلش
[[page 592]]چنان تنگ کرده اند که حتی از سایۀ خود وحشت دارند، و همین وحشتزدگی موجب حرکات وحشیانه و جنون آمیز شده که به قتل عام 19 دی (29 محرّم 98) پناه برده تا از ناراحتیهای روزافزون و دلهره های پیاپی بکاهند و با خون آشامی ضحاک وار آسایش موقتی به دست آورند.(944)
15 / 11 / 56
* * *
مردک سابق می گفت اینکه مردم را کشتند برای این که شعار خلاف ملی می دادند، شعار خلاف قانون اساسی می دادند و مقصودش این معنا بود که شعار خلاف ملی، شعار خلاف قانون اساسی، یعنی می گفتند «مرگ بر شاه» [سخن نابجایی است ]دیگر مصادیق دیگری را آنها ذکر نمی کنند. آنها داد می کردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمی خواهیم، ما سلسلۀ پهلوی را نمی خواهیم. این شعار برخلافِ ملت، [خلاف] شعار ملی بود! خلاف ملی بود! یعنی این ملت ـ ملت ایران ـ چون همه شاه دوستند از این جهت کسی بگوید که ما شاه را نمی خواهیم، شعار خلاف ملی است! و حال آنکه همۀ ملت می گفتند. دیگر ملت کدام «ملت» بوده است که این برخلاف او بوده؟!
خوب ملت ـ اکثریت ملت ـ بلااشکال الآن و سابق در دو ماه پیش از این و در بعد از ماه رمضان و روز عید، این مردم اکثر مردم بودند که می گفتند که ما نمی خواهیم شاه را و مرگ بر شاه! این شعار ملی است! ملی بوده است شعار ملت، [اینکه] نه شعارِ خلافِ ملی بوده! و شعارشان مخالف قانون اساسی نبوده است بلکه موافق قانون اساسی
[[page 593]]بوده؛ برای اینکه قانون اساسی ایشان را به سلطنت نمی شناسد؛ ایشان سلطان نیستند به حَسَب قانون اساسی. مردم هم همین معنایی را که قانون اساسی گفته می گفتند. پس شعارهای مردمْ شعارِ موافق قانون اساسی بوده است که شاه نیست شاه؛ ما نمی خواهیم این شاه را. و این شعاری که بگوید من سلطنت دارم و من سلطان هستم و من کذا هستم، و این اعمالی که ایشان می کند به عنوان سلطنت، علاوه بر اینکه اعمالش برخلاف قوانین اساسی ... قانون اساسی است، علاوه بر این اصل، این نشستنش به «سلام» به عنوان سلطنت، تاجگذاری به عنوان سلطنت، همۀ اینها خلاف قانون اساسی است. قانون اساسی ایشان را به سلطنت نشناخته؛ وقتی نشناخت، تمام او و تمام فروعی که متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسی است.
در این دولتِ بعد از آن دولت هم این صحبت را [دائماً]پیش می آوردند که هر کس قانون اساسی را قبول دارد، این اشخاصی که در خارج مملکت هستند و زندگی می کنند، اینهایی که در اروپا هستند، اینهایی که جاهای دیگر هستند، اینهایی که قانون اساسی را قبول دارند بیایند؛ هر که قانون اساسی را قبول ندارد نیاید.(945)
30 / 8 / 57
* * *
همۀ این کشتارهایی که واقع می شود با امر ایشان است. هیچ وقت باور نکنید که اینهایی که می گویند مأمورین چه کردند، اینهایی که می گویند نخست وزیر چه کرده، اینهایی که می گویند سازمان امنیت چه کرده، اینها همه برای حفظ شاه است. اینها همه از عمال شاهند. گاهی وقتها فهمیده و گاهی وقتها نفهمیده. در کشتن و قتل و مقابلۀ با ملت با آتش، هیچ اقدامی، هیچ کس اقدام نمی کند مگر اینکه به امر
[[page 594]]خود ایشان باشد. خود ایشان مستقیماً امر می کند. حالا بعضی هم که می گویند که شاهد قضیه بودند که در جمعۀ سیاه از اشخاصی که شلیک کرده به طرف ملت خود ایشان مستقیماً بودند با هلیکوپتر. حالا من این را نمی دانم اما بعضی از اجزای خودش، از اعضای خودش که رفتند به انگلستان، می گویند که او اینطور گفته است که ایشان خودش مباشر بود، نه آمر. ولی آنکه مسلّم است این است که بدون امر ایشان هیچ یک از این وقایع واقع نشده. یعنی تبریز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شیراز اگر قتل عام شده است ـ آدم هر شهری را که اسمش را می برد قتل عام هم باید دنبالش باشد.(946)
2 / 9 / 57
* * *
دولت یاغی نظامی، به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربه های این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسی الرضا ـ صلوات الله علیه ـ است. این بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد، و در زمان محمدرضاخان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند.(947)
3 / 9 / 57
* * *
جنایات شاه که در بسیاری از شهرها، بخصوص در اصفهان و
[[page 595]]نجف آباد با وحشیگری بی سابقۀ مأمورین او واقع شده است، و گفته می شود برنامه ای است که بتدریج در سایر شهرها نیز انجام می گیرد و بناست به بزرگ و کوچک رحم نشود و تمام خانه ها و مغازه ها و مراکز مذهبی به آتش کشیده شود، نشانۀ تزلزل و ضعف دولت نظامی و یأس شاه از امکان ادامۀ قدرت شیطانی است. و اکنون که به پرتگاه و سقوط حتمی نزدیک شده است، می خواهد جنایات خود را هرچه بیشتر تکمیل کند و به گفتۀ خودش ایران را به تل خاکی مبدل ساخته و برود.(948)
23 / 9 / 57
* * *
[[page 596]]