تمسک به قانون اساسی
باز شاه به دو وسیله برای نجات خودش متوسل شد. یکی به وسیلۀ فریب، یکی به وسیلۀ سرنیزه. وسیلۀ فریب این بود که در نطقی که کرد التزام داد، تعهد داد به ملت که این اشتباهاتی که کرده است دیگر همچو اشتباهی نمی شود، و از این به بعد دیگر به قانون اساسی به همۀ معنا عمل می شود و جبران آن اشتباهاتی که کرده بود می کند. و از عموم ملت خواستار شد که دست از این مخالفت بردارند، و از آیات عظام و علمای اعلام خواستار شد که مردم را هدایت کنند که آنها آرام باشند، و از سایر اقشار ملت ـ از قبیل کارگرها و محصلین و جوانها و همۀ اینها ـ خواستار این شد که از این مخالفتها دست بردارند و به ایران فکر کنند.(861)
15 / 8 / 57
* * *
ملت می گویند که ما رژیم پهلوی را نمی خواهیم، ما شاه را نمی خواهیم، این سلسلۀ پهلوی را نفی می کنند، اینها تشبثاتی کردند و دست و پاهایی هم دارند می کنند. در زمان آن نخست وزیر جلوتری
[[page 527]]تعبیرش این بود که مردم چون شعار برخلاف قانون اساسی می دادند از این جهت مردم را کشتند! مقصودش این بود که مردم می گفتند که مرگ بر شاه، ما شاه را نمی خواهیم، و این خلاف قانون اساسی بود!(862)
30 / 8 / 57
* * *
آن روز که نهضت بود، همین در تهران و در سایر جاها، هِی مخالفتها بود و دست و پا می زدند به اینکه ـ همین داخلیها، خارجیها، [وقتی] که سر جایش بود ـ شاه را نگه دارند. وقتی که شاه رفت، دست و پا می زدند به اینکه بختیار را نگه دارند. توی خیابانها راه می افتادند و «قانون اساسی» می گفتند. قانون اساسی معنایش حفظ شاهنشاهی است. و آنها قانون اساسی را برای شاهنشاهیش می خواستند، نه برای سایر مسائلش. وقتی که بختیار هم رفت، دنبالش باز هی صحبت قانون اساسی بود؛ می خواستند حفظش کنند.(863)
9 / 8 / 58
* * *
[[page 528]]