بخش سوم دورۀ محمدرضا شاه

فصل یازدهم لایحۀ کاپیتولاسیون

کد : 151985 | تاریخ : 02/03/1395

فصل یازدهم

‏ ‏

لایحۀ کاپیتولاسیون‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

‏قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولاً ما را ملحق کردند به پیمان‏‎ ‎‏وین؛‏‎[2]‎‏ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین ‏‏[‏‏تا‏‏]‏‏ مستشاران نظامی، تمام‏‎ ‎‏مستشاران نظامی امریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با‏‎ ‎‏کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد،‏‎ ‎‏اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم‏‎ ‎‏امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار‏‎ ‎


‎[[page 443]]‎‏ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را‏‎ ‎‏بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید‏‎ ‎‏برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!‏

‏     دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت‏‎ ‎‏حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در‏‎ ‎‏چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام‏‎ ‎‏کردند، و باز نفسشان درنیامد.‏

‏     در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در‏‎ ‎‏آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم‏‎ ‎‏مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با‏‎ ‎‏کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین‏‎ ‎‏طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر‏‎ ‎‏چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛‏‎ ‎‏لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باز خواست‏‎ ‎‏می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد،‏‎ ‎‏مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس‏‎ ‎‏حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا!‏‎ ‎‏امریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار‏‎ ‎‏روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند.‏‎ ‎‏دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت‏‎ ‎‏ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی‏‎ ‎‏چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال‏‎ ‎‏وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون‏‎ ‎‏ـ آنطور که حساب کردند ـ سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی ‏‎ ‎‏صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام ‏‎ ‎


‎[[page 444]]‎‏نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ‏‎ ‎‏استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت‏‎ ‎‏مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام‏‎ ‎‏دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند.(733)‏

4 / 8 / 43

*  *  *

‏ ‏

‏برای مستشارها مصونیت می گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این‏‎ ‎‏دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را‏‎ ‎‏به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین»‏‎ ‎‏یک ماده را اصلش ذکر نکرده اند! مادۀ 32 ذکر نشده است. من نمی دانم‏‎ ‎‏آن ماده چه است؛ من که نمی دانم، رئیس مجلس هم نمی داند، وکلا هم‏‎ ‎‏نمی دانند. نمی دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند،‏‎ ‎‏طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلاً‏‎ ‎‏نمی دانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از‏‎ ‎‏اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!‏

‏     رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما،‏‎ ‎‏یکی بعد از دیگری را کنار می گذارد! الآن در مملکت ما به دست‏‎ ‎‏رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی‏‎ ‎‏نیست. ارتش هم بداند، یکی تان را بعد از دیگری کنار می گذارند.‏‎ ‎‏دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک‏‎ ‎‏سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر‏‎ ‎‏یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر‏‎ ‎‏من بودم استعفا می کردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا می کردم؛ ‏‎ ‎‏من این ننگ را قبول نمی کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می کردم.‏


‎[[page 445]]‎‏     باید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای‏‎ ‎‏امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و‏‎ ‎‏فنی اش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای‏‎ ‎‏خانواده هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی‏‎[3]‎‏ در حبس‏‎ ‎‏باشد!(734)‏

4 / 8 / 43

*  *  *

‏ ‏

لَنْ یَجْعَلَ الله ُ لِلکافِرینَ عَلی المُؤمِنینَ سَبیلا‎[4]‎

‏    ‏‏آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟‏‎ ‎‏می داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟‏‎ ‎‏می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد،‏‎ ‎‏اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را‏‎ ‎‏به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم‏‎ ‎‏سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین سالۀ سران قوم؟ ایران را از‏‎ ‎‏عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم‏‎ ‎‏ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران‏‎ ‎‏را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامۀ دولت سابق، با پیشنهاد دولت‏‎ ‎‏حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت‏‎ ‎‏داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد؟ اکنون‏‎ ‎‏مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین‏‎ ‎‏آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق‏‎ ‎‏بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟‏‎ ‎


‎[[page 446]]‎‏برای آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!‏

‏     به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم‏‎ ‎‏مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد‏‎ ‎‏محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالیرتبۀ ایران، هر جسارتی‏‎ ‎‏بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران‏‎ ‎‏حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس‏‎ ‎‏باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!‏

‏     امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و‏‎ ‎‏شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای‏‎ ‎‏اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقۀ تمدن‏‎ ‎‏2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و‏‎ ‎‏موهنترین تصویبنامۀ غلط دولتهای بی حیثیت رأی می دهد، و ملت‏‎ ‎‏شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفی‏‎ ‎‏می کند؛ و با سرافرازی هر چه تمامتر دولت از تصویبنامۀ غلط دفاع‏‎ ‎‏می کند و مجلس رأی می دهد.از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند‏‎ ‎‏که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه،‏‎ ‎‏آلمان غربی، پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند.‏‎ ‎‏تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی‏‎ ‎‏می کند و آن را به باد فنا می دهد.‏

‏     علما و روحانیون که می گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات‏‎ ‎‏کشور دخالت نکند، باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید‏‎ ‎‏دولتها ملی باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها‏‎ ‎‏نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان سلب ننمایند، برای‏‎ ‎‏آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این‏‎ ‎‏مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعدۀ انسانیت‏‎ ‎


‎[[page 447]]‎‏و ملیت با همچو سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس‏‎ ‎‏نمی کشند؛ و جز دو ـ سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت‏‎ ‎‏کرده اند، خاموش نشسته اند؟ برای آنکه اتکا به ملت ندارند، دست‏‎ ‎‏نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون‏‎ ‎‏می ریزند؛ به زندان می اندازند.‏

‏     آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به ‏‏قرآن‏‎ ‎‏مجید‏‏، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این‏‎ ‎‏همان خطری است که کراراً تذکر داده ام: خطر برای ‏‏قرآن مجید‏‏؛ برای‏‎ ‎‏اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای استقلال کشور.‏

‏     من نمی دانم دستگاه جبار از ‏‏قرآن کریم‏‏ چه بدی دیده است، از پناه‏‎ ‎‏به اسلام و ‏‏قرآن‏‏ چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو‏‎ ‎‏اسم آن می کند. اگر پناه به ‏‏قرآن‏‏ و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه‏‎ ‎‏نمی دهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمی دهد که مفاخر ملی و‏‎ ‎‏اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار‏‎ ‎‏نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش می آورد.‏

‏     اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام‏‎ ‎‏و ‏‏قرآن‏‏ است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است.‏‎ ‎‏وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها‏‎ ‎‏در برابر ملت و اسلام و ‏‏قرآن‏‏ هیچ ارزشی ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند‏‎ ‎‏از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.‏

‏     دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از‏‎ ‎‏اجانب است؛ از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا‏‎ ‎‏خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل اسلامی از دخالت اجانب در‏‎ ‎‏مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما را به یغما‏‎ ‎‏برده و می برند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای‏‎ ‎


‎[[page 448]]‎‏ناچیز برده و می برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون‏‎ ‎‏مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند.‏‎ ‎‏دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛‏‎ ‎‏امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و‏‎ ‎‏هواداران آن پشتیبانی می کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت‏‎ ‎‏می دهد که اعراب مسْلم را آواره کند. امریکاست که وکلا را، یا‏‎ ‎‏بیواسطه یا باواسطه، بر ملت ایران تحمیل می کند. امریکاست که‏‎ ‎‏اسلام و ‏‏قرآن مجید‏‏ را به حال خود مضر می داند، و می خواهد آنها را از‏‎ ‎‏جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار‏‎ ‎‏می داند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به‏‎ ‎‏مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویبنامۀ مفتضحی را‏‎ ‎‏که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند، تصویب و اجرا‏‎ ‎‏کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن‏‎ ‎‏می نماید.‏

‏     بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران‏‎ ‎‏است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از‏‎ ‎‏بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛‏‎ ‎‏این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی دادند از‏‎ ‎‏مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این‏‎ ‎‏امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند‏‎ ‎‏این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه های علمیه است که‏‎ ‎‏از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است‏‎ ‎‏که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان‏‎ ‎‏است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت‏‎ ‎‏بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم،‏‎ ‎


‎[[page 449]]‎‏بی هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر‏‎ ‎‏اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند.‏‎ ‎‏بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت‏‎ ‎‏کنند؛ با آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای‏‎ ‎‏دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی‏‎ ‎‏که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر‏‎ ‎‏پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز‏‎ ‎‏پخش آزاد، نالۀ جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر‏‎ ‎‏علما و خطبای ملل اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از‏‎ ‎‏جبهۀ ملت معظم ایران، برادران اسلامی خود، بزدایند. و بر جمیع‏‎ ‎‏طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر‏‎ ‎‏کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت‏‎ ‎‏کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده‏‎ ‎‏که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسی است در این امر‏‎ ‎‏مشترک با یکدیگر توافق کنند.‏

‏     هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن‏‎ ‎‏پشتیبانی از دیانت مقدسۀ اسلام و ‏‏قرآن مجید‏‏ و طرفداری از مسلمین‏‎ ‎‏است. اختلافی بین علمای اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف‏‎ ‎‏مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری جزئی و‏‎ ‎‏ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر‏‎ ‎‏در امور اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کرده اند با‏‎ ‎‏سمپاشیها می توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به‏‎ ‎‏دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کرده اند.‏‎ ‎‏اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام‏‎ ‎‏هستم، در موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای‏‎ ‎


‎[[page 450]]‎‏کوچکترین افراد تواضع و کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و‏‎ ‎‏مراجع عظام ـ کثّرالله امثالهم. لازم است جوانهای متعصب و طلاب‏‎ ‎‏تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و هدف‏‎ ‎‏مقدس ‏‏قرآن‏‏ از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری‏‎ ‎‏نمایند. علمای اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بی نظمیها در‏‎ ‎‏فکر اصلاح عمومی هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که از ناحیۀ هیأت حاکمه پیش می آید و ناراحتیهای‏‎ ‎‏روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو‏‎ ‎‏گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیۀ حوزه ها و‏‎ ‎‏اصلاح همه جانبه است، باز می دارد. با احساس خطر برای اسلام و‏‎ ‎‏قرآن کریم‏‏، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقی نمانده.‏‎ ‎‏اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را‏‎ ‎‏تحت الشعاع قرار داده است.‏

‏     آیا ملت مسلمان می داند که در حال حاضر عده ای از علما و‏‎ ‎‏مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر می برند،‏‎ ‎‏و برخلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی‏‎ ‎‏کرده اند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعی قرون‏‎ ‎‏وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که‏‎ ‎‏جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه‏‎ ‎‏برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان‏‎ ‎‏محترم، برای نان و آب فقرا و مستمندان، برای زمستان سیاه‏‎ ‎‏بی خانمانها، برای پیداکردن کار برای جوانان فارغ التحصیل و سایر‏‎ ‎‏طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و‏‎ ‎‏نظایر آن، دست می زند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای‏‎ ‎‏پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه، که فساد آن بر همه‏‎ ‎


‎[[page 451]]‎‏روشن‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند،‏‎ ‎‏که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به‏‎ ‎‏دست امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم‏‎ ‎‏خارج شده است، و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و‏‎ ‎‏زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و‏‎ ‎‏اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.‏

‏     من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و‏‎ ‎‏خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی‏‎ ‎‏می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا‏‎ ‎‏برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم‏‎ ‎‏است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند.‏

‏     از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را‏‎ ‎‏از شرّ اجانب ـ خذلهم الله تعالی ـ خواستار است.(735)‏

4 / 8 / 43

*  *  *

‏ ‏

‏همه می دانند که چهل و پنج هزار ـ بعضی هم می گویند شصت هزار ـ‏‎ ‎‏مستشار امریکایی هست! کارشناسهای امریکایی هست در ایران با‏‎ ‎‏مصونیت. نه مصونیتِ فقط اینها، مصونیت هر چه امریکایی هست،‏‎ ‎‏که اینها مصون کردند امریکایی ها را. اینها قصه هایی است که تاریخ‏‎ ‎‏باید ثبت کند، بعدها بفهمند که وضع ایران چه بوده است. در زمان‏‎ ‎‏رضاشاه وقتی که «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن‏‎ ‎‏هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست کردند در‏‎ ‎‏تبلیغات که بله دیگر «اعلیحضرت» به آنجا رسیدند که لغو کردند‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون را و چه کردند و فلان! مدتها روزنامه ها و رادیو و‏‎ ‎


‎[[page 452]]‎‏بساط، جشن این را گرفتند که اعلیحضرت رضاشاه کاپیتولاسیون را‏‎ ‎‏لغو کرد! یکوقت آنطور هیاهو کردند و جشن گرفتند. آن روزی که‏‎ ‎‏اعلیحضرت محمدرضا شاه، خَلَفِ صِدْقِ اعلیحضرت رضاشاه! آمد‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون را برای اینها درست کرد، باز همین نزاع بلند شد که ای‏‎ ‎‏چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی کردند! این بیچاره مطبوعات،‏‎ ‎‏خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند. آنها دیکته کنند اینها‏‎ ‎‏بنویسند که چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شد که‏‎ ‎‏«اعلیحضرت» کردند! چه کردند؟ آنی که او لغو کرد، ایشان اثبات‏‎ ‎‏کردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن‏‎ ‎‏بگیریم! وضع یک مملکتی اینطوری است که می گویند خروس‏‎ ‎‏می گوید که منِ بیچاره را در عزاخانه سرمی بُرند، در عروسی خانه هم‏‎ ‎‏سرمی بُرند!.(736)‏

21 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

سؤال: ‏[‏‏آیا دلایل تبعید خودتان را می توانید تشریح کنید؟‏‏]‏

جواب:‏ پانزده سال قبل که شاه قصد داشت، به دستور امریکا، لایحۀ‏‎ ‎‏مصونیت مستشاران امریکایی را به تصویب مجلسیْن برساند، من این‏‎ ‎‏خیانت شاه را نسبت به ملت ایران در طی یک سخنرانی و صدور یک‏‎ ‎‏اعلامیه، محکوم نمودم و ملت ایران را از این سیاست استعماری‏‎ ‎‏امریکا مطلع ساختم، که پس از چند روز مرا از ایران، پس از آنکه‏‎ ‎‏شبانه به منزلم در قم حمله کردند، دستگیر و سپس به ترکیه تبعید‏‎ ‎‏نمودند. و در آنجا هم دولت ترکیه تحت فشار افکار عمومی از دولت‏‎ ‎‏ایران خواست که محل تبعید مرا کشوری غیر از ترکیه قرار دهد، که‏‎ ‎‏سرانجام به عراق تبعید شدم. و در آنجا پس از حدود پانزده سال،‏‎ ‎


‎[[page 453]]‎‏دولت عراق تحت فشار شاه، مخالفت خود را با فعالیتهای اسلامی من‏‎ ‎‏علیه رژیم سلطنتی و شاهنشاهی ابراز کرد. و از این جهت تصمیم‏‎ ‎‏گرفتم که به کویت که یک کشور اسلامی است بروم تا در آنجا، در‏‎ ‎‏مورد محل اقامتم، تصمیم بگیرم، و با داشتن ویزای آن کشور، دولت‏‎ ‎‏کویت از ورود من به آن کشور جلوگیری نمود و به ناچار به فرانسه‏‎ ‎‏آمدم و اقامت من در اینجا نیز موقتی است.(737)‏

14 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏یک روز جشنها بر پا می شد که ما کاپیتولاسیون را لغو کردیم! ـ زمان‏‎ ‎‏رضاخان ـ یک روز حرفها زده می شد و در روزنامه ها، در نطقها، برای‏‎ ‎‏اینکه مملکت پیش رفته است؛ یکوقتی همان معنا را باز برقرار‏‎ ‎‏می کردند و مصونیت می دادند به امریکایی ها! این تابع این بود که‏‎ ‎‏قدرتمند چه بکند. هر چه آن قشر قدرتمند یک کاری می کرد، دیگران‏‎ ‎‏دنبال او هیاهو می کردند؛ در مجلسِ دست نشانده هیاهو می شد و‏‎ ‎‏مداحی می شد.(738)‏

26 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏مجلس چه فضاحتی در این ایران به بار آورد! مجلسی که اسمش را‏‎ ‎‏می گذاشتند «مجلس شورای ملی ایران» با این ملت ایران چه کرد این‏‎ ‎‏مجلس؟! شماها دیگر این آخرها یادتان است که این قضیۀ آخری که‏‎ ‎‏گذراندند برای اینکه، کسانی که امریکایی هستند، از امریکا آمده اند،‏‎ ‎‏ارتشی هستند، بستگان امریکا هستند، مأمون هستند و نباید در اینجا‏‎ ‎‏محاکمه شان کرد. این را مجلس درست کرد. البته یک بازی هم‏‎ ‎


‎[[page 454]]‎‏درآوردند که دوتایشان هم مخالفت کرد، دوتایشان چه و مطلب‏‎ ‎‏معلوم بود که از اول باید این بشود و این هم شد.(739)‏‎[5]‎

28 / 9 / 61

*  *  *


‎[[page 455]]‎

 

[[page 456]]

  • - کاپیتولاسیون، لایحه ای بود که در 21 مهرماه 1343 در مجلس به تصویب رسید. کاپیتولاسیون عنوانی است برایکل پیمانهایی که حقوق قضایی کنسولی و یا حقوق قضایی برون مرزی کشور را در داخل همان کشور به دولتی خارجی اعطا می کند. مطابق این پیمان، اتباع کشور بیگانه از شمول قوانین جزایی و مدنی کشور میزبان مستثنا می باشند و رسیدگی به دعاوی حقوقی و محاکمۀ آنان در موارد اتهام، با دادگاههای مخصوص دولت متبوع آنان در کشور میزبان است. طبق قانون کاپیتولاسیون و طبق پیمان وین، علاوه بر مأموران سیاسی و دیپلماتها و مستشاران و مأموران نظامی امریکایی، خانواده های آنان نیز از مصونیت سیاسی و نظامی برخوردار گردیدند.
  • - پیمان وین، پس از جنگ دوم جهانی، سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بین الملل خود را مأمور تهیه و تنظیم یک قرارداد عمومی و جهانی در خصوص روابط سیاسی بین دول جهان نمود. پس از سالها بحث و بررسی، طرح پیشنهادی این کمیسیون مشتمل بر یک مقدمه و 53 ماده و 2 پروتکل (نحوۀ اجرای عهدنامه) از طریق مجمع عمومی شرکت کننده در کنفرانس وین، با عنوان «پیمان وین» به تصویب اعضا رسید و از تاریخ پنجم مارس 1965 مطابق با 14 اسفند 1343، در مورد ایران لازم الاجرا گردید. کاستیهای پیمان وین در سال 1967 م. با حفظ طرح کلی مرتفع گردید و 79 ماده از جانب سازمان ملل متحد پیشنهاد داده شد و به تصویب اعضا رسید. مواد 32 و 37 این پیمان مورد اعتراض حضرت امام خمینیس قرار گرفته است.
  • - شهید محراب، آیت الله قاضی طباطبایی نمایندۀ امام و امام جمعۀ تبریز که آبان ماه 1358 به دست گروهک فرقان به شهادت رسید.
  • - «خدا هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط ننهاده است»؛ (نساء / 41).
  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:     1. صحیفه امام؛ ج 3، ص 307 ـ 308.     2. همان؛ ص 340ـ342.     3. همان؛ ص 353ـ354.     4. همان؛ ج 4، ص 472ـ474.     5. همان؛ ج 7، ص 331ـ333.     6. همان؛ ج 12، ص 369ـ370.

انتهای پیام /*