فصل یازدهم
لایحۀ کاپیتولاسیون
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار
[[page 443]]ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باز خواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام
[[page 444]]نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند.(733)
4 / 8 / 43
* * *
برای مستشارها مصونیت می گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکرده اند! مادۀ 32 ذکر نشده است. من نمی دانم آن ماده چه است؛ من که نمی دانم، رئیس مجلس هم نمی داند، وکلا هم نمی دانند. نمی دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلاً نمی دانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!
رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار می گذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکی تان را بعد از دیگری کنار می گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا می کردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا می کردم؛ من این ننگ را قبول نمی کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می کردم.
[[page 445]] باید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنی اش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانواده هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی در حبس باشد!(734)
4 / 8 / 43
* * *
لَنْ یَجْعَلَ الله ُ لِلکافِرینَ عَلی المُؤمِنینَ سَبیلا
آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین سالۀ سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامۀ دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟
[[page 446]]برای آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!
به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالیرتبۀ ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!
امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقۀ تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهنترین تصویبنامۀ غلط دولتهای بی حیثیت رأی می دهد، و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفی می کند؛ و با سرافرازی هر چه تمامتر دولت از تصویبنامۀ غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد.از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی، پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند. تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد.
علما و روحانیون که می گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان سلب ننمایند، برای آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعدۀ انسانیت
[[page 447]]و ملیت با همچو سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس نمی کشند؛ و جز دو ـ سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کرده اند، خاموش نشسته اند؟ برای آنکه اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون می ریزند؛ به زندان می اندازند.
آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر داده ام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای استقلال کشور.
من نمی دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن می کند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمی دهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمی دهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش می آورد.
اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.
دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و می برند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای
[[page 448]]ناچیز برده و می برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسْلم را آواره کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا باواسطه، بر ملت ایران تحمیل می کند. امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند، و می خواهد آنها را از جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویبنامۀ مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند، تصویب و اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید.
بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم،
[[page 449]]بی هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز پخش آزاد، نالۀ جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهۀ ملت معظم ایران، برادران اسلامی خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسی است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.
هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت مقدسۀ اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر در امور اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کرده اند با سمپاشیها می توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کرده اند. اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای
[[page 450]]کوچکترین افراد تواضع و کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام ـ کثّرالله امثالهم. لازم است جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بی نظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیۀ هیأت حاکمه پیش می آید و ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیۀ حوزه ها و اصلاح همه جانبه است، باز می دارد. با احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
آیا ملت مسلمان می داند که در حال حاضر عده ای از علما و مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر می برند، و برخلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کرده اند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان محترم، برای نان و آب فقرا و مستمندان، برای زمستان سیاه بی خانمانها، برای پیداکردن کار برای جوانان فارغ التحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست می زند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه، که فساد آن بر همه
[[page 451]]روشن[است] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.
من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند.
از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را از شرّ اجانب ـ خذلهم الله تعالی ـ خواستار است.(735)
4 / 8 / 43
* * *
همه می دانند که چهل و پنج هزار ـ بعضی هم می گویند شصت هزار ـ مستشار امریکایی هست! کارشناسهای امریکایی هست در ایران با مصونیت. نه مصونیتِ فقط اینها، مصونیت هر چه امریکایی هست، که اینها مصون کردند امریکایی ها را. اینها قصه هایی است که تاریخ باید ثبت کند، بعدها بفهمند که وضع ایران چه بوده است. در زمان رضاشاه وقتی که «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست کردند در تبلیغات که بله دیگر «اعلیحضرت» به آنجا رسیدند که لغو کردند کاپیتولاسیون را و چه کردند و فلان! مدتها روزنامه ها و رادیو و
[[page 452]]بساط، جشن این را گرفتند که اعلیحضرت رضاشاه کاپیتولاسیون را لغو کرد! یکوقت آنطور هیاهو کردند و جشن گرفتند. آن روزی که اعلیحضرت محمدرضا شاه، خَلَفِ صِدْقِ اعلیحضرت رضاشاه! آمد کاپیتولاسیون را برای اینها درست کرد، باز همین نزاع بلند شد که ای چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی کردند! این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند. آنها دیکته کنند اینها بنویسند که چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شد که «اعلیحضرت» کردند! چه کردند؟ آنی که او لغو کرد، ایشان اثبات کردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! وضع یک مملکتی اینطوری است که می گویند خروس می گوید که منِ بیچاره را در عزاخانه سرمی بُرند، در عروسی خانه هم سرمی بُرند!.(736)
21 / 8 / 57
* * *
سؤال: [آیا دلایل تبعید خودتان را می توانید تشریح کنید؟]
جواب: پانزده سال قبل که شاه قصد داشت، به دستور امریکا، لایحۀ مصونیت مستشاران امریکایی را به تصویب مجلسیْن برساند، من این خیانت شاه را نسبت به ملت ایران در طی یک سخنرانی و صدور یک اعلامیه، محکوم نمودم و ملت ایران را از این سیاست استعماری امریکا مطلع ساختم، که پس از چند روز مرا از ایران، پس از آنکه شبانه به منزلم در قم حمله کردند، دستگیر و سپس به ترکیه تبعید نمودند. و در آنجا هم دولت ترکیه تحت فشار افکار عمومی از دولت ایران خواست که محل تبعید مرا کشوری غیر از ترکیه قرار دهد، که سرانجام به عراق تبعید شدم. و در آنجا پس از حدود پانزده سال،
[[page 453]]دولت عراق تحت فشار شاه، مخالفت خود را با فعالیتهای اسلامی من علیه رژیم سلطنتی و شاهنشاهی ابراز کرد. و از این جهت تصمیم گرفتم که به کویت که یک کشور اسلامی است بروم تا در آنجا، در مورد محل اقامتم، تصمیم بگیرم، و با داشتن ویزای آن کشور، دولت کویت از ورود من به آن کشور جلوگیری نمود و به ناچار به فرانسه آمدم و اقامت من در اینجا نیز موقتی است.(737)
14 / 9 / 57
* * *
یک روز جشنها بر پا می شد که ما کاپیتولاسیون را لغو کردیم! ـ زمان رضاخان ـ یک روز حرفها زده می شد و در روزنامه ها، در نطقها، برای اینکه مملکت پیش رفته است؛ یکوقتی همان معنا را باز برقرار می کردند و مصونیت می دادند به امریکایی ها! این تابع این بود که قدرتمند چه بکند. هر چه آن قشر قدرتمند یک کاری می کرد، دیگران دنبال او هیاهو می کردند؛ در مجلسِ دست نشانده هیاهو می شد و مداحی می شد.(738)
26 / 2 / 58
* * *
مجلس چه فضاحتی در این ایران به بار آورد! مجلسی که اسمش را می گذاشتند «مجلس شورای ملی ایران» با این ملت ایران چه کرد این مجلس؟! شماها دیگر این آخرها یادتان است که این قضیۀ آخری که گذراندند برای اینکه، کسانی که امریکایی هستند، از امریکا آمده اند، ارتشی هستند، بستگان امریکا هستند، مأمون هستند و نباید در اینجا محاکمه شان کرد. این را مجلس درست کرد. البته یک بازی هم
[[page 454]]درآوردند که دوتایشان هم مخالفت کرد، دوتایشان چه و مطلب معلوم بود که از اول باید این بشود و این هم شد.(739)
28 / 9 / 61
* * *
[[page 455]]
[[page 456]]