بخش سوم دورۀ محمدرضا شاه

تظاهر مذهبی

کد : 152032 | تاریخ : 02/03/1395

تظاهر مذهبی

‏ ‏

‏مگر محمدرضا نمی گفت من مسلمانم، ‏‏قرآن‏‏ هم طبع می کرد، خدمت‏‎ ‎‏حضرت رضا هم می رفت و می ایستاد و برایش زیارتنامه هم‏‎ ‎‏می خواندند و نماز هم می خواند و همۀ این کارها را می کرد؛ اما نبود‏‎ ‎‏این طور.(495)‏

17 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏در زمان این دومی هم، که دنبال این معنا بود که با سالوسی ابتدائاً کارها‏‎ ‎‏را انجام بدهد، و معلمهایی هم در این باب داشت، شروع کرد‏‎ ‎‏سالوسی از جهاتی. یکی راجع به اینکه خودش را به دیانت می بست.‏‎ ‎‏قرآن ‏‏چاپ کرد! هرچند وقت یک دفعه می رفت در حرم حضرت رضا‏‎ ‎‏و می ایستاد و نماز می خواند و زیارت می کرد! این یک راه بود. یک راه‏‎ ‎‏دیگر هم که برای طبقات دیگر پیش گرفته بود این بود که ما‏‎ ‎‏می خواهیم این مملکت را به «تمدن بزرگ» برسانیم.(496)‏

26 / 6 / 58

*  *  *


‎[[page 277]]‎‏آقای کارتر هم از آن اشخاصی است که تربیت آسمانی ندارد. اگر‏‎ ‎‏شنیده باشید، این چند روز، یک دفعه رفته است کلیسا و دعا کرده که‏‎ ‎‏این افراد خارج بشوند. شما بدانید که این دعای او هم مثل دعاهای‏‎ ‎‏محمدرضاست که مشهد می رفت و دعا می کرد. اینها همان مثلی است‏‎ ‎‏که یکی از حکمای ما عبید زاکان گفته است که مژدگانی که گربه عابد‏‎ ‎‏شده است. همین است مسأله.(497)‏

8 / 9 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏این آخر که محمدرضا شروع کرد، شیطنتهایی کردند این هم با حربۀ‏‎ ‎‏اسلام. این هم شروع کرد، ابتدا به همان حرفهای کارهای پدرش‏‎ ‎‏کردن. ‏‏قرآن‏‏ مثلاً طبع کرد. سالی هم یک دفعه ـ دو دفعه به مشهد ‏‎ ‎‏می رفت و نمازی می خواند و از این مسائل می خواست مردم را گول ‏‎ ‎‏بزند. و گاهی هم یک دسته ای را گول می زد. کم کم دیگر خودش را ‏‎ ‎‏محتاج به گول زدن نمی دید شروع کرد به اِعمال قدرت کردن. از آن ‏‎ ‎‏طرف مردم را از همۀ مواهب محروم کرد.(498)‏

7 / 10 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏خوب شد که صدام حسین را به ظواهر اسلام کشانده؛ برای اینکه این‏‎ ‎‏روزها می گویند نماز هم می خواند! توی مسجد هم می رود! این‏‎ ‎‏همان کارهایی بود که محمدرضا می کرد، عیناً همان. اینها از یک‏‎ ‎‏آخور ارتزاق می کنند. آن هم یک وقتی که پیش می آمد، بدترین‏‎ ‎‏فحشها را به علمای اسلام می داد و به اسلام هیچ کار نداشت، ضربه‏‎ ‎‏می زد. یک وقت که ضعیف و بیچاره می شد، می رفت نماز می خواند و‏‎ ‎


‎[[page 278]]‎‏در حرم حضرت رضا می رفت و نماز می خواند و از این بساط‏‎ ‎‏درمی آورد.(499)‏

8 / 7 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ما در زندگی خود در این انقلاب اسلامی چیزهایی دیده ایم و قبل از‏‎ ‎‏آن صحنه هایی دیده بودیم باورنکردنی و شگفت انگیز. از دوره افتادن‏‎ ‎‏رضاخان در تکایا و شمع روشن کردن تا ‏‏قرآن‏‏ طبع نمودن محمدرضا‏‎ ‎‏و احرام حج بستن.(500)‏

15 / 3 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضا خان پهلوی طبع کرد و عده ای را‏‎ ‎‏اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او‏‎ ‎‏بودند.(501)‏

15 / 3 / 68

*  *  *

‏ ‏

 

[[page 279]]

انتهای پیام /*