بخش دوم دورۀ رضاخان

جنگ جهانی و قحطی در ایران

کد : 152060 | تاریخ : 02/03/1395

جنگ جهانی و قحطی در ایران

‏ ‏

‏من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما‏‎ ‎‏جنگ بین المللی اول را یادش باشد. ما در جنگ بین المللی هم مشاهده‏‎ ‎‏می کردیم، من کوچک بودم لکن مدرسه می رفتم، و سربازهای شوروی‏‎ ‎‏را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در خمین، من آنجا آنها را می دیدم، و‏‎ ‎‏مورد تاخت وتاز ما واقع شدیم در جنگ بین المللی اول. جنگ‏‎ ‎‏بین المللی دوم را بسیاری از شماها یادتان است که ما مورد تاخت وتاز‏‎ ‎‏این سه قوه واقع شدیم؛ امریکا، انگلستان، شوروی. سربازهای آنها در‏‎ ‎‏همۀ کشور ما تقریباً پخش بودند. شوروی تقریباً از بیرون تهران تا‏‎ ‎‏خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان دیگر هم جاهای دیگر. ما‏‎ ‎‏مورد تاخت وتاز بودیم به عنوان پل پیروزی. ما باید مورد تاخت وتاز‏‎ ‎‏بشویم تا آقایان پیروز بشوند. بعد هم که پیروز شدند و حال صلح پیش‏‎ ‎‏آمد باز ما ذبح شدیم. کشورهای ضعیف اینطورند؛ در حال صلح مورد‏‎ ‎‏تاخت وتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همین طور.(332)‏

14 / 3 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏کسانی که سنشان اقتضا می کند و زمانهای گذشته را به یاد دارند،‏‎ ‎‏می دانند که چگونه جنگ شد و به کشور ما وارد شدند و عواقب جنگ‏‎ ‎‏چه بود و چه چیزهایی را به دنبال داشت.‏

‏     در جنگ دوم جهانی ما هیچ قدرتی نداشتیم و دیگران به کشور ما‏‎ ‎‏وارد شدند و من به یاد دارم که بر ملت چه گذشت. من باب نمونه، در‏‎ ‎‏آن موقع وسایل اولیه زندگی پیدا نمی شد و اگر هم بود فاسد بود.(333)‏

8 / 3 / 61


‎[[page 180]]‎‏این توجه را داشته باشیم که شما خیال نکنید که جنگ است و ما‏‎ ‎‏سختی جنگ داریم. آقا، شما هر کدامتان ادراک کرده باشید، این جنگی‏‎ ‎‏که در دنیا پیدا شد، جنگ ثانی، این جنگ دوم ـ جنگ اولش را هم من‏‎ ‎‏یادم هست، اما این جنگ دومی که بسیاری از شما یادتان هست ـ این‏‎ ‎‏جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبودیم، ما‏‎ ‎‏هیچی، کنار بودیم، در عین حال به واسطۀ همین جنگ، ایران قحطی‏‎ ‎‏شد؛ در ایران نان پیدا نمی شد، یک چیزی بود سیاه، مثل این عبای من‏‎ ‎‏سیاه بود، یک چیز اینطور قلمبه ای بود، می دادند مردم. یک دانه نان‏‎ ‎‏سنگکی شما در تهران پیدا نمی کردید. در قم که ما بودیم، تمام دکانها‏‎ ‎‏بسته شده بود و هیچ پیدا نمی شد.(334)‏

11 / 9 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏شما بسیاریتان یادتان هست این جنگ دوم را، ما که داخل جنگ‏‎ ‎‏نبودیم، طرف جنگ نبودیم ولکن وقتی که اینها ریختند به ایران و‏‎ ‎‏ایران هم هیچ نتوانست کاری بکند و آن ارتش شاهنشاهی و آن‏‎ ‎‏حرفهایی که رضاخان می گفت، معلوم شد همه اش پوچ بود، اینها‏‎ ‎‏وقتی وارد شدند، با اینکه آنها هم کاری به مردم نداشتند، همین وارد‏‎ ‎‏شدند، امّا دیدید که ارزاق چه جور بود؟ دیدید که هیچ نانی پیدا‏‎ ‎‏نمی شد؟ دیدید برنج نبود؟ هیچ نبود، جیره بندی بود، آن هم با آن‏‎ ‎‏قیمت گران در بعضی اجناس.(335)‏

10 / 11 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏اگر کسی یادش باشد در این جنگهای سابق می داند که قحطی بود که‏‎ ‎


‎[[page 181]]‎‏پدر مردم را در می آورد، نه گرانی، قحطی بود.(336)‏

14 / 3 / 62

*  *  *

‏ ‏

‏شما بعضی هایتان یادتان است قضیۀ زمانی که متفقین ریختند اینجا،‏‎ ‎‏شما دیدید که نان چه وضعی داشت، برنج چه وضعی داشت، گرانیها‏‎ ‎‏چه وضعی داشتند. آن وقت به پول آن وقت که یک قرانش به قدر صد‏‎ ‎‏تومان حالا گاهی ارزش داشت. آن وقت برنج نمی دانم شده بود‏‎ ‎‏دوازده تومان، قند شده بود چهل تومان، نمی دانم چی از این بساطی‏‎ ‎‏بود که بعضی آقایان مطلع اند.(337)‏

26 / 9 / 62

*  *  *

 

[[page 182]]

انتهای پیام /*