الرسائل

کد : 152202 | تاریخ : 03/03/1394

1   الرسائل. 

‏این مجموعه شامل پنج رساله از موضوعات مهم در اصول فقه می باشد که به‏‎ ‎‏کوشش آقای شیخ مجتبی طهرانی از شاگردان امام خمینی بصورت مجموعه‏‎ ‎‏درآمده و پس از نوشتن مقدمه ای بر آن در سال 1384 ق با اجازه از امام‏‎ ‎‏خمینی(ره) به چاپ رسانده است. (دو جلد، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1385 ق). ‏

‏در این رسائل پنجگانه آراء اصولیون در اعصار مختلف ذکر شده و به تحلیل و‏‎ ‎‏بررسی آنها پرداخته است. ‏

الرسائل‏ در دو جلد تدوین شده است که جلد اول شامل دو رساله به این ترتیب‏‎ ‎‏است: ‏

‏1 - «رسالة فی قاعدة لاضرر» که آن را به هنگام تدریس اصول فقه، تدوین کرده و‏‎ ‎‏در چهارم جمادی الاول 1368 ق در 48 سالگی آن را به اتمام رسانده است. ‏

‏2 - «رسالة الاستصحاب» در نهم رمضان 1370 ق به رشته تحریر درآمده اند این‏‎ ‎‏رساله حجیم ترین رساله کتاب الرسائل می باشد. و مجلد دوم شامل سه رساله به‏‎ ‎‏شرح زیر می باشد. ‏

‏3 - «رسالة فی التعادل و التراجیح» این رساله همچون دو مورد قبلی در دورۀ اول‏‎ ‎‏درس اصول ایشان نوشته شده و تاریخ فراغت از تألیف آن نهم جمادی الاولی‏‎ ‎‏1370 ق و در شهر قم می باشد. ‏

‏4 - «رسالة الاجتهاد و التقلید» این رساله در حدود سال 1370 ق تألیف شده است.‏‎ ‎‏ارزش این رساله علاوه بر دقت و جامعیتی که در آن است، در این نکته نهفته است‏‎ ‎‏که به مسأله اجتهاد و تقلید به عنوان یک مبحث مستقل، و نه استطرادی، نظر‏‎ ‎‏داشته است، اهمیت دیگر این رساله در آن است که ولایت فقیه را نیز در ضمن این‏‎ ‎‏رساله مطرح کرده و فصل نخستین آن را زیر عنوان ‏«فی ذکر شؤون الفقیه»‏ به تبیین ‏‎ ‎‏مسائل آن پرداخته است که مستقلاً به توضیح آن می پردازیم. آقای جعفر سبحانی‏‎ ‎‏نیز تقریر جداگانه ای از این مباحث دارد که تحت عنوان ‏«رسالة فی الاجتهاد  و‎ ‎


‎[[page 15]]‎التقلید»‏ به چاپ رسیده است. ‏

5 - «رسالة فی التقیه»‏ که خود موضوعی است که جنبه های اجتماعی – سیاسی‏‎ ‎‏فراوانی دارد و ابعاد آن توسط امام خمینی در این رساله مورد بررسی قرار‏‎ ‎‏گرفته است. این رساله در 27 شعبان 1373 به اتمام رسیده است. لازم به ذکر است‏‎ ‎‏که این دو مجلد در یک جلد به اهتمام آقای مجتبی طهرانی در سال 1384 ق‏‎ ‎‏توسط مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان در 364+212 صفحه منتشر شد و هم اکنون‏‎ ‎‏چهار رساله اوّل نیز مستقلاً توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی به چاپ‏‎ ‎‏رسیده است. ‏

‏توضیح رساله چهارم: ‏

‏رساله اجتهاد و تقلید حدود سال 1370 ق یعنی حدود نیم قرن قبل توسط امام به‏‎ ‎‏پایان رسیده و این در زمانی بوده که ایشان دوره اول درس خارج علم اصول را در‏‎ ‎‏شهر قم تدریس می فرمودند. این کتاب در پنج فصل تبویب گردیده است: ‏

‏فصل اول تحت عنوان ‏«ذکر شئون الفقیه»‏ به آنچه در مباحث آینده قصد تبیین آنرا‏‎ ‎‏دارند اشاره کرد. و از جمله اینکه منصب افتاء و قضاء به چه کسانی تعلق دارد و‏‎ ‎‏چه کسانی دارای منصب ولایت و زعامت در امور سیاسی شرعی هستند. چرا که‏‎ ‎‏دین اسلام متکفل بیان جمیع احتیاجات بشر از امور سیاسی و اجتماعی تا امور‏‎ ‎‏فردی می باشد چنانکه از احکام آن این معنا فهمیده می شود. ‏

‏در این فصل چهار مبحث ذکر شده است: ‏

‏الامرالاول: ‏«حکم من له قوّة الاستنباط فعلاً»‏ که در آن حکم کسانی که قدرت‏‎ ‎‏استنباط احکام از ادله را دارند و مسئله تقلید آنان از فتوی دیگران مورد بررسی‏‎ ‎‏قرار گرفته است. ‏

‏الامر الثانی: ‏«بیان مقدمات الاجتهاد»‏ به شرایطی که فردی بایستی دارا باشد و به‏‎ ‎‏کسب آن همت گمارد تا بتواند به ملکه اجتهاد دست یابد اشاره شده است. نویسنده‏‎ ‎‏نه مقدمه و دانش برای اجتهاد لازم می شمارد: آگاهی به فنون عربی، انس به‏‎ ‎‏محاورات عرفی و فهم موضوعات عرفی و خارجی، آگاهی به منطق، علم به‏‎ ‎‏مهمات اصول فقه، علم رجال، معرفت کتاب و سنت، تفریع فروغ بر پایه اصول،‏‎ ‎‏جستجو  و تفحص در اقوال فقیهان شیعه و فتاوای عامه. ‏

‏الامر الثالث: ‏«البحث حول منصب القضاء و الحکومة»‏ که در این مبحث به‏‎ ‎‏توضیحاتی پیرامون ولایت فقیه پرداخته اند امام پس از بیان اصل در عدم‏‎ ‎‏حاکمیت انسان بر انسان دیگر اگر چه پیامبر و وصی پیامبر باشد می فرمایند: به‏‎ ‎‏حکم عقل هر نوع تصرف مخصوص مالک و خالق انسان یعنی خداوند متعال است‏‎ ‎‏و لازمه سلطه و نفوذ حکم دیگران نیاز به اجازه او دارد سپس به آیاتی درباره‏‎ ‎‏نصب پیامبر برای حکومت و خلافت مطلقه ذکر می کنند و بیان می دارند که ائمه از‏‎ ‎


‎[[page 16]]‎‏طرف خداوند و رسول یکی بعد از دیگری در این منصب قرار گرفته اند و تا اینجا‏‎ ‎‏هیچ موردی برای اختلاف در میان علمای شیعه نیست. ‏

‏مسئله مورد اختلاف را مسئله حکومت و قضاوت در زمان غیبت می دانند و با ادله‏‎ ‎‏عقلی به اثبات ولایت فقها می پردازند. ایشان می گویند: ضرورتاً این موضوع را‏‎ ‎‏می دانیم که پیامبر خاتم پیامبران بوده و در دین اسلام جمیع اختیارات بشر حتی‏‎ ‎‏ارش الخدش نیز ذکر شده است پس چگونه ممکن است در امر مهمی که بشر شب و‏‎ ‎‏روز با آن  سروکار داشته باشد که مسئله سیاست و قضاوت است اهمال کرده باشد‏‎ ‎‏و این بر نقصان تشریع دلالت می کند و مخالف خطبه حجةالوداع است. خصوصاً‏‎ ‎‏که خود ائمه رجوع به سلاطین جور را تحریم نموده اند و عمل به حکم طاغوت را‏‎ ‎‏ولو اینکه حق را اثبات کند باطل می دانند. ‏

‏سپس می فرماید: به این دلیل که می دانیم شارع در تعیین و نصب حاکم و قاضی در‏‎ ‎‏میان مردم اهمال نکرده پس قدرالمتقین در این نصب، فقیهی است که عالم به‏‎ ‎‏قضاوت و سیاست دینی بوده و در میان مردم به عدالت مشهور باشد در تأیید‏‎ ‎‏استدلال فوق به دلایل نقلی و از جمله تعظیم پیامبر(ص) و ائمه(ع) از علم و حاملان علم و‏‎ ‎‏روایاتی که در حق علما وارد شده که آنان را "ستونهای اسلام"،‏‎ ‎‏"امین"، "وارث انبیاء"، "جانشینان رسول"، امانت‏‏ ‏‏داران رسول"، "همطراز انبیاء‏‎ ‎‏بنی‏‏ ‏‏اسرائیل"، "حاکم بر سلاطین"،  "کفیل ایتام اهل بیت" و... معرفی کرده اند‏‎ ‎‏می پردازد. امام در اینکه این روایات ممکن است به لحاظ سند یا دلالت قابل‏‎ ‎‏خدشه باشد اذعان دارند اما نگاهی فراگیر به مجموعه آن را دلیل بر این نکته‏‎ ‎‏می دانند که فقیه عادل برای این منصب قدر متیقن است. سپس مقبوله عمر‏‎ ‎‏بن حنظله را به عنوان مؤیدی دیگر ذکر نموده و قسمتی از روایت را مورد تأکید‏‎ ‎‏قرار داده اند که امام(ع) می فرمایند ‏"فانی قد جعلته حاکماً"‏. ایشان در توضیح این‏‎ ‎‏بخش به منصب حکومت برای فقیه علاوه بر منصب قضاوت تأکید دارند چرا که‏‎ ‎‏بسیاری از فقها حکومت در این زمینه را بر همان معنی قضاوت حمل نموده اند و‏‎ ‎‏امام معتقدند بیان این جمله از طرف معصوم نشان دهنده این نکته است که برای‏‎ ‎‏فقیه علاوه بر منصب قضاوت، قرار گرفتن در حاکمیت نیز مطمح نظر است. چرا‏‎ ‎‏که حکومت مفهوماً شامل قضاوت اصطلاحی می باشد. ‏

‏سپس موضوعات دیگری درباره منصب قضاوت طرح می کنند. ‏

‏دیگر بخشهای رساله چهارم که مبیّن برخی از مبادی و مفروضات اندیشه‏‎ ‎‏حکومتی ایشان می باشد اینگونه است: ‏

‏الامر الرابع: ‏«تشخیص مرجع التقلید و الفتوی»‏ که موضوع «اجتهاد مطلق» یا‏‎ ‎‏«اعلمیت» برای جواز تقلید مورد بررسی قرار گرفته است؛ فصل های دیگر شامل‏‎ ‎‏این موضوعات می شود. ‏


‎[[page 17]]‎‏فصل الثانی: ‏«فی انه هی تشترط الحیاة فی المفتی ام لا؟»‏؛ فصل الثالث: ‏«فی  ‎ ‎بدّل الاجتهاد»‏؛ فصل الرابع: ‏«هل التغییر بدویّ او استمراریّ»‏؛ فصل الخامس:‏‎ ‎«فی اختلاف الحیّ و المیّت فی مسألة البقاء»‏. ‏

‏دو مقوله مرجعیت و انطباقات شریعت با مقتضیات زمانی و مکانی از جمله مبادی‏‎ ‎‏مهمّ اندیشه حکومتی ایشان است که در فصول مزبور آمده است. ‏

‏رساله چهارم به صورت مستقل با مشخصات ذیل نیز چاپ شده است: ‏

الاجتهاد و التقلید‏. ع. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی،‏‎ ‎‏1418 ق. 198 ص. ‏

رسالة فی الاجتهاد و فی التقلید. ‏قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1358 ق. ‏

‏عناوین این چاپ ها اینگونه است: ‏

الشروط  الاجتهاد و العلوم الفاعلة فیه، شرطیة الاجتهاد المطلق فی منصب القضاء او عدم شرطیته، مسألة المرجعیة و تقلید المجتهد المیت، الاجتهاد لدی الشیعة، مؤثرات الزمان و المکان فیه، مؤهلات المرجعیة العلیا و الزعامة الدینیة. 

‏آخرین مبحث ایشان گویای یکی از مبانی نظری ایشان در نظریه حکومت اسلامی‏‎ ‎‏است. چون رهبری دینی و زعامت سیاسی به دلیل عدم تفکیک دین از سیاست در‏‎ ‎‏مرجعیت متبلور است. ‏

توصیف و بررسی

«رساله اجتهاد و تقلید»‏. عباس حیدری بهنویه. ‏علوم سیاسی‏ (ویژه یکصدمین‏‎ ‎‏سال میلاد امام خمینی)، ش پنجم (تابستان 1378). ص 407 - 480. ‏

 

 

[[page 18]]

انتهای پیام /*