دکتر فاطمه طباطبایی

رمضان، ماه رهایی از هجران

ماه رمضان، ماه روزه است، ماه بیداری و قیام برای خداست. ماه توبه‏‎ ‎‏و انابه و بازگشت به حق است. ماه رحمت و مغفرت است. ماه رهایی از‏‎ ‎‏نار عذاب و هجران است. ماه رجوع از گناه و موافقت با حق است. شب‏‎ ‎‏قدر در این ماه است؛ شبی که منادی حق ندا می دهد: ای بندگان گنهکار،‏‎ ‎‏خداوند مشتاق دیدار شماست، چهره های تیره و گناه آلود شما مانع‏‎ ‎‏رحمت و محبت او نشده است. رحمت خداوندی به فیضان آمده، و خالق‏‎ ‎‏هستی پذیرای همه بندگان خود چه نافرمان و چه فرمانبردار شده است.‏‎ ‎‏همۀ شما مشمول رحمت او قرار خواهید گرفت. «وَسِعَت رَحمتُه غَضَبه»‏‎ ‎‏خدایی که همواره رحمتش بر غضبش پیشی دارد.

کد : 152329 | تاریخ : 05/03/1396

‏‏در آغاز ماه مبارک رمضان هستیم. براستی که این ماهی بس با عظمت و‏‎ ‎‏شریف است، ماهی است که قرآن در آن نازل شده، و کتاب تعلیم و ارشاد‏‎ ‎‏الهی بر نوآموزان مکتب بشری عرضه گردیده است؛ و بالاخره ماهی که‏‎ ‎‏علم و معلم و متعلم، همه در آن جلوه گر شده اند.‏

‏‏ماه رمضان، ماه روزه است، ماه بیداری و قیام برای خداست. ماه توبه‏‎ ‎‏و انابه و بازگشت به حق است. ماه رحمت و مغفرت است. ماه رهایی از‏‎ ‎‏نار عذاب و هجران است. ماه رجوع از گناه و موافقت با حق است. شب‏‎ ‎‏قدر در این ماه است؛ شبی که منادی حق ندا می دهد: ای بندگان گنهکار،‏‎ ‎‏خداوند مشتاق دیدار شماست، چهره های تیره و گناه آلود شما مانع‏‎ ‎‏رحمت و محبت او نشده است. رحمت خداوندی به فیضان آمده، و خالق‏‎ ‎‏هستی پذیرای همه بندگان خود چه نافرمان و چه فرمانبردار شده است.‏‎ ‎‏همۀ شما مشمول رحمت او قرار خواهید گرفت. «وَسِعَت رَحمتُه غَضَبه»‏‎ ‎‏خدایی که همواره رحمتش بر غضبش پیشی دارد.‏

‏‏اشتیاق خداوند به بندگان خاص و مخلص، خود اشتیاقی همیشگی‏ ‏‎‎‏است؛ ولی این ندای آسمانی مختص ما عاصیان و ره گم کردگان است. او‏‎ ‎‏از روی کرامت و شفقت ما را فرا می خواند؛ و ما از او درخواست توفیق‏‎ ‎‏می کنیم که گوشی شنوا ارزانی کند تا پیام و دعوت او را بشنویم؛ و از این‏‎ ‎‏خوان نعمت که در شب قدر و در ماه رمضان گسترده است بهره جوییم.‏

‏‏ماه رمضان، ماه میهمانی خداوند است؛ گرچه همه ایام و لحظات عمر‏‎ ‎‏خود را وامدار اوییم و هستی ما به دست اوست، اما در این ماه فرصتی‏‎ ‎‏طلایی به بندگان داده شده تا جایگاه خود را در این مهمانی بیابند و‏‎ ‎‏حضور حق را حس کنند. حضرت امام خمینی در کتاب شریف‏‎ ‎‏مصباح الهدایة در توصیف عالم، عبارت زیبایی دارند که نقل آن به بحث‏‎ ‎‏ما کمک می کند. امام می گویند: ‏‏«فالعالمَ مجلسُ حضورالحقّ و الموجودات‏ ‎‏حضّار مجلسه»‏‏ به گفتۀ استاد آشتیانی در شرح مصباح الهدایة بالغان و‏‎ ‎‏کمّلینی که به مقام صحوین، یعنی صحو بعدالمحو رسیده اند، حق را در‏‎ ‎‏مراتب و درجات عرش مشاهده می کنند و حضرت حق را در مسند عزت‏‎ ‎‏و محیط بر اشیا می بینند و حقایق ممکنات و موجودات عالم هستی را‏‎ ‎‏حضارِ مجلس حق می دانند. در این صورت حق ادب را نسبت به حضرت‏‎ ‎‏عزت و سلطانِ وجود رعایت می کنند. بنابراین، همیشه و همه وقت ما‏‎ ‎‏مهمان خداوندیم و در ضیافت او حضور داریم؛ اما در ماه رمضان این‏‎ ‎‏فرصت داده می شود که مهمان خاص باشیم تا شاید این فرصت و این‏‎ ‎‏توفیق دست دهد که چنین حضوری را حس کنیم و خود را بیگانه با او‏‎ ‎‏ندانیم. عبارت دیگری باز از امام شنیده ایم که فرموده اند: ‏‏«عالم، محضر‏ ‎‏خداست در محضر خدا معصیت نکنید.»؛‏( صحیفه امام؛ ج13، ص461) یعنی همان گونه که در مهمانیها و‏‎ ‏‎ضیافتهای رسمی جایگاه افراد مشخص است و گفتار افراد، حساب شده‏‎ ‎‏است؛ در این مهمانی نیز چنین است. بنابراین، اعمال و رفتار و گفتار ما‏‎ ‎‏باید حساب شده باشد. آیا هر سخن لغو و بیهوده ای را در چنین مجلسی‏‎ ‎‏می توان بر زبان آورد؟ و هر کار ناپسند و دور از شأن حاضرین و‏‎ ‎‏صاحبخانه را می توان انجام داد؟ البته که چنین نیست. در روایات آمده که‏‎ ‎‏اعمال خیر و نیک در این ماه چندین برابر پاداش دارد و بعکس، اعمال‏‎ ‎‏زشت نیز چندین برابر عقاب دارد. لازمۀ چنین مجلسی آن است که‏‎ ‎‏کارگزاران و مسئولین مجلس با دقت بیشتری به افراد و مهمانان توجه‏‎ ‎‏داشته باشند. بار دیگر به گفته و نوشتۀ امام توجه می دهم. ایشان در کتاب‏‎ ‎‏مصباح به نکتۀ جالبی که در ملاقات حضرت موسی(ع) و جناب خضر‏‎ ‎‏رخ داده، اشاره می کنند و می فرمایند: حضرت موسی(ع) علی رغم قولی‏‎ ‎‏که داده بود که نسبت به اعمال جناب خضر لب به اعتراض نگشاید، در‏‎ ‎‏بعضی از مواقع تاب نمی آورد و اعتراض می کند. زیرا پیامبران مأمورند که‏‎ ‎‏حرمت مجلس را حفظ کنند بنابراین، حضرت موسی(ع) حرمت محضر‏‎ ‎‏را پاسداری می کند و جناب خضر که جنبه ولایتش قویتر است، حرمت‏‎ ‎‏صاحبخانه را حفظ می کند. پس، بیاییم در این ماه رحمت که ماه نزول‏‎ ‎‏رحمت واسعۀ خداوند است سعی در شناخت او کنیم که در این صورت‏‎ ‎‏هرچه کنیم، عبادت محسوب می شود. اگر واقعاً حس کنیم که ما فقط و‏‎ ‎‏فقط در ارتباط با حق معنا پیدا می کنیم، و هر لحظه نازی کند، قالبها در هم‏‎ ‎‏فرو می ریزد؛ طبیعتاً رفتار و کردار و اعمالمان تغییر خواهد کرد و این تفکر‏‎ ‎‏است که یک ساعت آن را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند. با این تفکر‏‎ ‎‏است که خود را خواهیم شناخت و این خودشناسی می تواند مقدمۀ‏‎ ‎‏خداشناسی قرار گیرد: ‏‏مَنْ عَرَفَ نَفَسه فقد عَرَفَ رَبّه‏‏. با این ترتیب از مقید به‏ مطلق خواهیم رسید و حقیقت دین، جز این نیست.‏

‏‏از توجه حضرت امام به ماه رمضان و تعبد ایشان به پرهیز از اعمال‏‎ ‎‏مکروه که نتیجۀ کمال معرفت ایشان و درک محضر خداوند است،‏‎ ‎‏خاطره ای برایتان نقل می کنم: همان طور که در مقدمۀ دیوان اشعار‏‎ ‎‏حضرت امام ذکر کرده ام من خواستار شعر از امام شدم، چون شنیده بودم‏‎ ‎‏که ایشان در جوانی شعرهای بسیار سروده بودند که مفقود شده بود.‏‎ ‎‏سرانجام در پی اصرارهای پیاپی و مکرر من، یک روز غزلی از ایشان‏‎ ‎‏دریافت کردم، و این پاسخ مثبت ایشان بر اصرار و پافشاری من افزود تا به‏‎ ‎‏آنجا رسید که گاهی ایشان در هنگام قدم زدن درنگ می کردند و بر روی‏‎ ‎‏پاره کاغذی یا حاشیه روزنامه ای که در کنار دستشان بود، رباعی یا غزلی‏‎ ‎‏می نوشتند و به من می دادند. تنها کسی که از این جریان اطلاع داشت،‏‎ ‎‏احمد آقا بود. البته من به امام نگفته بودم که او می داند، ایشان هم سؤال‏‎ ‎‏نکرده بودند. یک روز احمد به من توجه داد که نگهداری این اشعار بر‏‎ ‎‏روی کاغذ کاهی روزنامه ها، درست نیست؛ زیرا پس از مدتی این کلمات‏‎ ‎‏در هم فرو می رود و ناخوانا می شود، راه چاره این است که دفتری یا کاغذ‏‎ ‎‏مناسبی تهیه کنی و از امام بخواهی در آن دفتر برایت بنویسند. من این کار‏‎ ‎‏را کردم. یک روز آخر ماه شعبان، ایشان دفتر را به من بازگرداندند و‏‎ ‎‏گفتند؛ این را بردار و ببر. وقتی علت را جویا شدم، گفتند که من شعر‏‎ ‎‏نمی نویسم؛ و با پرسش مجدد من توضیح دادند که: من در این ماه شعر‏‎ ‎‏نمی نویسم؛ چون در ماه رمضان مانند شب و روز جمعه نوشتن و خواندن‏‎ ‎‏شعر مکروه است؛ و آخرین غزل این دفتر، با این بیت شروع شده بود که‏‎ ‎‏"کوتاه سخن که یار آمد".‏

‏‏از این مطلب می توان درجه التزام حضرت امام و تأکید ایشان را به ‏‎رعایت مستحبات و اجتناب از مکروهات شرع دریافت. توصیۀ امام و‏‎ ‎‏عمل ایشان نیز بیانگر این واقعیت است که اولاً، لازمۀ رسیدن به حقیقت،‏‎ ‎‏رعایت شریعت و طریقت است و مسیری که انسان را به حقیقت‏‎ ‎‏می رساند، شریعت و طریقت است. ثانیاً، در متن حقیقت، سالک از‏‎ ‎‏طریقت و شریعت بی نیاز نمی شود و رعایت احکام شرع در متن حقیقت‏‎ ‎‏هم به جای خود باقی است؛ چنانکه در روایت آمده، حضرت رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) در شب معراج و در متن حقیقت هم، نماز را که طریقۀ رسیدن‏‎ ‎‏به حقیقت است، ترک نکردند. پس، معلوم می شود که فایدۀ نماز تنها‏‎ ‎‏رسیدن به خدا نیست. یکی از نکاتی که ما از نماز می فهمیم این است که‏‎ ‎‏ما را به حقیقت و به خدا می رساند؛ اما این دستورالعملهای شرع همیشه‏‎ ‎‏برای ما باقی است؛ چون رسیدنها هم مراتب دارد؛ یعنی کسی که به حق‏‎ ‎‏می رسد، مراتب بعدی برایش گشوده می شود. اینکه به کجا برسد و چه‏‎ ‎‏میزانی معرفت پیدا کند، یا به صفات الهی، یا به افعال خداوند شناخت‏‎ ‎‏پیدا کند، مراتبی دارد که در تمام این موارد احکام و توصیه های شریعت‏‎ ‎‏برای سالک راهگشاست. از این روست که شعر سرودن در ماه مبارک‏‎ ‎‏رمضان از دیدگاه حضرت امام مکروه است. انجام امر مکروه در مجلس‏‎ ‎‏خداوند که حاضر و ناظر بر همه کائنات است، هتک حرمت است.‏

‏‏ایشان در مصباح الهدایة تصریح دارند که هتک احترام مجلس، گناه‏‎ ‎‏است؛ و آن بستگی به معرفت افراد دارد. هرکس میزان معرفتش بیشتر‏‎ ‎‏باشد و منزلت صاحبخانه و صاحب مجلس را بهتر بفهمد، مراقبت‏‎ ‎‏بیشتری نسبت به کارهای خودش دارد. ما با میزان معرفت خودمان، گناه‏‎ ‎‏را جایز نمی دانیم؛ امّا امام انجام عمل مکروه را هم ناپسند می دانستند؛ و‏‎ ‎‏این به اختلاف مراتب معرفت ما و امام بستگی دارد.‏

‏     اکنون در پایان سخن به شرح مختصری از غزل یاد شده می پردازم.‏

‏‏‏‏کوتاه سخن که یار آمد‏‏          ‏‏با گیسوی مشکبار آمد‏(دیوان امام؛ ص95)

‏ ‏

‏‏    ‏‏در ادبیات عرفانی از کثرت به گیسو تعبیر می کنند و از وحدت به خال،‏‎ ‎‏گاهی تجلیات حضرت حق را به گیسو تشبیه می کنند. مشکباری و‏‎ ‎‏عطرآمیزی نیز در عرفان معنای خاصی دارد. رایحه از جمله نشانه هایی‏‎ ‎‏است که انسان را به هدف نزدیک می کند. بوی گل در باغ خبر از باز شدن‏‎ ‎‏گل می دهد و با جاذبه و کششی که دارد همه را به سوی خود‏‎ ‎‏فرا می خواند. میزبان ماه رمضان هم که از او به یار تعبیر شده است، با‏‎ ‎‏جاذبه و کشش خود، همه را به خویش می خواند، و این همان دعوت عام‏‎ ‎‏است که از آن سخن گفتیم.‏

‏‏ ‏‏‏بگشود در و نقاب برداشت‏‏            ‏‏بی پرده نگر، نگار آمد‏(همانجا)

‏‏‏‏در این بیت اشاره به این شده که یار به عنوان میزبان، خود به استقبال‏‎ ‎‏مهمانان می آید، آن هم در حالی که نقاب هم از چهره برمی دارد و بی پرده،‏‎ ‎‏عیان می شود؛ اما این نقاب برداشتن برای کسانی است که طالب حضرت‏‎ ‎‏حق هستند. کسی که منتظر نگار بوده، گمشده اش را جستجو می کرده، او‏‎ ‎‏را می بیند، و بی حجاب یار را حس می کند؛ ولی محجوبان از این نقاب‏‎ ‎‏برداشتن و بی پرده آمدن نگار، درکی ندارند؛ مگر آنچه از بزرگان و‏‎ ‎‏واصلان شنیده باشند.‏

‏‏‏‏او بود و کسی نبود با او ‏‏           ‏‏یکتا و غریب وار آمد(همانجا)

‏‏‏‏در بیت سوم، اشاره به یکتایی و غربت حضرت حق شده است.‏‎ ‎‏خداوند همیشه هست و هیچ کس هم با او نیست. ‏‏کانَ اللّه و لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شی ء‏‏.‏‎ ‎‏چون هیچ چیز در مرتبۀ او نیست. او حقیقت هستی است و بقیۀ هستی و‏‎ ‎‏موجودات، جلوات اویند. اگر او با ماست به این معنا نیست که ما هم با‏‎ ‎‏اوییم؛ بلکه باید نزدیکی به او و تقرب به او را کسب کنیم. اگر چه میزبان‏‎ ‎‏یکتا و غریب وار است؛ ولی این بدان معنا نیست که او به استقبال یک‏‎ ‎‏مهمان خاص و واحد آمده است. میزبان، واحد است؛ ولی مهمانان‏‎ ‎‏بیشماری را طالب است؛ و هرکس او را بخواهد، مهمان اوست. او در این‏‎ ‎‏ماه دعوت عام می کند؛ اما همۀ انسانها این دعوت را در نمی یابند، و این‏‎ ‎‏ماه را نیز به چشم دیگر ماهها می نگرند. امید است از خواب غفلت‏‎ ‎‏برخیزیم، ندای دعوت حق را بشنویم و خود را مهمانان او بدانیم؛ زیرا‏‎ ‎‏مهمان عزیز است و خداوند بشارت داده که هرکس خود را مهمان خدا‏‎ ‎‏بداند، از خوان نعمت او بی بهره نخواهد ماند.‏

‏‏در این ماه خداوند نه تنها مهمانان را دعوت می کند و خود به استقبال‏‎ ‎‏آنها می رود، بلکه در به روی اغیار و شیاطین از جن و انس می بندد و‏‎ ‎‏بیگانگان را به این حریم راه نمی دهد.‏

‏‏ ‏‏‏بنشست و ببست در ز اغیار‏‏             ‏‏گویی پی یار غار آمد‏ (همانجا)

‏منبع: یک ساغر از هزار؛ ص329.

 

انتهای پیام /*