
گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی
شنیدن خاطرات حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی که در دوران امام، مسوولیتهای مختلفی در نهادهای گوناگون از جمله کمیته امداد، بنیاد شهید انقلاب اسلامی و سرپرستی امور حجاج ایرانی به نمایندگی از بنیانگذار جمهوری اسلامی را برعهده داشته است، همواره جذاب بوده است.
درباره امام و همسرش که این روزها تمام یاران امام داغدار پر کشیدنش هستند، گفتوگو کردهایم.
اولین بار چه زمانی خانم را ملاقات کردید. شما با همسر امام از قبل از انقلاب ارتباط داشتید و یا بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدید؟
من بعد از فوت حاج احمد آقا با خانم رو به رو شدم، در عید سال اول بعد از فوت ایشان. البته در آن روزها رفت و آمد های بسیاری به منزل امام میشد. بنده هم به عنوان دیدار عیدی به دیدن خانم رفتم. اگر بخواهم از ویژگیهای ایشان صحبت کنم فضائل ایشان بسیار است. همسر امام خود از خانواده ای روحانی، اصیل و ریشه دار بودند. اما باید به شرایط آن روزها بازگشت. در آن زمان در حوادثی که در عرصه مبارزات انقلابی روی میداد بنابر آنچه که برای ما نقل کردهاند خانم همیشه صبور و
[[page 48]]خویشتندار بودند و با اطمینان رفتار میکردند. ایشان فردی بودند که پدرش اهل مبارزه و همسرش نیز مبارز بودند و بارها به خانه ایشان یورش برده شد ولی ایشان همواره با اطمینان رفتار میکرد و در قبال این مسائل هیچ گاه دچار تزلزل نمی شد.
ایشان دختر آیت ا... ثقفی و همسر آیت ا... خمینی از مراجع تقلید بود، بنابراین وقتی که همسرش را دستگیر میکنند با آرامش و اطمینان برخورد میکند. ایشان در آن دوران شاهد هر نوع اتفاقی در عرصه مبارزه بود کشتار دسته جمعی مردم، حکومت نظامی، درگیری با شاه و حتی هنگامی که امام (س) دستگیری میشد به گوش می رساندند که می خواهند امام (س) را اعدام کنند ولی ایشان همیشه با اطمینان برخورد میکرد و صبور بود.
خانم در شرایطی دارای این ویژگیها بودند که در آن زمان زنان ضعیف بودند و در مواجهه با چنان شرایطی خود را گم میکردند ولی ایشان با تکیه بر ایمان خود و بر پایه تعلیم و تربیت و روحیه ای که داشتند همواره آرامش خود را حفظ می کردند. در آن زمان شرایط به گونهای بود که وقتی مبارزان را دستگیر میکردند هنگامی که همسران آنها به ملاقاتشان میآمدند در پشت میلههای زندان گریه میکردند. حتی من در آن زمان از حاج آقا رضا صدر در جلسهای شنیدم هنگامی که هواپیماها برای شکستن دیوار صوتی بر فراز آسمان پرواز میکردند زنان بسیاری سقط جنین کردند. وقتی مردم پاسبان میدیدند از ترس راهشان را کج میکردند، اما یک گروه مسلح داخل منزل امام میریزند که امام را دستگیر کنند و ایشان نمی ترسند.
خانم از زنانی بود که در چنین شرایطی با وجود مشکلات بسیار آرام و مطمئن حرکت میکرد. در آن شرایط با یورش به منزل ایشان همسرش را با آن عظمت و بزرگی با خود می برند، سالها به زندان و تبعید محکوم میکنند ولی ایشان همواره صبر و تحمل داشت. ما همیشه از حال ایشان جویا میشدیم، و دائما خبر از استقامت ایشان می رسید.
حتی گاهی ایشان سنگ صبور حضرت امام (س) بودند. بنابراین باید گفت که ایشان همواره در برابر فراز و نشیب ها محکم و استوار بودند. من زمانی از خود خانم
[[page 49]]شنیدم که میگفتند آقا مصطفی برای ایشان تنها یک فرزند نبود بلکه رفیق و همراه ایشان بوده است ولی هنگامی که آن حادثه ناگوار برای همدم و رفیق و فرزند ایشان روی داد خانم با صبر و تحمل برخورد کردند. ایشان بعد از فوت حاج احمد آقا میگفتند که هر چند این واقعه زود هنگام حادثهای ناگوار بوده است ولی هنوز داغ آقا مصطفی بر روی دلم است.
فرزند همواره برای مادرش عزیز است، حالا اگر فرزندی هم با آن خصوصیات وجود داشته باشد آن طور شایسته و وارسته با آن علقه های عاطفی که میان آنها بوده است که دیگر ارتباط عاطفی بیشتر می شود. ولی باید بگویم که همیشه من شنیدم که خانم در برابر هر اتفاقی صبور بوده است. حتی در دوران جنگ تحمیلی وقتی خبر میدادند که قصد دارند تا جماران را بمباران کنند ایشان محکم واستوار بود. بنابراین ایشان زندگی سراسر فراز و نشیب و حادثه را پشت سر گذاشتند ولی همواره آرام و مطمئن و با قلبی آکنده از ایمان حرکت میکرد.
همه حوادثی که در عرصه مبارزه انقلابی روی داد را خانم پشت سرگذاشتند تا زمان فوت حضرت امام (س) ایشان هر چند که امام (س) را خیلی دوست داشتند ولی فوت حضرت امام (س) با توجه به سن بالایشان برای ایشان آنچنان سخت و دشوار نبود که فوت حاج احمد آقا ایشان را ناراحت کرد. زیرا حاج آقا زیر 50 سال سن داشت و دارای سابقه بیماری قبلی هم نبود و حادثه ای ناگهانی برای او روی داد. ولی من بعد از روی دادن این واقعه ناگوار هنگامی که به دیدن خانم رفتم روحیه ایشان بسیار خوب بود. من هر بار که به دیدن ایشان میرفتم تعجب می کردم که خانمی با این سن و سال و این شرایط و زندگی دشوار مرتب و آرام حرف میزند و حتی گاهی خاطرات شیرینی تعریف میکند.
شما به عنوان فردی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مسئولیتی را برعهده داشتید آیا شاهد آن بودید که خانم برای پیگیری کاری درباره فردی به شما سفارش کنند؟
اصلا هیچگاه ایشان چنین انتظاری از من نداشتند و اهل توقع نبودند.
اگر یادتان باشد از خانم جملهای در تلویزیون پخش نشد جز در موردی که یکبار
[[page 50]]درباره حکم امیرالحاجی حاج احمدآقا، که گفته شد خانم به احمد آقا توصیه کردهاند که چنین حکمی را نپذیرد.
بله من هم شنیدم که احمد آقا این را گفت. خانم گفته بودند. من از خانم پرسیدم و خودشان چنین گفتند. من فکر میکردم که طرح این موضوع سیاسی بوده است. من احساسم این بوده که احمد آقا به هر دلیلی از پذیرش این حکم پشیمان شده است. تشکیلاتی که قصد داشتند تا همراه ایشان بروند چنین برداشتی داشتند.
خانم به احمد آقا گفته بودند که بعد از مرگ آقا مصطفی و امام (س) شاید امنیتی وجود نداشته باشد و ممکن است که اتفاقی برای شما بیافتد و به صلاح نیست که شما بروید. بنابراین شاید این موضوع از این جهت مهم باشد که یک رجل سیاسی حرف مادرش برایش مهم تر است.
حکم مادر برای رجل سیاسی با ارزش تر است و آن هم مادری که بسیار سختی کشیده است. در ملاقاتهایی که با ایشان داشتم درباره حاج آقا مصطفی بسیار حرف می زد و من هم به ایشان می گفتم با توجه به فرزند وارسته و شایسته ای که شما داشتید حق دارید که هنوز دغدار او باشید. البته مرگ آقا مصطفی باعث شد تا مبارزات انقلابی وارد فاز دیگری شود و شرایطی را برای حکومت ایجاد کرد که دیگر قابل کنترل نبود. من به ایشان گفتم شما فرزندی را بزرگ کردید که این نظام مدیون ایشان است.
شما زیاد به منزل ایشان رفت و آمد داشتید؟ چه چیزی باعث میشد که این دیدارها را تکرار کنید؟
بعد از فوت حاج احمد آقا سعی میکردم مرتب به منزل ایشان بروم. هر زمان به منزل ایشان میرفتیم، از نحوه پذیرایی و آداب معاشرت و نحوه گویش و ذوق و سلیقه ای که در زندگی ساده شان مشاهده میکردم متوجه میشدم که ایشان از یک تربیت خانوادگی اصیل برخوردار است. صحبت ها و خاطراتی که از زندگی خود بیان میکردند. سؤالهایی که درباره امور و مسائل جاری کشور میپرسیدند برای من جالب بود. همین باعث میشد که من بیشتر به ایشان سربزنم.
[[page 51]]