زهد واقعی، زهد مجسّم
امام قم که بودند زیلو، نجف زیلو، پاریس زیلو... این هم تهران؛ قم موکت. این آدم را نمیشود تغییر داد. در تمام مدتی که نجف رفتند برای تفریح لب شط کوفه نرفتند و تغییر آب و هوا ندادند و ملاکشان هم این بود که عدهای در زندانهای تهران باشند و من بروم لب شط، لب آب، با اینکه یک فرسخ هم بیشتر نیست. همۀ طلبهها هم میرفتند، ولی امام در طول پانزده سال زندگی در نجف یک مرتبه میروند کوفه، آن هم مسجد، دو رکعت نماز سریع برمیگردند نجف. ببینید خیلی است. پانزده سال زندگی در نجف در یک فرسخی یک شط که عرضش 200 متر آب میآید، بسیار با صفاست امام حاضر نشود یک بار برود. استدلال اینکه افرادی در زندانها هستند و افرادی هم در جاهای دیگر هستند که آنها نمیتوانند این کارها را بکنند من هم نباید بکنم. کشتیار این آقا شدیم که آقا یک کولر گازی! گفتند
[[page 151]]مگر طلبهها دارند؟ آقا یک ذره این محیط را خنک کنید. گفتند مگر بقیه خانهها هست! ببینید این آدم را نمیشود تغییر داد. بدانید امام قبل از اینکه پدرم باشد امامم است. من هرگز به خاطر اینکه پسر امام هستم تعریف از امام نمیکنم... پوست کنده باید بگویم. خلاصه من تمام امیدم به این است که خلق خدا، باز حاضر نشوند که خط اسلام راستین کج شود. اسلام انقلابی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین را باید زنده نگه داشت.
[مأخذ: مجموعه آثار یادگار امام. جلد نخست. ص 45]
امام: ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید
خانم حضرت امام(س) در نجف شدیداً از نداشتن تلفن نگران بودند هر وقت میخواستند با فرزندانشان در ایران صحبت کنند، باید ساعتها در گرمای 48 درجه در صف اداره تلفن معطل میشدند و یا با خجالت به منزل حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ نصرالله خلخالی میرفتند، با این که با روی باز از ایشان استقبال میشد ولی ایشان خجالت میکشیدند، گاهی ایشان بر اثر گرمای طاقت فرسای تابستان میگریستند ولی امام اجازه دایر کردن تلفن را نمیدادند، منزل ایشان تا آخر دوران تبعید در نجف و تا زمانی که به پاریس رفتند فاقد تلفن بود، امام(س) به والده محترم گفته بودند که راضی نیستم از دفتر به ایران تلفن بزنید، قیمت اشتراک تلفن در نجف 25 دینار عراقی (معادل پانصد تومان) بود. اینجانب (احمد خمینی) نوشتم از خودم پول دارم شما تلفن را دایر کنید پولش را من به آیتالله پسندیده وکیل امام(س) میدهم، امام این جواب را نوشتند: «راجع به تلفون چیزی ننویسید که تلفون بکشید خرجش را میدهم من تلفون نمیکشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیاده روی را احتراز از نمائید.» ضمناً منزل ایشان سالها در نجف با آن گرمای آزاردهنده تابستان فاقد یخچال بود و در مضیقه شدید، زندگی میکردند.
[مأخذ: وعدۀ دیدار – چ 1- ص 152]
[[page 152]]