دیپلماسی یادگار امام در آنسوی مرزها
از طرف کاخ الیزۀ پاریس کسی پیش امام آمد که مردی را هم با خودش آورده بود که این نماینده مستقیم کارتر است، پیامی دارد و آن اینکه بختیار از ماست؛ بختیار را ما گذاشتهایم و باید از او پیروی کنی و الاّ نابودتان میکنیم. البته «نابودتان میکنیم» را با کنایه گفت، و به قدری تند و تیز حرف زد که نمایندۀ ژیسکاردستن پشت سر هم معذرت میخواست و
[[page 95]]میگفت به ما مربوط نیست، حضرت آیتالله مهمان ما هستند. نماینده کارتر دوباره تکرار کرد که شوخی نیست، ما او را آوردهایم و اگر با او مخالفت کنید با جان خودتان بازی کردهاید. امام پس از شنیدن این حرفها کمی مکث کردند و گفتند به کارتر بگویید: از خمینی راجع به آمریکاییهایی که در ایران هستند، خیلی سؤال شد که باید با آنها چه کرد، ولی من هنوز دستوری ندادهام. امید است کار به آنجا نکشد که تا فتوای خودم را راجع به آنها صادر کنم. و امام برخاستند و رفتند و نماینده کارتر و ژیسکاردستن که به خیال خودشان حالا خیلی باید با امام حرف بزنند گیج شده بودند.
[مأخذ: مجموعه آثار یادگار امام. جلد نخست. ص 35- 36]
[[page 96]]