مهسا میرحسینی

عدالت اجتماعی، شاخص ها و لوازم تحقق آن از دیدگاه امام خمینی

در مکتب سیاسی حضرت امام، عدالت اجتماعی جایگاه و اهمیتی بس والا دارد. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی، هدف بعثت انبیا و انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم طاغوت و نیز راز دشمنی استکبار بوده است و بی توجهی به آن عواقب شومی را برای حکومت و ثروت اندوزان به دنبال می آورد. براساس این مکتب، در حکومت و جامعه باید تمامی اقشار جامعه از حقوق برابر برخوردار و همه در برابر عدالت مساوی باشند همچنین امام به شایستگی های افراد هم توجه دارند. در حکومت باید، قانون و موازین قانونی بر آن حاکم بوده، مسئولان در صدد جلب امتیازات ویژه برای خود نباشند و همواره با خدمتگزار مردم دانستن خود، به دنبال پر کردن شکاف های طبقاتی به نفع محرومان باشند.

کد : 154598 | تاریخ : 09/04/1396

عدالت اجتماعی، شاخص ها و لوازم تحقق آن از دیدگاه امام خمینی

□ مهسا میرحسینی

مقدمه

عدالت برای آدمی نه تنها نیازی مهم، بلکه خصلتی آرمانی، فطری و همیشگی بوده است. در نتیجه این امر همواره یکی از مهم ترین دغدغه های بشر و از جمله مفاهیم بنیادین و محوری همه فیلسوفان و اندیشمندان به ویژه در عرصه سیاست بوده است. تحقق عدالت و استقرار عدل خواست دائمی انسان در تمام فرهنگ ها و دوره های تاریخی بوده و هست و درحکم یکی از مطلوبیت های زندگی به شمار می آید. از این رو عدالت به مثابه اصلی اساسی نیازمند توجه نظری و بررسی پژوهشی مستمر است.

به طور کلی آنچه موجب می شود به بحث عدالت بیندیشیم، دغدغه بهتر بودن، بهتر زیستن و بهتر شدن است؛ یعنی خروج از خودی خود به سوی زندگانی بهتر همراه با فطرت. عدالت حقیقی در وجود آدمی ریشه دارد، از این رو، امری عمومی، فراتاریخی و انسانی است و همواره در میان همه شرایع و مکاتب و زمان ها و مکان ها مطرح بوده و خواهد بود.از سویی دیگر، برپایی عدالت از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران بوده است. شهید آیت الله مطهری می نویسد: «من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئنا به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد» (مطهری،1372، ص60)

بدیهی است مسئله ای چنین حساس، نیاز به تحقیق و بحث و بررسی های عمیق دارد. چرا که مهمترین فایده آن، شناخت زوایای پنهان و تاریک عدالت اجتماعی است که حفظ نظام سیاسی اسلام نیز به آن بستگی دارد.

امام خمینی عدالت را از دو دریچه مطرح کرده اند که یکی در مقوله عدالت فردی است و دیگری در مقوله عدالت اجتماعی.

1- عدالت فردی

خانه، اولین محیطی است که هر فرد در آن با فرهنگ جامعه آشنا می شود و اعتدال روحی و روانی فرد در خانواده نضج می گیرد. داشتن شخصیتی ثابت، متعادل و میانه رو، نه جزمی و دگم در نتیجه زندگی در خانواده ای با چنین ویژگی هایی تحقق می یابد. یکی دیگر از ابزارهای مهم انتقال اطلاعات به افراد، مدرسه است. مدرسه نهادی رسمی است که بیشتر اطلاعات فرد از محیط پیرامون را به او می رساند و او را برای نقش های مختلف موجود در جامعه آماده کرده، با هنجارها و قواعد اجتماعی آشنا می سازد. شیوه دیگر انتقال اطلاعات به افراد وسایل ارتباط جمعی است که امروزه نقش و جایگاه قابل توجهی یافته است. مطبوعات و رسانه های جمعی می توانند در آنِ واحد جمعیت بی شماری را پوشش دهند. به طور کلی، جامعه پذیری از خانواده آغاز شده، در مدرسه ادامه می یابد و به وسیله رسانه ها و مطبوعات استمرار پیدا می کند.

علاوه بر موارد ذکر شده، در اسلام راه های دیگری برای آگاه کردن و پرورش ذهنی افراد وجود دارد: یکی از این راه ها، مسجد است. مسجد علاوه بر این که مکان عبادت خدا می باشد، باعث تقویت روح اجتماعی افراد نیز می گردد. همچنین مساجد از گذشته مکان آموزش علم بوده و معمولاً دارای کتابخانه و کلاس هایی همچون قرآن خوانی یا جلسات سخنرانی و بحث بوده اند.

راه دیگر انتقال اطلاعات، تریبون نماز جمعه است که هر هفته علاوه بر ذکر و توصیه به تقوا، مهم ترین اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان اسلام را به اطلاع عموم افراد می رساند. در فریضه حج نیز همه مسلمانان جهان در یک مکان گرد هم می آیند و علاوه بر افزایش وحدت میان آنان، به تبادل فکر و اطلاعات می پردازند.

در جامعه اسلامی و یا دینی، پایبندی به دین از اصلی ترین عوامل مشروعیت بخش به شمار می رود که سبب افزایش اطاعت مردم از حکومت و کمک و حمایت آنان از دولتمردان می شود. دین نخست بر فرد صحه می گذارد و آنگاه به جامعه می پردازد. به عبارت دیگر، دین برای تحقق عدالت اجتماعی، نخست بر عدالت فردی و شخصی تأکید می کند و پس از پرورش انسان های عادل، به ایجاد جامعه عادلانه همت می گمارد. انسان عادل در هر جایگاهی که باشد، به قواعد و مقررات آن عمل می کند و رفتاری صحیح و شایسته از خود نشان می دهد. چنین فردی بهنجار و مورد پسند جامعه است.

بنابراین، با افزایش شمار انسانهای عادل، جامعه بر محور فضیلت و انصاف حرکت خواهد کرد. در چنین جامعه ای هر فرد و نهادی، نقش و وظایف مشخصی دارد و مطابق با آن عمل می نماید، بدین ترتیب صلاح خود و جامعه اش را تأمین می کند.

 1-1 سیره نظری عدالت فردی

تعریف عدالت فردی

ابتدا قبل از ورود به دیدگاه امام خمینی در مورد عدالت فردی لازم است کمی پیرامون انسان عادل توضیح دهیم. در این مفهوم، انسان عادل، به تمام ابعاد و مؤلفه ها و شاخص های عدالت آشناست و تمام آنها را در اعمال و گفتار و رفتار خویش رعایت می نماید. در پی احقاق حقوق خویش است و به خوبی با حقوق خود و سایرین آشناست، به قوانین عمل می کند و سعی در ایجاد توازن و برابری در جامعه دارد تا جامعه ای فارغ از تبعیض و امتیازات ناعادلانه ایجاد گردد.دیدگاه امام خمینی نیز برخاسته از اندیشه اسلامی در این باب است. در باب عدالت فردی ایشان، عدالت را ملکه راسخه ای می داند که باعث ملازمت بر تقوی در ترک محرمات و انجام واجبات می گردد.

ایشان در تعریفی دیگر عدالت را تسلیم کردن شهوت و غضب در برابر عدل و شرع دانسته است. حد وسط بین افراط و تفریط، تعدیل جمیع قوای باطنیه و ظاهریه، خط مستقیم و سیر معتدل و... تعاریف دیگری هستند که ایشان از عدالت نموده است. او عدالت را فطری می داند و معتقد است سنت وحکمت خداوندی بر این است که انسان ها عادلانه زیست کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمت همیشگی و از سنت های خداوند متعال و تغییرناپذیر است. از آنجا که عدالت فطری است و همیشه در نهاد آدمی وجود دارد، بایستی آن را زنده نگهداشت؛ برای این کار، امام تهذیب و تزکیه نفس را پیشنهاد می کند و معتقد است تا وقتی نفس تربیت نشود و عدالت در نهاد انسان راسخ و استوار نگردد تحقق آن در جامعه شدنی نیست. از دیدگاه امام خمینی نقطه آغاز هر اصلاحی خود انسان است.(موسوی، 1389)

عدالت شخصی پایه عدالت تقنینی، اجرایی و قضایی است. به عبارت دیگر، با وجود قانون گذار، مجری و قاضی عادل است که می توان از قانون، اجرا و قضاوت منصفانه سخن به میان آورد. در رأس عدالت فردی هم که می توان از آن به عنوان الگو اشاره کرد حاکم اسلامی وجود دارد. عملکرد و رفتار مردم جامعه متأثر از رفتار هیأت حاکمه است، چرا که مردم بر دین و شیوه هیأت حاکمه عمل می نمایند: «الناس علی دین ملوکهم». عادلانه عمل کردن حاکم باعث رشد و ترقی جامعه هم می شود. و درواقع ما با شهروندانی روبه رو خواهیم شد که خود داوطلبانه رعایت کنندگان قانونند و حد و مرز عدالت را می شناسند. و این یکی از مترقی ترین مباحث جامعه شناختی است که در اندیشه اسلامی جاری و ساری است.

2-1 سیره عملی عدالت فردی

حضرت امام، همواره بر رعایت عدالت اجتماعی در زندگی شخصی خود مواظبت می نمود. نمونه های زیر گواهی بر این مطلب است:

-         بخشیدن ارث ناچیز خود به نفع فقرا و مستمندان.

-         اعلام صورت دارایی های ناچیز خود به رئیس دیوان عالی کشور در دی ماه سال 59 در راستای اجرای قانون اساسی.

-         اعلام اینکه قایل به داشتن حقی ویژه برای خود نیست:

«خدا می داند که شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذه ام.» (صحیفه امام، جلد21، ص282)

اعلام اینکه خود را با افراد عادی یکی می داند:

« من از خدا می خواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفته ام که من با یک شخص عادی یکی هستم.» ( همان، ج 5، ص539-540)

مرحوم حاج احمد آقا نقل می کند منزل حضرت امام ضمن اینکه سالها در نجف با آن گرمای آزار دهنده تابستان، فاقد یخچال بود، تا آخر تبعید در نجف و تا زمانی که به پاریس رفتند فاقد تلفن نیز بود و امام به والده محترم گفته بودند که راضی نیستم از دفتر به ایران تلفن بزنید. والده هر وقت می خواستند با فرزندانشان در ایران صحبت کنند، باید ساعت ها در گرمای 48 درجه در صف اداره تلفن معطل می شدند. از این رو، اینجانب نوشتم از خودم پول دارم، شما تلفن را دایر کنید پولش را من به آیت الله پسندیده می دهم. امام در جواب مرقوم فرمودند:

« راجع به تلفن چیزی ننویسید که: تلفن بکشید خرجش را می دهم. من تلفن نمی کشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیاده روی را احتراز نمایید.» ( همان، ج 2، ص215)

لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند در تاریخ 4 / 2 / 57 در نجف مصاحبه ای با حضرت امام انجام می دهد که در این روزنامه در تاریخ 16 / 2 / 57 به چاپ می رسد.

او در آغاز گزارش مصاحبه خود، چنین می نویسد: «... اکنون ما در حضور آیت الله در اتاقی 2×3 متر و در خانه ای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق کویری عراق است. ... در پیچ یکی از کوچه های تنگ نجف که خانه هایش برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است، مسکن محقر آیت الله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور داشتند. در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر می برند، هیچ نشان و علامتی دیده نمی شود.» (صحیفه امام، ج3، ص367-368)

 2- عدالت اجتماعی در دیدگاه امام

امام خمینی عدالت را یکی از مهمترین ارزش های جوامع بشری در همه اعصار و مکان ها می داند. غور و تعمق در مکتوبات و گفتارهای امام، گویای آن است که تأکیدات مکرر و مستمر ایشان بر مفاهیمی مثل عدل، عدالت، عدالت اجتماعی، توجه به محرومین و مستضعفین و کوخ نشینان و فقیران و پابرهنگان و... از یک سو، و حملات تند و گزنده شان علیه ظلم، نابرابری، تبعیض، فساد و ... از سوی دیگر، دلیل روشنی بر منزلت والای عدالت و عدالت اجتماعی در نزد ایشان بوده است.

در صحیفه  امام مفاهیمی از قبیل عدالت420بار، عدل 346بار، محروم 389 بار، محرومان 105بار، محرومین 86 بار، مستضعفان 310بار، مستضعف 255 بار، فقیر 138 بار، فقرا 125 بار، فقر 113 بار، و مصادیق مشابه دیگر نیز بارها به شکل اثباتی تأکید و بر لزوم توجه به آنها بسیار توصیه شده است. در کنار اینها مواردی همچون جور 838 بار، ظلم 812 بار، فساد 782بار و ستم 207بار، به گونه سلبی ذکر شده و بر حذف و ریشه کنی آنها از عرصة جامعه پافشاری گردیده است. (جمشیدی، 1390)

امام خمینی اقتضای نگاه چند بعدی خود، تلقی های گوناگونی از عدالت دارد و همین برداشت ها، نشانه ای بر تک ساحتی نبودن عدالت و حضور آن در عرصه های گوناگون جامعه، از نظر ایشان است. مکتوبات امام، این واقعیت را به تصویر می کشند که ایشان، مفهوم عدالت را در سه سطح خرد، متوسط و کلان در نظر داشته و بر این امر تأکید کرده اند که نقطه شروع عدالت در عرصه انسانی، از خود انسان است، بعد میان افراد دیگر و گروه ها و سپس کل جامعه و در نهایت در میان ملل و جوامع مختلف مطرح می گردد.

نگاه ایشان به عدالت اجتماعی از زوایای زیر بیانگر اهمیت و جایگاه یاد شده است:

 عدالت اجتماعی، از اهداف بعثت انبیاء

اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی در مکتب توحید تاجایی است که خداوند آن را یکی از اهداف بلند بعثت انبیای خود قرار داده است:

«همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد.» (صحیفه امام، ج11،ص 386)

و البته این حقیقتی است که در آیاتی از قرآن نیز منعکس است؛ آنجا که می فرماید:

« لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.» (قرآن کریم، سوره حدید، آیه 25) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.

حضرت امام در تفسیر این آیه شریفه می فرماید:

« خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بیّنات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لیقوم الناس بالقسط؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگری ها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود.» (صحیفه امام، ج 15، ص 213)

عدالت اجتماعی، صورت ظاهر قرآن

قرآن مجید ظاهری دارد و باطنی. عدالت اجتماعی در کتاب وحی دارای چنان اهمیت و جایگاهی است که حضرت امام تحقق آن را در جامعه، تحقق بعد ظاهری قرآن می داند:

« اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای اداره امور بشر آمده است[ توجه کنیم] برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی می شود که صورت ظاهر قرآن می شود.» ( همان، ج 17، ص 434)

 ارزش والای تلاشگری در عرصه عدالت اجتماعی

در مکتب سیاسی حضرت امام که پرتویی از مکتب خدا محور و ضعیف نواز اسلام است، خدمت به محرومان و مستضعفان و پابرهنگان در مقایسه با سایر اعمال صالح از ارزش معنوی خاصی برخوردار است:

[خطاب به حاج سید احمد آقا] «از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان [است] که در جامعه ما مظلوم و بی پناهند. هر چه توان داری در خدمت اینان ـ که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمت ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است ـ به کار بر و هر چه توانی در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن.» ( همان، ج 16، ص 224)

بی شک ارزش والای یاد شده به خاطر مقام و منزلتی است که مستضعفان و محرومان در نگاه ایشان داشتند.

« من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخ نشینان بالاتر می دانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند.... یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.» (همان، ج 14، ص261)

 مبارزه با بی عدالتی رژیم پهلوی، از اهداف قیام علیه آن

یکی از شعارهایی که رژیم طاغوتی پهلوی سر می داد، تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی در ایران بود. ایشان آثار فلاکت بار عدالت اجتماعی مورد ادعای رژیم را چیزی جز نکبت و بروز شکاف عمیق طبقاتی در جامعه ایران نمی دانند.

 عدالت اجتماعی، از اهداف و مقاصد نهضت اسلامی

حضرت امام در دوران مبارزه به موازات هجوم به شعار توخالی عدالت اجتماعی رژیم پهلوی، تحقق عدالت اجتماعی و ترمیم بی عدالتی های گذشته رژیم در صورت روی کار آمدن جمهوری اسلامی را نوید می داد و می فرمود:

« مبارزه ملت ایران تا استقرار جمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت. ... تنها با استقرار حکومت عدل اسلامی... است که می توان خرابی های عظیم فرهنگی و اقتصادی و کشاورزی را که رژیم فاسد شاه به وجود آورده است جبران نموده و نوسازی مملکت را به نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.» ( همان، ج 4، ص427)

و آنگاه که ملت پس از سرنگونی رژیم طاغوت، با رأی قاطع خود، تشکیل جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید، حضرت امام در پیامی به ملت با تأکید مجدد بر وعده خویش به تحقق عدالت اجتماعی فرمود:

« مبارک باد بر شما روزی که... با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمـودید. حکومتـی که در آن، جمـیع اقـشار ملت با یک چشـم دیده می شوند و نـور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می تابد. ... مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می رسند. ... من از دولتها [ی نظام] می خواهم... به دنیا عدالت اجتماعی... را نشان دهند.» (همان، ج 6، ص 453-454)

 بی توجهی به عدالت اجتماعی، زنگ خطر و هشدار

بی شک نظام اسلامی را خطرات متعددی تهدید می کند. حضرت امام در تحلیل آسیب شناسی اجتماعی و سیاسی جامعه و نظام اسلامی، بی توجهی به عدالت اجتماعی را زنگ خطر و هشداری برای دست اندرکاران حکومتی و متمکنان جامعه می دانست:

« اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبه زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت ونه اسلام نمی تواند جلویش را بگیرد.! » ( همان، ج 10، ص 334-335)

 عدالت طلبی، راز دشمنی استکبار با نظام اسلامی

واقعیت این است که استکبار در طول تاریخ، همواره در ستیز با جریان حق بوده و هرگز از این مخالفت خود دست برنخواهد داشت. حضرت امام در تحلیل علل این تقابل تاریخی، عدالت خواهی جریان حق را که در تضاد عمیق با منافع نامشروع مستکبران و استثمار محرومان از سوی ایشان است، راز این مخالفت می داند:

« هر کس قیام کرد برای اقامه عدل، سیلی خورد، ابراهیم خلیل الله چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند. از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایی که برای عدالت، برای حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداخته اند و باید هم بپردازند هر وقت به یک نحو. ... این مسئله، مسئله ای بوده است که در تمام ایام، در تمام دنیا، از صدرعالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلی خورده.» ( همان، ج 20، ص361-362)

از این رو، انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی در استمرار حرکت تاریخی جریان حق، از این قاعده کلی، مستثنی نبوده و نخواهد بود:

« از آنجا که محرومیت زدایی، عقیده و راه و رسم زندگی ما است، جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشته اند... و بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادت طلبی و سایر ارزش های ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراسند.» ( همان، ج ۲0، ص 341)

 عدالت طلبی، عامل صدور انقلاب

در مکتب سیاسی حضرت امام، ایده صدور انقلاب اسلامی جایگاه خاصی دارد. حرکت نظام اسلامی در جهت بسط عدالت اجتماعی، یکی از مهم ترین عوامل در تحقق چنین ایده ای است:

« مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقر زدایی و دفاع از محرومان حرکت کند، امید جهانخواران از ما منقطع و گرایش ملت های جهان به اسلام زیادتر می شود.» (همان، ج۲0، ص 341-342)

در واقع بسیاری از سخنان امام خمینی حاکی از آن است که صدور انقلاب اسلامی و به عبارت دیگر، معرفی اسلام ناب به جهان معاصر،  وابستگی تام و تمامی به موفقیت نظام در داخل کشور بویژه در زمینه عدالت اجتماعی دارد. 

عدالت طلبی، ادای دین به محرومان

آن سان که گذشت محرومان و پابرهنگان در مکتب سیاسی حضرت امام جایگاه خاصی دارند.

چه، به واسطه تلاش و زحمات اینان بود که طاغوت از هم پاشید و ثمره ای همچون انقلاب اسلامی به بار نشست. از این رو حضرت امام با معرفی ایشان به عنوان صاحبان اصلی انقلاب، همواره خود و نظام اسلامی را مرهون و منت کش ایشان می دانست و بر جبران عقب ماندگی های آنان تأکید می ورزید: « اگر نبود همت این محرومان و همت این روستائیان و همت این جنوب شهری ها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم مقاومت کنیم. همه اینها از برکات اینهایی هستند که شما [کمیته امداد] به امداد آنها برخاسته اید و آنها لایق این هستند که ما با تواضع به خدمت آنها برویم و برای آنها خدمت کنیم؛ همه ما خدمتگزار آنها باید باشیم. آنها به ما منت دارند.» ( همان، ج 17، ص 425)

 1-2 سیره نظری عدالت اجتماعی

1-1-2 تعریف عدالت اجتماعی در اندیشة امام

هر چند امام خمینی در آثار و بیانات خود به ارائه مفهوم خاصی از عدالت اجتماعی یا بعد اجتماعی آن نپرداخته اند (قاضی زاده 1377: 289)، ولی نگرش و توجهی که به مسأله قسط و عدالت در جامعه و نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی آن داشته اند، بیانگر این امر است که عدالت را نه صرفا ملکه یا فضیلتی فردی، بلکه خصلت و حالتی اجتماعی می دانند. در این نگرش، عدالت خصلت و ویژگی قوانین سیاسی و اجتماعی و نیز ویژگی گروه ها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و مهم تر از آن، خصلت و ویژگی جامعه انسانی است. به عنوان مثال، ایشان یکی از مهمترین و شاید ویژگی اصلی حکومت جمهوری اسلامی را تحقق عدالت می دانند:

«در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست... در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان می رسند... عدالت الهی بر تمام ملت، سایه می افکند.» ( همان، ج6، ص525)

همچنین از دیدگاه امام خمینی، وضع احکام دین و کلیت دانش فقه و موضوع آن در جهت تحقق عدالت است؛ زیرا احکام همگی اموری ابزاری و وسیله تحقق عدالت در جامعه اند.

از سوی دیگر، باید دانست که از نگاه امام، در جامعه مبتنی بر توحید، عدل الهی منشأ تمام امور خواهد بود. بنابراین عدالت در جامعه منتج از عدل الهی و توحید است. چه، به زعم ایشان در جامعه توحیدی، همه امتیازات لغو می شود و تقوا ملاک امور خواهد بود. در چنین جامعه ای «زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمان ها و یا قطع روابط است.» ( همان، ج5، ص81)

بر این اساس می توان گفت امام معتقد است که عدل الهی ـ به طور نسبی می تواند در جامعه تحقق یابد و انسان ها می توانند براساس آن به تحقق نوعی از عدالت در جامعه، از طریق تشکیل حکومت و ایجاد نظامات سیاسی اقدام نمایند: «البته بسط عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس می کنند، حکومتی که حکومت عادله باشد.» ( امام خمینی، 1389، ص 171)

بنابراین امام براسلامی نظر دارد که عدالت، محور و اساس آن است:

«ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم... یک همچو اســلامی کــه عــدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد.» ( صحیفه امام، ج9، ص 424-425)

بر این اساس اگر در جامعه ای تساوی در برابر قوانین وجود داشته و جایی برای تبعیض و دوگانگی باقی نمانده باشد و همه اقشار جامعه به حقوق خــود رسیــده باشند، می توان آن جامعه را متصف به عدالت دانست. از نظر امام خمینی، عدالت منحصر به قوه قضاییه یا افراد انسانی نیست، بلکه به تمامی نهادهای اجتماعی مربوط می شود: «عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوه قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگان های نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است.» ( همان، ج17، ص140)

امام از واژه عدالت در موقعیت های مختلف سیاسی و اجتماعی استفاده کرده است که برای مثال به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف) عدالت به معنای قایل نشدن امتیاز برای قشرهای (خاص).( همان، ج5، ص388)

ب) عدالت به معنای این که طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده شود. (ر.ک: همان، ج6، ص461)

ج) عدالت به معنای قیام انسان ها به قسط که به معنای رفع ستمگری ها و چپاولگری هاست. (ر.ک: همان، ج15، ص291)

د) اقامه عدل یعنی نجات مستمندان از زیر بار ستمگران و کوتاه کردن دست ستمگران.(ر.ک: همان، ج17، ص528)

ه) بسط عدالت، رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام است.(ر.ک: همان، ج3، ص323)

در اینجا برای روشن تر شدن مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه امام خمینی به بیان مفاهیم اصلی مورد نظر ایشان که ذیل عدالت اجتماعی قرار می گیرد، اشاره می شود:

امام خمینی به عنوان اندیشمند مسلمانی که موفق شد نهضتی عظیم را به پا کند که برای اولین بار پس از تاریخ صدر اسلام به تشکیل حکومت اسلامی به معنای واقعی آن بینجامد، قطعا خالی از چنین دغدغه و تفکری نبوده است. از این رو مجال برای طرح این پرسش هست که عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام از چه جایگاهی و شاخص و لوازمی برخوردار است و به دیگر سخن، عدالت اجتماعی در سیره نظری و عملی حضرت امام چگونه است.

2-1-2 شاخص های عدالت اجتماعی

حضرت امام، در مکتوبات و سخنان خویش، مفهوم خاصی را از عدالت اجتماعی ارائه نمی دهد، لیکن ایشان ضمن نام بردن از عدالت اسلامی یا عدالت الهی از شاخص هایی سخن به میان می آورد که مروری بر آنها ما را به برداشت حضرت امام از عدالت اجتماعی نزدیک می کند؛ برداشتی که می توان آن را به نوعی وجه جامع تعاریفی دانست که اندیشمندان در باب عدالت اجتماعی از آن سخن رانده اند. این شاخص ها، شاخص هایی هستند که در صورت ظهور آنها در سطح جامعه و حکومت، می توان ادعا نمود شالوده چنین حکومت و جامعه ای، بر پایه عدالت اجتماعی شکل گرفته است:

 احقاق حق

همان طور که بیان شد، یکی از مفاهیم اصلی عدالت که اندیشمندان مختلف به آن توجه داشته اند، دادن حق به صاحبان حق است. امام نیز در مواردی، به این ضرورت اشاره داشته اند:

«با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان می رسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان می رسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن می شود.» ( همان، ج6، ص 525)

 برخورداری تمام اقشار از حقوق برابر

افراد جامعه از لحاظ موقعیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی و غیره با یکدیگر متفاوت اند. در جامعه ای که عدالت اجتماعی بر آن حاکم باشد، موقعیت های یاد شده نباید تأثیری در میزان برخورداری آنان از حقوق عمومی و شهروندی ایجاد کند: ایشان می فرمایند:

«در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیرغنی، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص [و] گروه های مختلف، سنی و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیرترک ـ به هیچ وجه ـ امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است کسی که تقوا دارد امتیاز دارد، کسی که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛... امتیاز به دارایی ها نیست. بـاید این امتـیازات از بین برود؛ و همه مردم علی السّواء هستند با هم.»( همان، ج6، ص461) «... اسلام... عدالتش هم عبارت از این است که ملت ها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند.» (همان، ج3، ص 222)

 عمل بر اساس قانون و موازین قانونی

وجود نظم و انضباط درجوامع مدنی امری حیاتی است و قانون، وسیله ضروری برای این مهم است. قانون در ایفای چنین نقشی آنگاه کارایی دارد که همگان به ویژه افراد حکومتی در هر رده ای خود را ملزم به رعایت آن کرده و کارهای خود را بر آن منطبق سازند:

«آنهایی که متعهد هستند و علاقمند هستند به این انقلاب و اعتقادشان این است که ما منقلب کردیم یک رژیم ظالم را به یک رژیم عادل، باید همه قشرها روی موازین عدل اسلامی رفتار کنند و هر کسی خودش سرخود نباشدکه هر چه دلش بخواهد بکند. » ( همان، ج11، ص 68)

 برخورداری تمامی اقشار از رفاه و زندگی صحیح

یکی از حقوق شناخته شده هر شهروندی با هر کیش و مذهبی، برخورداری از زندگی توأم با رفاه صحیح و آبرومند است، که بتوانند با آسودگی خیال به زندگی خود ادامه داده و دغدغه قوت لایموت روزمره را نداشته باشد: «همه اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند.(همان،ج6،ص525) کوشش داریم که تمام قشرهای ملتمان در رفاه  باشند» (همان، ج11، ص130)

 مراعات شایستگی ها

طبق این مفهوم، عدالت مطابق ویژگی ها و شئون افراد توجیه می شود که به معنای ارزش قائل شدن برای هر فرد برابر ویژگی ها و شایستگی های اوست. امام نیز این مفهوم عدالت را مورد توجه قرار داده، می فرمایند:

 «برنامه جمهوری اسلامی این است که یک دولتی به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند.» (همان، ج9، ص72)

همچنین ایشان در موارد دیگری رعایت شایستگی های افراد را برابر عدالت دانسته اند.

 انجام صحیح و بایسته امور

یعنی اینکه هر امری اگر به صورت صحیح و آن طور که باید، انجام شود، عادلانه است. امام خمینی به این نوع از عدالت هم توجه خاصی داشته و در مواردی انجام و اصلاح امور به صورت صحیح را مطابق عدالت قلمداد کرده و فرموده اند:

«جمهوری اسلامی معنایش این است که عدالت باشد، عدالت این است که این آدمی که الآن احتیاج به من دارد، از خارج آمده الآن، از راه دور آمده، به این اداره احتیاج دارد، زود رسیدگی بشود... این طور نباشد که یک کسی که آشنای ما هست، جلو کارش را انجام بدهیم، یک کسی که خیر، غریبه هست، عقب تر انجام بدهیم وهکذا... این چیزهایی که می شد دیگر نگذارید بشود.» ( همان، ج9، ص 20)

در اینجا تأکید امام بر مسئولان کشور به رعایت عدالت در انجام کارها و امور اداری و تبعیض قائل نشدن بین افراد مختلف بر مبنای مناسبات فامیلی، دوستی و... است. می توان گفت که ایشان همه را به رعایت عدالت در انجام صحیح امور توصیه می کنند.

 پر کردن شکاف های طبقاتی

در هر جامعه ای افراد و طبقات پایینی یافت می شوند که به دلایل مختلف به ویژه به واسطه پایمال شدن حقوقشان به دست طبقات بالا، ضعیف و مستضعف نگه داشته شده اند. در جامعه و حکـومتی که عـدالت اجتمـاعی بر آن حاکم است، ضـمن منع پایمـال شدن حقوق ایـشان، باید

 توجه ویژه ای به این قشر نیازمند جامعه بشود تا شکاف ظالمانه و عمیق طبقاتی ایجاد شده بین ایشان و اقشار طبقات بالا به مرور زمان پر شده، به حداقل ممکن برسد:

«حکومت اسلامی یک نظام عادلانه است. ... باید فقرا را برایشان فکر کرد؛ باید این زاغه نشین های بیچاره ای که هیچ ندارند،... باید برای اینها فکر کرد؛ ... برای همه باید کار بکنند. برای ضعفا باید بیشتر کار بکنند تا اینها را برسانند به آن حدها.» ( همان، ج4، ص201)

 

توزیع عادلانه ثروت و درآمدها

تمامی افراد و اقشار یک جامعه در ثروت و درآمدهای عمومی شریک هستند. عدالت اجتماعی ایجاب می کند همه در توزیع این ثروت و درآمدها سهیم باشند:

« با رفتن شاه، ترمیم خرابی ها ممکن خواهد بود... .درآمد حاصله از نفت که حیف ومیل و صرف هزینه های زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها براساس عدالت اسلامی، وضع توده های مردم ما را بهبود خواهد بخشید.» ( همان، ج4، ص 505)

 

منع تبعیض در عمران مناطق مختلف

در جامعه عدالت محور باید عمران و آبادانی همه نواحی و نقاط مختلف کشور مورد نظر باشد و حکومت در این زمینه تبعیضی میان آنها قائل نشود:

« اگر یک همچو حکومت اسلامی که در آرزوی ماست... پیدا بشود،... حق ندارد حاکم و ولی امر در وقت، یک ناحیه را بیشتر به آن توجه بکند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف از کشور را زیادتر از طرف دیگر کشور آباد کند. حق ندارد حتی یک جایی را کمتر از جای دیگر فرض کنید که خیابان کشی کند یا آسفالت کند.» (همان، ج11، ص 292)

 

محو هر گونه ظلم و استثمار

در جوامعی که عدالت اجتماعی بر آنها حکفرماست، حاکمان و زمامداران و نیز طبقات بالا نمی توانند به دلیل برخورداری از روحیه استکباری نسبت به طبقات پایین ظلم و ستم روا داشته و ایشان را به سود منافع نامشروع خود استثمار کنند:

« در جمهوری اسلامی باید تمام مسائلی که در ایران است متحول بشود. ... باید اشخاصی که ظالم هستند و به زیر دستها ظلم کردند، باید آنها دیگر ظلم نکنند، طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اینها در جمهوری اسلامی باید عمل بشود. ... در جمهوری اسلامی ظلم نیست. در جمهوری اسلامی اینطور مسائلی که زورگویی باشد نیست. فقیر و غنی؛ نمی تواند طبقه غنی بر طبقه فقیر زور بگوید، نمی تواند استثمار کند، نمی تواند آنها را با اجر کم وادار به عمل های زیاد بکند. باید مسائل اسلامی حل بشود در اینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند، باید مستضعفین تقویت بشوند، زیر و رو بشوند، مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود، نه مستکبر به آن معنی؛ بلکه باید همه با هم برادر وار در این دنیا در این مملکت همه با هم باشند.» ( همان، ج‏6 ،ص 460)

لغو امتیازات ویژه زمامداران

در جوامعی که بویی از عدالت اجتماعی برده است، زمامداران نمی توانند با سوء استفاده از مقام و موقعیت، یک سری امتیازات و امکانات ویژه را برای خود جلب نمایند:

« در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند.» ( همان، ج‏4 ،ص 266)

 

مردمی و خدمتگزار بودن مسئولان

در جامعه با طراز عدالت اجتماعی، مسئولان حکومتی ازمیان توده های مردم برخاسته و با نظر آنان بر کرسی حکومت تکیه زده اند. از این رو، خود را خدمتگزار مردم و نه بزرگ و آقای ایشان به حساب می آورند:

« باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توی مردم آمد، دوره اش بکنند و با او خوش و بش کنند؛ نه اینکه اگر صدایش درآید، فرار کنند از دستش؛... من امیدوارم که از این به بعد همین طور باشد ؛... حکومت در خدمت مردم باشد و عدالت اجتماعی اسلامی تحقق پیدا بکند.» ( همان، ج‏7 ،ص 528-529)

 

انتقاد آزادانه از حکومت و حاکمان

در حکومت های عدالت محور، قدرت ناشی از خواست مردم است. از این رو، این حق همواره برای مردم محفوظ است که به عنوان ولی نعمت و صاحبان اصلی، بر عملکرد حکومت و خدمتگزاران خویش نظارت کنند و در صورت لزوم از آنان انتقاد یا بازخواست نمایند:

« هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.» ( همان، ج‏5 ،ص 409)

 

فرا ملی بودن

یکی دیگر از شاخص های عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام، فرا ملی بودن آن است؛ به این معنی که گستره عدالت اجتماعی محصور به مرزهای بین المللی نبوده، تحقق آن در داخل کشور، زمینه و بستری برای عملی ساختن چنین ایده ای در سطح جهانی است:

« برنامه اسلام در این است که دیکتاتوری ها به کلی در دنیا نابود بشوند و عدالت اجتماعی جاری بشود. و من امیدوارم که خداوند، آن طور که ما می خواستیم، برای عدالت اجتماعی در تمام بشر ما را موفق کند... » (همان،ج9،ص70)

« من امیدوارم که این مسائل ایران که بر مبنای اسلام و عدالت بوده است، در سایر جاها هم پیدا بشود،... مبنای جمهوری اسلامی بر عدالت اجتماعی است.» ( همان، ج‏9 ،ص 71)

 

3-1-2  ویژگی عدالت اجتماعی در مکتب امام (هدف غایی نبودن)

عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام، تحت تأثیر جهان بینی توحیدی اسلام، از ویژگی ای برخوردار است که آن را از عدالت های اجتماعی مورد نظر سایر مکاتب و اندیشمندان متمایز می کند. آن ویژگی این است که عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام، نه یک هدف غایی و نهایی، بلکه هدفی متوسط است. به این معنی که در مکاتب غیر الهی اعم از لیبرالیسم و سوسیالیزم، به دلیل نگاه صرفا مادی به مقوله انسان، هدف غایی و نهایی از همه برنامه ها از جمله تأمین عدالت اجتماعی، سر و سامان دادن به زندگی این جهانی و بعد حیوانی انسان است و آنان به کمال معنوی انسان و بعد ماوراءالطبیعه او که در واقع هویت اصلی او را تشکیل می دهد، توجهی ندارند. درحالیکه درمکتب حضرت امام، تمامی این امور، هدفی متوسط برای رسیدن انسان به کمال مطلوب معنوی او است؛ رسیدن به حدی که خدامحوری در همه حالات زندگی اش موج بزند. به دیگر سخن، بی عدالتی های اجتماعی در جوامع بشری ناشی از خوی های حیوانی انسان های تربیت نشده است و اسلام با تحت تعلیم و تربیت الهی قرار دادن انسان، ریشه و عامل اصلی این نابسامانی ها را هدف قرار داده، می خشکاند و انسانی می سازد عدالت خواه و متنفر از بی عدالتی:

« انبیا نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را می خواهند چه کنند؟ این هم هست، اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند، حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره می کنند. البته بسط عدالت همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس می کنند، حکومتی که حکومت عادله باشد، لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگری که برای آن انبیا آمده اند.» (امام خمینی،1389، ص171)

حضرت امام با انتقاد شدید از برخی به ظاهر اسلام شناس، که برداشتی تک بعدی و غیر الهی از رابطه عدالت اجتماعی و بعثت انبیا دارند، می فرماید:

«حالا هم یک دسته ای پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود، طبقات از بین برود. اصلاً اسلام دیگر چیزی ندارد. توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملت ها در زندگی توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند. یعنی زندگی حیوانی علی السواء! یک علفی هم بخورند و علی السواء با هم زندگی بکنند و... به هم کار نداشته باشند!... [در حالی که] اسلام انسانی می سازد عدالتخواه و عدالت پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه که وقتی که از اینجا رخت بر بست و وارد شد در یک عالم دیگری، به صورت انسان باشد، آدم باشد.» (صحیفه امام، ج‏3، ص226)

از این رو، در مکتب سیاسی حضرت امام ایجاد عدالت اجتماعی با هر وسیله ای و لو به صورت غیر الهی و غیر شرعی امری مطرود است:

«کسی گمان نکند که به نفع محرومین... اگر به طور غیرمشروع هم باشد مانع ندارد، که این یک انحراف و خیانت به اسلام و جمهوری اسلامی بلکه به محرومین است که از مال حرام و غصب و با ظلم به دیگران آنان را مبتلا به آتش جهنم کنند! » ( همان، ج‏18،ص 464)

 

4-1-2  لوازم تحقق عدالت اجتماعی

تحقق عدالت اجتماعی در هر مکتبی لوازمی را می طلبد. این لوازم با توجه به نوع جهان بینی حاکم بر آن مکتب ممکن است مختلف باشد. موارد زیر را می توان از لوازم تحقق عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام دانست:

 

تشکیل حکومت

بی شک اولین گام در تحقق عدالت اجتماعی، تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی جامعه به عنوان بستری برای تحقق عدالت اجتماعی است:

« رسول خدایی که سال های طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه عدالت ایجاد بشود.» ( همان، ج‏20 ،ص 116)

 

اجرای احکام اسلام

تحقق هر ایده ای از جمله عدالت اجتماعی در هر مکتبی، برنامه و راه و روشی را می طلبد. در مکتب سیاسی حضرت امام، برنامه منحصر برای تحقق عدالت اجتماعی، اجرای دقیق احکام اسلام و پایبندی واقعی به آن است:

قوانین اسلام اگر عملی شود، حاصل آن، عدالت اجتماعی است، بدون آنکه مفاسد سایر سیستم ها را داشته باشد. یکی از احکام اسلام که در تحقق بعد اقتصادی عدالت اجتماعی اسلام و در تعدیل ثروت ثروتمندان به نفع محرومین نقش مهم و تعیین کننده ای دارد، «حسابرسی از ثروت سرمایه داران و جدا کردن حقوق محرومان از آن» است.

به اعتقاد حضرت امام، فقرا در مال اغنیا شریکند و در صورت نپرداختن داوطلبانه سهم شراکت فقرا از سوی اغنیا، حکومت باید ضمن دریافت آن، سودهای سهام یاد شده را نیز محاسبه و حقوق محرومان را به طور کامل استیفاء نماید:

زمانی که بحث تصویب قانون منع تخلیه خانه های استیجاری به دلیل عسر و حرج پیش آمد، حضرت امام در پاسخ به نامه یکی از مراجع تقلید وقت در اعتراض به تصویب این قانون مرقوم داشت:

« ای کاش طرز رفتار و افکار سرمایه داران بزرگ و نیز زمین خواران غیر مشروع و دارندگان آپارتمان های بسیار، که بی تعهد به احکام اسلام به طور نامشروع به دست آورده اند و امروز با حساب دقیق، ملک طلق اسلام است که باید صرف مصالح اسلام و مسلمین شود و به مستمندان که با عسرت و ذلت به سر می برند باید رسیدگی شود، به سمع مبارک می رساندند، تا معلوم شود چه مصیبت هایی بر اسلام و مسلمین می گذرد. اکثر قریب به تمام مساکن اجاره ای از این قشر است که با رسیدگی فقهی باید از آنها مصادره شود، و کم کسی است که معتقد به اسلام و متعهد به آن باشد و حاضر شود در سرمای زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان، یک عده زن و بچه بی پناه را برای سودجویی هر چه بیشتر از خانه بیرون براند و در معرض تلف اطفال آنان گذارد.» )همان، ج‏17،ص 509)

ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان نیز در این باره فرمود:

« ما حدیث داریم که می شود با آن فتوا داد و عمل کرد و آن این است که «باشد به اینکه فقرا در مال اغنیا شریک هستند». مگر نه این است که مال مورد شرکت مشاع است، پس فقرا در مال اغنیا شرکت دارند. کسی که حقوق مالی خود را پرداخت نکرده است، سهمی که می بایست پرداخت کند به صورت مشاع در دست اوست و در صورت عدم پرداخت به صورت تصاعدی افزایش پیدا می کند، تا آنجا که اگر کلیه اموالشان را هم بدهند باز بدهکارند.... ببینید این ثروت های بزرگ چطور انباشته شده است. من احتمال این را که این ها حقوق شرعی خود را پرداخته باشند حتی در مورد یک نفرشان هم نمی دهم، در مواردی اگر تمام اموالشان هم گرفته شود باز بابت حقوق شرعی بدهکارند.» ( همان، ج14،ص302-303)

 

نهراسیدن مسئولان از تیرهای تهمت

یکی دیگر از شرایط تحقق عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام، نهراسیدن مجریان عدالت از انگ ها و تیرهای تهمتی است که در این راه از سوی برخی از جاهلان یا بداندیشان به طرف او پرتاب می شود:

« مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را کمونیست و التقاطی می خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.» (همان،ج21، ص87)

 

برخورداری مسئولان از تجربه درد فقر و محرومیت

یکی دیگر از شرایط اجرای عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام اینکه مجری عدالت از تجربه درد فقر و مظلومیت و محرومیت از حقوق در زندگی شخصی برخوردار بوده و طعم تلخ بی عدالتی را با اعماق وجود خود چشیده باشد:

« وقتی کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است، گرسنگی معنایش چی است، این نمی تواند به فکر گشنه ها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شده اند واحساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند...، ملموسشان بوده است که فقر یعنی چه؟ اینها می توانند به حال فقرا برسند.» ( همان، ج‏17 ،ص 377)

احساس مسئولیت همگانی

تحقق عدالت اجتماعی و مبارزه با مظاهر بی عدالتی در جامعه، مقوله ای نیست که تنها متوجه بخشی از حاکمیت باشد. بلکه تمامی ارکان حکومتی در این مهم وظیفه داشته و باید احساس مسئولیت کنند.

عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوه قضائیه و متعلقات آن نیست، در سایر ارگان های نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است.

ضمن اینکه وظیفه تحقق عدالت اجتماعی تنها متوجه مسئولان نیست و تمام اقشار مردم به ویژه متمکنین نیز رسالت الهی دارند که در این وادی گام نهند:

« به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بوده اند. و چه نیکو است که طبقات تمکن دار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بی خانمان و یکی دارای آپارتمان ها باشد» (همان، ج‏21، ص445)

 

وجود حاکمانی مومن به عدالت خواهی اسلامی

در « قیام اصلاحی » امام خمینی فقط وجود رهبری عالم به قوانین اسلامی و عادل برای دست یابی به « عدالت اجتماعی » کافی نمی باشد؛ بلکه با وجود چنین نظامی که دارای کمال جهت گیری های اساسی برای دست یابی به آرمان عدالت خواهی است، وجود مدیرانی متخصص و مومن به آرمان های انقلاب اسلامی، از جمله ایمان به رفتار مدیریتی عدالت خواهانه، یکی دیگر از لوازم رسیدن به جامعه ی مترقی و عادلانه می باشد.

«حکومتی می تواند ادعا بکند که حقوق بشر را حفظ می کند که دولتش مبتنی بر یک عقاید الهی ـ دینی باشد؛ و خودش را مسئول پیش یک قدرت بزرگ بداند... آنی که انسان را به راه می آورد... و راهش را معین می کند، آن دیانت است... آن اعتقاد به یک مبدا و یک معاد است.» (همان،ج4،ص402)

« به همه مسئولان کشورمان تذکر می دهم که در تقدم ملاک ها، هیچ ارزش و ملاکی مهم تر از  تقوا و جهاد  در راه خدا نیست. و همین تقدم  ارزشی  و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدی مسؤولیت ها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنت ها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود.» (همان، ج ۲۰، ص۳۳۳)

 

ساده زیستی و روحیه مردم گرایی مدیران اداره امور مملکتی

« حاکم اسلام، حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می آمد، جلوس می کرد ... و آنهایی که مقدرات مملکت دست شان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می آمد،  نمی فهمید  که کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست .لباس  همان لباس فقرا و عشرت همان  عشرت فقرایی و در اجرای عدالت طوری بود، که اگر چنانچه یک نفر از پائین ترین افراد ملت، بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی می رفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار می کرد و او هم حاضر می شد و اگر چنانچه حکم بر خلاف او می کرد، تسلیم بود. » ( همان، ج ۴ ، ص ۴۱۸ ـ۴۱۷)

« فرق ما بین رژیم طاغوتی و رژیم اسلامی این است که در رژیم طاغوتی مردم جدا بودند از قوای انتظامیه ... اما در رژیم اسلامی، دولت و ملت از هم جدا نیستند، باهم اند، دوست و برادرند.» ( همان ، ج ۹ ، ص ۲۲۱)

 

دفاع از حقوق طبقات محروم جامعه و طرد فرهنگ اشرافی گرایی

امام خمینی (قدس سره) با بینش سیاسی ـ الهی خاصشان بارها به مسئولین و کارگزاران نظام اسلامی اتمام حجت کرده و می گفتند: خدمت به محرومین جامعه عبادت است و آنان را «ولی نعمت » خطاب می کردند. و غفلت از امور آنان را مایه غضب و خشم پروردگار در دنیا و آخرت می دانستند.

«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد  و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند .معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین [علیه السلام] و ائمه معصومین علیهم السلام ـ سازگار... نیست، گمان نمی کنم، عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد ... یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد.» ( همان، ج ۲۰ ، ص ۳۴۲ ـ۳۴۱)

 

پرهیز از شعارگرایی در دفاع از حقوق طبقات محروم جامعه

یکی از ویژگی های حاکمان طاغوتی در دنیای اسلام از دوران بنی امیه و بنی عباس تا به امروز استفاده از عنوان «حکومت و خلافت اسلامی» برای سرپوش گذاشتن روی اعمال غیر اسلامی و غیر انسانی شان بوده است .

« ما که امیدواریم،که یک جلوۀ ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی - علیه السلام- در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم، اینکه ما تظاهر می کنیم و شعار می دهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعاً باید با تمام قدرت، آنطوری که علی علیه السلام برای محرومین دل می سوزاند... دل بسوزاند.» (همان، ج۱۸،ص۱۵۹ ـ۱۵۸)

 

توان ایجاد عدالت اجتماعی در سطح سیاست خارجی و روابط بین المللی

در جهان امروزی بشر توانسته است، در سایه  خرد جمعی به پیشرفت های محیرالعقولی در رشته های مختلف علوم دسترسی پیدا کند. فلذا در سایه دست یابی به انواع و اقسام علوم تجربی در زمینه های علمی، فرهنگی و بالاخص دانش ارتباطات دنیا به منزله  دهکده جهانی محسوب می گردد. در این دهکده همه کشورهای جهان برای ادامه حیات سیاسی- اجتماعی و همچنین تامین نیازهای روزافزون مادی و معنوی خود نیاز به تعامل دارد.

در این مبادله، ملتی قدرتمند و سرافراز محسوب می شود که حکومت شان بتواند با استفاده از سرمایه های ملی در یک تعامل مثبت در عرصه بین المللی تاثیرگذار باشد. در این عرصه نیز مانند عرصه داخلی همه شرایط مذکور در اعمال حاکمیت سیاسی در داخل به مدد حاکمان در روابط خارجی بدست می آید.

« ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان، که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی صلی الله علیه و آله است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح و کل و امامت مطلق حق امام زمان ـ ارواحنافداه ـ هموار می کنیم.» (همان، ج۲۰ ، ص۳۴۵)

« ما تا آخرین قطره ی خون خویش با آنان شدیداً می جنگیم، چرا که مرد جنگیم. ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم، چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ «لااله الاالله و محمد رسول الله » بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.» (همان ، ج ۱۲ ، ص ۱۴۸ ـ۱۴۷)

« ما این واقعیت... را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم، که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را « توسعه طلبی » و تفکر تشکیل « امپراتوری بزرگ » می گذارند، از آن باکی نداریم واستقبال می کنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد « صهیونیزم»، « سرمایه داری » و « کمونیزم » در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند، نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را در جهان استکبار ترویج نماییم.» (همان ، ج ۲۱ ، ص ۸۱)

« ما با کمونیسم بین الملل به همان اندازه در ستیزیم، که با جهانخواران غرب به سرکردگی امریکا. و با صهیونیزم و اسرائیل شدیداً مبارزه می کنیم . دوستان عزیزم ! بدانید که خطر قدرت های کمونیستی از آمریکا کمتر نیست و خطر آمریکا به حدی است که اگر کوچکترین غفلتی کنید، نابود می شوید … من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت ها و جبهه ها و گروه هایی که برای رهایی از چنگال ابرقدرت های چپ و راست می جنگند، اعلام می کنم.» ( همان ، ج ۱۲ ، ص ۲۰۳ ـ۲۰۲)

« ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیه روشن است و وعده ی خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک تر می نماید. گویی جهان مهیا می شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه وکعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.» (همان، ج ۱۷، ص480-481) 

 

حفظ نظام جمهوری اسلامی در مقابل آسیب های داخلی و تهدیدات خارجی

«حفظ اسلام در راس تمام واجبات است که انبیای عظام از آدم علیه السلام تا خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم در راه آن کوشش و فداکاری جان فرسا نموده اند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ بازنداشته [است] و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله- با کوشش های توان فرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیده اند و امروز بر ملت ایران خصوصاً و بر جمیع مسلمانان عموماً واجب است، این امانت الهی را... حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن ... کوشش نمایند.» ( همان ،ج ۲۱، ص ۴۰۳)

« مساله حفظ نظام جمهوری اسلامی در این عصر و با وضعی که در دنیا مشاهده می شود و با این نشانه گیری هایی که از چپ و راست و دور و نزدیک، نسبت به این مولود شریف می شود، از اهم واجبات عقلی و شرعی است،که هیچ چیز به آن مزاحمت نمی کند.» (همان ، ج ۱۹ ، ص ۱۵۳)

« اگر اسلام عزیز و جمهوری اسلامی نوپا به انحراف کشیده شود و سیلی بخورد و به شکست منتهی شود، خدای نخواسته اسلام برای قرن ها به طاق نسیان سپرده می شود و به جای آن «اسلام شاهنشاهی و ملوکی » جایگزین آن خواهد شد.» (همان ، ج ۱۸ ، ص ۵)

5-1-2  الگوی مورد نظر حضرت امام در تحقق عدالت اجتماعی

بررسی سیره حضرت امام حکایت از این دارد که ایشان در زمینه های مختلف به ویژه در ارتباط با عدالت اجتماعی متاثر از الگوهای رفتاری زمامداران صدر اسلام به ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیر(ع) می باشد:

« میل همه ما این است که ما یک حکومتی داشته باشیم؛ همان جور حکومت هایی که در صدر اسلام بود که عدالت بود، همه اش عدالت بود.» (همان، ج 8،ص416)

حضرت امام به دفعات و به مناسبت های مختلف، به نقل نمونه هایی بی مانند از سیره عادلانه نبوی و علوی می پرداخت:

«ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ اقتباس بکنیم و یاد بگیریم؛ منتها ما نمی توانیم تمام آن جهات را [فراهم کنیم] ... لکن اصل مسأله ای که حکومت باید یک حکومت عادل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند ... در حکومت اسلامی اگر یک نفر ـ مثلاً ـ یک شخصی را کشت، این را می گیرند و قصاص می کنند لکن یک سیلی اگر کسی به او بزند... باید انتقام کشیده [شود] برای این که این زاید بر آن مقدار است.» ( همان، ج 5، ص30)

در جایی فرموده اند:

« ما یک همچو اسلامی [می خواهیم] که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که آن شخص اوّلش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چیزی که حکومت می‏کند یک چیز است، و آن قانون الهی. پیغمبر اکرم هم به همان عمل می‏کرده است؛ خلفای او هم به همان عمل می‏کردند؛ حالا هم ما موظّفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت می‏کند. شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانون‏اند و قانون هم قانون خداست. قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است.» (همان، ج9، ص425)

2-2 سیره عملی عدالت اجتماعی

سیره عملی حضرت امام در موضوع عدالت اجتماعی را می توان در محورهایی همچون رعایت عدالت اجتماعی در سیره فردی و سیره حکومتی دنبال کرد:

 

1-2-2  سیره حکومتی

نگرانی از وضع بد فقرای کشور حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب، همواره عدالت اجتماعی را در اقدامات حکومتی مدنظر داشت. توجه ایشان به رعایت عدالت اجتماعی در امور حکومتی از دو جهت قابل بررسی است:

اول؛اقدامات حکومتی ایشان در رعایت عدالت اجتماعی.

دوم؛ دغدغه ها و مطالبات ایشان از مسئولان نظام در رعایت آن.

موارد زیر نمونه هایی از رعایت عدالت اجتماعی حضرت امام در امور حکومتی است:

- دستور مستقیم به قصاص پاسدار مرتکب قتل:

« همین دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسی را همین طوری کشته است! کشته می شود، قصاص می شود... من امروز گفتم باید کشته بشود... هر که قدرت دستش است هر کاری می خواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب.» ( همان، ج 8 ، ص 260)

-  اظهار دلتنگی شدید و برائت از مظالم برخی از خودی ها و کارگزاران خطاکار حکومتی:

« من اعلام می کنم که... هر کس که به من نسبت بدهد که من راضی هستم به اینکه یک وجب از زمین مردم غصب بشود، برخلاف موازین اسلامی اخذ بشود، یا یک شاهی از مردم گرفته بشود... و موازین اسلامی نداشته باشد، یا یک محاکمه بشود بر خلاف موازین اسلامی، یا یک تازیانه به کسی زده باشد بر خلاف مصالح اسلامی، من از آنها بری هستم.» ( همان، ج 13 ، ص 512)

-         دستور تشکیل کمیته های امداد در تهران و شهرستانها برای رسیدگی به وضع زندگی محرومان و پابرهنگان با گذشت کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب.

-         دستور مصادره اموال پهلوی و وابستگان آنها به نفع مستضعفان و طبقه ضعیف.

-         دستور تشکیل جهاد سازندگی برای کمک به محرومان و مستضعفان با گذشت کمتر از پنج ماه از پیروزی انقلاب.

-         دستور تشکیل بنیاد مسکن برای کمک به خانه دار شدن اقشار محروم جامعه.

-         دستور تشکیل بنیاد شهید انقلاب اسلامی

-         دستور تشکیل بنیاد پانزده خرداد.

-         فتوا به جواز مصرف محصولات کارخانه های نوشابه سازی گروه ثابت پاسال به خاطر صرف عایدی آنها برای نجات مستضعفان.

-         دستور تشکیل نهضت سواد آموزی.

-         دستور بررسی وضع زندگی بازماندگان معدومین کودتای نوژه.

 

2-2-2 مطالبات حضرت امام از مسئولان در رعایت عدالت اجتماعی

حضرت امام در هر فرصتی دغدغه های خود را در زمینه رعایت عدالت اجتماعی در امور حکومتی به مسئوولان بخش های مختلف نظام اعم از قوای مجریه کشوری و لشکری، قضائیه و مقننه انتقال می داد و از آنها می خواست که توجه جدی و ویژه ای به این امر مهم داشته باشند. در اینجا به چند نمونه از تذکرات یاد شده اشاره می گردد:

 

رعایت عدالت اجتماعی در مقام اجرا

« باز هم موضوع مهم خدمت به محرومان و دورافتادگان را تذکر می دهم. با آنکه می دانم  در این سال های محدود با گرفتاری های بی شمار عظیمی که کشور و دولت خدمتگزار با آنها مواجه بود، حجم خدمت هایی که به روستاییان در تمام زمینه ها شده است چشمگیر و اعجاب آور است و دولت حقاً و انصافاً در این امر توفیق بسیار داشته است که با مقایسه با کارهای در طول رژیم های سابق می توان یافت، لکن باز کافی نیست و حق محرومان به آن نحو که دلخواه است ادا نشده؛ البته نه از باب قصور [و] تقصیر، بلکه از جهت احتیاجات و گسترش فوق العاده آن.» (همان ، ج 19 ، ص 158)

«باید متوجه باشید که این یک تکلیف است که... به مستضعفان برسید. شما در دوردست ها مسئولیت دارید به مستمندان که در طول تاریخ زیر فشار و زحمت بودند برسید و جدیت نمایید تا راه چاره ای که آنها را به جایی برساند پیدا کنید. در عمران و راهسازی برای آنان جدیت کنید. امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید.» ( همان ، ج 10، ص272)

 

رعایت عدالت اجتماعی در مقام قضا

«کسی که مجرم است باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نباید بشود. من این را کراراً گفته ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد.» ( همان ، ج 10، ص272)

« قاضی... حکمی که می خواهد بکند بین برادرش و بین دشمنش، در حکم فرق نگذارد. ... علی السواء باشد پیشش همه. ... باید در مسند قضا، یکی که نشست، همه ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند.» (همان، ج13، ص115-116)

کرامتی که دیدگاه امام خمینی برای انسان قائل است هرگونه تعرض به جان افراد را بشدّت محکوم می کند. حتّی مجرمین نیز در این دیدگاه نباید مورد بدرفتاری قرار گیرند.

« ما سفارش کردیم که در حبس ها حتی به [آن ها] یک کلمه درشت نگویند. من اعلام کردم این را، اعلامیه داده ام که حبسی را در حکومت اسلامی ـ ولو هرچه مجرم باشد ـ حبسی را حق ندارند به این که گرسنگی بدهند...حق ندارند به این که او را شکنجه بکنند، حق ندارند که یک کلمه درشت به او بگویند. آنقدری که حقش این است که محاکمه اش بکنند، هرطور جرمی که دارد به آن جرم [مجازات] بکنند، جزا به او بدهند؛ بیشتر از این نه! زائد بر این نه.» ( همان، ج7، ص 310)

 

رعایت عدالت اجتماعی در مقام تقنین

«باید قوانین وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها بازگردانده شود.» (همان،ج14،ص304) «باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها (نمایندگان مجلس) را روی کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید.» ( همان، ج14، ص 380)

« امید آن است که رسیدگی به حال مستضعفین و مستمندان کشورکه قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر می گیرد در رأس برنامه ها قرار گیرد، ودر نخستین مجلس شورای اسلامی طرح هایی جدی در رفاه حال این طبقه محروم داده شود... .طرح ها و پیشنهادهایی که مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصاً مستضعفین است، انقلابی و با سرعت تصویب کنید و از نکته سنجی ها و تغییر عبارات غیرلازم که موجب تعویق امر است اجتناب کنید.» ( همان، ج12، ص 362-364)

 

نتیجه گیری

در مکتب سیاسی حضرت امام، عدالت اجتماعی جایگاه و اهمیتی بس والا دارد. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی، هدف بعثت انبیا و انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم طاغوت و نیز راز دشمنی استکبار بوده است و بی توجهی به آن عواقب شومی را برای حکومت و ثروت اندوزان به دنبال می آورد. براساس این مکتب، در حکومت و جامعه باید تمامی اقشار جامعه از حقوق برابر برخوردار و همه در برابر عدالت مساوی باشند همچنین امام به شایستگی های افراد هم توجه دارند. در حکومت باید، قانون و موازین قانونی بر آن حاکم بوده، مسئولان در صدد جلب امتیازات ویژه برای خود نباشند و همواره با خدمتگزار مردم دانستن خود، به دنبال پر کردن شکاف های طبقاتی به نفع محرومان باشند. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی هدف غایی و نهایی نبوده و هدفی متوسط برای رسیدن افراد جامعه به کمال معنوی و  انسانی است. در مکتب سیاسی حضرت امام، با الگو پذیری از عدالت اجتماعی مطرح در حکومت های پیامبر(ص) و امام علی(ع)، تحقق عدالت اجتماعی، لوازمی نظیر تشکیل حکومت، اجرای احکام اسلام، عدالت کارگزاران و نهراسیدن آنان از تهمت ها و برخورداری ایشان از تجربه تلخ فقر و بی عدالتی و نیز احساس مسئولیت همگانی را می طلبد.

منابع و  مآخذ

 

  1. جمشیدی، محمدحسین؛ ایران نژاد،ابراهیم،(1390) عدالت اجتماعی در اندیشه امام (ره)، پژوهشکده باقرالعلوم.
  2. خمینی، روح الله،(1389). تفسیر سوره حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوازدهم.
  3. شریعتمداری، علی(1375) روانشناسی تربیتی،تهران: امیرکبیر.
  4. صحیفه امام، دوره بیست و دو جلدی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، پاییز 1378، چاپ اول
  5. مطهری، مرتضی(1372) پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: صدرا.
  6. موسوی، حسین،(1389) عدالت اجتماعی از دیدگاه امام خمینی(س).تهران: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران.

 

منبع: حضور، ش 88، ص 4.

انتهای پیام /*