دکتر ابوالفضل مروی

تحلیل گفتمان امام خمینی (با تأکید بر مدل نورمن فرکلاف)

کد : 154650 | تاریخ : 20/03/1396

تحلیل گفتمان امام خمینی

(با تأکید بر مدل نورمن فرکلاف)

□ دکتر ابوالفضل مروی

مقدمه – گفتمان و تحلیل گفتمان، امروزه به یکی از مباحث مهم رشته های علوم اجتماعی تبدیل شده است. تحلیل گفتمان، یک شیوه جدید برای درک بهتر معنا و مفهوم آشکار و پنهان متن (گفتاری و نوشتاری) است. این شیوه با اینکه در کشور ما سابقه چندانی ندارد ولی مقالات، کتابها، پایان نامه هــا و رساله های متعددی بر مبنای آن نوشته شده است. کاربرد این شیوه در بررسی آراء و اندیشه های امام خمینی نیز اخیراً مورد توجه  قرار گرفته است. گرچه هنوز مقالات و کتاب های چندانی در این زمینه تولید نشده است ولی توجه به تحلیل گفتمان حضرت امام، روزافزون است.

از طرف دیگر امام خمینی  نه فقط رهبر یک نهضت بزرگ و بنیانگذار نظامی نو در قرن بیستم بلکه یک اندیشه مند پرکار نیز بود که آثار فراوانی از خود به جای نهاده است. جایگاه استثنایی تاریخی او طبعاً ویژگی هایی دارد که هرگونه بررسی و تفسیر و تحلیل سخنان و نوشته هایش مقدماتی را می طلبد که بدون توجه به آنها ممکن است حق مطلب ادا نشود و بهره برداری صحیح از اندیشه های عمیق او میسّر نگردد.

این مقاله با همین هدف نوشته شده است و در واقع یک بررسی مقدماتی راجع به چگونگی تحلیل گفتمان امام خمینی است و امکان استفاده از یکی از مدلهای مطرح تحلیل گفتمان ( مدل نورمن فرکلاف) را در این  زمینه، مورد بررسی قرار می دهد. 

ضرورت بحث - بعضی از مهمترین دلایل ضرورت بحث را می توان در موارد  ذیل خلاصه کرد:

1- امام خمینی تنها متفکر و انقلابی کشور ماست که ویژگیهایی منحصر به فرد دارد از قبیل: بیش از 60 سال فعالیت و حضور در عرصه سیاسی، نوشتن دهها کتاب و صدور هزاران پیام شفاهی و کتبی، طراحی و رهبری انقلاب اسلامی پیش از پیروزی، به پیروزی رساندن انقلاب، بنیان گذاری نظام جدید و رهبری آن در دشوارترین مراحل بعد از پیروزی، مرجعیت شیعه و محبوبیت گسترده داخلی و خارجی و...

هیچ یک از مراجع شیعه و اندیشه مندان مسلمان در طول تاریخ تا این حد، کلام و سخن مستدل و منسجم نسبت به مسایل سیاسی روز- داخلی و خارجی- نداشته است.

بازخوانی اندیشه های او با توجه به مقبولیت آن از سوی عامه مردم و اشخاص و گروه های مختلف داخلی و خارجی مسلماً درس آموزی لازمی است که برای آینده راهگشا خواهد بود.

بسیاری از متفکران و مسئولان و دست اندر کاران امور کشور و حتی اندیشه مندان و سیاستمداران خارجی، راه حل مشکلات مملکت ما و جهان امروز را رجعت به اصول اندیشه های امام و عمل بدانها می دانند. (ر.ک: فصلنامه حضور) اهمیت فوق العاده اندیشه های امام خمینی برای حیات سیاسی کشورمان- حتی منطقه و جهان- انکار ناپذیر است. 

2- برداشتها یا قرائتهای متصلب یا متحجرانه از دیدگاههای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که در عین حال برداشت های متفاوت را برنمی تابد و هرگونه تفسیر و تحلیل دیگری را متهم به خطا و انحراف کرده، مخدوش می شمارد. البته هر شخص یا گروه و جریانی می تواند از سخنان امام خمینی – یا هر کس دیگری – هر نوع برداشت یا قرائتی را ارائه دهد ولی مهم آن است که اولاً برداشت خود را تنها برداشت ممکن قلمداد نکند و ثانیاً دلایل قطعی و روشن و مستندی برای بازتولید متن مطرح سازد. محمد علی انصاری (رئیس مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی و دبیر ستاد بزرگداشت امام) معتقد است که نباید تنها یک برداشت از امام در جامعه محور قرارگیرد. (حضور،ش 80،ص273)

دکتر حمید انصاری(قائم مقام مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی) در همین زمینه می گوید: ما اعتقاد داریم که بایست همه دستگاه های فرهنگی و حوزه ها و مخصوصا کسانی که دلبستگی به اندیشه و راه امام دارند بیایند و همکاری کنند در جهت تبیین این اندیشه، چون بسیار گسترده و وسیع است. من فکر می کنم بیشتر باید نگران این باشیم که یک قرائتی به عنوان قرائت رسمی حکومت، نظام، مؤسسه، تولیت و هرکسی که بگوید امام این است و لا غیر مطرح شود  و بعد هم همین را به نوعی به صورت یک چیز الزامی بیان کند. به نظر من مهمتر از همه، همان پاسداری از آزادی بیان است... البته باید توجه داشت که اجتهاد در اندیشه امام اصول دارد، چهارچوب دارد، اسلوب دارد و اجتهاد نمی تواند خلاف نص باشد. کسی نمی تواند بگوید من اجتهاد کردم در حالی که نص امام خلافش را فریاد می زند و چهارچوب های خودش را دارد. باید با همان قواعد عمل کرد. ولی قبل از اینکه نگران این جنبه ها باشیم باز تأکید می کنم من نگران انسداد و یک نوع استبداد رأی در حوزه اندیشه هستم. (حضور،ش81،ص7 و 8)

3- لزوم توجه به شرایط خارجی سخنان امام و عدم تسرّی آنها به همه زمانها و مکانها. سید حسن خمینی (یادگار امام و تولیت مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی) که در شهر قم به تدریس سطوح عالی حوزه، اشتغال دارد با تأکید بر ضرورت اجتهاد در اندیشه های امام می گوید: امام برای روزگار ما پاسخ دارد. این پاسخ ها هرگز از پیش، آماده و ارائه نشده است. باید پاسخ سوالات امروز را با روشهای خاص اجتهادی از متن اندیشه امام به دست آورد... نمی شود برخی از صحبت ها را که در یک شرایط خاص اظهار شده، در شرایط دیگر به کار برد. چون بسیاری از صحبت ها قضیه خارجیه هستند و نمی توان به همه زمان ها تعمیم داد. اگر این تفکیک صورت نگیرد، مشکلات زیادی به بار می آید. (حضور،ش 80،ص299)

آنچه ایشان به عنوان "قضیه خارجیه" مطرح می کند، در واقع همان "بافت" - بافت متن و بافت موقعیتی- در تحلیل گفتمان است که در سطور آتی بیشتر توضیح داده خواهد شد. بی توجهی به موقعیت و شرایطی که سخنان حضرت امام در آن زمینه بوجود آمده است معنا و مفهوم  متن تولید شده در آن شرایط را بی ثمر می سازد. 

4- و سرانجام اینکه تحقیق در باره آراء و اندیشه های امام خمینی، مبنای قانونی نیز دارد و با توجه به قانون تشکیل موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و نیز مقررات و ضوابطی که در برنامه های توسعه کشور خصوصاً ماده 159 قانون برنامه سوم توسعه و ماده 108 قانون برنامه چهارم توسعه آمده است این گونه تحقیقات وجاهت قانونی نیز پیدا کرده است.

 کدامیک از آثار امام خمینی، مناسب تحلیل گفتمان است

امام خمینی در طول عمر خود که بیش از 60 سال آن تؤام با فعالیتهای سیاسی بود عمدتاً دوگونه آثار بوجود آورده است:

1- آثار حوزوی که شامل کتابهای فقهی، عرفانی، اخلاقی، فلسفی، تقریرات متعدد درسی و نظایر آنهاست مانند رساله عملیه، مصباح الهدایه، چهل حدیث و غیره. سنخ این گونه آثار آن است که کمتر تحت تأثیر شرایط روز قرار گرفته است و در واقع می توان بدون توجه به هیچ یک از عناصر بافت موقعیتی در هر شرایطی از آنها استفاده کرد و آنها را عرضه نمود. حداکثر ممکن است بعضی از توضیحات و حاشیه نویسی ها را برای درک بهتر مطلب از سوی مخاطبان گوناگون نیاز داشته باشد.

2- آثار سیاسی و مربوط به مسایل روز. این گونه آثار عمدتاً به صورت سخنرانی ، مصاحبه و پیام (شفاهی و کتبی) تولید شده و کاملاً در ارتباط با شرایط و مسایل روز خصوصاً مسایل سیاسی است. درک و فهم درست این آثار بدون توجه به بافت موقعیتی (شرایط خارجی) امکان پذیر نیست. همچنین برداشت از آن برای پاسخگویی به مشکلات و معضلات امروز- بدون توجه به شرایط تولید متن- بسیار دشوار خواهد بود.

روشن است که اگر امام خمینی وارد مبـارزه با نظام شاهنشاهی نمی شد و چنین آثــاری را بوجود نمی آورد حداکثر به عنوان یکی از علمای حوزه مطرح بود و عامه مردم شناختی از ایشان نداشتند. ولی ایشان نهضتی را بوجود آورد که نظام دیرپای ستمشاهی را ساقط کرد و هدفش برقراری نظام عادلانه اسلامی بود.

او معتقد بود اسلام پاسخگوی همه نیازهای بشریت هست. (ر.ک: صحیفه امام، ج5، ص231) و خود به عنوان پرچمدار تشیع علوی در عصر حاضر، آماده پاسخگویی به همه مسایل و مشکلات بود و در راه هدف خود تا آخرین لحظه زندگی جهاد کرد.

اینک – عمدتاً- این آثار سیاسی اوست که پاسخگوی مسایل امروز ماست و کلید اصلی حـل این مسایل را می توان به زبان حوزوی " قضیه خارجیه" و به زبان تحلیل گفتمان " بافت موقعیتی" دانست.

 مهمترین نقایص پژوهشهای صورت گرفته در باره اندیشه های امام خمینی

هریک از تحقیقات انجام شده در باره اندیشه های امام خمینی نکات مثبت و مزایا و نیز کاستی ها و نقایصی دارد. روشن است که این حکم در باره همه پژوهشهای انجام شده مصداق ندارد ولی در حدودی که نگارنده در باره کتابهای موجود در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی – که بیش از 22 سال است که در آن به خدمت اشتغال دارم- دیده ام یا در صدها مقاله ای که مطالعه کرده ام یا آنچه از سخنان نزدیکان امام و متفکران و دست اندرکاران اندیشه های امام شنیده ام مهمترین اشکالات بررسی کلام و زندگی امام از قرار ذیل است:

1- بررسی گزینشی سخنان امام- در چنین تحقیقاتی معمولاً محقق یا سخنگو، سخنانی را در باره موضوعی خاص از کلام امام استخراج کرده و بر اساس آن مقاله یا کتابی می نویسد یا درباره موضوع مورد نظر خود به سخنرانی می پردازد. منبع بسیاری از این تحقیقات، کتاب های تبیان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی است که سخنان حضرت امام را به صورت موضوعی جمع آوری و در مجلدات مختلف منتشر کرده است. سهولت دسترسی به این منبع، اسباب توسعه چنین تحقیقاتی است.

البته باید توجه داشت که این گونه تحقیقات یکدست و یکسان نیست و بسته به مطالعات و دیدگاه های محقق، داشتن یا نداشتن روش تحقیق مشخص، داشتن یا نداشتن جهت گیری های خاص، توجه یا عدم توجه به جوانب موضوع، توجه یا عدم توجه به موضوعات مرتبط و غیره دارای سطوح گوناگونی است و از سوی ارزیابان متون نیز رتبه های مختلفی دریافت داشته اند.

2- عدم توجه به زمان و مکان کلام- اکثر تحقیقاتی که بر اثر سخنان گزینشی امام بوجود آمده است چنین مشکلی را نیز دارد.

3- عدم توجه به متنی که کلام از آن استخراج شده است.

4- عدم توجه به متون همراه

5- عدم توجه به مخاطبان اصلی کلام

6- عدم توجه به ناگفته های کلام

7- عدم توجه به موقعیت گوینده (موقعیت اسمی یا موقعیت واقعی)

8- عدم توجه به شدت کلام- این مشکل از مشکلات شایع است و علت آن نیز بی توجهی یا کم توجهی به نوع بیان و جمله یا صفات و قیودات بکار رفته در کلام امام است. مثلاً :

       الف – "شما پاسداران بودید که در لحظات مشکل، از ایران پاسداری کردید." (صحیفه امام، ج7، ص102)

       ب – "اینجانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می‏بوسم و بر این بوسه افتخار می‏کنم." (صحیفه امام،ج16،ص143)

مشخص است که جمله دوم - به لحاظ کاربرد صفت (قدرتمند) و نیز پاره جمله توصیفی (دست خداوند بالای آن است) و همین طور جایگاه (دست بوسی) در فرهنگ فارسی که حاکی از کرنش در برابر فردی با موقعیت بالاتر است، آن هم از سوی کسی که عموم ملت ایران آرزوی دست بوسی او را داشتند و هرگاه که توانستند دست یا عبای او را بوسیدند، به اضافه (افتخار کردن به این بوسه) که تأکیدی است بر عدم اجبار یا تشـریفاتی بودن بوسـیدن دست و بازو - دارای شدت بیشتری است. اگر موقعیت این دو جمله را بررسی کنیم و در واقع بافت موقعیتی آن را بدست آوریم مسلماً نکات بیشتری روشن خواهد شد. ضمناً واژه (بازو) در ارتباط با صفت پیش گفته (قدرتمند) جایگاه عظیم رزمندگان اسلام را در منــظر امــام، نمایان می سازد. این جمله همچنین دارای متن همراه یا بینا متنی است و آن (دست خـداونــد بـالای آن است) می باشد که اشاره به یک آیه قرآنی دارد: "ید الله فوق ایدیهم" (قرآن کریم، سوره فتح، آیه10) که توجه به آن، معنای متن را وضوح بیشتری خواهد بخشید.

 تحلیل گفتمان چیست

تحلیل گفتمان یک روش تفسیری برای مطالعه و بررسی متون ـ شفاهی یا کتبی ـ است که در شمار روش های کیفی به حساب می آید و در رشته های گوناگونی از قبیل زبان شناسی، تاریخ، روانشناسی، نقد ادبی، علوم سیاسی، ارتباطات و... کاربرد دارد. هدف از تحلیل گفتمان شناخت عمیقتر و دقیق تر متن است. تحلیل گفتمان در واقع به تحلیل تعامل اجتماعی می پردازد. در تعامل اجتماعی، نقش طرفین تعامل، الزامات، توقعات و اهداف آنان در یک موقعیت خاص اجتماعی، فرایند تعامل یا فرایند گفتمان را رقم می زند. (Roy, p 53) هر گفتمانی در شرایط اجتماعی معین ارائه می گردد و بنا بر این ممکن است طی ارائه آن، مسایلی برجسته شود، مسایلی عمداً کوچک شمرده شود یا اصلاً مغفول ماند، مسایلی مبهم نماید و مسایلی پنهان گردد.

چگونه می توان به این پیچیدگیها راه یافت؟ اساس درک متن گفتمان در چه نهفته است؟ پاسخ آن است که هر گفتمانی در زمینه و حال و هوا یا شرایط اجتماعی خاصی ارائه می شود و همراه متون گفتمانی دیگری است. این همراهی- و نیز موقعیت تولیــد متــن- کلید درک گفتمان است. عمومی ترین سطح زمینه ای یا در واقع فحوای کلام، فرهنگ است. مردم در جامعه خود، جهان را و موقعــیت خود را چـگونه می بینند و ارزیابی می کنند؟ این دیدگاه را که در دایره فرهنگ و باورهای اشخاص و جایگاه و موقعیت اجتماعی آنان، شکل می گیرد، می توان از طریق گفتمان هایی که می سازند، بدست آورد. نوع گفتمان و موضوعات آن از عوامل اصلی انتخاب زبان گفتمان است. نهایتاً می توان از طریق تحلیل گفتمان، ساختار قدرت و اهداف همراه آن را بهتر درک کرد. (Moira, p 5  / 102)

روش تحلیل گفتمان با ترکیب شرایط اجتماعی، تاریخی و فرهنگی و نیز شرایط ارائه کلام و شرایط زبانی کلام (بافت برون زبانی و بافت درون زبانی)، روند تولید متن و کاربرد اجتماعی آن به عنوان یک عمل اجتماعی و سیاسی، متن و خالق آن را در پهنه بسیار وسیعی می شناسد و می شناساند.

روش شناخت و درک متون با عناوین دیگری غیر از تحلیل گفتمان، خصوصاً تحت عنوان هرمنوتیک و تفسیر و تأویل متن، در شرق و غرب، سابقه ای طولانی دارد لاکن روش تحلیل گفتمان، روشی جدید است. ظاهراً برای اولین بار زلیک هریس - Zellig Harris)زبان شناس امریکایی) در سال 1952 در مقاله ای اصطلاح تحلیل گفتمان (discourse analysis) را بکار برد و مقصود وی از این اصطلاح بررسی صورت گرایانه جمله و متن بود. هریس می خواست نشان دهد که چگونه اجزای مختلف متن- شفاهی یا کتبی- با یکدیگر مرتبط می شوند و معنای متن را بوجود می آورند و نیز شرایط خارج از متن چگونه در ایجاد معنا تأثیر دارد. ولی کار او در مدت کوتاهی مورد توجه نحله های مختلف فکری مانند ساختارگرایی و پساساختارگرایی و حتی فمینیسم واقع شد و عرصه های گوناگونی از سیاست و ارتباطات گرفته تا روانشناسی و نقد ادبی را فراگرفت. از متفکران معروفی که در این زمینه مباحث زیادی مطرح کرده اند "میشل فوکو" اندیشه مند معاصر فرانسوی است که دیدگاه های او بخصوص درباره ایدئولژی و قدرت در اکثر مدلهای تحلیل گفتمان لحاظ شده است. از دیدگاه فوکو، گفتمان قرابت زیادی با ایدئولژی دارد و دلایل اینکه به جای ایدئولژی، کلمه گفتمان را بکار می برد این گونه توضیح می دهد:

" برای من استفاده از واژه ایدئولژی به سه دلیل دشوار است. اول آنکه خواسته یا ناخواسته این واژه در تقابل بالقوه با چیـزی مانند حقیقت ظاهـر می شود... دومین مشـکل من آن است که این واژه ضرورتاً به چیزی مانند سوژه (فاعل شناسا) ارجاع می شود. و سوم آنکه این واژه در رابطه با آنچه زیر ساخت ها یا عوامل تعین بخش مادی یا اقتصادی دانسته می شود، وجهی ثانوی و درجه دوم پیدا می کند." (خانیکی، ص 205)

در هر حال، گفتمان، لایه های متعددی دارد که تمامی آنها به یک نقطه مرکزی یعنی زبان به مفـهوم عام آن بر می گردد. از طریق زبان است که می توان به تمامی حوزه های معنایی گفتمان رسید.

امروزه معانی اجتماعی، فرهنگی و موقعیتی گفتمان و خصوصاً ارتباط آن با ایدئولژی و مناسبات قدرت در جامعه اهمیت بسیاری یافته است. در این دیدگاه بر قدرت ایدئولوژیک گفتمانی تأکید می شود و یکی از مسایل مطرح این است که ایدئولوژی ها عمدتاً در مطالب ناگفته یا گزاره ها و مفاهیم تلویحی و ضمنی نهفته است که می تواند حتی شامل مکالمات خودمانی هم بشود. (فرکلاف، ص22-21)

یکی از معروف ترین محققان تحلیل گفتمان که آثار وی به زبان فارسی هم ترجمه شده "نورمن فرکلاف" است که مدل پیشنهادی او برای تحلیل گفتمان به علت جنبه کاربردی، مورد استقبال محققان متعددی در داخل کشور قرار گرفته و پژوهش های مختلفی با استفاده از این مدل صورت پذیرفته است. در این مدل به واژگان، سبک متن، گزاره ها، تصویرسازی، مثبت و منفی جلوه دادن مسایل مختلف و کوچک و بزرگ کردن آنها، ساختارهای رتوریکی، قصه گویی، نقل قول، بافت موقعیتی، بافت درون زبانی و... توجه می شود. فرکلاف، متن را در سه سطح مشخص و کاربردی (توصیفی، تفسیری و تبیینی) مورد تحلیل قرار می دهد.

الگوی کاربردی فرکلاف، چارچوبی است تحلیلی برای مطالعه روابط بین زبان، قدرت و ایدئولژی که خود آن را "تحلیل انتقادی گفتمان" نامیده است. (فرکلاف، ص 19) دیدگاه فرکلاف در باره قدرت ایجاد نظم های گفتمانی و قدرت تنظیم اعمال گفتمانی در واقع مبتنی بر این ایده میشل فوکو (فیلسوف فرانسوی) است که اعتقاد دارد گفتمانها مجسم کننده معنا و ارتباطات اجتماعی هستند و علاوه بر اینکه در باره چیزهایی هستند که می توان آن را گفت یا در باره اش اندیشید، در عین حال در باره این موضوع نیز هستند که چه کسی در چه زمانی و با چه آمریتی می تواند صحبت کند. (عضدانلو، ص17) در واقع، خالق کلام- به صورت متعارف- موقعیت اجتماعی خویش را در ارائه کلام در نظر می گیرد. فرضاً یک دانشجو با استاد خود آنگونه سخن نمی گوید که با دوستان همکلاس خود یا یک استاد با دانشجوی خود آنگونه سخن نمی گوید که با استادان دیگر.

از سوی دیگر، رابطه تنگاتنگ گفتمان و ایدئولژی مورد تأیید و تأکید تمامی محققان گفتمان کاوی است. اکثر مثال های گفتمانی که در کتاب های چنین محققانی- از جمله فرکلاف - آمده است به نحو مستقیم یا غیر مستقیم با ایدئولژی ارتباط دارد. البته باید توجه داشت که ایدئولوژی از لحاظ معنای ظاهری آن یعنی بررسی علمی اندیشه لاکن طی دو سده گذشته معنای آن عمدتاً به مجموعه ای از اندیشه ها اطلاق می شود که در پی پیوند دادن اندیشه و عمل است. در واقع ایدئولوژی می خواهد اندیشه و عمل انسان ها را شکل دهد. برای ایدئولوژی تعاریف متعددی بعمل آمده است. در مجموع به نظر می رسد که تعریف زیر در شمار مناسب ترین تعاریف باشد:

"امروزه ایدئولژی مجموعه ای است نسبتاً همساز و فراگیر از اندیشه هایی که به توضیح و ارزشیابی اوضاع اجتماعی می پردازد، به مردم کمک می کند تا جایگاه خود را در جامعه درک کنند و برای عمل سیاسی و اجتماعی برنامه ی ارائه می کند. دقیق تر، هر ایدئولوژی نزد پیروانش چهار نقش ایفا می کند.

 1) توضیحی، 2) ارزشیابی، 3) جهت دهی، و 4) برنامه ای." (بال، دگر، ص7)

فرکلاف - که مدل پیشنهادی وی تأکید زیادی بر ایدئولژی دارد- می خواهد نشان دهد که "چگونه ساختارهای اجتماعی، ویژگی های گفتمان را رقم می زنند و چگونه گفتمان به نوبه خود ساختارهای اجتماعی را معین می سازد." (فرکلاف، ص26) فرکلاف، گفتمان را مجموعه ای بهم تافته از سه عنصر عمل اجتماعی، عمل گفتمانی (تولید، توزیع و مصرف متن) و خود متن می داند و برای تحلیل گفتمان بر تحلیل هریک از این سه بعد و روابط میان آنها نظر دارد. وی علاوه بر اینکه معانی واژگان را مهم می داند بر اهمیت اشاره های ضمنی، پیش فرض ها، استعاره ها و انسجام که همگی جنبه هایی از معنا را بوجـود می آورند نیز تأکید می کند. (فرکلاف، ص 98-97)

فرکلاف، عمل گفتمانی را یک جنبه از مبارزه اجتماعی می داند که در باز تولید یا تغییر گفتمان حاکم و از این طریق در باز تولید یا تغییر روابط قدرت، اثر می گذارد. (فرکلاف، ص103)

کاربرد تحلیل انتقادی گفتمان در بررسی اندیشه های امام خمینی از این جهت مهم است که نهضت امام در تمامی مراحل خود ارتباط تنگاتنگی با مقوله ایدئولژی و قدرت دارد. گفتمان امام خمینی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مقابل گفتمان حاکم (گفتمان نظام شاهنشاهی) قرار گرفت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خود تبدیل به گفتمان حاکم شد.

 مراحل تحلیل گفتمان

همان طور که اشاره شد از نظر فرکلاف، تحلیل گفتمان در سه سطح توصیفی، تفسیری و تبیینی، صورت می گیرد. برای ورود به چنین تحلیلی، فرکلاف پرسشهایی را در باره متـن مــورد تحلیــل، مطرح می سازد. ولی تأکید دارد که تمامی ویژگیهای متن در تحلیل وارد نمی شود بلکه از میان این ویژگیها به صورت گزینشی مواردی برای تحلیل انتخاب می گردد. درواقع تحلیل تمامی ویژگی های یک متن، عمدتاً به علت اطناب و اطاله کلام و خصوصاً دورافتادن از هدف تحلیل، چندان مفید فایده به نظر نمی رسد. در هر حال، مدل فرکلاف با توضیحات لازم در پی می آید. (ر.ک: فرکلاف، 258- 167)

1- سطح توصیفی

فرکلاف برای تحلیل در سطح توصیفی، ده پرسش را تحت سه عنوان: واژگان، دستور و ساختهای متنی از قرار ذیل مطرح می سازد:

 الف ـ واژگان

کلمات واجد کدام ارزشهای تجربی هستند؟ (تجربه خالق متن از جهان طبیعی یا اجتماعی) /  در این پرسش، واژگان ارزشی و ایدئولژیک و بافت درون زبانی مانند هم معنایی، شمول معنایی و تضاد معنایی، مورد توجه قرار می گیرد.

کلمات واجد کدام ارزشهای رابطه ای هستند؟ (یعنی کلمات به کدام روابط اجتماعی اشاره دارند از جمله اینکه خالق متن و مخاطبان دارای چه نوع از روابط اجتماعی هستند یا زمینه ها و ارزش های مشترک آنان چیست) /  در این پرسش، واژگان حاوی مفاهیم دوستانه یا خصمانه و رسمی یا محاوره ای، مورد توجه است.

کلمات واجد کدام ارزش های بیانی هستند؟ (یعنی ارزشیابی و داوری خالق متن از واقعیت چگونه است) /  ارزشیابی های مثبت یا منفی از واقعیت های اجتماعی می تواند از لحاظ ایدئولوژیک معنا دار باشد.

در کلمات از کدام استعاره ها استفاده شده است؟

 ب- دستور

5- ویژگیهای دستوری واجد کدام ارزشهای تجربی هستند؟

چه نوع فرایندها و مشارکینی مسلط هستند؟ (یعنی در جملات بر کنشها تأکید شده است یا بر رخدادها یا بر توصیف ها. کنش، متمرکز بر فاعل، مفعول و فعل است. مانند اینکه بگوییم: شاه ایران را بر باد داد. /  رخداد متمرکز بر واقعه است مانند اینکه بگوییم: ایران بر باد رفت. /  توصیف یعنی نسبت دادن صفت یا ویژگی خاصی به شخصی یا چیزی؛ مثلاً در مورد فوق بگوییم: شاه بر باد دهنده است یا شاه بی عرضه است.)

آیا کنشگری نامشخص است؟ (در مواردی که فاعل ذکر نمی شود)

آیا فرایندها همان هایی هستند که به نظر می رسند؟ جملات را از نظر دستوری می توان به ترتیبی بیان کرد که واقعیتها مطابق دیدگاه خالق متن باشد نه فرایند واقعیت. مثلاً:

الف ـ شاه مسجد کرمان را به آتش کشید.

ب- مسجد کرمان به آتش کشیده شد.

ج- عده ای مسجد کرمان را به آتش کشیدند.

د- عوامل رژیم مسجد کرمان را به آتش کشیدند.

ه- در گیریهای اخیر موجب به آتش کشیده شدن مسجد کرمان شد.

و به همین نحو جملات را می توان طبق دیدگاه و اهداف خاص بیان کرد. بنابراین همان طور که ایدئولژی یا اعتقاد و دیدگاه و اهداف خاص می تواند گزاره های متن را طبق الگویی خاص شکل ببخشد همین طور از طریق این گزاره ها می توان به نیات و اهداف و اعتقادات خالق متن در زمینه اجتماعی ـ یا در گستره مکان و زمان ـ پی برد.

آیا از فرایند اسم سازی استفاده شده است؟ (فرایند اسم سازی یعنی تبدیل جمله به اسم یا چند اسم مرکب که معمولاً فاعل در آن نامعلوم است مانند اینکه بگوییم: ایران بر باد رفته /  اسم سازی بسته به عقیده و دیدگاه خالق متن ممکن است صور گوناگونی به خود بگیرد.)

جملات معلوم هستند یا مجهول ؟

جملات مثبت هستند یا منفی ؟

6- ویژگی های دستوری واجد کدام ارزشهای رابطه ای هستند؟

از کدام وجه ها استفاده شده است؟ (خبری، پرسشی، امری) /  (وجوه جملات معمولاً جایگاه فاعل را مشخص می کند. به طور ساده، جملات خبری حاکی از دادن اطلاعات توسط فرستنده و دریافت آن توسط مخاطب است اما در جملات پرسشی و دستوری، گوینده در جایگاه قدرتمندتری قرار دارد. گو اینکه این مسئله پیچیدگیهای خاص خود را دارد. مثلاً اطلاعات ممکن است موثق و مستدل باشد یا جنبه تبلیغ و تهییج به خود بگیرد و نظایر اینها که مفسر متن می باید در جریان تحلیل، این ریزه کاریها را مد نظر قرار دهد.)

آیا ویژگی های مهم وجهیت رابطه ای وجود دارند؟ (وجهیت با اقتدار یکی از مشارکین سر و کار دارد که دو صورت به خود می گیرد: 1- اگر اقتدار یکی از مشارکین نسبت به دیگری مطرح باشد در اینجا وجهیت رابطه ای مطرح است. 2- اگر اقتدار گوینده در رابطه با باز نمایی واقعیت باشد یعنی صدق گفتار او مطرح شود در اینجا ما با وجهیت بیانی روبرو هستیم.)

آیا از ضمیرهای ما و شما استفاده شده است و اگر پاسخ مثبت است، نحوه استفاده از آنها چگونه بوده است؟ (یعنی چه جایگاهی برای من یا ما معرفی می شود و چه ارزشهای مثبتی به من یا ما تعلق می گیرد و چه کسانی در برابر این من یا ما مطرح می شوند و چه ویژگی هایی به آنها نسبت داده شده و نظایر اینها.)

7- ویژگی های دستوری واجد کدام ارزشهای بیانی هستند؟

آیا ویژگی های مهم وجهیت بیانی موجودند؟ (ارزش های بیانی و رابطه ای به همان معنایی است که در بالا آمد. در اینجا مسئله این است که استفاده از دستور زبان و کاربرد افعال مبین این گونه ارزشها هستند یا خیر. گو اینکه ارزش های بیانی و رابطه ای ممکن است همپوشانی داشته باشند.)

8- جملات (ساده) چگونه به یکدیگر متصل شده اند؟ (یعنی بخشهای مختلف متن چگونه به یکدیگر پیوند خورده است. این پرسش بیشتر ناظر بر فضای صوری و درون زبانی است. البته بعضی از این ارزشها ممکن است در ارتباط با بافت بیرون از متن یا بافت موقعیتی باشد. در هر حال انسجام گزاره های متن از طرق مختلف ممکن است، مثلاً از طریق تکرار کلمات، کلمات و اصطلاحات پیوندی و غیره که نشانگر روابط زمانی، مکانی و منطقی گزاره هاست. مثلاً: شاه مدعی دموکراسی است در حالی که هر روز مردم ایران را به خاک و خون می کشد. /  اصطلاح "در حالی که" همزمانی ادعا و عمل و تناقض میان آنها را می رساند. این جمله مرکب در عین حال مفاهیم گوناگونی را القا می کند از قبیل اینکه گوینده معتقد است دموکراسی با کشتار مردم تناقض دارد و او یعنی گوینده در جایگاه مخالف با کشتار مردم و بالضروره دفاع از دموکراسی به معنای ضدیت با کشتار مردم قرار می گیرد.)

از کدام ربط منطقی استفاده شده است؟ (کلمات ربطی منطقی ممکن است متکی بر دیدگاه های خاص باشد گو اینکه چنین چیزی یعنی دیدگاه خاص گوینده را می توان از سایر ویژگی های متن مثلاً کنار هم چیدن جملات یا از طریق مفاهیم ضمنی و غیره بدست آورد.)

آیا جملات مرکب از مشخصات هم پایگی یا وابستگی برخوردارند؟ (جملات ممکن است به صورت جملات هم پایه یا جملات وابسته ملاحظه شوند. معمولاً گوینده جمله اول را در ارائه مفاهیم مورد نظرش اولویت می دهد. یعنی این جمله دارای اطلاعاتی است که جمله اصلی محسوب می شود لاکن جملات بعدی که ممکن است چند جمله همپایه باشند اطلاعات فرعی و زمینه ای را مطرح می سازند. مثلاً توضیح بیشتری در باره مفهوم جمله اول بیان می دارند. شاید بتوان گفت در روش تحلیل محتوا که روشی کمّی است، جمله اصلی بیشتر مورد تأکید است لاکن در تحلیل گفتمان که روشی کیفی است، ترکیب جمله یا جملات اصلی و جملات زمینه ای و فرعی مورد تأمل است.)

برای ارجاع به داخل و بیرون متن از چه ابزارهایی استفاده شده است؟ (ضمیرها مهمترین واژگان ارجاع به داخل متن یا سخنانی که قبلاً مطرح شده و همچنین خارج متن یا افراد و اشخاص و اشیا هستند لکن علاوه بر آنها کلمات دیگری نیز ممکن است حامل چنین ارجاعی باشند. مثلاً در جمله "همه مشکلات ما ناشی از نادانی و خیانت آن مردک است" ضمیر "آن" به تنهایی کیفیت ارجاع را بیان نمی دارد لکن افزودن کلمه "مردک" که مرکب از اسم و کاف تصغیر است اشاره به کسی دارد که خالق متن او را تحقیر می کند و در واقع با توجه به بافت موقعیتی می توان گفت مخاطبان نیز این گونه ارجاع را به عنوان پیش فرض، قبول دارند.)

 ج- ساختهای متنی

9- از کدام قراردادهای تعاملی استفاده شده است؟ (یعنی نوع تعامل مشارکین چیست. مثلاً ویژگی سازمانی و رسمی دارد مانند دروس دانشگاهی، مصاحبه و نظایر آنها یا جنبه تک گویی دارد مانند سخنرانی، مقالات روزنامه ها و غیره. در اینجا ارزشهای رابطه ای مطرح است.)

آیا روشهایی وجود دارند که به کمک آنها یک مشارک نوبت سخن گفتن دیگران را کنترل کند؟ (مثلاً موقعیت استاد در کلاس درس یا مصاحبه کننده با چند نفر مصاحبه شونده که این افراد ساز و کارهای کنترل سخن گفتن دیگران را در اختیار دارند. همین طور ممکن است یک مصاحبه شونده با چند مصاحبه کننده گفتگو کند که در مورد امام خمینی چنین حالتی در مصاحبه های ایشان در نوفل لوشاتو بوجود آمد که دارای نکات قابل تأمل و آموزنده بسیاری است.)

10- متن واجد چه نوع ساختهای گسترده تری است؟ (ممکن است متن واجد ساختاری از پیش تعیین شده و قابل پیش بینی باشد. در واقع انتظار چنین ساختهایی از طرف مشارکین، عامل مهم تفسیر متن است. ساخت بندی متن، می تواند شکل دهنده کردار اجتماعی بر مبنای عقیده و دیدگاهی خاص باشد. بنابراین آنچه از یک رخداد در قالب ساختاری آشنا در نیامده است- به عبارتی، فرعی شده یا نادیده گرفته شده است- از اذهان محو می شود.

طبعاً هر سخنگویی که آگاهانه سخن می گوید ممکن است بر نکاتی یا مواردی تأکید بیشتری داشته باشد و از بیان نکاتی یا مواردی دیگر امتناع ورزد که بسته به اهداف سخن یا بافت موقعیتی متفاوت است. مثلاً در جریان نهضت اسلامی بعضی از روحانیون با مبارزات امام و قیام مردمی همراهی نداشتند و مبارزه با شاه را درست نمی دانستند که امام خمینی کاملاً از موضوع اطلاع داشت ولی هرگز این مسایل را مطرح نمی کرد. زیرا طرح چنین مسایلی جز ایجاد اختلاف و تضعیف اتحاد مردمی و ضعف و نابودی انقلاب، نمی توانست اثر مثبتی داشته باشد. قابل توجه است که در تاریخ معاصر کشورمان بسیاری از اشخاص و گروه هایی که با شاه و نظام شاهنشاهی مبارزه می کردند یا ادعای مبارزه داشتند بارها در دام چنین اشتباهات مرگباری افتادند که حاصلی جز شکست و نابودی نداشت.

 به هر حال چنین ساخت هایی در تفسیر و تحلیل کلام اهمیت زیادی دارد. نکته مهمی که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت کلام امام با دقت در ناگفته های ایشان یکی از ابزارهای وصول به معرفت بیشتر گفتمان امام و شرایط تولید آن است ولی به معنای بررسی گزینشی کلام امام نیست.

 2- سطح تفسیری

 یکی از پیش فرض های تحلیل گفتمان آن است که باورها و اعتقادات و دیدگاه های خالق متن و مخاطبان ناشی از گفتمان های جاری در محیط است، و  متن از طریق این گفتمان ها با ساختارهای اجتماعی ارتباط پیدا می کند.

از دیدگاه فرکلاف در سطح تفسیری، تحلیل گر باید بر مبنای دانش زمینه ای خود، ویژگی های صوری متن را معنا و تفسیر کند. در واقع سطح تفسیری حاصل ترکیب خصوصیات متن (سطح توصیفی) و دانش زمینه ای مفسر یا تحلیل گر است. دانش زمینه ای یا تدابیر و تمهیدات مفسر از نظر فرکلاف، شیوه های تفسیر تحلیل گر است. بدون دانش زمینه ای یا اطلاعات پیشین، هیچ تحلیل گری توانایی تحلیل متن را ندارد. علاوه بر قدرت درک و استعداد تجزیه و تحلیل مسایل و توانایی استدلال و استنباط، روشن است که هرچه منبع دانش زمینه ای مفسر غنی تر باشد توانایی او در تفسیر متن بیشتر خواهد بود.

روشن است که تفسیر و تحلیل کلام امام خمینی با توجه به ویژگیهای بی نظیر یا کم نظیر شخصیت ایشان و نیز تسلط وی به علوم گوناگون نظری و عملی  و مطالعات منظم و طولانی و عمیق در عرصه های مختلف و دهها سال حضور و فعالیت در فضای سیاسی کشور، از عهده کمتر کسی بر می آید. مثلاً کسی که با فقه اسلامی آشنایی ندارد یا مطالعاتی در زمینه عرفان و فلسفه اسلامی نکرده است چگونه می تواند کلام امام خمینی را به تمام معنا درک و تفسیر کند؟ این است که به نظر می رسد تحلیل کلام یا بایستی با همکاری عده ای که با جنبه های مختلف فکری ایشان آشنایی دارند انجام شود یا مفسر دارای اطلاعات کافی در زمینه های مربوط به اندیشه امام باشد و یا اینکه تفسیر وافی به مقصود نخواهد بود.  

فرکلاف مرحله تفسیر و تبیین متن را - به عنوان تکمیل کننده مرحله توصیف - دو مرحله متصل به هم برای آشکارسازی و ابهام زدایی معرفی می کند. البته مرحله تبیین بیشتر متمرکز بر رابطه گفتمان با روندهای مبارزات اجتماعی و مناسبات قدرت است.

الگوی فرکلاف برای تفسیر (مبتنی بر دانش زمینه ای مفسر) شش حوزه قایل است که دو حوزه آن مربوط به بافت متن و چهار حوزه آن مربوط به خود متن است. همچنین وی در تکمیل حوزه های مزبور، برای شیوه های تفسیر(منابع دانش زمینه ای مفسر) نیز شش حوزه قایل است که دو مورد آن مربوط به بافت متن و چهار مورد آن مربوط به خود متن است. کیفیت ارتباط شیوه های تفسیر و دانش زمینه ای و حوزه های مزبور در نمودار زیر نشان داده شده است.

                                                                                                                                                                        نمودار شماره 2 /  تفسیر متن

توضیحات مربوط به جدول تفسیر متن:

 1. ظاهر کلام - در این سطح آغازین، نظام آوایی، دستور و واژگان متن بر مبنای دانش زمینه ای تحلیل گر یا دانش زبانی وی مشخص و معین می شود. بسیاری از واژگان، اصطلاحات زبانی، ضرب المثل ها، اشعار و اشارات و غیره هست که بدون آشنایی کامل با زبان، امکان درک معنای آنها و در نتیجه درک معنای کلام میسر نمی شود. مثلاً بسیاری از خارجیانی که حتی سال هاست با زبان فارسی آشنا هستند کلماتی مانند "حروف" و "حرف ها" را که  معنای متفاوت دارند به جای یکدیگر بکار می برند یا ترجمه می کنند.

2. معنای کلام ـ در این سطح، معنی شناسی کاربردی (مطالعه علمی معنی) مطرح است یعنی مطالعه معنی در جریان ارتباط. معنی یا مصداقی است که در جهان خارج وجود دارد یا مفهومی است که برحسب مصداقها به صورت نوعی تصور در ذهن مشارکین، انباشته شده است. دلالت واژگان بر مصداق های جهان خارج، دلالت برون زبانی و ربط واژگان به مفاهیم، دلالت درون زبانی نامیده می شود.(صفوی، معنی شناسی کاربردی، ص21-19) معنای کلام می تواند واضح و آشکار یا تلویحی و ضمنی باشد که تحلیل گر در هر گزاره مورد نظر چنین حالتی- خصوصاً معانی ضمنی و محوری- را پی گیری می کند. این مرحله، چندان ساده نیست. فهم معنای کلام از سوی تحلیل گر، ستون بنای تحلیل گفتمان است.

3. انسجام موضع- یعنی برقراری ارتباط معنایی بین گفته ها. در واقع در این مرحله، مفسر، بخش های مختلف یک متن را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می دهد تا انسجام معنی هر یک را دریابد و در نتیجه، معنای کلی و فراگیر متن را به صورت منسجم تفسیر کند.

4. ساختار و جان مایه متن ـ در اینجا چکیده کلام یا مفهوم اساسی آن مطرح است. یعنی متن به عنوان یک کل واحد چه گفتمان یا الگوی گفتمانی است و چه معنای کلی و فراگیری دارد.

روشن است که تمامی این چهار مرحله تفسیر با یکدیگر ارتباط متقابل دارند که در جدول فوق نشان داده شده است. همین طور، زمینه متن (بافت موقعیتی، بافت بینا متنی و...) با وجوه گوناگون متن مرتبط است و از یکدیگر تأثیر می پذیرند.

 1 / 2- بافت موقعیتی

 بافت موقعیتی به اوضاع و احوال و شرایطی که متن در آن تولید شده است اشاره دارد. در اینجا چهار پرسش اساسی مطرح است:

-         ماجرا چیست؟

-         چه کسانی در گیر آن هستند؟

-         روابط میان آنها چیست؟

-         نقش زبان در خصوص پرسش اول چیست؟

برای درک بهتر بافت موقعیتی و نوع گفتمان، فرکلاف نمودار زیر را پیشنهاد می کند:

 

نمودار شماره 3 /  بافت موقعیتی و نوع گفتمان

 در باره پرسش نخست (ماجرا چیست؟) فرکلاف سه جزء قایل است: فعالیت، عنوان، هدف

در باره پرسش بعدی (چه کسانی در گیر ماجرا هستند؟)، جایگاه مشارکین، مطرح است. مثلاً سخنران یا نوحه خوان و عزاداران حسینی.

در باره پرسش بعدی (روابط میان آنها چیست؟)، بیشتر به مناسبات قدرت، فاصله اجتماعی و غیره می پردازد.

پرسش آخری نیز به استفاده ابزاری از زبان توجه دارد، مثلاً نقش زبان یک نقش اطلاع رسانی یا آگاهی بخش است، نقش همدلی است، نقش تهییج کننده است و نظایر اینها. در اینجا نیز تأکید بر این نکته لازم است که تمامی عناصر گفتمان از جهات گوناگون با یکدیگر ارتباط متقابل و تأثیر گذار دارند.

 2 / 2- بافت بینامتنی و پیش فرض ها

زمینه های مشترک میان مشارکین از جمله زمان (تاریخ گفتمان) و پیش فرض ها (یعنی درک مشارکین از بافت بینا متنی) که - غالباً - در دل متن (جملات و واژگان) جای ندارند، در تولید متن و فهم آن بسیار مؤثرند.

در واقع بینامتنی، هم شامل ارجاعات متن(متون همراه) است و هم - با منظور داشتن سایر شرایط-تعلق کلام را به گفتمانی خاص می رساند. مثلاً وقتی خالق متن، آیات قرآن کریم را به عنوان مبنای استدلال خود انتخاب و بیان می کند، گفتمان او ظاهراً یک گفتمان مذهبی محسوب می شود. ولی در هر حال بینامتنی خود به خود تعیین کننده نوع گفتمان نیست. مثلاً در دوران انقلاب اسلامی، رسانه های شاهنشاهی تلاش می کردند با استناد به بعضی آیات و روایات، از شاه چهره ای مذهبی و معتقد به دیانت ارائه کنند که در بعضی از تجمعات ساختگی رژیم شاه به صورت شعارهایی نیز در آمده بود. اشخاصی که آن دوران را به خاطر دارند می دانند که یکی از شعارهای مردمی چنین بود:

این است شعار ملی     خدا، قرآن، خمینی و در تجمعات مورد حمایت رژیم شاه، شعاری در برابر این شعار مطرح شد که:

این است شعار ملت                  خدا، قرآن، محمد

صرف نظر از اینکه تک بیت دومی فاقد قافیه صحیح است و چنین به نظر می رسد که با عجله و توسط افرادی برای عکس العمل نسبت به شعار اولی(شعار مردمی) تهیه شده است ولی ظاهراً هر دو به یک بینامتن محوری یعنی دیانت و قرآن کریم اشاره دارند با این وجود، تفاوت معنایی این دو تک بیت که به صورت شعار درآمده بود در شرایط آن دوران برای همگان روشن بود. 

بنا بر این ممکن است در متن به پیش فرض ها یعنی آنچه مشارکین می دانند یا به آن اعتقاد دارند به صورت صریح یا ضمنی اشاره شود. همچنین ممکن است پیش فرض هایی که مبنای تولید گفتمان قرار می گیرند جنبه واقعی یا غیر واقعی داشته باشند. به هر حال هرچه پیش فرض های مشترک بیشتر باشد امکان پذیرش گفتمان بیشتر خواهد بود.

البته ممکن است چیزی به عنوان حقیقت صرف در زمانی، مقبول باشد و در زمانهای دیگر در صحت آن تردید یا حتی عکس آن مورد قبول واقع گردد. در تاریخ بشر چنین مواردی فراوان است. نتیجه اینکه گفتمان و تحلیل گفتمان به عنوان بخشی از واقعیت، متضمن درکی از آن در شرایط زمانی و مکانی خاص است.

 3 / 2- کنش گفتاری

کنش گفتاری به معنای عملی است که خالق متن با تولید متن، آن را انجام می دهد؛ مثلاً هشدار می دهد، فرمان می دهد، تهدید می کند، قول می دهد، می ترساندن، آرامش می بخشد و نظایر اینها. بنابر این هر بخشی از متن یا فحوای کل متن ممکن است متضمن عمل یا اعمال متعددی باشد. این کنشهای گفتاری، صرفاً متکی به صورت ظاهری متن نیست بلکه تحلیل گر گفتمان باتوجه به گزاره های قبل و بعد، بافت موقعیتی و دانش زمینه ای (خصوصاً نوع گفتمان)، ارزش کنش های گفتاری را تعیین می کند.

 4 / 2- چارچوبها، سناریو و پی طرح ها

 شیوه تحلیل گفتمان فرکلاف در مرحله تفسیر به سه وسیله دیگر برای پیشبرد تحلیل، ابتناء دارد: پی طرح، چارچوب، سناریو.

 پی طرح، نوعی از فعالیت مشتمل بر اجزاء خاص و قابل پیش بینی است؛ مثلاً در هنگام بیماری، مراجعه به دکتر و بیمارستان و مصرف دارو و غیره یا در حادثه رانندگی، تجمع مردم و آمدن پلیس راهنمایی و خسارت و جریمه و غیره، مجموعه هایی از عناصر یا ساختارهایی هستند که تحت عنوانی طرح در ذهن مفسر، طبقه بندی می شوند. پی طرح ها نمایانگر شیوه های رفتار اجتماعی هستند.

چارچوب، بیانگر موضوع، مضمون یا مصداق است. چارچوب نمایانگر موجودات است. یعنی چه انسان ها یا سایر جانداران چه موجودات بی جان، چه مفاهیم و فرایندها، همه می توانند به عنوان موضوع یا مضمون و مصداق، تعریف شوند. منظور فرکلاف از موضوع و مصداق، همان علم و آگاهی یا تصورات و تصدیقات منطقی است. چارچوبها بیانگر افراد و هویت هایی هستند که در پی طرح ها حضور دارند ولی سناریوها، ناظر بر فاعلان پی طرحها و روابط میان آنها هستند مثلاً روابط میان یک دکتر و بیمار در موضوع بیماری شخص یا وجود و روابط میان پلیس و طرفین تصادف و نظایر اینها.

البته همان  طورکه فرکلاف خود تصدیق کرده است میان این سه مقوله یا ابزار تحلیل، همپوشانی وجود دارد و نمی توان مرز مشخصی میان آنها بر قرار کرد. لاکن با توجه به تفاوت هایی که میان آنها هست، توجه به هریک از این سه محور، کار تحلیل را آسان می سازد. به عنوان مثال در نمونه حادثه رانندگی، موضوع، حادثه رانندگی است که تبعاتی دارد که به انجام رساندن آن ساختاری از مراحل تشکیل دهنده پی طرح است (طرح داستان). در این پی طرح، افرادی و هویتهایی حضور دارند که روابط میان آنها داستان را پیش می برد. این بخش از قواعد و اصول تحلیل گفتمان فرکلاف شباهت زیادی به داستان نویسی پیدا می کند. زیرا هر داستان، عنوانی دارد و موضوعی که ممکن است عنوان و موضوع بر هم تطبیق یابند. همین طور معمولاً داستان ها داری پی طرح یا پی رنگ هستند که ساختار داستان را می سازند. و در هر داستانی شخصیت ها و هویت هایی هستند که در ارتباط و تعامل با یکدیگر ایفای نقش می کنند و داستان را به پیش می برند. قابل توجه است که بسیاری از گزارش های رسانه ها خصوصاً مطبوعات در زبان انگلیسی با عنوان داستان(story) به مخاطب، عرضه می شود که یکی از معانی آن قصه و داستان و یکی دیگر از معانی آن، گزارش خبری است. در زبان فارسی نیز بویژه در محاورات روز مره، پرسیدن اینکه قصه چیست یا داستان چه بود و شنیدن اینکه قصه از این قرار بود که، یا داستان این است که، برای پرسیدن و نقل حادثه یا ماجرا و اتفاقی که موضوع و ساختار و فاعلان خاص خود را دارد، مقوله ای عادی و معمولی است.

در هر حال، فرکلاف این بخش از لوازم تفسیر را در نموداری به شکل ذیل ارائه می کند:

 پی طرح                                  محتوا: فعالیت 

چارچوب                                   محتوا: موضوع 

سناریو                                    فاعلان: روابط 

                                                                                                             نمودار شماره 4

 5 / 2- موضوع و جان مایه

موضوع و جان مایه یعنی لب مطلب. درک لب مطلب یا جان مطلب از سوی مخاطب در تأثیر متن بسیار مؤثر است زیرا جان مایه متن، در حافظه باقی می ماند. جان مایه همان موضوع متن است الا اینکه حوزه معنایی بیشتر و عمیق تری دارد و شامل جنبه های بیانی و رابطه ای -  به نحوی که گذشت - نیز هست. یعنی جان مایه مطلب، مشتمل بر روابط اجتماعی و ارزش گذاری موضوع هم می گردد. ممکن است در متن به چنین چیزهایی به صورت آشکار اشاره نشده باشد. این مفسر است که با در دست داشتن ابزار پی طرح و چارچوب و سناریو می تواند جان مایه مطلب را آشکار سازد. گو اینکه چارچوب ها، سناریوها و پی طرح ها ممکن است همانند دانش زمینه ای، تحت تأثیر ایدئولوژی نیروهای مسلط جامعه یا تحث تأثیر گفتمان غالب در جامعه و یا گفتمان معارض گفتمان غالب در جامعه در زمانهای مختلف، الگوهای مختلفی پیدا کنند.

فرکلاف معتقد است که فرایند تولید متن با فرایند تفسیر متن مشابهت دارد. یعنی بافت موقعیتی و بافت بینامتنی از طرف هر دو (مولد و مفسر) مورد تفسیر قرار می گیرد. در نهایت فرکلاف، برای مرحله تفسیر، سه پرسش را مطرح می سازد که در مورد هر گفتمانی قابل طرح است:

بافت یا زمینه ـ تفسیر مشارکین از بافت موقعیتی و بافت بینا متنی چیست؟

نوع گفتمان ـ چه نوعی از گفتمان مورد استفاده است؟ (و در نتیجه چه قواعد و اصول واژگانی و دستوری، نظام معنایی یا کاربردی و کدام پی طرحها، چارچوب ها و سناریوها بکار گرفته شده است.)

تفاوت و تغییر ـ آیا پاسخ مشارکین گفتمانی به پرسشهای شماره 1 و 2 متفاوت است؟ و آیا این پاسخ ها در خلال تعامل آنان تغییر می یابد؟

در هر حال مرحله تفسیر، خود به خود بیانگر روابط قدرت و سلطه ایدئولژیکی پنهان در پیش فرضهای مزبور- که گفتمان را تبدیل به عرصه مبارزه اجتماعی می کند - نیست و برای وصول به این امر به مرحله سوم تحلیل گفتمان یعنی تبیین، نیاز خواهد بود.

 3- سطح تبیینی

در سطح تبیینی، گفتمان به عنوان یک کنش اجتماعی و بخشی از فرایند اجتماعی مطرح است. در واقع این ساختارهای اجتماعی هستند که کنش اجتماعی از جمله گفتمان را تعیّن می بخشند. در این سطح همچنین چگونگی تأثیر گفتمان را بر ساختارهای اجتماعی به صورت مثبت یا منفی نشان می دهند، یعنی تحلیل گر گفتمان مشخص می کند که گفتمان مؤید این ساختارهاست یا نفی کننده و تخریب کننده آنها. ساختارهای اجتماعی، دانش زمینه ای را شکل می بخشند و این دانش زمینه ای خود شکل گفتمان ها را معین می کند و گفتمان ها یا دانش زمینه ای را حفظ می کنند و یا آن را تغییر می دهند و بر اثر آن ساختارهای اجتماعی نیز تغییر می کند. بنا بر این دانش زمینه ای حلقه رابط گفتمان و ساختارهای اجتماعی است.

از دیدگاه فرکلاف، ساختارهای اجتماعی، مناسبات قدرت است و از این رو گفتمان، جزیی از روند (فرایندها و اعمال) مبارزه اجتماعی در ظرف مناسبات قدرت تلقی می شود. البته هر گفتمانی، صورت درگیری و مبارزه اجتماعی علنی و آشکار را ندارد یعنی ممکن است این مبارزه کاملاً پنهان باشد ولی در هر حال رنگ و نقش آن حتی در مکالمات روزمره قابل رد یابی است؛ مثلاً در یک گفتگوی دوستانه براحتی ممکن است طرفین به خاطر جلوگیری از مناقشه و خدشه دار شدن روابط فیما بین، بعضی از سخنان و گزاره های یکدیگر را نشنیده بگیرند و از آن عبور کنند. لکن همین مسئله خود حاکی از حضور مبارزه اجتماعی و مناسبات قدرت در گفتمان هاست.

از نظر فرکلاف می توان گفتمان را، هم به عنوان جزیی از مبارزات اجتماعی قلمداد کرد که این دیدگاه، متمرکز به تأثیرات گفتمان در خلاقیت و آینده است و هم می توان مشخص کرد کدامیک از روابط قدرت تعیین کننده گفتمان هاست. این روابط، محصول مبارزه اجتماعی است و توسط کسانی که در قدرت هستند ایجاد می شود و در شرایط مطلوب آنان، طبیعی و مطابق با عقل سلیم به نظر می رسند.

گفتمان ها را از لحاظ عوامل اجتماعی تعیین کننده آن و نیز تأثیرات اجتماعی آن می بایستی در سه سطح سازمان اجتماعی (اجتماعی، نهادی، موقعیتی) مورد بررسی قرار داد. بنا بر این هر گفتمان در سه سطح مزبور دارای عوامل تعیین کننده و تأثیر است. چگونگی این تأثیر و تأثر در شکل زیر مشخص شده است:

 

                                                                                                                                                                               نمودار شماره 5

 

منظور از سطح اجتماعی، روابط اجتماعی است و تفاوت آن با سطح نهادی این است که سطح نهادی نسبت به سطح اجتماعی، نهادی تر است یعنی جا افتاده تر و پایدار تر است. مثلاً نهاد خانواده ساختاری اجتماعی است که روابط اجتماعی والدین و فرزندان در حوزه این نهاد صورت می پذیرد. گفتمان ها لزوماً از هر سه کنش مذکور مورد نظاره قرار نمی گیرند و همان طور که فرکلاف تأکید می کند ممکن است ویژگیهای یکسان گفتمان از زوایا و دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. همچنین در این جریانات، موقعیت گفتمان اهمیت فوق العاده ای دارد. ممکن است موقعیت واقعی با موقعیتهای شناخته شده کاملاً متفاوت باشد که این موضوع وضعیتی بحرانی را برای مشارکین گفتمان رقم می زند. به نظر فرکلاف این حالت در وضعیتی پیش می آید که مبارزه علنی شده و دانش زمینه ای و روابط قدرت- که زیر بنای این دانش است - دچار بحران شده باشند.

 مرحله تبیین متضمن بررسی گفتمان در ارتباط با دانش زمینه ای از دیدگاهی ایدئولوژیک است. در واقع اجزاء دانش زمینه ای (پیش فرض های مربوط به فرهنگ و هویت و مناسبات اجتماعی) توسط روابط قدرت در جامعه تعیین و تفسیر می شوند و متقابلاً در حفظ یا تغییر روابط قدرت - به نحوی که ذکر شد- مؤثرند.

 فرکلاف در جمع بندی مطالب مربوط به مرحله تبیین - همانند مرحله تفسیر- سه پرسـش را مطرح می سازد:

 

عوامل اجتماعی: چه نوعی از روابط قدرت در سطوح سه گانه (اجتماعی، نهادی، موقعیتی) در شکل دادن این گفتمان خاص مؤثر است؟

 

ایدئولوژی ها: چه عناصری از دانش زمینه ای مورد استفاده دارای ویژگی ایدئولوژیک است؟

 

تأثیرات: جایگاه این گفتمان در روند مبارزات در سطوح سه گانه مزبور چیست؟ این مبارزات علنی است یا مخفی؟ گفتمان مورد بحث نسبت به دانش زمینه ای هنجاری (مربوط به موقعیتی عادی) است یا خلاق (مربوط به موقعیت بحرانی)؟ این گفتمان به حفظ روابط موجود قدرت کمک می کند یا به دگرگون ساختن آن؟

فرکلاف معتقد است که چون روند تولید و تفسیر گفتمان از سوی مشارکین در عالم ذهن رخ می دهد بنا بر این برای تحلیل گفتمان لازم است که تحلیل گر در روند گفتمانی در گیر شود یعنی چون او می خواهد بر اساس دانش زمینه ای خود (شیوه های تفسیری) چگونگی استفاده مشارکین گفتمان از دانش زمینه ای را تبیین کند بایستی فردی باشد درون گفتمان. در واقع منابع مشارکین و تحلیل گر همان دانش زمینه ای است و تحلیل گر نیز در شمار اعضای گفتمان به حساب می آید. تحلیل گر همان کاری را انجام می دهد که مشارکین هنگام تفسیر گفتمان انجام می دهند. تفاوت آنها این است که تحلیل گر کار خود را نیز تشریح می کند. در حقیقت تحلیل گر درک و آگاهی این مسئله را که گفتمان در پیش فرضهای عقل سلیم دانش زمینه ای ریشه دارد، توسعه می بخشد.

این دیدگاه فرکلاف که تحلیل گر "بایستی فردی باشد درون گفتمان" روشن نیست. زیرا با پذیرش چنین امری، کار تحلیل گر از لحاظ ارزش علمی همواره مورد مناقشه خواهد بود.

بنا به نظر فرکلاف، جایگاه تحلیل گر و مشارک گفتمان در مرحله تبیین، تمایز بیشتری دارد زیرا منابع مورد استفاده او از نظریه ای اجتماعی اخذ شده است. اگر تحلیل گر، از نظریه اجتماعی استفاده ننماید وجه تمایز او با مشارکین مانند مرحله قبل از تبیین همان خودآگاهی وی است. در هر حال هم مشارکین و هم تحلیل گر، کنش گفتمانی را در چارچوب پیش فرضهای مربوط به جامعه توجیه می کنند و بنا بر این کار تحلیل گر انتقادی آن است که با گسترش فهم عقلانی جامعه و نظریه های مربوط به جامعه، فاصله میان مشارکین گفتمان و تحلیل گر را از میان بر دارد. فرکلاف معتقد است که انگیزه افراد در هنگام تولید متن، معمولاً آگاهانه نیست. یکی از مهم ترین این انگیزه ها مشکلاتی است که میان فرد و جهان اطراف یا میان وی و دیگران بوجود می آید. بر اثر این مشکلات، جایگاه فرد(تولیدکننده متن) زیر سئوال می رود و به مخاطره می افتد.

 

 جایگاه مولد متن یا به خاطر مضمون یا به خاطر روابط و یا به خاطر فاعلان، زیر سئوال می رود. هر چند این سه جنبه همپوشانی دارند و مرز دقیقی میان آنها وجود ندارد لکن به صورت مجزا در باره هریک توضیحاتی در پی می آید:

از لحاظ مضمون ـ جایگاه مولد متن وقتی به لحاظ مضمونی به مخاطره می افتد که میان دیدگاه ها یا ایدئولوژی وی و جهان خارج یا دیدگاههای دیگران تعارض بوجود آید. یعنی دیدگاه های دیگر مبین اشکال در اندیشه و دیدگاه مولد متن باشد یا حوادث و مسایل جهان خارج خلاف نظر او را اثبات نماید. مانند آنچه درباره مارکسیسم ـ لنینیسم برای حزب کمونیست شوروی و سران این کشور در دوران میخائیل گورباچف بوجود آمد. در چنین حالتی یا گفتمان مورد حمایت خالق متن دچار بحران شده، از صحنه مباحث اجتماعی خارج می شود یا بر اثر خلاقیت مولد متن، گفتمان سابق، اصلاح شده و گفتمان دیگری به جامعه، عرضه می شود.

از لحاظ روابط ـ جایگاه مولد متن وقتی از نظر روابط او با مخاطب یا مستمع (مفسر)، زیر سئوال می رود که روابط اجتماعی آنها دچار مشکل شده باشد. فرکلاف در این مورد روابط تعامل میان جنسی (روابط اجتماعی زن و مرد) را مثال می آورد. در این حالت، مولد متن فرضاً مرد است و مخاطب یا مفسر وی زن در حالی که رقابت میان آنها برای دستیابی به جایگاه اجتماعی در روزگار ما فوق العاده حساس است.

از لحاظ فاعلان ـ جایگاه مولد متن وقتی از لحاظ فاعلان به مخاطره می افتد و زیر سئوال می رود که جایگاه فاعلی یا هویت اجتماعی وی در ارتباط با مخاطب (مفسر) متزلزل شود. مثلاً در زمانی که سخنران یا خالق متن از نظر اطلاعات یا جایگاه اجتماعی، پائین تر از مخاطب تلقی شود. مثال دیگر زمانی است که مخاطب یک استاد دانشگاه، دانشجویی باشد که جایگاه اجتماعی بالایی دارد مانند اینکه وزیر یا مدیر کل باشد خصوصاً وقتی که پاره ای از مشکلات اجتماعی استاد در آن وزارتخانه یا اداره ای که دانشجوی وی متصدی آن است بایستی حل شود. در چنین موردی هیچیک از طرفین نمی توانند در جایگاه اجتماعی خود (استاد یا مقام اداری ) استقرار داشته باشند.

با همه اینها از معایب مدل فرکلاف یا شاید مهمترین نقص آن این است که به شخصیت تولید کننده متن توجه چندانی نمی شود. روشن است که یکی از مشارکین اصلی گفتمان، سخنگو یا خالق متن است و بدیهی است که هرچه شناخت تحلیل گر از چنین شخصی بیشتر باشد حاصل کار او دقیق تر خواهد بود؛ بویژه آنکه خالق متن، شخصیت ممتاز و نادری همانند  امام خمینی باشد.

از دیگر اشکالات مدل مورد بحث این است که در این مدل، شدت کلام و قدرت احساسی آن کمتر مورد سنجش قرار می گیرد. البته این نقص را می توان با استفاده از مدلهای دیگر تحقیق کیفی مانند مدل آنسلم استراس و جولیت کوربین برطرف کرد. (ر.ک: اصول روش تحقیق کیفی)

 جامعه آماری و نمونه

یکی از مسایل مهم در ارتباط با بررسی اندیشه های امام خمینی، نحوه نمونه گیری از سخنان ایشان است. در این مورد علاوه بر آنچه در ابتدای مقاله مطرح شد نکاتی دیگری نیز به شرح ذیل مطرح است:

1- نمی توان صرفاً با استناد به یک متن (سخنرانی، مصاحبه ، پیام و...) یا بخش هایی از یک یا چند متن به طرح کامل یا نسبتاً کاملی از اندیشه امام خمینی دست یافت.

2- پیام های امام خمینی، عموماً چند وجهی است یعنی شامل مسایل مختلفی می شود مانند مسایل سیاسی ، مسایل اقتصادی ، مسایل اخلاقی و عرفانی و...

بنا بر این هم باید موضوع بررسی مشخص باشد و هم تعریف مشخصی از مؤلفه های آن منظور شود و هم موضوع در ارتباط با سایر موضوعات، مانند زمان، متون همراه و غیره مورد بررسی قرار گیرد. برای وصول به چنین هدفی، نمونه گیری هدفمند راه حل مناسبی است.

در واقع این دانش زمینه ای محقق است که نمونه معرف را تعیین می کند و محقق دیگری با دانش زمینه ای متفاوت ، ممکن است نمونه های دیگری را انتخاب نماید. با این وجود قابل توجه است که هرگاه امام خمینی در باره موضوعی خاص سخن گفته اند معمولاً تمامی جوانب آن را مطرح ساخته اند. مثلاً پیامها و مصاحبه های ایشان در باره نظام جایگزین نظام شاهنشاهی به طور کلی شامل تمامی عناصر اصلی یک جامعه مطلوب می شود و این عناصر یا مؤلفه های اصلی در سخنان ایشان بارها تکرار شده است.

به عبارت دیگر این نگرانی وجود ندارد که انتخاب نمونه ها بر اساس مؤلفه های مندرج در تعریف منتخب، اسباب نادیده گرفتن سایر مؤلفه های جامعه مطلوب در اندیشه امام شود. به عنوان مثال در اکثر پیام های ایشان درباره عدالت، آزادی، پاسخگویی دولت و نظایر اینها ابتناء تمامی این مؤلفه ها به اسلام یا نظارت فقیه عادل ظلم ستیز بر دولت و غیره در صورت ظاهر یا معنای گفتمانی کلام قابل ملاحظه است.  

در تحلیل گفتمان- همانند سایر انواع تحقیق-  اساس بررسی، نمونه معرف است. اما در اینجا، کمیت یا فـراوانی واژگان و گزاره های خاص، مطرح نیست بلکه کیفیت کاربرد واژگان و گزاره ها در بستر زمان و مکان و شرایط اجتماعی مطرح است. البته محور و مبنای تحلیل گفتمان همان واژگان و گزاره هاست اما نه کمیت آنها بلکه چگونگی کاربرد آنها در فضایی از مفاهیم مرتبط با زمان و مکان. در عین حال، کمیت واژگان و گزاره ها می تواند نشانگر تأکید بر معنا و مفهومی خاص باشد و لذا توجه به آن موجب غنای بیشتر تحقیق کیفی می گردد. این است که محقق باید تمامی متون جامعه آماری را مطالعه و بررسی نماید تا بتواند نمونه معرف را به صورت هدفمند طبق فرضیه ها یا پرسشهای تحقیق بدست آورد.

 واحد تحلیل

واحد تحلیل به طور کلی بایستی تمامی متن منتخب باشد ولی نه لزوماً تمامی جنبه ها یا واژگان و گزاره های آن. زیرا آنچه به تحلیل گفتمان شکل می بخشد کلمات و جملات محوری متن و همچنین کلمات و جملات مرتبط کننده معناست. واژگان و گزاره های اساسی و محوری متن، شامل مفاهیمی هستند که خالق متن آنها را در صورتی منسجم یا حداقل مرتبط، شکل می دهد؛ در غیر این صورت کلام وی مفهوم نخواهد بود. به طور طبیعی هر متنی به صورت کامل به ذهن خالق آن نمی رسد بلکه با توجه به شرایط زمان و مکان، وی تصمیم می گیرد مفاهیم خاصی را بیان و القا نماید. از این رو این مفاهیم که در قالب واژگان و گزاره ها بروز می کند همراه واژگان و گزاره های دیگری است که مفاهیم اصلی را به یکدیگر مرتبط ساخته و به صورت آشکار یا پنهان آنها را مطرح می سازد. سعدی در همین ارتباط یعنی حشو و زواید داشتن ضروری سخن، می گوید:

قبا گر حریر است و گر پرنیان                  به ناچار حشوش بود در میان (سعدی، بوستان، دیباچه)

در عین حال این حشو و زواید سخن بسیار مهم است و بسا که اهمیت آن در پاره ای موارد از محورهای اصلی کلام کمتر نباشد. انتخاب حشو و زواید کلام و شیوه های ارتباط معانی با شرایط زمانی و مکانی یا دانش زمینه ای بایستی ارتباط تنگاتنگی داشته باشد وگرنه مفاهیم القایی برای مخاطبان، چندان رسا نخواهد بود. این است که مفاهیم و کلمات و جملات محوری در رابطه با بعضی از مفاهیم و کلمات و جملات همراه، مورد تحلیل قرار می گیرد.

 نکاتی در باره استخراج داده ها

استخراج داده ها بستگی به دانش زمینه ای مفسر و تحلیل گر دارد ولی مثل همه تحقیقات، استفاده از تجارب دیگران ضروری به نظر می رسد. در بعضی از تحقیقات علمی در سطح دکتری، روش فرکلاف طبق الگویی مرکب از 12 پرسش  به شرح ذیل مورد استفاده قرار داده شده است. یعنی کل الگوی مزبور در قالب این پرسشها قرار گرفته است (ر.ک: فرقانی، راه دراز گذار) که جنبه کاربردی مناسبی دارد:

 1. شناسنامه کلام ـ در این ردیف، تاریخ سخنرانی یا مصاحبه یا نامه یا پیام، و همچنین مکان و موضوع و مخاطب یا مخاطبان آن مطابق شناسنامه مندرج در صحیفه امام خمینی، خواهد آمد.

2. واژگان مثبت و منفی ـ در این ردیف، کلماتی که بار معنایی مثبت دارند (مانند آزادی، استقلال، آزادی بیان و...) و کلماتی که بار معنایی منفی دارند (مانند استبداد، استعمار، کشتار و...) از متن، استخراج و درج می شود.

3. افراد و نهادهای مطرح شده در متن و نگرش متن نسبت به آنها (ارزش بیانی) ـ در این ردیف نام افراد و نهادهای مورد اشاره و داوری یا ارزشگذاری خالق متن نسبت به آنها مشخص می شود. این ردیف یا توجه به روش فرکلاف متمرکز بر ارزش بیانی است که در توصیف متن مهم است با این تفاوت که به جای رویداد یا واقعیت اجتماعی، ارزیابی تولید کننده متن را نسبت به اشخاص مد نظر قرار می دهد.

4. قطب بندی (غیر سازی) ـ در این ردیف آنچه مولد متن در باره خود یا جبهه خودی و افراد و اشخاص همفکر و همرأی خود بیان می کند و آنچه در باره غیر خود و غیر خودی می گوید جمع آوری می شود. توصیف خود و بیان ارزش های مورد اعتقاد و تأیید خود و خودیها از یکسو و توصیف دیگران از سوی دیگر، چارچوب تفکر اعتقادی گوینده متن و مخالفان وی را از دیدگاه وی مشخص می سازد. این ردیف تا حدود زیادی با ردیف 3 همخوانی دارد زیرا بعید است گوینده کلام از فرد یا نهادی نام ببرد و به هیچ صورت آشکار یا ضمنی دیدگاه و موضع خود را نسبت به او مطرح نسازد. کاربرد ضمایر از قبیل من، ما، آنها و... مشخص کننده خودی و غیر خودی است و در ملاحظه این ردیف، اهمیت اساسی دارد. البته از نظر گوینده ممکن است خودی یا غیر خودی در طبقه بندیهای مختلفی قرار گیرند که آن نیز در تحلیل گفتمان، واجد اهمیت است.

5. استناد یا ذکر شواهد ـ این ردیف حاکی از استناد خالق متن به منابع گوناگون برای اثبات نظر یا دیدگاه خویش است. این منابع ممکن است اشخاص مورد وثوق مخاطبان، عقاید مخاطبان، واقعیت های مورد قبول مخاطبان و هر مقوله و مفهوم مشترکی میان خالق متن و مخاطبان باشد که آنان را به نتیجه ای واحد یا مشابه می رساند. ملاحظه مبانی استنادی مولد متن از مهم ترین عواملی است که چگونگی اعتقاد، ارزیابی، برنامه و عملکرد وی را می رساند.

6. پیش فرضها ـ در این ردیف با توجه و استناد به کلام گوینده، پیش فرض های وی مشخص می شود. پیش فرضها مربوط به دانش زمینه ای مشارکین متن است. پیش فرض ها در گفتگوها و تعاملات اجتماعی جوامع و گروههای مختلف، مبنای هر نوع ارتباطی است. هیچ جامعه یا گروه یا شخصی نیست که عناصری را اعم از تجربی، ذهنی، احساسی و غیره در فضای فکری خود به عنوان پیش فرض نداشته باشد. پیش فرضها همانند بدیهیات در منطق هستند که بدون آنها هیچ اندیشه ای نمی تواند استقرار پیدا کند. البته دایره شمول پیش فرض ها بسیار متفاوت است. مثلاً اینکه "هر انسانی حق دارد خوشبخت باشد" دارای چنان گستردگی جهانی است که بعید است هیچ انسان عاقلی با آن مخالفت ورزد. ولی اینکه "هرچه رئیس جمهور فلان کشور می گوید حق است" حتی در یک کشور هم به عنوان پیش فرض قابل قبول نیست. در هر حال از ظاهر یا فحوای کلام می توان به پیش فرضهای گوینده دست یافت و موضع او را در هر مقوله یا نظر و ایده ای مشخص نمود.

7. دلالت های ضمنی متن ـ در این ردیف مواردی که به صورت ضمنی از کلام گوینده یا خالق متن بر می آید مشخص می شود. دلالتهای ضمنی ممکن است به پیش فرضها یا منابع ارجاعی (استنادات) یا اشخاص برگردد. ممکن است مولد متن بخواهد مطلبی را القاء یا تداعی کند. اصولاً تبلیغ اندیشه و اعتقاد چه به صورت توضیحی، چه به صورت ارزش گذاری و داوری و چه به صورت برنامه ریزی و عمل، ممکن است غیر مستقیم انجام پذیرد و به صورت آشکار و واضح، آنقدر تأثیر نداشته باشد. شیوه غیر مستقیم و تدریجی در هر نوع تبلیغی مثلاً سیاسی یا بازرگانی، کاربرد فراوانی دارد و حتی در تبلیغات مذهبی نیز جایگاه ویژه و مهمی را نشان می دهد. چنین روشی یعنی تبلیغ ضمنی و تدریجی در آثار امام خمینی بخوبی مشاهده می شود.

 نهایت اینکه نمی توان هیچ پیامی را که متکی بر عقل و اندیشه باشد تصور کرد که فاقد هدف تأثیر گذاری بر مخاطب قلمـداد شود. الا اینکه چگونگی ساخت پیام از سوی گویندگان مختـلف، متـفاوت خـواهد بود. مثلاً کسی که می گوید تشنه هستم می تواند بگـوید یک لیوان آب به من بـدهید و طبعاً چنین جـملاتی را با توجه به بافت موقعیـتی انتخـاب می کند و بیان می دارد.

8. مفاهیم و ارزشهای موضوع مورد تحقیق ـ در این بخش می بایستی تعریف مشخصی از موضوع مورد تحقیق مطرح و مبنای کار قرار گیرد، مثلاً عدالت یا آزادی یا جامعه مطلوب و نظایر اینها. بررسی چنین موضوعاتی که مفاهیم کلی و گسترده ای دارند نیازمند تعریف مشخص است که معمولاً با تعیین مؤلفه ها یا عناصر این مفاهیم از نظر متفکران و کارشناسان، می توان به تعریف آن رسید. البته ممکن است موضوع تحقیق مشخص تر باشد مانند جایگاه مجلس شورای اسلامی از دیدگاه امام خمینی یا دولت اسلامی از منظر امام خمینی و نظیر اینها که در هر حال منظور محقق باید تعریف شود. مثلاً اینکه منظور از دولت اسلامی تمامی نهادهای رسمی است یا فقط هیئت دولت و دستگاه های اجرایی.

9. تلقی و استنباط خالق متن از موضوع یا مؤلفه های موضوع ـ در این ردیف معنا و مفهوم مورد نظر خالق متن از واژگان یا گزاره های مربوط به مؤلفه های موضوع، مشخص می شود. یعنی تحلیل گر با استناد به متن و متون همراه آن معنی چنین مؤلفه هایی را در تفکر خالق متن بیان می کند تا به نتیجه تحقیق نزدیک تر شود. مثلاً اگر موضوع تحقیق "آزادی" است، باید مشخص شود آزادی مورد نظر خالق متن چگونه است، چـگونه تعریف می شود و حدود آن چیست و نظایر اینها.

10. گزاره های اساسی متن ـ در این ردیف گزاره ها یا عبارات محوری و اساسی متن جمع آوری می شود. می توان هر متنی را در قالب گزاره هایی اصلی، خلاصه کرد. در واقع کاری که خالق متن انجام می دهد یعنی مطالبی محوری در نظر می گیرد و سپس آن را بسط می دهد و از طریق جملات دیگر ساختی قابل عرضه بدان می بخشد، تحلیل گر متن، معکوس می کند و با حذف زواید و مقدمات و مؤخرات، جان مطلب را در می یابد و بیان می دارد تا در ارتباط با سایر اطلاعات بدست آمده متن را تحلیل کند. پیام هر متنی در گزاره های اساسی آن نهفته است.

11. مؤلفه های اجماع و توافق در متن ـ این ردیف به اصطلاحات و جملات و مفاهیمی می پردازد که گوینده کلام با هدف اجماع و توافق مخاطبان، بیان می کند. در واقع او ارزش ها، هنجارها، اعتقادات و باورهای مخاطبان را به منظور توافق و وحدت فرا می خواند. توافق و وحدت اجتماعی یا گروهی، هم جامعه یا گروه های کوچکتر را متحد می سازد و به اعتقادات و رهبری جمع، مشروعیت می بخشد وهم در برابر گروه های دیگر صف آرایی می کند. ملاحظه اینکه خالق متن چه اعتقادات و باورهایی را برای اجماع و توافق مطرح می سازد در تحلیل گفتمان بسیار مهم است چون مبین دیدگاه خالق متن یا شناخت و معرفت او نسبت به مخاطبان است. در این حال چنانچه مدارک معتبری در باره حصول اجماع و توافق مخاطبان با گوینده کلام بدست آید علامت صحت دیدگاه و برآورد خالق متن و در عین حال گویای پذیرش مرزهای مشروعیت بخشی متن است.

12. منبع مشروعیت سیاسی ـ در این ردیف، ارجاعات خالق متن به مشروعیت یا حقانیت قدرت سیاسی و یا عکس آن یعنی عدم مشروعیت سیاسی، مشخص می شود. زیرا هر منبعی که مشروعیت سیاسی را تضمین کند می تواند عدم مشروعیت آن را نیز اعلام دارد. مثلاً اگر رأی مردم موجب مشروعیت سیاسی است در جایی که این رأی نباشد قدرت سیاسی مشروعیت ندارد. منبعی که خالق متن بر آن تأکید می کند باید در نظر مخاطبان تضمین کننده مؤلفه های مورد نظر باشد. در هر حال باید ملاحظه شود که متن چه نسبتی میان منبع مشروعیت سیاسی و مؤلفه های موضوع بر قرار می سازد.

توضیح ـ همان طور که ملاحظه می شود ردیفهای مربوط به جمع آوری اطلاعات از متن، یکدیگر را تا حدود زیادی پوشش می دهند مثلاً افراد و نهادهای مطرح شده در متن نمی تواند از قطب بندی یا دلالت های ضمنی به طور کلی مجزا باشد یا فرضاً منبع مشروعیت سیاسی از مؤلفه های اجماع و توافق یا گزاره های اساسی متن و پیش فرض ها و غیره تفکیک شود. متن یک کل واحد محسوب می گردد که ردیف های استخراج داده ها برای سهولت دسترسی به چگونگی گفتمان است. به همین دلیل لازم نیست در هر متنی تمامی ردیفهای مزبور به تفکیک پر شود. ممکن است از یک متن کوتاه چند سطری بعضی از ردیفهای مزبور را استخراج کرد و با همانها به ویژگیهای محوری گفتمان دست یافت.

 تحلیل متن و فرا متن

مرحله نهایی فرم یادشده مربوط به تحلیل متن و فرا متن است که در کتاب فرکلاف(تحلیل انتقادی گفتمان) به عنوان مرحله تفسیر و تبیین متن ذکر شده است که به صورت توأمان انجام می شود."اینکه در تحلیل نهایی، متن به صورت ضمنی و آشکار چه پیام خاصی در بر دارد، آواها و نشانه های موجود در متن بر کدام جمله ها و عبارت های آشنا دلالت دارند، ساختارها و زمینه  های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چگونه بر گفتمان تأثیر گذاشته و متقابلاً چگونه رویه های اجتماعی را باز تولید می کنند، از طریق تحلیل توأمان متن و فرا متن سنجیده می شود. تحلیل فرا متن ، در واقع نوعی تحلیل اجتماعی از متن است و تحلیل گر با تکیه بر زمینه یا بستر اجتماعی به تحلیل یک متن می پردازد. تحلیل فرا متن به بیان نهایی شامل برداشت، استنباط و تفسیر نهایی تحلیلگر با توجه به همه امکاناتی است که متن، دانش زمینه ای، بافت موقعیتی و نیز روش تحلیل گفتمان در اختیار پژوهشگر قرار می دهد." (فرقانی، ص55)

 روش تحلیل یافته ها

در این روش بعد از انتخاب نمونه های معرف، در هریک از آنها مفاهیم و مقوله های مورد نظر مانند واژگان مثبت و منفی، قطب بندی، پیش فرضها، ذکر شواهد و... استخراج شده و براساس الگوی تحلیل فرکلاف، مطالب استخراج شده در سه سطح توصیفی، تفسیری و تبیینی ـ به صورتی که قبلاً آمد ـ مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. البته استخراج مفاهیم مورد نظر، خود با توجه به سطوح تحلیل، جمع آوری می شود. همچنین در تحلیل متون مورد نظر ـ همان طور که فرکلاف اشاره کرده است ـ ممکن است مرحله تبیین بر سایر مراحل مقدم شود.(فرکلاف، ص264) یعنی مراحل توصیف و تفسیر و تبیین که برای سهولت بررسی و درک مطلب عنوان شده لزوماً مراحلی پشت سر هم و با ترتیب خاص نیست. علاوه بر آن تمامی مسایل مطرح شده در باره مراحل مزبور لزوماً در تحلیل نمی آید بلکه ممکن است نکته ای از مرحله توصیف، نکته ای از مرحله تحلیل و نکته ای از مرحله تبیین به صورت متنی درهم تافته، صورت تحلیل را رقم زند. مسئله مهم در تحلیل یافته ها پاسخ به پرسش تحقیق است.

بعد از استخراج داده ها و توصیف متن در حد ضروری یعنی توصیف واژگان و ارزش هایی که در الگوی تحلیل فرکلاف ذکر شد مرحله تفسیر و تبیین متن با توجه به مرحله توصیف، مطرح و متن در زمینه اجتماعی و با توجه به شرایط فرهنگی، سیاسی و در ارتباط با آنها تحلیل می شود. در واقع تحلیل گر از پله تفسیر به بام تبیین یا از متن به فرامتن و گسترۀ جامعه پامی گذارد و متن را به عنوان یک کنش اجتماعی در مجموعه جامعه، تحلیل می کند؛ جامعه ای که خود جزیی از آن است. یعنی در تحلیل گفتمان به عنوان یک روش کیفی تفسیری، تحلیل گر از نقطه ای که ایستاده به متن و جامعه می نگرد. ممکن است افراد بسیاری در نزدیکی او و همانند او به موضوع نگاه کنند و همانند او مفهوم آن را دریابند و در عین حال افراد بسیاری ممکن است دور از او و با نگاه و دریافتی متفاوت موضوع را ملاحظه نمایند. "در روش تحلیل گفتمان با توجه به اینکه تفسیر و تبیین متن و فرامتن به وسیله محقق صورت می گیرد، طبیعی است که محقق دیگری در رویارویی با متن، نتیجه گیری متفاوت داشته باشد."(فرقانی، ص163)

 پایایی و روایی تحقیق  

یکی از ایراداتی که برخی بر تحقیقات کیفی دارند روایی(validity) و پایایی(reliability) این نوع تحقیق است. روایی ، مربوط به وسیله اندازه گیری پدیده است که باید توانایی اندازه گیری آن را به صورت درست و واقعی داشته باشد. پایایی مربوط به عینیت تحقیق است و هر محققی با رعایت اصول و روش تحقیق باید به همان نتیجه عینی برسد که دیگری رسیده است. مثلاً در تحلیل محــتوا اگر واژه ای در یک متن 20 بار تکرار شده باشد هر محققی با شمارش آن واژه به همان 20 بار می رسد و امکان ندارد این عدد تغییر یابد مگر محقق اشتباه کند یا متن تغییر یابد. در تحقیق کیفی، خصوصاً در تحلیل گفتمان چنین ادعاهایی وجود ندارد. زیرا هرچند محقق از تکنیک های صحیحی استفاده می کند که کارایی آنها به ثبوت رســیده است اما نمی توان اندیشه را که در قالب واژگان و جملات(متن) ، بروز می یابد به صورت کمی و آماری، اندازه گیری کرد بویژه اینکه شرایط تولید متن در زمان تفسیر و تحلیل، دیگر وجود ندارد. همچنین تفسیر و تحلیل متون صرفاً بر مبنای دانش زمینه ای محقق صورت می گیرد و بدیهی است که دانش زمینه ای محققان با یکدیگر تطبیق یا دست کم به طور کامل تطبیق ندارد. این است که محقق دیگری با بررسی همین نمونه ها ممکن است به نتایج دیگر ی دست یابد یا اساساً برای موضوع مورد تحقیق، نمونه های دیگری را به صورت هدفمند انتخاب کند. با همه اینها به علت اینکه شاخص مقوله مورد نظر از دیدگاه نظریه پردازان یا داوران و خبرگان موضوع طی مؤلفه ها یا معرف های مشخصی ، بیان و تبیین شده است لذا می توان گفت این ارزش ها یا مؤلفه ها به طورکلی دارای اعتبار صوری(تأیید نظریه پردازان و خبرگان) و اعتبار سازه(تناسب ابزار تحقیق با مبانی نظری) هست. به طور کلی در چنین تحقیقاتی، دانش و توان استدلال محقق مبنا و اساس روایی و پایایی تحقیق است.

علاوه بر اینها برای حل مشکل و رفع پاره ای از ایرادها بسیار ی از محققان کیفی از ابزارهای کمی نیز در تحقیق خود استفاده می کنند. ترکیب امکانات تحقیق کمی و کیفی مزایای فراوانی دارد که حاصل آن بالا رفتن سطح روایی و پایایی تحقیق است و تعمیم نتایج تحقیق را نسبت به جامعه آماری ، تسهیل می کند.

 

 منابع و مآخذ

 1-  امام خمینی، صحیفه امام (22 جلدی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، پاییز 1378

2- استراس، آنسلم /  کوربین، جولیت، اصول روش تحقیق کیفی، ترجمه دکتر بیوک محمدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385، چاپ اول

3- بال، ترنس /  دگر، ریچارد، ایدتولژی های سیاسی و آرمان دموکراتیک، ترجمه احمد صبوری، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382

4- خانیکی، هادی، گفتگوی تمدنها و ارتباطات بین المللی (رساله دکتری)، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده علوم ارتباطات

5- سعدی،" بوستان"، دیباچه

6- صفوی، دکتر کوروش، معنی شناسی کاربردی، تهران: انتشارات همشهری، بهار 1382

7- عضدانلو، حمید، گفتمان و جامعه، تهران: نشر نی، 1380، چاپ اول

8- فرقانی، دکتر محمد مهدی، راه دراز گذار، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1382

9- فرکلاف، نورمن، تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمه فاطمه شایسته پیران و دیگران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1382

10- فصلنامه حضور(مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)

11- Moira Chimbo / Robert.L Roseberry، “The Power of Discourse(An Introduction to Discourse Analysis”، Lawrence Erlbaum Assocites،Mahwah، New Jersey، London، 1998،p 5 / 102 .

12-    Roy’ Cynthia B.  “Interpreting as a Discourse Process”، Oxford US. New York،2000،p 53.

منبع: حضور، ش 88، ص 71.

انتهای پیام /*