احمد خانی

روش شناسی و گرایش های تفسیری امام خمینی

کد : 154945 | تاریخ : 23/03/1396

روش شناسی و گرایش های تفسیری امام خمینی

 

□ احمد خانی

چکیده

امام خمینی از زمره اندیشمندان مسلمانی است که در کنار تسلّط بر علوم منقول و معقول حوزوی گام در وادی سیر و سلوک و تزکیه نفس نهاد و توانست عرفان حماسی منبعث از مکتب خاندان عصمت و طهارت(ع) را در تمام عرصه های فردی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی وارد نماید. یکی از حیطه های مهم مورد توجه امام، در حوزه علوم دینی، تفسیر آیات قرآنی است. ایشان با نگاهی بدیع به معنا و مفهوم تفسیر، نزدیک ترین زبان به آموزه های اهل بیت(ع) را زبان عُرفا می داند و فهم این زبان را لازمه درک بهتر معارف و حقایق قرآن معرفی می نماید.

در مسیر شناخت اصول و چارچوب های فکری امام، در تفسیر قرآن باید گفت: ایشان اولاً استفادات معنوی و بهره مندی از معارف قرآنی را برای همه انسان ها امکان پذیر می داند و محدود کردن فهم معارف قرآنی برای عدّه ای خاص را از حجب غلیظ سلوکی و از موانع طی طریق الی الله می دانند، ثانیاً برداشت های گوناگونی را که توسط فقها، شعرا، علما، فلاسفه، عرفا و... صورت می پذیرد در جایگاه خود صحیح دانسته، بشدت از انحصارگرایی و صحه گذاری مفسران بر مشرب تفسیری خود و تخطئه مشرب های دیگران انتقاد می کند و ثالثاً هرگونه تأویل و برداشت های اشارتی و عرفانی از آیات را خارج از مقوله تفسیر می داند و آن را از لوازم علم کلام معرفی می نماید که مبتنی بر استنباط عقلانی و در حیطه نظر است.در مقاله حاضر سعی شده تا روش و گرایش تفسیری امام خمینی در تفسیر آیات قرآنی و تفاوت نگرش ایشان در مفهوم تفسیر با دیگر مفسران مسلمان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

کلید واژه ها: قرآن، تفسیر، گرایش های تفسیری، روش های تفسیری، عرفان، امام خمینی.

 

مقــدمـه

در بین مسلمانان، قرآن به عنوان مهمترین منبع استخراج تعالیم دینی و نیازهای اعتقادی به شمار می رود و همه فرق اسلامی برای پاسخگویی به سئوالات و رفع مشکلاتشان بدان مراجعه می نمایند. با آنکه قرآن خود را با اوصافی چون تبیان و کتاب مبین معرفی کرده است ولی فهم اسرار، حقایق و مراد جدّی آیات نیاز به تبیین و تفسیری صحیح دارد تا برداشت های غلط ما را از مقصود و مراد اصلی آیات بازندارد، لذا از همان آغاز نزول وحی، شخص رسول مکرم اسلام(ص) به اشارت آیه شریفه “وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ” همراه با دلایل روشن و کتاب ها و بر تو نیز قرآن را نازل کردیم تا آنچه رابرای مردم نازل شده است برایشان بیان کنی و باشد که بیندیشند(نحل:16) عهده دار تعلیم و تفسیر آیات گردید و به خوبی با وقوف کامل بر ظاهر و باطن آیات به تفسیر و تأویل زوایای مختلف قرآن پرداخت. سپس خاندان پاک عصمت(ع) این مسئولیت را به دوش کشیدند و مسیر درست و روشمند بهره مندی از آیات را به پیروان خود آموختند.

اما در طول تاریخ اسلام به موازات گسترش بحث های کلامی و گرایش های فلسفی، حدیثی و صوفیانه، روش های مختلفی در تفسیر آیات بوجود آمد به گونه ای که گروهی با تخطئه عقاید دیگران راه و روش خود را بهترین می دانستند و برداشت های خود را از آیات همان مراد واقعی از نزول آیات می دانستند. در این بین محقّقان و اندیشه مندان شیعه راستین با بهره مندی از آموزه های اهل بیت(ع) تمام تلاش خود را جهت استخراج پاسخ های صحیح به نیازها و پرسش های خود و دیگران بکار بردند تا جامعه را به سمت صحیحی هدایت نموده و از گرداب تفسیر به رأی دور نگه دارند.

در عصر حاضر شخصیت ممتازی چون امام خمینی اگرچه کمتر به عنوان مفسّر قرآنی مطرح است و بیشتر به عنوان رهبری سیاسی- اجتماعی شناخته شده است، اما در بسیاری از آثار برجامانده از ایشان آیات بسیاری از قرآن به گونه ای نغز تفسیر و تأویل شده است. متأسفانه آگاهی و اطلاع بسیاری از مردم کشورمان از آثار بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران در حد چند کتاب محدود از آن عالم ربّانی است، حال آنکه ده ها اثر فقهی، عرفانی، تفسیری و... از ایشان وجود دارد که مرجع خوبی برای پاسخ بسیاری از نیازها و سئوالات به شمار می رود.

حضرت امام خمینی با وقوف کامل از تفسیر اجتهادی جامع، نظریات اشاری و باطنی خود را به گونه ای روشمند در باب آیات قرآن به زیبایی بیان می دارد و به خوبی چگونگی ورود به وادی تفسیر قرآن و بهره مندی از معارف و اشارت های قرآنی را به علاقه مندان می آموزاند. ایشان فهم قرآن را برای همه اقشار و سطوح مخاطبان آن ممکن و میسّر می داند و این گمان که فهم آیات، منحصر به گروهی خاص از افراد یا مفسران است را از قطّاع طریق فهم معارف قرآن می داند.(صحیفه امام، ج20، ص155)

لذا با نگاه ذوقی و اشارتی آیات قرآن را به گونه ای بدیع تفسیر نموده که جذابیّت کار او را دو چندان نموده است. در عین حال ایشان تمام تلاش خود را می نماید تا در تفسیر عرفانی خود و یا تأویل آیات قرآنی هرگز در گرداب تفسیر به رأی نغلطد.

گفتنی است عدم آشنایی با اسلوبی روشمند در بهره مندی از معانی و معارف قرآنی بعضاً باعث تأویلات ناروا از آیات قرآن و اختلافات شدیدی در جامعه می گردد به گونه ای که ممکن است گروهی گروه دیگر را تکفیر نمایند و برداشت خود را از آیات حق بدانند و برداشت های دیگر را ناروا و تفسیر به رأی.

از سوی دیگر گرایش شدید برخی جوانان به عرفان های نوظهور ناشی از عدم دریافت پاسخ صحیح از یک نیاز درونی و خلأ معنوی احساس شده در آنان است. اگر جوانان با تعالیم ناب قرآنی و معارف پر مغز اسلامی آشنا شوند بازار عرفان های کاذب از سکّه خواهد افتاد و چنانچه امام خمینی منشأ همه عرفان ها و کمالات را قرآن می دانند (ر.ک: جلوه های رحمانی، ص24)

 آشنایی با معرفت و معنویت حقیقی قرآن کریم آب گوارایی برای رفع عطش جوانان و حقیقت جویان خواهد بود که متأسفانه به دلیل عدم آشنایی با تعالیم روح بخش قرآن به عرفان های دروغین روی می آورند.

آنچه در این مقاله بیشتر مطمح نظر نگارنده است پرداختن به آراء اخلاقی و تربیتی و نظریات عرفانی در تفسیر آیات قرآن می باشد تا جوانان ضمن آشنایی با افکار تابناک امام خمینی به نیازهای معنوی خود پاسخ صحیحی دهند و همگان نیز با اسلوب روشمند بهره گیری از معارف قرآن آشنا گردند و نیز اختلافات بی موردی که بعضاً بین برخی افراد و گروه ها رخ می نماید به حداقل برسد.

 

تفسیر در لغت و اصطلاح

‎واژه ی تفسیر، دارای معانی لغوی متعددی است که بیشتر آن­ها دارای وجه مشترک اند؛ از جمله: کشف مراد از لفظ مشکل (ابن منظور، لسان العرب؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط؛ زبیدی، تاج العروس (ذیل ماده فسر))؛ آشکار نمودن معنای لفظ و اظهار آن (طریحی، مجمع البحرین (ذیل ماده فسر) و... (ابن فارس، معجم مقاییس اللغه (ذیل ماده فسر)؛ معین، فرهنگ فارسی معین (ذیل تفسیر)؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن (ذیل ماده فسر).

این واژه در قرآن کریم تنها یک بار استفاده شده است؛ آنجا که خداوند در پاسخ به برخی شبهات کافران و مشرکان مکه -که پیامبر اسلام(ص) را سرزنش و نکوهش می کردند و رسالت او را زیر سئوال می بردند- می فرماید: “وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا”؛ کافران برای تو هیچ مثلی نیاوردند مگر آنکه ما برای تو پاسخی حق و مناسب، با بیانی بهتر و زیباتر می آوریم (فرقان:33) که معنای لغوی مدّ نظر بوده و مفهوم آن روشن نمودن وآشکار ساختن است. ارائه تعریفی کامل از معنای اصطلاحی تفسیر که جامع و مانع باشد امر ساده ای نیست چرا که هر تعریفی که از تفسیر ارائه شود، براساس پیش فرض هایی است که مفسّر بدان ها معتقد و ملتزم است. مفسران و قرآن پژوهان هر کدام بر اساس گرایش های تفسیری خود تعاریف متعدد و بعضاً متفاوتی از معنای اصطلاحی تفسیر ارائه نموده اند. علامه طباطبایی می گوید: «التفسیر و هو بیان الآیات القرآنیّه و الکشف عن مقاصدها و مدالیها» (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج1، ص7) تفسیر عبارت است از بیان معنای آیه های قرآن و پرده برداری از اهداف و مقاصد و مدلول آیات. زرکشی تفسیر را علمی که شامل؛  اسباب  نزول، مکّی و مدنی، ناسخ  و منسوخ، عام  و خاص، مطلق  و مقیّد و همچنین  علم  حلال  و حرام  و امر و نهی خداوند و نظایر آنهاست، می داند. (محمد  بن  بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳)  

 

ضرورت و امکان  تفسیر قرآن

با آن که قرآن خود را با اوصافی از قبیل: بیان (ر.ک، آل عمران:138)، تبیان (ر.ک، نحل:89) و کتاب مبین (ر.ک، مائده:15) معرفی نموده است اما به اشارت حدیث شریف «إنّ لِلقرآنِ ظَهراً و بَطناً و لِبطنهِ بَطنٌ إلی سَبعةِ أبطُنٍ أو الی سَبعین بطناً» (تفسیرصافی، ج1، ص59) بهره مندی از اسرار، معارف و علوم این کتاب انسان ساز نیازمند تبیین است. اگرچـه فهم بخشی از این اسرار برای بسیاری از انسان ها میسّر است اما درک بخش ها و لایه ها و بطون دیگر آن بدون تفسیر و توضیح آگاهان به حقایق آن ممکن نیست. سخن امام صادق(ع) در این خصوص راه گشاست که می فرماید: «کتابُ اللهِ علی اربعه اشیاءٍ علی العبارةِ و الاشارهِ و اللطائفِ و الحقایقِ. فالعبارةُ للعوامِ و الاشارةُ للخواصِ و اللطائفُ للاولیاءِ و الحقایقُ للانبیاءِ»؛ کتاب خدای عزوجل بر چهار چیز مشتمل است: برعبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت برای عموم و اشارت برای خاصان و لطایف برای اولیا و حقایق برای پیامبران. (بحارالانوار، ج 75، ص۲۷8، ح113)

امام خمینی نیز با آنکه معتقد است که حقیقت قرآن و معارف آسمانی آن در جایگاهی بس رفیع قرار دارد که تنها مفسران حقیقی؛ یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به طور کامل از زوایا و اسرار و حقایق آن آگاه اند (ر.ک: صحیفه امام، ج18، ص423) و دست بقیه انسان ها از اشـارات، لـطایـف، حقـایق و معـارف الهـیه آن کوتاه است (ر.ک: صحیفه امام،ج17،ص432) ولی در عـین حـال استفاده و بهره معنوی اقشار مختلف مردم از قرآن را ممکن و بلکه لازم می داند و می فرماید:

«یکی دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیّه است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسِّرین نوشته یا فهمیده‏اند کسی را حقّ استفاده از قرآن شریف نیست. و تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده‏اند؛ و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطله قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عاری نموده و آن را بکلّی مهجور نموده‏اند؛ در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.» (آداب الصلوة، ص199)

لذا ایشان برداشت های عرفانی از آیات را از مقوله تفسیر نمی داند، بلکه از باب لوازم کلام می شمارد. و همواره بر تفسیر عرفانی باطنی ضابطه مند اشاره دارد که متکی بر عقل است و منتهی به تفسیر به رأی نمی شود. 

 

ماهیت تفسیر قرآن از منظر امام خمینی

امام خمینی دیدگاه نسبتاً متفاوتی به ماهیت تفسیر دارد و هرگز در صدد ارائه معنای جامع و تعریف اصطلاحی تفسیر نبوده است بلکه نگاه ایشان به غایت و هدف دانش تفسیر بوده است. حضرت امام، بیان علومی چون اسباب نزول، عام  و خاص، مطلق  و مقیّد و شناخت ناسخ و منسوخ را از حوزه تفسیر خارج می داند و ملاک و شاخصه تفسیر بودن قرآن را توجه به غایت و هدف تفسیر می داند و در کتاب شریف آداب الصلوه تفسیر را این گونه بیان می دارد که:

«به طور کلّی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خدای تعـالی کـتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیّت است، باید مفسِّر در هر قصّه از قص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت‏ اهتداء به عالم غیب و حیث راه‏نمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیّت را به متعلّم بفهماند. مفسِّر وقتی «مقصد» از نزول را بما فهماند مفسِّر است، نه «سبب» نزول به آن طور که در [برخی] تفاسیر وارد است.» )همان، ص193-192)

امام خمینی ضمن خرده گیری به گروهی از علمای تفسیر قرآن که تمام همّت خود را صرف مباحث لفظی، تبیین معانی لغات، محسّنات بدیعی، وجوه اعجاز و ... نموده اند این شیوه را در تفسیر قرآن بی ثمر دانسته و در مثل مانند بیماری می داند که به جزئیات نسخه طبیب آگاهی داشته ولی به حقیقت آن که عمل به محتوای آن است توجهی نمی کند و می فرماید:

   «مثل یک طایفه از علماء تفسیر قرآن که استفادت از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات و معانی لغات و تصاریف کلمات و محسّنات لفظیّه و معنویّه و وجوه اعجاز قرآن و معانی عرفیّه و اختلاف افهام ناس در آنها دانند، و از دعوات قرآن و جهات روحیّه و معارف الهیّه آن بکلّی غافلند. اینان نیز به مریضی مانند که رجوع به طبیب نموده نسخه او را گرفته، و معالجه خود را به ضبط نسخه و حفظ آن و کیفیت ترکیبات آن دانند. اینان را مرض خواهد کشت و علم به نسخه و مراجعه به طبیب برای آنها بکلّی بی‏نتیجه است»(همان، ص171)

از سوی دیگر در نظرگاه امام خمینی تفسیر قرآن کریم کار آسانی نیست که از عهده هرکس برآید (ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص93) و این صحیفه الهی برتر از آن است که مفسران بتوانند آن را چنانکه باید تفسیر کنند (همان، ص95) و مفسران طراز اول جهان اسلام اعم از خاصّه و عامّه که در طول تاریخ اسلام تفاسیر فراوانی نوشته اند، تنها پرده ای از معانی قرآن کریم را به نمایش گذاشته اند وشبَهی از این کتاب آسمانی را نشان داده اند. (صحیفه امام، ج17، ص251)

در حقیقت بسیاری از مفسران در تفسیر خود به جنبه های ادبی یا بلاغی یا تاریخی و... پرداخته اند. گویا که تفسیر آنان، یک کتاب ادبی یا بلاغی یا تاریخی است و در واقع به جای پرداختن و توجه تام به هدف اصلی و غایت نزول این کتاب انسان ساز، بیشتر به اهداف فرعـی و بعضاً غیر ضرور توجه نموده اند؛ درحالی که از منظر امام،  مقصد این کتاب آسمانی نه بلاغت و فصاحت است و نه صرف و نحو و نه تاریخ و نه امثال این امور. شیوه مطلوب تفسیر، این نیست که مانند سکاکی و شیخ طوسی در لابلای آیه های قرآن به دنبال کشف و تبیین جنبه های فصاحت و بلاغت و محسّنات لفظی و معنوی بود و یا همانند سیبویه و خلیل بن احمد فراهیدی به تبیین تصاریف کلمات و دستور زبان آن همت گمارد و یا مانند مسعودی وابن خلکان به شرح و بسط وقایع و بیان جزئیات حوادث تاریخی پرداخت.

شایان ذکر است که عالمان از فقیهان و محدثان گرفته تا فیلسوفان و عارفان، گاه از آیات قرآن به فراخور فکر و دانش خود، برداشت های مختلف و حتی گاه متباینی دارند. نکته جالب توجه اینکه امام، با تلاش برای تقریب بین افکار و اعتقارات هر یک از آنها، این برداشت ها را در جای خود درست و قابل قبول می داند و از صحه گذاری مفسران بر مشرب تفسیری خود و تخطئه کردن مشرب های دیگران انتقاد می کند و معتقد است هر یک از عالمان، فقیهان، محدثان، فیلسوفان و عارفان هر یک متناسب با مشرب خود بهره ای از نور قرآن می برند و می فرماید:

«باید دانست که در این کتاب جامع الهی به طوری این معارف، از معرفة الذّات تا معرفه الافعال، مذکور است که هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراک می‏کنند؛ چنانچه آیات شریفه توحید، و خصوصاً توحید افعال، را علماء ظاهر و محدّثین و فقها رضوان الله علیهم طوری بیان و تفسیر می‏کنند که به کلّی مخالف و مباین است با آنچه اهل معرفت و علماء باطن تفسیر می‏کنند؛ و نویسنده هر دو را در محل خود درست می‏داند، زیرا که قرآن شفای دردهای درونی است و هر مریض را به طوری علاج می‏کند.» (آداب الصلوة، ص185)

 

تفاوت «روش تفسیری»  با «گرایش تفسیری»

گاهی مفسران بر اساس علاقه و گرایش کلامی، فقهی، تاریخی یا فلسفی یا... قرآن را تفسیر می کنند؛ یعنی به جنبه کلامی، اعتقادی، احکام یا مسائل تاریخی و یا فلسفی آن می پردازند؛ اینها گرایش های تفسیری است ولی روش تفسیری، شیوه مفسر در نحوه بیان و تفسیر آیه است با هر گرایش و نگرشی که دارد. به دیگر سخن تفاوت موجود در یک تفسیر از آنجا نشأت می گیرد که مفسر از چه دریچه ای به آیه نگاه می کند چرا که ناچار است برای تفسیر آیه به یکی از روش های تفسیری یا چند مورد آنها به صورت توامان بپردازد.

برخی قرآن پژوهان با اشاره به خلط های موجود در این باره و به کارگیری این اصطلاح ها در جای یکدیگر، مدعی اند با دو اصطلاح «روش» و «گرایش» می توان این اصطلاح ها را ضابطه مند کرد و برای هر یک تعریف و مفهومی جداگانه برشمرد. بنابراین می توان تعریف مستقلی از هر یک از دو اصطلاح گرایش تفسیری و روش تفسیری ارائه کرد که در زیر بدان ها پرداخته می شود:

 

        الف) روش تفسیری

روش در تفسیر به معنای رفتار، طریقه، وضع، شکل، طرز، شیوه (المناهج التفسیریه، ص73-74) و... به کار رفته است، و در اصطلاح ادبی، طریق خاصی است که نویسنده یا شاعر، ادراک و احساس خود را بیان می کند.

در مورد علت پیدایش روش های مختلف تفسیری در قرآن باید گفت: در زمان پیامبر(ص) مردم مستقیماً از منبع متصل به وحی الهی استفاده می کردند و هر مشکلی را از ایشان سئوال می کردند و تفسیر از این قاعده مستثنی نبود و لذا بسیاری از روایات اسلامی، تفسیر آیات قرآن است که از پیامبر(ص) سئوال شده و ایشان مطلب آیه را توضیح داده اند.

در زمان ائمه(ع) تا حدودی وضع بر همین منوال بود، خصوصاً برای شیعه که قول آنها را حجت می دانند و در مورد تفسیر آیات هم از ایشان سئوال می شد.اما در زمان های بعد در قرون اولیه اسلام کم کم بحث های کلامی زیاد شد و این به علت فتح کشورهای جدید و برخورد مسلمانان با فرقه های مختلف بود. در زمان خلفاء فلسفه یونانی به عربی منتقل شد ولذا در عهد عباسیان بحث های عقلی و فلسفی رشد کرد و در همین زمان هم تصوف ظاهر شد و بعضی مردم به ریاضت و مجاهده نفس و... روی آوردند و در این میان گروه سومی از مردم اهل حدیث شدند که بر تعبد محض به ظواهر دینی پایبند بودند و به دلیل همین اختلاف آراء و عقاید، اختلاف روش های تفسیری بوجود آمد.

 

        ب)گرایش  تفسیری

مفسر قرآن در گرایش تفسیری، با قطع نظر از روشی که برمی گزیند، همه تلاش و اهتمام خود را به کار می بندد تا رویکرد، اهداف و اغراضی که از تفسیر قرآن دنبال می کند، محقَّق شود.(روش ها و گرایش های تفسیری، ص10، 27، 215) به عبارت دیگر، مفسر در گرایش تفسیری مصمم است تا ویژگی های فکری خود را در تفسیر قرآن اِعمال کند.

به نظر می رسد گرایش تفسیری مرتبه ای پس از روش تفسیری است؛ یعنی بعد از آنکه مفسر راه و روش تفسیری را برگزید و با کمک آن به سراغ قرآن رفت، نوبت به گرایش تفسیری می رسد. در گرایش تفسیری، مفسر به دنبال آن است که چه چیزی را می خواهد از قرآن بیرون بکشد و هدفش از تفسیر قرآن چیست. اگر هدفش از تفسیر قرآن تحصیل مسائل اخلاقی باشد، گرایش او گرایش اخلاقی خواهد بود؛ اگر هدفش مسائل اعتقادی و کلامی باشد، گرایشش کلامی خواهد بود؛ اگر فلسفه است فلسفی و همین طور مسائل سیاسی، اجتماعی، تربیتی، عرفانی و... .

البته تقدم روش بر گرایش امری حتمی، ضروری و ذاتی نیست، بلکه ممکن است مفسر ابتدا گرایش خود را در تفسیر انتخاب و آنگاه با اتکا بر این گرایش، روش را برگزیند. بنابراین، تقدم یا تأخر رتبه هر یک از گرایش و روش امری اختیاری و نسبی است.

 

تفسیر اشاری چیست

«اشاره» در اصطلاح، به معنای چیزی است که از کلام استفاده می شود، بدون این که کلام برای آن وضع شده باشد. تفسیر اشاری به اشارات مخفی گفته می شود که در آیات قرآن کریم موجود است و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است، یعنی از طریق دلالت اشاره و با توجه به باطن قرآن مطلبی از آیه برداشت و نکته ای روشن شود که در ظاهر الفاظ آیه بدان تصریح نشده است. به عبارت دیگر، اشارات آیه لوازم کلام هستند که از نوع دلالت التزامی به شمار می آیند.

تفسیر عرفانی که از آن به تفسیر «باطنی»، «رمزی» یا «اشاری» نیز یاد می‏شود، عهده‏دار بیان باطن آیات قرآن و بیان معانی رمزی و اشاری آنهاست. این نحوه از تفسیر مبتنی بر آموخته‏های ذوقی و عرفانی و نیز مبانی سیر و سلوک است و از طریق کشف و شهود به دست می‏آید؛ لذا تفاسیر عرفانی، در نگاه نخست بسیار دور از ذهن به نظر می‏رسد.

مطالعه در آثار تفسیری حضرت امام،، نشان می‏دهد که ایشان در تفسیر آیات، ضمن اهمیت به تدبّر در الفاظ و ظاهر آیات، عنایت ویژه‏ای به فهم قلبی و عرفانی آیات قرآن داشته‏اند. ایشان همواره با دیدی عرفانی به تأمّل و تدبّر در آیات و تفسیر آنها پرداخته‏است؛ لذا ایشان تفسیر خود را از آیات رمز، اشاره، کلمه عرفانی، وجه عرفانی، ذوق عرفانی، لطایف عرفانی و مانند آنها خوانده است.

ایشان معتقدند که قرآن در برگیرنده مهم‏ترین نکات اشارتی و عرفانی است و نمی‏توان کتابی را بهتر از قرآن در عرفان یافت. فلاسفه و عرفای بزرگ هرچه دارند، از قرآن اخذ کرده‏اند و برترین نکات عرفانی که امروزه بین عرفا رایج است، از قرآن مُتّخذ است؛ حتی نکاتی که نزد فلاسفه بزرگ یونان سابقه نداشته و ارسطو و دیگر فلاسفه و عرفا از آن بی‏خبر و از درک و فهم آنها عاجز بوده‏اند، همه از قرآن است. فلاسفه و عرفای اسلامی نیز که در مهد قرآن بزرگ شده‏اند، هرچه دارند، از قرآن دریافته‏اند و نکات عرفانی آن‏گونه که در قرآن است، در هیچ مکتوبی نیست. (ر.ک: جلوه های رحمانی، ص24)

 

روش شناسی تفسیر امام خمینی

چنانچه بیان شد روش تفسیری، شیوه ای است که مفسر در سراسر قرآن آن را به عنوان مبنای خود به کار می گیرد و مسلماً اختلاف در آن، موجب اختلاف در کل تفسیر می شود و براساس همین مناسبت است که بعضی از مفسرین برداشت های خود را به عنوان تفسیر قلمداد کرده و روش های دیگر را ناکافی می شمارند یا آن ها را تخطئه می نمایند.

منابع و مستندات در نظر مفسران متفاوت است؛ برخی روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را تنها منبع معتبر در تفیسر آیات قرآن می دانند؛ گروهی نیز علاوه بر روایات، به نقش قرآن در تفسیر تأکید دارند و برخی نیز برای عقل در فهم کلام الهی نقش به سزایی قائل اند.

امام خمینی در شیوه تفسیری خود سه عنصر و منبع مهم را در تفسیر قرآن دخیل می داند که عبارتند از:

 1. عنصر تدبّر عقلی و اجتهادی، 2. عنصر نقل و روایت، 3. عنصر شهود عرفانی.

       1 . عنصر تدبّر عقلی و اجتهادی

از دیدگاه امام خمینی اخذ معنای ظاهری کلام به عنوان مقصود و مراد جدّی گوینده مبتنی بر بنای عُقلاست. ایشان بر این باورند که تفسیر به رأی مربوط به آیات الاحکام است؛ (چهل حدیث، ص499-500) زیرا دست عقل و رأی به شناخت آن ها نمی رسد و می باید احکام شرع را تعبداً و از طریق اهل بیت(ع) پذیرفت؛ اما آیات مربوط به معارف و علوم عقلی و اعتقادات را حق طلق عقل می داند و بر این نکته پای می فشارد که اگر ظاهر برخلاف براهین و اعتبارات عقلی باشد، باید آن را از معنای ظاهری اش مصروف نمود:

«اگر ظاهری بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلًا، در کریمه شریفه “وَ جاءَ رَبُّکَ” و آمد پروردگارت... (فجر:22) و “الرَّحمنُ عَلَی العَرْشِ اسْتَوی” خدای رحمان بر عرش استیلا یافت (طه:5) که فهم عرفی مخالف با برهان است، ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان[عقلی] تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.» (آداب الصلوة، ص200)

چنانچه ملاحظه گردید، از بیان حضرت امام، چنین برمی آید که حجّیت ظواهر قرآن مشروط بر این است که:

 اولا،ً در مقابل این ظواهر دلیل عقلی قطعی وجود نداشته باشد؛ بنابراین اگر برخلاف ظهور آیه ای از قرآن دلیل عقلی جزمی باشد، آن ظهور حجیّت ندارد چنان که در آیه “وَ جاءَ رَبُّکَ...” آیه، ظهور در آمدن خدا به طور عینی و شخصی دارد، اما دلیل عقلی مسلم، چنین چیزی را در مورد خداوند باطل و بی اساس می داند؛ لذا ظاهر آیه حجّت نیست. همچنین در مورد آیه: “الرَّحمنُ عَلَی العَرْشِ اسْتَوی” آیه، ظهور در استقرار و جلوس خداوند در مکان دارد و حال آن که چنین معنایی در مورد خداوند عقلاً محال است.

ثانیاً، برخلاف ظهور آیات قرآنی، دلیل نقلی و روایی معتبر وجود نداشته باشد؛ اما اگر دلیل روایی معتبر داشته باشیم، ظهور اول آیه را منصرف و آن را از حجیت ساقط می­کند؛ مانند ظهور آیه “أحَلَّ الله الْبَیْعَ”؛ خداوند همه انواع داد و ستد را حلال کرده است (بقره:275) در حلیّت هر نوع داد و ستدی؛ ولی حدیث نبوی «نهی النبی(ص) عن بیع الغرور»؛ رسول خدا(ص) از داد و ستدهای زیانبار نهی کرده است (وسائل الشیعه، ج17، ص448، ح22965) که بر خلاف ظهور آیه دلالت دارد؛ از این رو اطلاق آیه را تقیید می­کند.

 

      2. عنصر نقل و روایت

در شیوه تفسیری حضرت امام خمینی، اهل بیت پیامبر(ع) و روایات آنان نقش بسزایی دارند. ایشان اهل بیت(ع) را به عنوان مفسران حقیقی قرآن کریم شناخته و تصریح کرده­اند که اینان تمامی اسرار آیات، ظواهر و بواطن آن را درک می­کنند؛ آیاتی است که جز رسول اکرم(ص) آن را درک نمی­کند و کسانی که علوم آن­ها را درک می­کنند، و فقط می­توانیم از طریق آنان ادراک کنیم (صحیفه امام، ج17،ص 43)

از سوی دیگر، ایشان در برابر اخباریان که حجیّت ظواهر قرآن را با تمسّک به برخی از روایات، انکار کرده­اند، موضعی بسیار تند و قاطع گرفته و این دسته از اخبار را برای اثبات دیدگاه آن­ها نادرست خوانده و برخی را ساختگی و برخی دیگر را نیز قابل تأویل دانسته­اند. (ر.ک: تهذیب الاصول، ج2، ص165؛ انوارالهدایة، ج1، ص247-243)

حضرت امام، از جمله معیارهای ارزیابی و سنجش صحت و سقم روایات را انطباق یا عدم انطباق محتوای آن­ها با قرآن کریم دانسته و با این مقیاس، روایات معارض و مباین با ظواهر و نصوص قرآن را مردود شمرده­اند و در مورد نحوه تعامل با روایات مربوط به معارف و عقاید، براین باورند که این­گونه روایات بر اساس فهم عرفی نیست و برای همگان وارد نشده است:

«عارف به اسلوب کلمات ائمه(ع)، می‏داند که اخبار در باب معارف و عقاید با فهم عرفی عامیانه درست نیاید، بلکه ادقّ معانی فلسفیه و غایت معارف اهل معرفت را در آنها گنجانیده‏اند. و اگر کسی رجوع کند به اصول کافی و توحید شیخ صدوق، علیه الرحمه، تصدیق می‏کند این مطلب را.» (شرح چهل حدیث، ص626)

 

       3. عنصر شهود عرفانی

تفسیر عرفانی و باطنی گرایشی از تفسیر قرآن است که بر اساس تعالیم عرفانی و ذوقی و مبانی سیر وسلوک ویژه­ای که از طریق کشف و شهود باطنی به دست می­آید، به بیان بطون آیات می­پردازد. شهود حالتی روحی و احساسی درونی و احساس شخصی است که با اذکار، افعال یا تفکر در امر خاصی در انسان پدید می­آید و در مصادیق صحیح آن واقعیت­هایی بر شخص مکشوف می­شود. (مبانی و روش­های تفسیر قرآن، ص327)

ابن عربی(م638ق) را نماینده این شیوه یا گرایش تفسیری شناخته اند. از نگاهی دیگر، تفسیر عرفانی از مقوله تأویل است و تأویل را نباید با تفسیر ظاهر الفاظ مقایسه کرد. عارف در تأویل، با ابزار کشف و شهود، تفسیری از حقایق عالم و نگرشی به جهان معنا دارد و میان جهان خارج و نفس خود دست به نوعی مقایسه می­زند و در حقیـقت به تفسیر انفسی می­پردازد. (ر.ک: تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج1، ص582-547)

براساس جهان بینی عارفان، اراده مطلق خداوند بر تمامی پدیده­ها حاکم است. از دید آنان، همه پدیده­ها - همانطور که در قرآن کریم آمده است- آیه های الهی می­باشند؛ از خاک تا افلاک، از تن­­ها تا جان­ها، از رنگ­ها تا سایه­ها، مرگ و زندگانی و هر بود و نبودی، نشانی از وی و رنگ و مهری از او دارد. امام خمینی بر این باورند که عارفان در بیانات خود دارای زبان و اصطلاح ویژه­ای هستند و انکار سخن آنان، گاه به خاطر عدم توجه به این زبان است. ایشان در این باره چنین آورده­اند:

«یک دسته هم از اهل عرفان هستند و این­ها در تعبیراتشان با اختلافی که هست، تعبیرات مختلفه‏ای دارند، مثل همین ظاهر و مظهر و تجلی [و] امثال ذلک... » (تفسیر سوره حمد، ص175) «گمان نکنید هر کس یک مطلب عرفانی گفت، یک حرف عرفانی زد، او کافر است. ببینید که چه می‏گوید. اول آدم بفهمد مطلبی که این آدم می‏گوید چیست؛ بعد از اینکه فهمید چیست، آن وقت گمان ندارم که [انکار کند او را.] این همان قضیه انگور و عنب و اوزوم است‏.»(همان، ص184)

به اعتقاد ایشان، قرآن و روایات به ویژه ادعیه مأثور ائمه(ع) سرشار از تعابیر عرفانی و مضامین والای معنوی و عباراتی است که تنها با مبانی عرفانی قابل تفسیر می­باشد.حضرت امام، در تبیین آیه شریفه “هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ”؛ اول و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیز داناست (حدید:3) می­فرمایند:

«عارف به معارف حقّه ارباب معرفت و یقین و سالک طریق اصحاب قلوب و سالکین می‏داند که منتهای سلوک سالکان و غایت آمال عارفان فهم همین یک آیه شریفه محکمه است. و به جان دوست قسم که تعبیری برای حقیقت توحید ذاتی و اسمائی بهتر از این تعبیر نیست و سزاوار آن است که جمیع اصحاب معارف برای این عرفان تام محمدی، صلّی الله علیه و آله، و کشف جامع احمدی و آیه محکمه الهی سجده کنند و در خاک افتند. و به حقیقت عرفان و عشق قسم که عارف مجذوب و عاشق جمال محبوب از شنیدن این آیه شریفه اهتزازی ملکوتی و انبساطی الهی برای او دست دهد که لباس بیان به قامت آن کوتاه و هیچ موجودی تحمّل آن ندارد. فسبحان الله ما أعظم شأنه و أجلّ سلطانه و أکرم قدره و أمنع عزّه و أعزّ جنابه.آنها که به کلمات عرفای شامخ و علمای بالله و اولیای رحمان خرده‏گیری می‏کنند خوب است ببینند کدام عارف ربّانی یا سالک مجذوبی بیشتر از آنچه این آیه شریفه تامّه و نامه قدس الهی متضمن است بیانی کرده یا تازه‏ای به بازار معارف آورده؟ اینک این کریمه الهیه و آن کتب مشحونه از عرفان عرفا.» ( شرح چهل حدیث، ص657)

 

رویکردها و گرایش­های تفسیری امام خمینی

امام خمینی در بیان آراء و نظریات تفسیری خود گرایش­ها و رویکردهای نسبتاً جامعی داشته­اند و با بهره مندی از آیات قرآن، معارف برخاسته از آموزه­های معصومین(ع) و متون اسلامی و نیز با ذوق سرشار معنوی خویش بنا به موقعیت­های خاص به تفسیر سوره یا آیاتی از قرآن کریم پرداخته است که این مهم در رویکردهای ایشان به خوبی نمایان است:

 

       1. رویکرد عرفانی

مهمترین گرایش و رویکرد تفسیری حضرت امام، رویکرد عرفانی ایشان است که بیشتر در مواردی که یک سوره کامل قرآن را تفسیر کرده­اند مشهود است، از جمله سوره «حمد» که سرشار از نکته­های عرفانی، اخلاقی و تربیتی است. همچنین در تفسیر سوره­های مبارکه «توحید» و «قدر» در آثاری همچون «سرّالصلوه» و «آداب الصلاه» که بر اساس مبانی عرفانی و اخلاقی تألیف شده است.

ایشان برترین رسالت رسولان الهی را رساندن انسان­ها به معنویت می­دانند و تلاش­های تمام انبیاء را در این جهت قلمداد می­کنند که انسان را از مرحله حیوانی رها سازند و به اوج قله انسانیّت برسانند. (ر.ک: صحیفه امام، ج17، ص527-528 و ج19،ص51)

وی در بیانات خود بر این مطلب تأکید و تصریح دارند که دعوت به معنویت قرآن کریم، بدین منظور است که به جامعه بشری به جایگاهی برسد که بتواند بار سنگین مسئولیت اقامه عدل و تشکیل حکومت الهی را به دوش کشد.

به عنوان مثال حضرت امام، ازقول امام صادق(ع) به نقل از امیرمومنان(ع)آورده­اند که: «اِعرفواالله بِالله، و الرّسولَ بِالرّسالة، و أولی الأمر بالأمرِ بالمعروف و العدل و الإحسان.»؛ بشناسید خدا را به خدا؛ و رسول را به رسالت؛ و صاحب امر را به امر به معروف و عدالت و نیکی (شرح چهل حدیث، ص621؛ الکافی، ج1، ص85) سپس ایشان آراء و اقوال بسیاری از بزرگان، همچون کلینی، صدوق و صدرالمتالهین و فیض کاشانی را مطرح نموده، یک احتمال را نیز خودشان در تبیین روایت یادآور شده، در ادامه افزوده­اند:

«اوّل شرط تحقّق سیر إلی الله، خروج از بیت مظلم نفس و خودی و خود خواهی است، چنانچه در سفر حسّی عینی تا انسان به منزل و جایگاه خویش است، هر چه گمان مسافرت کند بگوید من مسافرم، مسافرت تحقق پیدا نکند. مسافرت شرعی [تحقق پیدا نکند] مگر به خروج از منزل و اختفای آثار بلد، همین طور این سفر عرفانی إلی الله و مهاجرت شهودی تحقق پیدا نکند مگر به خروج از بیت مظلم نفس و اختفای آثار آن. تا جدران تعینات و دعوت اذان کثرت در کار است، انسان مسافر نیست، گمان مسافرت است و دعوی سیر و سلوک است. قال تعالی: “وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی الله وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله”؛ هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او نزد خداست...» (نساء:100) پس از آنکه سالک إلی الله به قدم ریاضت و تقوای کامل از بیت خارج شده و علاقه و تعیّناتی همراه برنداشت و سفر إلی الله محقق شد، اوّل تجلی که حق تعالی بر قلب مقدسش کند تجلی به الوهیت و مقام ظهور اسماء و صفات است. و این تجلی نیز به یک ترتیب منظمی است از اسماء محاطه تا به اسماء محیطه رسد، حسب قوّت و ضعف سیر و قلب سایر، به تفصیلی که در این مختصر نگنجد، تا آنکه منتهی شود به رفض کل تعیّنات عالم وجود، چه از خود و چه از غیر، که در منازل و مراحل بعد آن نیز از خود است. و پس از رفض مطلق، تجلی به الوهیّت و مقام الله، که مقام احدیت جمع اسماء ظهوری است، واقع شود.» (شرح چهل حدیث، ص625-626. و نیز ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص121-122)

حضرت امام، در تفسیر سوره حمد نیز پس از بیان آیه فوق می­فرماید:

 «یک احتمال این است که این هجرت، هجرت از خود به خدا باشد. «بیت» نفس خود انسان باشد، طایفه‏ای هستند که خارج شدند، هجرت کردند از «بیت» شان، از این بیت ظلمانی، از این نفسانیت: “مُهَاجِرًا إِلَی الله وَ رَسُولِهِ”؛ تا رسیدند به آنجایی که “أدْرَکَهُ الْمَوْتُ”؛ به مرتبه‏ای رسیدند که دیگر از خود چیزی نیستند، «موت مطلق»، و اجرشان هم عَلَی الله است‏.» (تفسیر سوره حمد، ص118)

چنانکه ملاحظه گردید حضرت امام، با توجه به مبانی نظری خود در تفسیر عرفانی، از جمله وضع الفاظ برای معانی عامه و مطلقه، در معانی الفاظ «بیت»، «هجرت» و «موت» قائل به نوعی توسعه معنایی و مفهومی شده­اند بدین معنا که بیت را از خانه طبیعی نفس انسان، هجرت را از هجرت ظاهری به هجرت باطنی سیر و سلوک معنوی و روحانی و همچنین موت مادی را به موت معنوی تعمیم و تسرّی داده­اند.

     

       2. رویکرد سیاسی- اجتماعی

رویکرد سیاسی و اقتصادی در تفسیر امام خمینی، بازگشت به مقاصد و مطالب عالیه قرآن کریم دارد که ایشان همواره بر آن تاکید ورزیده­اند. طرح مباحثی از قبیل حکومت، سیاست، اقامه عدل، جنگ و صلح، آزادی، حقوق اساسی، احکام جزایی و کیفری، دفاع از حریم نظام حکومتی و سیاسی جامعه، مبارزه با سلطه بیگانگان و... از جمله موضوعاتی است که مفسران اجتماعی و سیاسی، به تناسب آیات قرآن به آن توجه ویژه دارند. حضرت امام،قرآن را سراسر، دعوت به اقامه عدل می­داند و احکام فرعی و عبادی آن را هم دربردارنده جهات سیاسی و اجتماعی می­شمارد. ایشان قرآن را کتاب حماسه، کتاب جنگ بر ضد مستکبران و سلطه گران و کتابی که برای اقامه حکومت عدل آمده می داند و معتقد است که قرآن کریم، اقامه حکومت عدل را از بزرگترین واجبات و بالاترین عبادت­ها معرفی کرده است. (ر.ک: قرآن کتاب هدایت، ص55-59، و 183-190، و نیز صحیفه امام، ج 17، ص 528.)

ایشان در بیانی دیگر اظهار داشته­اند که «نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیش تر است.» (ولایت فقیه، ص11)

امام، در ذیل آیه “إِنَّ الله یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...”؛ خداوند به شما فرمان می‏دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‏کنید، به عدالت داوری کنید» (نساء:58) می­فرماید:

 

«خداوند امر فرموده که امانات را به اهلش رد کنید. عده­ای بر این عقیده اند که منظور از امانت، مطلق امانت خَلقی(یعنی مال مردم) و خالقی (یعنی احکام شرعیه) می­باشد و مقصود از رد امانت الهی این است که احکام اسلام را آن طور که هست اجرا کنند. گروه دیگری معتقدند که مراد از امانت، امامت است. در روایت هم آمده که مقصود از این آیه، ما (یعنی ائمه علیهم السلام) هستیم که خداوند تعالی به ولات امر رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) امر کرده ولایت و امامت را به اهلش رد کنند؛ یعنی رسول اکرم(ص)، ولایت را به امیرالمؤمنین(ع) و آن حضرت هم به ولیّ بعد از خود واگذار کند و همین طور ادامه یابد... وقتی بنا شد تمام امور دینی عبارت از امانت الهی باشد و باید این امانت به اهلش رد شود، یکی از آن ها هم حکومت است و به موجب آیه شریفه­، باید هر امری از امور حکومت بر موازین عدالت [باشد، چون “وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ” است] یعنی بر مبنای قانون اسلام و حکم شرع باشد.» (ولایت فقیه، ص 83-84)

شایان توجه است که امام خمینی، در مواردی که به تفسیر سیاسی و اجتماعی می پردازد، در همان حال، به گونه­ای عمل کرده که مبانی عرفانی و اعتقادی­اش، همچنان به عنوان زیربنای اندیشه تفسیری پابرجا بماند؛ بدین معنا که از سویی به طرح معارف الهی و سیر و سلوک معنوی می پردازد و از سویی دیگر، اندیشه سیاسی و اجتماعی خود را عرضه می کند. ( ر.ک: تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج1، ص 281-282)

 

      3. رویکرد اخلاقی و تربیتی

گرایش امام، به مباحث اخلاقی و تربیتی، اغلب تابع شرایط و موقعیت­های زمانی و مکانی است. در آغاز حرکت و بلکه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تاکید ایشان روی خودسازی، تقویت بنیه­های اعتقادی­، تزکیه نفوس انسانی و زمینه­سازی برای تشکیل جامعه صالحی دینی بوده است و پس از دستیابی به قدرت سیاسی و حکومتی، توجه بیشتر ایشان معطوف به مسائل اجتماعی و سیاسی الهام گرفته از قرآن کریم شده است. ایشان در برخی از گفته­های خود بر این بعد از نقش هدایتی و تربیتی قرآن کریم تاکید ورزیده و اساساً رسالت مهم پیامبران الهی را در همین جهت دانسته­اند:

«قرآن کتاب آدم­سازی است. پیغمبرها آمدند آدم­ها را درست کنند؛ کاری دیگر جز این ندارند در طول زندگی‏شان، پیغمبرهای بزرگ و ائمه اطهار- علیهم السلام- دنبال این بودند که تربیت کنند مردم را. خدای تبارک و تعالی انبیا را فرستاده برای تهذیب مردم؛ برای اصلاح مردم. اگر چنانچه اصلاح بشود یک فردی که در رأس جامعه است، یک ملّایی که در یک جامعه‏ای هست، اگر این ملّا یک ملّای صحیح باشد، جامعه صحیح می‏شود؛ از باب اینکه همه توجه به او دارند.» (صحیفه امام، ج7، ص285)

از نمونه­های بارز این رویکرد می­توان در تفسیر و تبیین حضرت امام، در ذیل آیه شریفه: “هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ ؛و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‏خواند و آنها را  تزکیه می‏کند و به آنان کتاب قرآن و حکمت می‏آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند) (جمعه:2) ملاحظه کرد:

«مسأله تربیت بالاتر از تعلیم است... مسأله تزکیه و مسئله تزکیه نفس اهمیتش بیشتر از مسأله تعلیم کتاب و حکمت است، مقدمه از برای این است که کتاب و حکمت در نفس انسان واقع بشود.» (صحیفه امام، ج13، ص505)

«(تزکیه) را مقدم ذکر فرموده است از علم، از «حکمت». آیات شریفه قرآن در هر ذرّه ذرّه از آن نکات هست. این طور نیست که بی‏جهت مثل یک نویسنده باشد، که مقدم و مؤخر بودن ممکن است که در نظر نباشد...» (همان، ج8، ص254) یا « علم، انسان را به جهنم می‏فرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم می‏فرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم می‏رساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم می‏فرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می‏فرستد. با علم درست نمی‏شود. تزکیه می‏خواهد- یُزَکّیهِمْ- تزکیه مقدم است بر همه چیز.» (همان، ج19، ص134)

 

       4. گرایش کلامی

منظور گرایش کلامی در تفسیر آن است که مفسر بر اساس عقاید دینی با تخص علمی خود، به دفاع از اندیشه­ها، اعتقادات و باورهای خاص دینی و مذهبی بپردازد و درصدد نقد یا پاسخ گویی به شبهات مخالفان برآید.

امام خمینی برداشت های عرفانی از آیات را نه از مقوله تفسیر، بلکه از باب لوازم کلام می شمارد؛ بنابراین، ایشان به تفسیر عرفانی باطنی ضابطه مند اشاره دارد که متکی بر عقل است و منتهی به تفسیر به رأی نمی شود.

همچنین حضرت امام، در برخی از آثار خود، مانند کشف اسرار، برخی شبهات و اشکالات اعتقادی مخالفان را بر پایه آیات قرآنی پاسخ گفته­اند، از جمله در نقد این عقیده که از پیامبران ارث مادی نمی­توان برد؛ به همین دلیل فدک از آن حضرت زهرا(س) نیست، به آیه61 سوره نحل: “وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوودَ” تمسّک می­کنند و می فرمایند: «هم­چنان که سلیمان از داود، ملک به ارث برد، حضرت زهرا(س) می­تواند از پیامبر ارث برد.»

 

       5. گرایش فقهی

امام خمینی در کتاب­های فقهی و اصولی خود به شکل گسترده­ای از آیات قرآنی در استنباط احکام شرعی بهره گرفته است و بارها در مباحث فقهی و اصولی به بیش از صد آیه بارها استناد شده است. (همان، ص310-309.)

ایشان در تفسیر آیات اعتقادی، بیشتر به جنبه کلی پیام آیه توجه دارد، اما در آیات الاحکام، اهتمام ایشان به ظاهر آیه، تبیین عبارت­ها، سیاق، ارتباط آیه با آیات دیگر و تعیین سبب نزول است. (همان، ص311)

نکته جالب توجه در تفسیرهای فقهی امام خمینی، تاثیر اندیشه­های عرفانی در شیوه استنباط احکام است.  (همان، ص312) به عنوان نمونه در بحث اکتساب در واجبات، در آغاز، این نکته را یادآور می­شود که اخلاص تامّ در عبادات واجب نیست و استدلال می­کند که اگر اخلاص تامّ در عبادات شرط باشد، باید تکلیف عوام مردم ساقط شود؛ زیرا عموم مردم چنین انگیزه­هایی با آن درجه عالی ندارند؛ عامه مردم حداکثر قصد عبادتشان، ترس از عذاب یا امید به پاداش و ثواب اخروی است. آنگاه اشاره می­کند که آنچه در آیات و روایات آمده، مربوط به تاثیر اعمال خوب در نشئه آخرت است:

 “فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ “؛ پس هر کس به اندازه ذره­ای نیکی کند، آن را می­بیند (زلزال:7) یعنی نفس عمل خیر است، هر چند با انگیزه ثواب یا ترس از عقاب باشد. ایشان شاهد بر این تفسیر را روایتی از امیر مومنان(ع) می­داند که فرموده است:

«این آیه، محکم­ترین آیه­ای است که در کتاب خدا آمده است.» (مجمع البیان، ج9-10، ص800)

حضرت امام، در ادامه می­نویسد:

اگر این آیه و روایت را مبنا قرار دهیم، دیگر نیاز به تأویل آیه نیست که تجسّم اعمال با انصراف از ظاهر، معنا شود، بلکه خود آیه دلالت دارد که نفس عمل خیر، مورد رؤیت است. شاهد بر این معنا کلام دیگری از خداوند است که می­فرماید: “یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ”؛ آن روز مردمان از گورها گروه گروه بازگردند تا کردارشان را به آنان بنمایند (زلزال:7) پس نتیجه می­گیریم که نفس اعمال آن­ها که که متجسّد می­شوند قابل رؤیت است و مردم از همان اعمال لذّت می­برند. و در عبادات، تنها خلوص در عمل کافی است و مبتدی و انگیزه­های عملی ملاک قضاوت نیست.» (مکاسب محرمه، ج2، ص277-278)

مفهوم شناسی تأویل

از آنجا که تأویل، شالوده اصلی تفسیر عرفانی را تشکیل می­دهد، شناخت مفهوم تأویل ضروری می­نماید، همچنین آگاهی از دیدگاه­های گوناگون، در این باره به شناسایی مبانی تأویل عرفانی از دیدگاه امام خمینی و نیز مقایسه آن با هرمنوتیک و تفسیر به رأی مذموم و تطبیق­های ناروا کمک می­کند. تأویل از ماده «أول» به معنای فرجام، مقصود از کلام و بازگشت به اصل است. همچنین برگرداندن معنایی از ظاهر، به چیزی را که لفظ تحمّل آن را داشته باشد، لکن از ظاهر لفظ برنیاید، تأویل نامیده شده است. (مکاسب محرمه، ج2، ص277-278)

واژه تأویل هفده بار در قرآن کریم به کار رفته است. در دوره­های پیشین این واژه با و­اژه تفسیر به یک معنا به کار برده می­شد؛ (ر.ک: التفسیر و المفسرون، ج1، ص1799) ولی چه بسا تکرار بیش­تر این واژه در قرآن ، نشان­دهنده کاربرد زیادتر آن در زبان و فرهنگ عربی است. به تدریج این دو اصطلاح از یکدیگر متمایز شد و معنایی متفاوت پیدا کرد. به عنوان نمونه راغب اصفهانی(م502ق) در این زمینه می­گوید:

«تفسیر اعم از تأویل است و بیش­ترین کاربرد آن درالفاظ ومفردات است؛ اما تأویل بیش­ترین کاربردش در معانی و جمله­ها است.» (المفردات، مادّه فسّر ) وی در جای دیگر استعمال تأویل را بیش­تر در کتاب­های الهی و تفسیر را اعم از آن شمرده است.(ر.ک: مقدمه جامع التفاسیر، ص47)

استاد محمد هادی معرفت، تأویل را مفهوم عامی دانسته­اند که از آیه برداشت می­شود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است؛ چنانکه در برخی روایات از آن به بطن آیات تعبیر شده است. فضیل بن یسار درباره حدیث معروف «انَّ لِلقرآن ظهراً و بطناً» (تفسیرصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج1، ص 59) که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، از امام صادق(ع) سوال کرد. حضرت در پاسخ فرمود:

«ظهرُه تنزیلُه، و بطنُه تأویلهُ، منه ما قد مضی و منه ما لم یکن یجری کما تجری الشمس و القمر... .» (ر.ک: تأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، ص32)

ظهر، همان مورد نزول آیه است؛ بطن، تأویل آن، که موارد قابل انطباق را شامل می­شود. برخی در گذشته رخ داده و برخی هنوز نیامده است و قرآن پیوسته جاری (و قابل بهره­گیری) و مانند آفتاب و ماه در جریان است.

 

 

جایگاه تأویل در تفسیر امام خمینی

امام خمینی در مقام مرز میان تفسیر به رأی مذموم و تدبّر در قرآن ، مسائلی را که از لوازم کلام به دست می آید، در قلمرو تفسیر نمی­دانند و چنین تصریح می­کنند:

«عده­ای تفکر و تدبر کردن در آیات شریفه را با تفسر به رأی اشتباه گرفته­اند و به این وسیله قرآن را مهجور نموده­اند... استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد... این­ها ربطی به تفسیر به رأی ندارد تا تفسیر به رأی باشد.» (ر.ک: آداب الصلوة، ص199-200)

حضرت امام، راه استفاده از قرآن را کشف در بهره­برداری از دستورهای عرفانی و اخلاقی می داند؛ از این رو مفسر واقعی قرآن را کسی می­داند که به این جهت توجه و اهتمام ورزد و دارای ذوق عرفانی باشد. وی در این باره می­فرماید:

«کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانی اخلاقی و مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسِّری که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمیّت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده‏ و این یک خطائی است که قرن­ها است این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده‏.» (آداب الصلوة، ص193)

فلذا در قرآن مسائلی عرفانی هست که هر کس نمی­تواند ادراک کند و برای درک آن، ذوق عرفانی لازم است و این ذوق عرفانی در شخص، کمالی را ایجاد می­کند که آن معارف و یافته ها را وجدان می­کند.

نقد یک سونگری اهل عرفان و خرده­گیری امام، بر اهل ظاهر در باب تأویل

دین مبین اسلام در کنار اهمیت به بُعد روحانی و معنوی انسان­ها، کوشیده است به اشارت آیه شریفه “وَ لَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا”؛ و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن (قصص:77) هرگز توجه به عالم آخرت انسان را از بهره مندی از نعمت­های مباح و حلال دنیوی باز ندارد.

امام خمینی در چندین موضع به نقد تأویل­­های یک­سویه اهل عرفان پرداخته، جامع نگری نسبت به آیات قرآنی را به عنوان مبنایی در تفسیر و فهم درست آیات قرآنی قلمداد کرده­اند:

«[برخی] عرفا، اسلام را قبول داشتند، لکن تمام مسائل را برمی‏گرداندند به آن معانی عرفانی، [به] مسائل روز قائل نبودند. حتی اگر روایتی یا آیه‏ای در جهاد می‏آمد اینها همان «جهاد نفس» را می‏گفتند هست. و اسلام را با یک صورت دیگری غیر از آن صورت واقعی که جامع است، جامع همه اطراف است، نظر می‏کردند.» (همان، ج10، ص459)

از دیگر سوی اهل ظاهر به فلاسفه طعنه می­زنند که تأویل عقلی کتاب خدا جایز نیست. ایشان به اهل ظاهر خرده می­گیرد که چرا خود، به مجرد اینکه نطق موجودات را در نیافتند؛ تسبیح موجودات را از حالت واقعی آن خارج و به تسبیح تکوینی ذاتی تأویل کرده­اند؛ در صورتی که این جهان، دارای حیات و حقیقت علم و شعور است و تسبیح موجودات، تسبیح نطقی شعوری ارادی است. (آداب الصلوة، ص255-256)

ایشان در این مقام اثبات تسبیح واقعی موجودات عالم می فرمایند:

«حقیقت وجود عین شعور و علم و اراده و قدرت و حیات و سایر شئون حیاتیه است، به طوری که اگر شیئی از اشیاء را علم و حیات مطلقاً نباشد، وجود نباشد. و هر کس حقیقت اصالت وجود و اشتراک معنوی آن را با ذوق عرفانی ادراک کند، می‏تواند ذوقا یا علماً تصدیق کند حیات ساریه در همه موجودات را با جمیع شئون حیاتیه، از قبیل علم و اراده و تکلم و غیر آن. و اگر به ریاضات معنوی دارای مقام مشاهده و عیان شد، آنگاه غلغله تسبیح و تقدیس موجودات را عیاناً مشاهده می‏کند.» (شرح چهل حدیث، ص655)

امام خمینی، تفاوت دین مبین اسلام را با دو آیین آسمانی یهود و مسیحیّت در همین نوع نگرش دوبعدی حضرت محمد(ص) با حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) می­داند و با نقل حدیثی از پیامبر اسلام(ص) می­فرماید:

«کانَ أخی مُوسی‏ عَیْنُهُ الْیُمْنی‏ عَمْیاءَ وَ أخی عیسی‏ عَیْنُهُ الْیُسْری‏ عَمْیاءَ وَ أَنَا ذُو الْعَیْنَین؛ (مجمع البیان؛ ج ۱، ص ۳۰) جناب موسی را کثرتْ غلبه بر وحدت داشت، و جناب عیسی را وحدت غالب بر کثرت بود؛ و رسول ختمی را مقام برزخیّت کبرا، که حدّ وسط و صراط مستقیم است، بود.»(تفسیر سوره حمد، ص11)

 ویژگی­ها و مبانی تأویل عرفانی امام خمینی

در این­جا به مهم­ترین ویژگی­ها ومبانی تأویلات عرفانی، به ویژه از نظر امام خمینی، پرداخته می­شود. برخی از این مبانی و ویژگی­ها میان همه عرفای مسلمان مشترک است و برخی نیز صرفاً به شیوه تأویل عرفانی امام، اختصاص دارد.

 

      الف) آموزه­های عرفانی قرآن و اهل بیت(ع) زیربنای تأویل

از جمله برجسته­ترین ویژگی­های تأویل در عرفان شیعی، استواری و پایبندی آن به روایات و آموزه­های اهل بیت(ع) است. در بسیاری از تفاسیر عرفانی شیعه، مفسران گران­قدر از روایات بهره برده­اند. حضرت امام، در جایی به صراحت اتکای تأویل خود را به روایات اهل بیت(ع) بازگو می­کند و می­نویسد:

«ما به رأی خودمان نمی‏توانیم قرآن را تأویل کنیم. ما باید «انَّما یَعْرِفُ الْقرآن مَنْ خُوطِبَ بِه» ما از طریق وحی و از طریق وابستگان به وحی قرآن را اخذ می‏کنیم و بحمد الله از آن راه هم غنی هستیم‏.» (صحیفه امام، ج18، ص423)

 در دیدگاه امام خمینی، همچنان که قرآن جلوه تام خدای متعال است، یعنی همه اسماء و صفات الهی در این کتاب تجلّی کرده است؛ ولیّ الله و ائمه نیز تجلّی کرده و در اندیشه ایشان، حتی روایاتی که مشکل سندی دارند، اگر دارای مضامین عالی باشند، می­توان پی برد که از اهل بیت(ع) صادر شده­اند.

 

       ب) جهت­گیری عملی تأویل عرفانی

حضرت امام، در آثار اخلاقی و عرفانی خود به اخلاق و عرفان عملی توجه ویژه­ای نموده و تلاش کرده­اند که نظریه­های عرفانی را به ساحت عمل و سیر و سلوک و تهذیب نفس بکشانند. ایشان پرداختن به تفسیرهای ادبی، علمی و شرح آیات و احادیث را بدون توجه به این معنا، دور شدن از مقصود اصلی قرآن می­دانند و لازم است عالم در ضمن راهنمایی راهبر، و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و کتاب او، دوای درد باشد نه حکم نسخه.

یکی از روش­های خاص امام، در تفسر آیات، استفاده از تطبیق است؛ یعنی پیاده کردن پیام­های عرفانی قرآن و انطباق آن­ها به حالات و شرایط روحی نفس انسان. ایشان این شیوه را هم در بعد قرائت قرآن، هم در تفسیر آیات و هم در تأویل آن­ها مورد تاکید قرار داده است:

«یکی از آداب مهمّه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی‏شمار نائل کند، «تطبیق» است. و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.» (آداب الصلوة، ص206)

خلاصه آنکه ایشان در حوزه تفسیر بر این معنا تاکید می­ورزند که وظیفه سالک الی الله آن است که قرآن را میزان درستی یا نادرستی عمل و اندیشه خود قرار دهد و ظاهر و باطن خویش را با کتاب­الله هماهنگ سازد.

 

        ج) امکان دست یازیدن به علم تأویل

بر خلاف باور برخی که تأویل را فقط در انحصار اهل بیت(ع) به عنوان راسخان در علم شمرده اند، امام خمینی دستیابی به علم تأویل قرآن را برای عالمان ربّانی نیز با شرایطی امکان پذیر دانسته، افزون بر اینکه خود به تأویل عرفانی پرداخته­اند برای دست یازیدن به حقایق باطنی قرآن و علم به تأویل عرفانی، برداشتن دو گام جدی و مهم را ضروری شمرده­اند:

  1. کنار گذاشتن انکار مطلق و اعتقاد به وجود حقایق غیبی؛ چه اینکه بسیاری از مصایب بشر از همین­جا ناشی می­شود که واقعیات را نمی­توانند درک کنند و انکار می­کنند؛ لذا انکار مطلق سدّ راه است. (ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 13؛ آداب الصلوة ص166-167)

امام، در فرازی از نامه عرفانی و مشفقانه خود به فرزندش؛ سید احمد آقا در طلیعه کتاب شریف سر الصلوه در باره عدم انکار سخنان اهل معنا فرموده­اند:

 

«پسرم، آنچه در درجه اوّل به تو وصیت می‏کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی، که اینان قُطّاع طریق حق هستند.» (سرالصلاة معراج السالکین و صلاة العارفین، مقدمه، ص: 29)

2. التزام عملی به آداب شریعت، عبادات و انس با ادعیه که در واقع هدف انبیا(ع) نیز همین بوده است که استعدادهای انسان­ها را شکوفا و به وسیله عبادات و ادعیه، سالکان طریق الهی را به سرمنزل مقصود برسانند. (ر.ک: شرح چهل حدیث،ص8)

ایشان با این باور که هر کس از پلیدی­های عالم طبیعت پرهیز کند و به تزکیه نفس اهتمام ورزد، می­تواند به این مرتبه علمی و معنوی نایل آید، خطاب به عالمان می فرمایند:

«پس لازم است شما نیز مجاهده کنید و تهذیب نفس در پیش گیرید تا بتوانید از قشر و صورت قرآن بگذرید و به لبّ و باطن آن برسید.» (شرح دعای سحر، ص59)

 

       د) وضع الفاظ برای روح معانی

یکی از مهم­ترین مبانی حضرت امام، در تفسیر و تأویل عرفانی که بیش­ترین کاربرد را داشته و همواره آن را در تبیین معانی واژگان کلیدی قرآن به کار گرفته، آن است که واضع در وضع الفاظ، به روح معنا توجه داشته است؛ ایشان این مطلب را کلید کلیدهای معرفت و اصل اصول فهمیدن رازهای قرآنی شمرده­اند:

«آیا از اشارات اولیاء و کلمات عرفا- رضی الله عنهم- این معنا را به دست آورده­ای که الفاظ برای روح معانی و حقیقت آن­ها وضع شده است؟ و آیا در این مطلب تدبر کرده­ای؟ به جان خودم سوگند! که در این مطلب اندیشیدن، از عبادت شصت سال بهتر است؛ زیرا آن، کلید کلیدهای معرفت و اصل اصول فهم رازهای قرآن است.» (مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة ، ص39)

ایشان بر خلاف برخی اهل ظاهر که بسیاری از واژگان قرآن را حمل بر معنی مجازی نموده و به تأویل و توجیه آنها پرداخته­اند، برای گریز از استعمال مجاز در قرآن، در بخش گسترده­ای از آیات، معانی واژه­ها را در مفاهیم حسّی و مادی محدود ندانسته­اند، بدین معنا که کاربرد آن در معنای حسّی حقیقی باشد و در معنای فراحسّی و غیبی آن مجاز شمرده شود؛ بلکه اصولاَ در تفسیر و تأویل عرفانی قائل به توسعه مفهومی شده، همه معانی طولی(لایه­های معنایی) را حقیقی دانسته­اند و با توجه به وضع الفاظ برای روح معانی، استعمال آن را در هر یک از مصادیق و مراتب آن، استعمالی حقیقی تلقّی نموده­اند.(اندیشه­ها و آرای تفسیری امام خمینی، ص141)

 

       هـ) برداشت­های تمثیلی و نمادین از آیات

امام خمینی در مواردی در تبیین آیات قرآنی، به معانی واژه­ها توجه نکرده و تأویلاتی از آیات ارائه نموده­اند که-برحسب ظاهر- با ظاهر آیات تناسب و پیوندی ندارد و چه بسا با معنای ظاهری آن­ها ناسازگار هم باشد. از نظر اهل عرفان هرچه در این عالم هست، سایه و تصویری از جهان دیگر است و عالم شهادت، مظهر عالم معنا است؛ از این رو برای نشان دادن حقایق غیبی و واردات قلبی، از شیوه تمثیل کمک گرفته­اند؛ بدین معنا که به کمک نمونه­های حسی و مادّی و با تعابیر عالم محسوسات، معانی معقول و مشهود تفهیم می­شود.

امام خمینی به این نکته اشاره کرده­اند که پیامبر(ص) نیز جز با زبان تمثیل نمی­توانسته حقایق را بیان نماید زیرا؛ دریافت و ادراک پیامبر(ص) از طریق مشاهده غیبی بوده و از این طریق قرآن را اخذ کرده، ولی نمی­توانستند آن را به دیگران انتقال دهند، مگر در قالب الفاظ و ساختار تمثیل.  در این بخش به چند نمونه از تاویلات عرفانی امام، با شیوه تمثیلی و بیان نمادین اشاره می­شود:

1. حضرت امام، «شجره ممنوعه» را در قصّه آدم(ع)، نماد عالم طبیعت دانسته، فرموده­اند:

«بدان که آدم علیه السلام در حال جذبه در بهشت لقا بود، و توجه به شجره طبیعت نداشت؛ و اگر به آن جذبه باقی می‏ماند، از آدمیت ساقط می‏شد... پس، بر او مسلط فرمود قوای داخلیه و شیطان خارجی را، که‏ او را دعوت به این شجره کنند... و به توجه به طبیعت دعوت نمودند.» (اندیشه­ها و آرای تفسیری امام خمینی، ص141)

2. حضرت امام، «نعلین» در آیه “فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ”؛ کفش­هایت را بیرون آر» (طه:12) را کنایه و تمثیلی از حب زن و فرزند گرفته و خلع و درآوردن کفش­ها را قطع ریشه محبت زن و فرزند و دلبستگی به دنیا می­داند و می فرماید:

«مگر ممکن است که بدون کندن نعلین شهوت و غضب از پای نفس، و بدون ترک هوی و یکباره دل به حضرت مولا بستن، به طور قرب رسید؟ که آنجا وادی مقدس است و مقام شامخ اقدس است و کسی که لباس جسمانیت پوشیده و ردای هَیولای ظلمانی را بر دوش افکنده است نمی‏تواند مقام مشیت الهی و کیفیت سریان مشیت و نفوذ و بسط و اطلاق آن را شهود نماید.» (شرح دعای سحر، ص139)

3. حضرت امام، واژه «جبل» را در آیه “...فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَی صَعِقًا...؛ پس هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد (اعراف:143) به انانیت و نفسانیت تأویل کرده و آن را به بیان تمثیل نفس و خود بینی دانسته­اند:

«این جبل محتمل است که همان انانیّت، نفس موسی بوده [باشد] که باز بقایا داشته است، با همان تجلی جبل را «دک» کرد، به هم زد اوضاع انانیّت را، و موسی به مقام موت رسید.» (تفسیر سوره حمد، ص134)

«مشاهده جمال جمیل برای کسی است که از خود بیرون رود؛ و چون از خود بیرون رفت، به چشم حق ببیند، و چشم حق حق‏بین خواهد بود.» (آداب الصلوة، ص336)

 

        نتیجه گیری

از بررسی و مداقّه در فحوای آثار مکتوب و سخنرانی­های حضرت امام خمینی به وضوح آشکار است که ایشان در حوزه تفسیر قرآن در گام نخست ملاک و شاخصه تفسیری بودن قرآن را توجه به غایت و هدف تفسیر می­داند و بیان اموری چون: تبیین معانی لغات، محسّنات بدیعی، وجوه اعجاز، اسباب نزول قرآن و شناخت ناسخ و منسوخ را از دایره تفسیر خارج می داند و معتقد است این امور در مَثل مانند بیماری است که به جزئیات نسخه طبیب آگاهی داشته ولی به حقیقت آن که عمل به محتوای آن است توجهی نمی­کند.

در اصول و چارچوب­ گرایش فکری امام، در تفسیر قرآن باید گفت: ایشان اولاً استفادات معنوی و بهره­مندی از معارف قرآنی را برای همه انسان­ها امکان پذیر دانسته و حتی تصور محدود کردن فهم معارف قرآنی را برای عدّه­ای خاص از حجب­ غلیظ سلوکی و از قطّاع طریق الی­الله می­دانند، ثانیاً برداشت­های گوناگونی که توسط فقها، شعراء، علماء، فلاسفه، عرفا و ...  از آیات قرآنی صورت می­پذیرد را در جایگاه خود صحیح دانسته و به شدت از انحصار گرایی و صحه­گذاری مفسران بر مشرب تفسیری خود و تخطئه مشرب­های دیگران انتقاد می کند و ثالثاً ایشان برداشت­های عرفانی از آیات را خارج از مقوله تفسیر می داند و آن­را از لوازم علم کلام معرفی می نماید که مبتنی بر عقل و در حیطه نظر است. بنابراین ایشان به تفسیر عرفانی باطنی ضابطه مند اشاره دارد که متکی بر عقل است و منتهی به تفسیر به رأی نمی شود.

از سویی دیگر امام خمینی معتقد است تنها پیامبر(ص) و ائمه(ع) هستند که به همه اسرار و حقایق قرآنی وقوف کامل دارند و برای طی مسیر مستقیم هدایت لازم است با التزام عملی به آداب شرعیه همان مسیر اولیاء دین(ع) را پیمود. ایشان از میان روش­ها و گرایش­های تفسیری چون: فقهی، عرفانی، علمی، فلسفی، روایی و... به تفسیر اشارتی و باطنی که همان سبک عرفانی است اقبال ویژه­ای نشان داده­است و سخن عرفا را به لسان ائمه معصومین(ع) نزدیک­تر می­داند و دیگران را از انکار این روش و مسلک برحذر می­دارد و معتقد است همه انسان­ها در سایه سار سیر و سلوک و تزکیه نفس و تطهیر باطن می­توانند از رمز و رموزات باطنی و اسرار آیات قرآنی بهره­مند گردند.

 

منابع:

قرآن کریم.

1. آداب الصلوة، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385ش.

2. البرهان فی علوم القرآن، محمد  بن  بهادر زرکشی، ج۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۴۰۸ / ۱۹۸۸.

3. اندیشه­ وآرای تفسیری امام خمینی، دیاری بیدگلی، محمد تقی ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ عروج، 1388ش.

4. تفسیر سوره حمد، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384ش.

5. تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، محمد علی ایازی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384ش.

6. التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، محمد هادی معرفت، مشهد، الجامعة الرضویه، 1418ق.

7. تفسیرصافی،  فیض کاشانی، بیروت، مؤسسة الاعلمی،1402ق.

8. تهذیب الاصول، امام خمینی، مقرر جعفر سبحانی، قم، دفتر نشر اسلامی، 1405ق.

9. جلوه­های رحمانی، امام خمینی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید،1371ش.

10. روش­شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی و دیگران، سمت و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش.

11. روش ها و گرایش های تفسیری، علوی مهر، حسین، قم، انتشارات اسوه، 1381ش.

12. سرّالصلوة(معراج السالکین و صلاة العارفین)، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1388ش.

13. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377ش.

14. شرح دعای سحر، امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374ش.

15. خمینی، روح الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378ش.

16. فرهنگ نفیسی (ناظم الأطبا)، نفیسی، علی اکبر ، تهران: کتاب فروشی خیام،ج3، 1353ش.

17. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363ق.

18. لسان العرب، محمد بن منظور، قم، نشر الادب حوزه، 1363ش.

19. مبانی و روش­های تفسیر قرآن، عمید زنجانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379ش.

20. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، امین الاسلام طبرسی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1365ش.

21. مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، امام خمینی، ترجمه سیداحمد فهری، پیام آزادی، 1360ش.

22. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، دفتر نشر کتاب، 1404ق.

23. المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374ش.

24. المناهج التفسیریه، سبحانی، جعفر، چاپ سوم، قم: مؤسسه امام صادق(ع)، 1384ش.

25. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394ق.

26. نهج البلاغه، صبحی صالح، بیروت، افست ایران، قم، مؤسسه دارالهجرة، 1395ق.

27. وسائل الشیعه، محمد بن الحسن حرّ عاملی، قم مؤسسه آل بیت(ع)، 1409ق.

28. ولایت فقیه، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385ش.

 

منبع: حضور، ش 87، ص 22.

انتهای پیام /*