آیة الله العظمی ناصر مکارم شیرازی

مصاحبه با آیة الله العظمی مکارم شیرازی

کد : 155024 | تاریخ : 27/03/1396

آیة الله العظمی مکارم شیرازی 

 با تشکر از فرصتی که برای این بحث اختصاص دادید، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، در نظر دارد ضمن پژوهش و تحقیق درباره موضوع کرامت انسان، آن را از منظر امام خمینی(ره) بکاود. هم چنین تأثیر کرامت انسانی را در عرصه های اجتماعی، بررسی کند.

از منظر کرامت انسانی، چه مطالبی را می توانیم در مباحث دینی، خصوصاً از جنبه های اجتماعی و اخلاقی محض، مطرح کنیم؛ مثلاً سؤالی از قبیل: کرامت انسانی چه تأثیری می تواند در عرصه های فقه اسلامی داشته باشد و این که بر اساس کرامت انسانی، برخورد ما با غیر مسلمان ها، چگونه تعریف می شود؟

همان طور که در مورد عدالت، بعضی از فقها بحث هایی را در حوزه فقه اجتماعی مطرح کرده اند، آیا می توان موضوعی را در ابن باب مطرح کرد و کرامت انسانی را به عنوان یک اصل اساسی در حکومت و اجتماع، مورد توجه قرار داد؟

مطالب مذکور، مجموعه دغدغه های دوستان بوده است و اهتمام داریم که دربارة اصل این موضوع و نگاه فقیهانه ای که دارید، هم چنین درباره جایگاه این موضوع در عرصه حکومت، از محضر حضرت عالی هم، استفاده  کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم. درباره کرامت انسان گاهی می خواهید کرامت انسانی را در احکام فقهی بررسی کنید قهراً سراغ مسائلی می روید که حقوق انسان را در فقه مشخص می کند که این حقوق در زمینه های مختلف از قبیل مسائل مربوط به خانواده، مسائل مربوط به روابط انسان ها با یکدیگر اعم از روابط اقتصادی، اجتماعی، کیفری و قضایی و... که در بخش های مختلف فقه مطرح است و بحث خاص خود را دارد و حضرت امام (ره) هم در این زمینه مسائل فراوانی دارند.

و گاهی کرامت انسانی از منظر اخلاقی، مورد توجه است، که مسئله متفاوت است. مسائل اخلاقی دامنه گسترده ای دارد: رابطه انسان با خودش؛ انسان و خدا و انسان و دیگران و مسائلی از این دست، که باید آنها را در مباحث اخلاقی یافت و نقش کرامت انسانی را ارزیابی کرد.

و گاهی هم پایه های فکری و اعتقادی کرامت انسان مورد توجه است؛ برای مثال: آفرینش آدم (ع) طبق برنامه ای که در سوره مبارکه بقره است؛ تعلیم اسماء و سجده فرشتِگان و بحث تسخیرات؛ «سَخَّرَ لکم کذا»؛ «سَخَّرَ لکم کذا» و آن عظمتی که قرآن برای انسان در نظر گرفته است یا اطلاق عنوان « خلیفة اللهی» بر انسان و امثال  اینها که هر کدام از مباحث فوق، یک وادی خاص خود را دارد؛ مثلاً روابط اجتماعی که بخشی از اخلاق و فقه است؛ که شامل روابط اجتماعی انسان ها با یکدیگر ـ اعم از مسلمان ها با هم و مسلمان ها با غیر مسلمان ها ـ می شود. هم خودش مطلب دامنه داری است. من نمی دانم که همه این مسائل را می خواهید مطرح کنید یا فقط جنبه های فقهی را؟

 بخش اخلاق، به طور خاص، مورد نظر ما نیست. آن چه مدّ نظر ماست، همان طور که شما فرمودید بنیاد های فکری در حوزه کرامت انسانی است و اثری که آن بنیاد ها در حوزه فقهی می تواند داشته باشد.

این دو بحث، دامنه گسترده ای دارد که شامل انسان و انسان در قرآن می شود. در این زمینه، کتاب هایی نوشته شده است. ما نیز در تفسیر نمونه، هر کجا چنین بحثی پیش آمده، مطالبی عنوان کرده ایم.

هنگامی که این زیر بناهای فکری تبیین  شود، ارتباطش با مسائل فقهی مشخص خواهد شد. مسائل فقهی هم ابواب مختلفی دارد که محور همه آنها نیز، انسان است. در چنین مسئله ای، افق پیش روی شما گسترده است.

 در زمینه فقهی، از دو منظر می توان به بحث کرامت نظر کرد:

1. حکمت احکام: یعنی ببینیم فلسفه بعضی احکام چیست؛ البته این مطلب کم تر مورد توجه می باشد.

2. قاعده فقهی: یعنی آیا می توان بعضی احکام را با توجه به کرامت انسان، استنباط کرد؟

بله، مثلاً در باب دیات؛ در اسلام، برای کوچک ترین خدشه ای که به بدن انسان وارد شود، دیه های سنگین در نظر گرفته شده است. و در همین مسئله، حتی در آن جایی که کسی به دیگری امر کند، مثلاً در قتل کسی آمر، ضارب، ممسک و ... همه مجازات می شوند و لذا ملاحظه می کنیم که در بحث دیات، چنین برنامه سنگینی در نظر گرفته شده است. یا در بحث احکامی که به لاضرر منتهی می شود در آن جا هم بحث های مفصلی مطرح است؛ بعد اگر انسان را تقسیم بندی کنیم یک وقت انسان در محدوده خویشاوندان مورد نظر است احکامی که نسبت به پدر، مادر، همسر و فرزندان دارد و زمانی او را در فضای باز جامعه بررسی می کنیم و می بینیم نسبت به یکدیگر، سی حق دارند و آن حقوق را می شماریم و بررسی می کنیم. و لذا ارتباط انسان ها با یکدیگر، بحث دامنه داری است و در فقه به صورت مفصل مورد بحث است و باید تأکید کنم این که بعضی، غیر مسلمین را به دو دستة کافر حربی و کافر ذمّی تقسیم می کنند، تقسیم صحیحی نیست. به نظر ما، کفار ذمّی فقط به اقلیت های داخل جامعه اطلاق می شود نه کفار خارج از کشور؛ اما در خارج از مرزهای کشور اسلامی عده ای هستند که با ما، روابط سیاسی دارند و در کشور ما، سفارت و کنسولگری  دارند. اینها را معاهد می دانیم و مطابق معاهدات با اینها رفتار می کنیم.

کسانی هم هستند که با ما، رابطه سیاسی ندارند و مخالفتی هم با ما ندارند و ما با آنها تبادل سفیر نداریم و کاری هم به هم نداریم. این گروه از کفار را «مُهادن» [رها شده و در حال صلح] می دانیم.

ا زنظر ما، فقط یک قسم خاصی، کفار حربی هستند.

در بررسی انسان به معنای وسیع کلمه، وقتی روی آن تقسیم بندی که بیان شد حساب شود، بحث کرامت انسان روشن تر خواهد شد.

بحث دیگری که در دنیای امروز مطرح است و از دغدغه های این کنگره  هم می باشد، این است که حقوق بشر را بر کرامت انسان استوار می کنند. این گونه که جناب عالی توضیح دادید، در جای جای بحث های اسلامی، بحث کرامت مطرح است. در این زمینه، نگاه اسلام به حقوق بشر را از زاویه کرامت انسانی توضیح فرمایید:

مسئله حقوق بشر، به نوع جهان بینی اسلام در مورد بشر باز می گردد. اسلام چه نگاهی به بشر می کند و از آن نگاه، چه حقوقی برای انسان قائل است. ما از غربی ها و مادی ها جدا هستیم. آنها نگاه دیگری به بشر دارند ما بشر را خلیفة الله و در مسیر دیگری که همان مسیر قرب الی الله است، می دانیم و برای زندگی دنیوی، جنبه مقدمه ای قائلیم.

زندگی دنیوی، مقدمه جای دیگری است. ما ماورای مسائل مادی، مسائل معنوی را داریم. مسائل مادی را صرفاً ابزار می دانیم، در حالی که غربی ها آن را هدف می دانند.

با فرض تفاوت دیدگاه درباره مسائل زیربنایی، طبعاً نتایجی که ما و آنها در مسائل مربوط به حقوق بشر می گیریم، متفاوت خواهد بود. آنها در حقوق بشر، قائل به محدودیت های اخلاقی نیستند و اصل اساسی شان عدم مزاحمت است. یعنی اساس را این می دانند که، انسان از هر چیز به هر شکلی می تواند استفاده کند «مالم یزاحم انساناً آخر»، ولی ما این طور قائل نیستم و لذا حقوق بشر ما، محدودیت هایی دارد که آنها به آن قائل نیستند؛ مثلاً آزادی در امور جنسی را بخشی از حقوق بشر می دانند، مگر این که مزاحمتی برای دیگری باشد.

ولی، ما که زیربنا را مسئله خلافت انسان می دانیم و مسیر را، سیر الی الله، برای رسیدن به تکاملی که شایسته خلیفة اللهی است، مبارزه با هوای نفس برای ما مهم است و لذا در مورد حقوق بشر، خیلی  جاها، ما از آنها جدا هستیم و باید هم جدا  بشویم و نباید تسلیم شعارهایشان بشویم. در مسائل حقوق بشر، ما باید از اول بگوییم که راه ما، در قسمت های زیادی، از شما جداست؛ زیرا ما حقوق بشر شما را ضد کرامت می دانیم و کرامت انسانی را در نفی بسیاری از مسائل، می دانیم. پس، باید مبنای این را روشن کنیم و یک بحث کرامت انسانی بر اساس ایمان به خدا و تکامل بشر و حقوقی که در مسیر تکامل دارد، مطرح کنیم.

آیا به طور مشخص می توان یک مبحث فقهی را مطرح کرد که در مورد آن، هیچ روایتی نداشته باشیم و قاعده دیگری هم نباشد و صرفاً به استناد کرامت انسان، بتوانیم حکم فقهی استنباط کنیم.

اسلام در همه جزئیات وارد شده است و حکم دارد. من یک بحث اخلاقی، در روزهای چهار شنبه  بر اساس ابواب آداب العِشرة کتاب حج دارم که مربوط به همین مسائل است. این آداب العشرة، نشان می دهد که درباره جزئی ترین مسائل معاشرت نیز، روایت داریم؛ حتی در نامه نویسی، این که اول اسم خودت را بنویسی که از فلان کس به فلان کس یا اول اسم مخاطب را می نویسی که به فلان کس از فلان کس یا این که سطور را چگونه بنویسیم یا مثلا برای مخاطب صیغه جمع بیاوریم یا مفرد، همه جزئیات مطرح شده است. حالا جایی پیدا کنیم که در آن، برای حکمی، روایت نیابیم کاری دشوار است ـ مگر در مسائل مستحدثه ـ؛ در همین زمینه روایت جالبی داریم که می فرماید:

للایمان سبعون باباً، أفضلها کلمة لااله الا الله و ادناها إماطة الأذی عن طریق المسلمین؛ ایمان هفتاد باب دارد، باب مهم و از همه بالا تر، توحید است و کوچک ترینش اماطة الأذی عن طریق المسلمین است.

یعنی هنگامی که در جاده ای می رویم و می بینیم سنگی یا پوست میوه ای هست، آن را کنار بزنیم تا کسی آسیب نبیند.

وقتی درباره سنگ وسط جاده و آثار صدمه احتمالی آن، روایت آمده است، چطور مسئله ای پیدا کنیم که روایتی درباره آن نباشد. عرض کردم، فقط در مسائل مستحدثه باید دنبال آن بگردیم.

پس به عنوان یک قاعده فقهی می توانیم آن را بپذیریم؛ چه مورد پیدا بکنیم و چه نکنیم.

بله، در مسائل مستحدثه می توان پیدا کرد.

مثلاً در آن قضیه ای که از امام علی (ع) نقل شده است که در مورد نحوة تقسیم بیت المال فرمودند: «لوکان المال لی لسوّیته بینهم ولکن المال مال اللله» و این که حضرت در تقسیم اموال بیت المال، درجات ایمان را وارد نکردند و گفتند که فرقی نمی کند؛ بعضی، از این مطلب استفاده می کنند و می گویند: هم چنان که مراتب ایمان در حقوق اجتماعی، مؤثر نیست، ایمان و عدم ایمان هم در حقوق اجتماعی بی تأثیر است؛ یعنی اگر ما بخواهیم یک توزیع اجتماعی داشته باشیم، نباید ایمان و عدم آن را دخیل بدانیم. یا مثلاً در بحث جواز غیبت غیر مؤمن یا کافر، بعضی گفته اند که بر اساس قاعده کرامت یا حفظ کرامت انسانی، این طور نیست که ما مجاز باشیم که از غیر مؤمن غیبت کنیم. اینها مصادیق مختلفی است که احیاناً ذکر می شود و همه اینها، به این نکته بر می گردد که آیا می توانیم کرامت انسانی را در سلسله علل ببینیم یا این که در سلسله مع الیل می  باشد. مثلاً یک سری مسائلی هست که شاید احکام اولیه شرع هم بوده است، ولی الآن، منافی کرامت انسان شده است. آیا می توانیم چنین تعاملی را با قاعده کرامت بکنیم؛ برای مثال در قاعده لاضرر می گوید این حکم، ضرری است، پس الآن جاری نمی شود. حالا در مبحث کرامت، هم گفته شود که این حکم، ظلمی است (ظلم در مقابل عدل) و یا یک قدم بالاتر بیایند و بگویند که این حکم، وهنی است؛ آیا می توان با نگاه فقیهانه، چنین بحث هایی را تأیید کرد و احیاناً مستند دینی، برایش پیدا کرد؟

من، اولاً دو مثالی را که مطرح کردید را عرض کنم؛ مثال اول: راجع به تقسیم مساوی، باید توجه داشته باشید که آن، راجع به اموال خاص است و معمولاً مال اراضی خراجیه است که متعلّق به همه مسلمین است. مانند، پدری که از دنیا برود، چه فرزندانش ضعیف الایمان باشند، چه قوی الایمان و یا متوسط الایمان، در سهام ارث، تفاوتی ندارند. این مال، بین آنها مشاع می شود.

اراضی خراجیه  نیز، مانند وقف، متعلق به همه مسلمین است و در مورد آن، با سواد و بی سواد و مؤمن و نیمه مؤمن فرقی نمی کند اما تمام ورودی های بیت المال این گونه نیست.

مثال دوم: راجع به غیبت غیر مسلمان هاست. از نظر روایات، دلیلی برای جواز غیبت غیر مسلمین ـ کافر ذمّی و کافر مهادن و کافر معاهد ـ نداریم واین سه گروه، غیر از کفّار حربی می باشند.

کفّار ذمّی و مهادن و معاهد، مال و جان و عرضشان محفوظ است و ما اجازه نداریم که از آنها غیبت کنیم یا به آبرویشان لطمه وارد کنیم. روایاتی که وارد است، در مورد ناصبی ها و کفار حربی است و الا بقیه کفار، احترام دارند و با ما، مبادله سفیر دارند؛ منافع ما را حفظ می کنند و ما نیز، در این جا، منافع آنها را حفظ می کنیم.

از نظر کلّی، هم می توانیم از احکام و فلسفه های آنها، یک استقرای طلبگی کنیم و از آن استقرا، یک فلسفه درست کنیم. اینها تأثیر متقابل دارند. یعنی با توجه به بحث کرامت می توانیم برخی احکام را بررسی کنیم و با توجه به برخی احکام می توانیم حد کرامت را تعیین نماییم.

 حالا، در حوزه کرامت، آیا می توان آن قاعده را استنباط کرد. در بعضی موارد، اگر احساس کردیم این قاعده، منافی کرامت انسانی است، چه باید کرد؟

به حَسَب زمان و مکان و اشخاص و ... احکام ثانویه را ملحوظ می نماییم و همه این احکام، تحت عمومات و اطلاقات و اصول کلی که داریم، هستند و هیچ گونه بن بستی راجع به این مسائل نداریم.

آیا اسلام برای انسان است یا انسان برای اسلام؟ و اگر اسلام برای انسان باشد، کرامت انسان در برخی مسائل اجتماعی و هم چنین احکام ثانویه، چگونه لحاظ شده است؟

ما می گوییم اسلام برای انسان آمده است، ولی انسان هم باید در خدمت اسلام باشد؛ یعنی باید آن را حفظ کند؛ این مسئله، مثل این است که شما بگویید انقلاب برای مردم است، یا مردم برای انقلاب. البته، انقلاب اسلامی، برای مردم است، ولی مردم هم باید این انقلاب را حفظ کنند و گاهی نیز، باید فدای آن شوند؛ چنان که، ما افرادی را فدای حفظ انقلاب کردیم. این، در حالی است که انقلاب، برای مردم است. از دو دیدگاه مختلف، هر دو صحیح است. بعضی در این مسائل افراط می کنند و چیز هایی از احکام را رها می کنند. احکام، باید رعایت شود؛ همین فتواهایی که این روز ها، بعضی می دهند و برای این که با خواسته های محیط هم آهنگ شوند، به راحتی از کنار خیلی احکام عبور می کنند؛ فردا ممکن است بگویند: بی حجابی، ضرورتی است؛ ما نباید، قدرت فقه را بگیریم، ولی در عین حال، فقه ما اصول و قواعدی دارد که مشکلات را تماماً حل می کند.

تأیید می کنید که مطالب مورد بحث در این گفت و گو کمتر برای مردم توضیح داده شده است؛ یعنی، این توهم وجود دارد که اسلام به این احکام توجه ندارد.

بلی، کم است و الآن هم روی آن کمتر فکر می شود و شاید بعضی  از آقایان باشند که سنتی تر فکر کنند و این گونه افکار را هم نپسندند.

*. زندگی نامه

در سال 1305 شمسی در خانواده ای متدین و پای بند به احکام اسلامی دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دورۀ ابتدایی و در آغاز نوجوانی با علاقه مند شدن به درس های حوزوی به تحصیل این علوم پرداخت و با نبوغ و پشت کار خویش درس های سطح حوزوی را به طور کامل در ظرف چهار سال به پایان رساند. در سن هفده سالگی به حوزه علمیه قم وارد شد و در محضر درس حضرت آیة الله العظمی بروجردی حضور یافت و در ضمن بهره برداری از محضر اساتید خارج حوزه علمیه قم به تدریس و بحث کتاب های سطوح عالی حوزه پرداخت. ایشان برای آشنایی با دیدگاه های فقهی و اصولی عالمان نجف اشرف به آن دیار سفر کرد. پس از بهره ­گیری فراوان از عالمان نجف و شرکت در درس های خارج آنان، در 24 سالگی موفق به کسب درجه اجتهاد از آنان شد و در سال 1330 به ایران بازگشت و عازم حوزه علمیه قم شد.

فعالیت های علمی و فرهنگی

ایشان تا کنون فعالیت های علمی و فرهنگی فراوانی انجام داده است. وی نزدیک به چهل سال است که به تدریس فقه و اصول در سطح عالی (خارج) اهتمام جدی دارد و در این مدت، شاگردان بسیاری تربیت کرده است.

او از آغازین سال های جوانی تا کنون به تألیف و نگارش کتاب های دینی اشتغال دارد؛ به گونه ای که درآمد و مخارج زندگی اش از این راه تأمین می شود و از وجوه شرعی برای معیشت خود استفاده نمی کند. نشریة «مکتب اسلام» که از قدیمی ترین نشریه هاست، حاصل تلاش  او و برخی از فضلای حوزه  است. آیة الله العظمی مکارم شیرازی، تا کنون کتاب های بسیاری نگاشته اند که برخی از آنها را بر می شماریم:

1 ـ تفسیر نمونه (نزدیک به 30 جلد)؛

2 ـ تفسیر موضوعی پیام قرآن (نزدیک به 10 جلد)؛

3 ـ فیلسوف نماها؛

4 ـ زهرا، برترین بانوی جهان؛

5 ـ خطوط اصلی اقتصاد اسلامی؛

6 ـ آفریدگار جهان؛

7 ـ رهبران بزرگ و مسؤلیت های بزرگ تر؛

8 ـ قرآن و آخرین پیامبر؛

9 ـ معاد و جهان پس از مرگ؛

10 ـ مهدی، انقلابی بزرگ؛

11 ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوان؛

12 ـ معراج، شق القمر، عبادت در قطبین؛

13 ـ معمای هستی؛

14 ـ اسرار عقب ماندگی شرق؛

15 ـ مشکلات جنسی جوانان؛

16 ـ قرآن و حدیث؛

17 ـ طرح حکومت اسلامی؛

18 ـ مناظرات تاریخی امام رضا (ع)؛

19 ـ القواعد الفقهیه؛ (4جلد)

20 ـ انوار الفقاهه؛ (4 جلد)

21 ـ انوار الاصول؛ (3 جلد)

22 ـ اخلاق در قرآن

23 ـ پیام امیر مؤمنان (7 جلد)

در آستانه دومین مرحله از خیزش انقلابی ملت ایران بر ضد نظام پهلوی و در دی ماه 1356 شمسی پس از قیام 19 دی مردم قم، از سوی رژیم پهلوی ابتدا به چابهار و پس از آن به شهرهای مهاباد و انارک نائین تبعید گردید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 1358 شمسی از سوی مردم استان فارس به عنوان نماینده مردم در مجلس خبرگان بررسی نهایی قانون اساسی برگزیده شد، ولی فعالیت های علمی و آموزشی را در حوزه علمیه قم هم چنان در سرلوحۀ برنامه های خویش قرارداد و با احداث چندین مدرسه علمیه در راستای برنامه اصلی و جنبی درس های حوزوی گام برداشت. ایشان هم چنین در طول سال های پس از رحلت امام از اعضای اصلی شورای عالی برنامه ریزی و مدیریت حوزه علمیه قم بوده است و در طول بیش از یک دهۀ اخیر به رتق و فتق امور مربوط به مرجعیت، افتاء و ارشاد مقلدان خویش در داخل و خارج می پردازد.

 

منبع: همایش بین المللی امام خمینی(س) و قلمرو دین (1) کرامت انسان / مصاحبه های علمی، مجموعه آثار 13، ص 14.

انتهای پیام /*