سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن آقا خمینی

متن سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن آقا خمینی

کد : 155059 | تاریخ : 28/03/1396

حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن آقا خمینی

متن سخنرانی

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین الصلاة والسلام علی حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد (ص) و علی اهل بیته الطاهرین.

خدمت میهمانان عزیز و مسئولان محترم کنگره و همایش بین المللی «امام خمینی و کرامت انسان» عرض ادب و احترام دارم. برخود فرض می دانم قبل از هر چیز از ریاست محترم همایش، متفکر و دانشمند محترم و محبوب، حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای خاتمی که بزرگوارانه تصدی این مسئولیت را پذیرفتند و با درایت و خردمندی آن را اداره کردند تشکر کنم. همچنین از دوستان بزگواری که در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام در کمیته علمی همایش این مهم را به سامان کنونی رساندند تشکر می کنم. ای کاش وقت بیشتری داشتم تا در حضور دوستان مبحث منقح تری را عرضه می کردم، اما بحث اجمالی خود را با طرح یک سؤال آغاز می کنم امروز و دیروز که به موضوع همایش فکر می کردم با سؤالی مواجه شدم فکر کردم این سؤال را در این جا مطرح کنم تا مقداری هم دربارة آن بیندیشیم. پیرامون این که نقش کرامت در زندگی انسان چیست سخن بسیار گفته شده، فکر نمی کنم کسی منکر این باشد که انسان کرامت دارد. در بعضی از مکاتب سیاسی، کرامت انسانی فی الجمله مورد قبول است و در برخی مکاتب کرامت انسانی به صورت قضیه موجبه کلیّه پذیرفته شده، اما در هر صورت، محدوده ای از کرامت برای انسان در همه مکاتب پذیرفته شده است. آیه شریفه (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ) که اتفاقاً نه به نوع انسان بلکه به تک تک انسان ها اشاره دارد، یعنی بنی آدم را مورد خطاب قرار داده است. ممکن است طبق بعضی دیدگاه ها این کرامت مربوط به جنس آدمیان باشد برخی هم قرائتی خاص ارائه کنند و بگویند موحّدین یا حتی مسلمانان یا در یک نظام بسته فکری شیعیان.  اما سؤال اساسی این جاست که چه شد که این پذیرش تئوریک و این مفهوم مورد قبول به منصة عمل نرسید؟ کدامین عامل باعث شده کرامتی که از آن سخن می گوییم در حوزه بحث و جدل او را می پذیریم، اما در زندگی و رفتار شخصی نمود نمی یابد؟

از درس و بحث مدرسه  ام حاصلی نشد جز حرف دلخراش، پس از آن  همه خروش مشکل کجاست که درس و بحث مدرسه به زندگی عملی انسان ها نمی رسد؟ کرامتی که در حوزه جدال و بحث و سخن باشد صرفاً به تعبیری به حمل اوّلی کرامت است و به حمل شایع در زندگی انسان ها کرامت نیست.

به نظر می رسد که بین کرامت موجود در سخن و بحث های نظری و خطاب کنگره ها و بین رفتار ما آدمیان به عنوان انسان هایی که باید او را در زندگی شخصی خودمان ساری کنیم یک حلقه مفقوده ای وجود دارد که همان «اراده» است؛ اراده ای برای آوردنِ کرامت از حوزه درس و بحث به رفتار شخصی. و یکی از مهم ترین مقدمات اراده، تصدیق فایده است. این که ما فایده کرامت را در زندگی شخصی خودمان تصدیق نمی کنیم و در زندگی شخصی و در رفتار هامان کریمانه برخورد نمی کنیم نتیجه همان حلقه مفقوده است.

سؤال دیگری را مطرح کنم: چرا برخی جوامع به برخی رذایل اخلاقی حساسیت دارد اما برخی از جوامع دیگر به همان رذایل اخلاقی حساسیت ندارد؟

شنیده اید می گویند در غرب مردم دروغ نمی گویند، چون آن را رذیله اخلاقی می دانند، یا در فلان شهر مذهبی ما مردم به بی حجابی حساسیت دارند؟ یا این که چرا در برخی جوامع، دموکراسی و آزادی نهادینه شده و در بعضی دیگر تا حاکمان خود را از چشم های ناظر، رها ببینند به سمت دیکتاتوری می روند؟ چرا برخی جوامع با این که دموکراسی نهادینه  شده ای دارند اما بد ترین ظلم ها را در حق مردمان دیگر کشورها بروز می دهند، مثل آن چه امروز قدرت های بزرگ و مدعیان دموکراسی در افغانستان، عراق و فلسطین می کنند؟

سخن از کرامت پیش از آن که در جوامع ما مطرح باشد در حوزه جدید غربی ها هم مطرح بوده. البته ریشه این مباحث تماماً در کتاب های مقدس ما به ویژه در قرآن و در احکام و روایات ما هست. اما چرا جامعه امریکا که به دست مذهبیون فراری از اروپا تأسیس شده، امروز بزرگترین حامی دولت اسرائیل است و چشمش را به روی تمامی ظلم ها می بندد. کجای نکته اشکال دارد که این کرامت مورد سخن، کرامتی که برای آن کنگره ها و سخنرانی ها برگزار می شود از مرحله حرف و نظر، به حوزة عمل نمی آید؟

آری، تصدیق فایده، راه آسانی برای خروج از مشکل است، اگر بپذیریم فضیلتی اخلاقی برای من، نه جامعه من، بلکه شخص من ارزشمند است حتماً به حوزه رفتار شخصی خودمان می آوریم و حتماً جامعه ما از آن رفتار شخصی ما متأثر می شود. و حتماً کرامت، عدالت و مردم سالاری به حوزه جامعه ما می آید. این که در فلان جامعه آفریقایی بزرگ ترین حاکمان دموکرات هم وقتی به حکومت می رسند قدرت را رها نمی کنند از این باب است که دموکراسی در ذهن آن حاکم و در ذهن مردمان آن جا فایده ای ندارد و تصدیق فایده صورت نگرفته صرفاً لفاظی هایی در حوزه کلام و گفتار است. این که در فلان کشور غربی مردم سالاری نهادینه شده برای این است  که تک تک افراد آن جامعه پذیرفته اند که این مردم سالاری به حال آنان فایده دارد. پیش از هر چیز باید تلاش کنیم جامعه فایده کرامت را تصدیق کند. جامعه متشکل از بنده و شماست اگر من و شما خوب شویم جامعه خوب می شود.

پس این که کرامت مانند بسیاری از دیگر فضایل انسانی از حوزه گفتار به حوزه رفتار نمی آید یکی از عوامل آن این است که قبول نداریم که این کرامت نفعی به حال ما دارد! کدام انسانی است که بپذیرد عدالت صد در صد خوب است؟ اگر در فلان دادگاه به حق و عادلانه رأی داده شود ولی به نفع ما نباشد آیا این عدالت را دوست داریم؟

حسن و قبح عقلی عدالت به جای خود، به نسبت شخص خودمان اگر عدالت فایده ای برای ما نداشته باشد آیا عدالت را می پذیریم؟ مگر این که بدان گونه پیشرفت کرده باشیم که بپذیریم این عدالت هر چند کوتاه مدت به ضرر ما شده، اما در بلند مدت آمیخته و متشکل از فواید بسیار است. کرامت انسان ها در بالاترین شرایط در دنیای امروز منحصر به کرامت هم قوم ها، هم ملیت ها، هم حزبی  ها و هم نژادی هاست؟

به  خاطر این که کمتر کسی در دنیا پذیرفته که کرامت انسان ها اگر مورد قبول واقع شود منفعت به حال من دارد.

در حوزه درس و بحث بسیار سخن گفتیم اما سکوت جهانی و حتی سکوت فردی در غرب یا در شرق در برابر ظلمی که در فلسطین و لبنان صورت می گیرد یا سکوت شرقی ها در برابر ظلمی که در فلان کشور غربی صورت می گیرد دلیل بر این است که کرامت به حدّ پذیرش منفعت و فایده نرسیده است. سخن فایده گرایانه نمی گویم، بگذارید یک گام جلوتر بروم، فایده ما فقط مادی نیست:

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم                            این جان عاریت که به حافظ سپرده اند

فایده بزرگ تری در نگاه ادیان وجود دارد و آن، «سعه وجودی» است.

ادیان علاوه بر این که این دنیا را محل فایده شخصی انسان ها می دانند به جایگاه دیگری هم معتقدند مرحوم علامه طباطبائی در مقاله پنجم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» وقتی اعتباریات را تحلیل می کنند همه آنها را به «سعه وجودی» انسان ها بر می گردانند. انسان ها به دنبال این هستند که «سعه وجودی» پیدا کنند، همه انسان ها از حبّ نفسی که دارند دنبال توسعه نفس خود هستند، حتی اعتباریات؛ همه اینها فرع این است که انسان دلش می خواهد نفس و وجود خود را توسعه دهد و بزرگ تر کند. فایده ای که ما در ذهن داریم از فوایدی است که از ناحیه حضرت احدیت به زندگی انسان ها وارد می شود، این که بپذیریم خدایی هست. روزی که به دنیا آمدیم از ما در روز الست پیمان گرفته اند: (الست بربکم قالوا بلی).

و چون پیمان بستیم باید به آن وفا کنیم و اگر وفا کنیم آیندة خود را روشن و با سعادت کرده ایم. اگر به دیگری احترام کنیم و کرامت او را پاسدار باشیم به ما منفعت می رسد. (همان چیزی که در زندگی امام خمینی مشاهده می  شود) بحث های تئوریک در حوزه کرامت نیست بلکه آن چیزی که آن بزرگ را از اقران متمایز کرده گام نهادن در اجرای کرامت است. این که انسان بتواند خود و جامعه را به نقطه ای برساند که همه بپذیرند که اگر در مسیر توحید و سعادت انسانی گامی بردارند یک گام به کرامت انسانی و به فایده اش نزدیک تر می شوند. این بحث بنده بسیار مفصل  است، امید که در مجال وسیع  تری آن را طرح کنم. در پایان چکیده بحث را این گونه ارائه می دهم که:

کرامت با هر تعریف و سعه ای و با هر گونه قید و بندی که باشد به زندگی شخصی انسان ها وارد نشده، فقط به این دلیل که اراده ای برای این کار از ناحیه آدمیان نبوده است. بنده هم این اراده را در زندگی شخصی ام نداشتم، علت این که این اراده را نداشتم این بوده که احسان نکردم این امر فایده ای به حال شخص من دارد و لذا اگر بخواهیم این به حوزه رفتار های شخصی انسان ها وارد شود باید قبل از هر چیز به انسان ها بگوییم که اگر کریمانه با دیگران برخورد کنید به حال شخص شما فایده دارد و اگر این حس نیاز در وجود آنها برانگیخته شد آن  وقت خودشان به دنبال این فضایل می روند.

آب کم جو تشنگی آور به دست                           تا بجوشد آبت از بالا و پست

پس تلاش وافری که در جامعه انسانی مورد نیاز است پیش از آن که بحث تئوریک باشد این است  که این نیاز و این فایده به جامعه القاء  شود.

بنا داشتم راجع به یک محور دیگر یعنی مردم سالاری هم صحبت کنم فرصت نشد این که جامعه ای بپذیرد که احترام به دیگران احترام به خود اوست فایده شخصی خود اوست باعث می شود در این مسیر حرکت کند. این که جامعه ای بپذیرد ظلم به فلسطین ظلم به خود اوست قهراً در مقابل این همه ظلم سکوت نخواهد کرد.

چو بد کردی مباش ایمن ز آفات                             که واجب شد طبیعت را مکافات

این که بپذیریم باز می گردد و آثار وضعی متوجه خود ما می شود باعث می شود اگر به جامعه و به شخص خود بباورانیم آمدن کرامت با هر قید و بندی در حوزه شخصی ما راحت می شود.

این فایده را باید مقداری توسعه داد: فایده می تواند دنیوی باشد و می تواند دنیوی و اخروی. بدانیم که روزی از این مرحله عبور می کنیم این که خدا باوران کمتر بزهکارند خداباوران کمتر به ناهنجاری های جامعه تن می  دهند، این که خداباوران و دین باوران مانند اوتادی هستند که جامعه را از رفتن به منجلاب باز می دارند یکی از عواملش این است که خداباوران بیش از هر کس می دانند که سعادت دنیوی آنها در گرو این است که به دنبال گناه نروند و سعادت اخروی آنها هم منوط به این هست که دنبال فساد نروند فایده امر را به خودشان بر می گردانند. جمله آخرم:

انقلاب امام خمینی، گام چهارم عرفان امام است؛ یعنی انقلاب برای این بود که امام در زندگی خودش فایده اخروی ببرد. خداوند به همة ما توفیق اجرایی کردن کرامت را بدهد.

و السلام علیکم و رحمة الله.

 

منبع: همایش بین المللی امام خمینی(س) و قلمرو دین (1) کرامت انسان / مصاحبه های علمی، مجموعه آثار 13، ص 407.

انتهای پیام /*