در اشتیاق نماز

هنگامی که نزدیک نماز می شد سر از پا نمی شناختند. به هر کس که در اتاق بود صراحتاً می گفتند: بروید که وقت نماز است و همیشه در این لحظات یک تبسمی پیدا می کردند که آدم احساس می کرد انتظار لحظات شیرینی را می کشند.

کد : 155240 | تاریخ : 29/03/1396

اول نماز

 امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که نمازهای واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید فرشته ای آن را سپید و پاکیزه به آسمان برد. نماز (به نمازگزار) گوید: «خدا تو را نگاه دارد همان‌گونه که مرا نگاه داشتی؛ مرا به ملکی بزرگوار سپردی.» و کسی که نمازها را بی سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته، نماز او را سیاه و تاریک به آسمان برد در حالی که نماز با صدای بلند به نمازگزار گوید، «مرا ضایع کردی، خدای تو را ضایع کند آنچنان که مرا ضایع کردی.»[1]

من در مکه، که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یک دفعه رها کرد، گفت که: «سنـه الحنفیه» دیگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود، یعنی باز بود لکن هیچ‌کس نبود، می رفتند سراغ نماز چرا شما نمی روید سراغ نماز، چرا ظهر که می شود بازار را رها نمی کنید که بروید سراغ نماز؟ [2]

در اشتیاق نماز

در اوج اشتغال و گرفتاریها به نماز اول وقت مقید بودند یادم است روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد. امام بلند شده و فرمودند: من می خواهم نماز بخوانم. چون مقید هم بودند به هنگام نماز، خود را با عطر و ادکلن خوشبو کنند . در همان جلسه به من اشاره کردند که ادکلن مرا بیاور و پس از ادکلن زدن به نماز ایستادند. دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند این اواخر که ایشان را به بیمارستان برده بودند، مرتب از وقت نماز سؤال می کردند تا اینکه مبادا نماز اول وقتشان فوت شود. [3]

انتظار لحظات شیرین

 هنگامی که نزدیک نماز می شد سر از پا نمی شناختند. به هر کس که در اتاق بود صراحتاً می گفتند: بروید که وقت نماز است و همیشه در این لحظات یک تبسمی پیدا می کردند که آدم احساس می کرد انتظار لحظات شیرینی را می کشند. [4]

اذان دادند اول وقت نمازمان را بخوانیم

 مرحوم آقای قاضی طباطبایی برای من تعریف کرد که ما با آقای حاج آقا روح الله می گفتیم جمعه ها بیایید برویم بگردیم در باغات قم که همه اش باغ انار بود.

حاج آقا روح الله می فرمودند که من می آیم برای گردش ولی به دو شرط ، این خیلی جالب است، اولین شرطم این است که حرف خودمان را بزنیم و غیبت نکنیم؛ شرط دوم اینکه اذان دادند اول وقت نمازمان را بخوانیم، بعد نهار بخوریم. [5]

در مورد نمازتان اهمال و سستی نکنید

امام همیشه می فرمودند در مورد نمازتان اهمال و سستی نکنید. به ما می گفتند همین که شما می گویید اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم این خلاف است، نگویید این حرف را؛ به نمازتان اهمیت دهید، اول نماز. [6]

اول اقامه نماز اول وقت

 خضوع و خشوع ایشان به هنگامی که با خدای خود راز و نیاز می کردند، توصیف ناپذیر است. حضرت امام، هیچ کاری را بر اقامه نماز اول وقت ارجح نمی دانستند. این منش بسیار والای ایشان از همان زمان جوانی و طلبگی، زبانزد کسانی بود که ایشان را می شناختند. [7]

نماز با تیمم، پشت به قبله و در حال حرکت

 شب 15 خرداد 42، آقا توی حیاط خوابیده بودند که مأموران رژیم آمدند، در را شکستند و وارد خانه شدند. خود امام برای من تعریف می کردند: وقتی آنها در را شکستند، من متوجه شدم که آنها آمده اند مرا بگیرند. فوراً به خانم گفتم که شما هیچ صحبتی نکنید، بفرمایید توی اتاق.

من دیدم که آنها ریختند توی منزل، احتمال دادم که اشتباه کنند و مصطفی را ببرند. به همین جهت گفتم: خمینی من هستم. آماده بودم و من را بردند. چون کوچه ها باریک و کوچک بود، من را توی ماشین کوچکی گذاشتند و تا سر خیابان بردند. سر خیابان یک ماشین خیلی بزرگ ایستاده بود. من را سوار آن ماشین بزرگ کردند و حرکت کردند. یک نفر به طرف من نشسته بود که از اول تا آخر سرش را گذاشته بود کنار دست من و به بازویم تکیه داده بود و گریه می کرد. یکی دیگر هم طرف دیگرم نشسته بود و مرتب شانه ام را می بوسید.

همین طور که می آمدیم، توی راه من گفتم که نماز نخوانده ام، یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم. گفتند: ما اجازه نداریم. گفتم: شما که مسلح هستید و من که اسلحه ای ندارم؛ به علاوه شما همه با هم هستید و من یک نفرم. کاری که نمی توانم بکنم. گفتند: ما اجازه نداریم. فهمیدم که فایده ای ندارد و اینها نگه نمی دارند. گفتم: خوب، اقلاً نگه دارید تا من تیمم کنم. این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند؛ اما اجازه پیاده شدن به من ندادند. من همین طور که توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین دولا شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم. نمازی که خواندم، پشت به قبله بود. چرا که از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود، نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود. [8]

با تمام وجودشان نماز می خواندند

دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن ‌قدر چشمگیر بود که پلیس های فرانسه از روی رفت  و آمد امام برای نماز، ساعتشان را میزان می کردند. شاید این دقت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه، یعنی به نظاره گری در آسمان و زمین می رسد، این امر برایش طبیعی است. وقتی می ایستادند به نماز، حس می کردیم که تمام وجودشان نماز می خواند.  همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت می ایستادند، امام می فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز، باید نماز خواند.» [9]

نماز اول وقت حتی در موقعیتهای حساس

 روزی که شاه فرار کرد، در نوفل لوشاتو بودیم، پلیس فرانسه خیابان اصلی نوفل لوشاتو را بست، تمام خبرنگاران کشورهای مختلف از آفریقا، آسیا، اروپا و امریکا آنجا بودند و شاید 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می کردند.

تا خبر بزرگترین حادثه سال را مخابره کنند. شاه رفته بود و آنها می خواستند ببینند امام چه تصمیمی دارند، امام بر روی صندلی ایستاده بودند در کنار خیابان، تمام دوربینها بر روی ایشان متمرکز شده بود. امام چند دقیقه صحبت کردند و مسائل خودشان را گفتند.  من کنار ایشان ایستاده بودم. یک مرتبه برگشتند و گفتند: احمد، ظهر شده؟ گفتم بله، الان ظهر است. بی درنگ امام گفتند: والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. شما ببینید در چه لحظه ای امام صحبتهایشان را رهاکردند. برای اینکه نمازشان را اول وقت بخوانند. یعنی در جایی که تلویزیونهای سراسری که هر کدام میلیونها آدم بیننده دارد، سی. ان. ان امریکا بود، بی. بی. سی لندن بود، تمام تلویزیونها چه در امریکا و چه در اروپا بودند. خبرگزاریها همه بودند، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویتر و تمام خبرنگاران روزنامه ها، مجلات، رادیو تلویزیونها در چنین موقعیت حساسی امام حرفشان را قطع کردند و رفتند سراغ نماز. [10]

حتی در بستر بیماری

 یکی از پزشکان قم نقل می کرد که: هنگامی که خبر دادند امام دچار ناراحتی قلبی شده اند، خودم را به بالین ایشان رساندم و فشار خونشان را گرفتم. فشارسنج عدد پنج را نشان می داد و این از نظر پزشکی خیلی خطرناک بود. کارهای اولیه را انجام دادم و پس از دو ساعت که وضع قدری بهتر شده بود و در عین حال، هنوز خطرناک بود که حرکت کنند، دیدم ایشان آماده حرکت شده اند. عرض کردم: آقا جان! چرا برخاستید؟ فرمودند: نماز! عرض کردم شما در فقه مجتهدید و من در طب! حرکت کردن برای شما به فتوای من حرام است! بهتر است خوابیده نماز بخوانید. ایشان نیز با دقت به نظر من عمل فرمودند. [11]

منبع: عطر خوش نماز 


[1]. آداب الصلاه ، صص 3و 4 [2]. صحیفه امام ، ج 12، ص27. [3]. محمد رضا توسلی [4]. فاطمه طباطبایی [5]. موسوی نهاوندی [6]. فریده مصطفوی [7]. علی اکبر آشتیانی‏ [8]. فریده مصطفوی [9]. مرضیه حدیده چی [10]. سید احمد خمینی [11]. فاطمه طباطبایی

انتهای پیام /*