فرازی از کتاب رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)

ایالات متحده امریکا؛ مظهر استکبار جهانی

امام خمینی(ره) با بینش و آگاهی خاص خود، عمق خطری را که از سوی ایالات متحده امریکا و صهیونیسم جهانی به وجود آمده، درک کرده و بر این اساس، از دیدگاهِ روشِ شناخت مشکل و مقابله با آن، موضوع را به عنوان «مسأله برخورد با دیگر اندیشه ها» مطرح نمودند.

کد : 155538 | تاریخ : 13/08/1397

ایالات متحده امریکا؛ مظهر استکبار جهانی

 جهاد محیسن*

بدون شک امام خمینی(ره) شخصیتی برجسته و استثنایی بودند که با الهام گرفتن از اصول عقیدتی خود و درک نیازها و مقتضیات زمان معاصر،  توانستند از موقعیتها و امکانات موجود، به بهترین شکل ممکن برای به پیروزی رساندن انقلاب استفاده نمایند.

ایشان با بینش و آگاهی خاص خود، عمق خطری را که از سوی ایالات متحده امریکا و صهیونیسم جهانی به وجود آمده، درک کرده و بر این اساس، از دیدگاهِ روشِ شناخت مشکل و مقابله با آن، موضوع را به عنوان «مسأله برخورد با دیگر اندیشه ها» مطرح نمودند.

در آغاز دهۀ حاضر، سیاستهای جهانی به طور زیر بنایی و براساس دو روش نوظهور، تغییر کرد که عبارتند از:

الف) بازسازی ساختار این سیاست، بر مبنای خط مشیهای فرهنگی و فکری جدید که همواره تلاش می کند دیگر فرهنگها را نفی کرده و با به کارگیری ماهیتی جدا از هویت اصلی آن فرهنگها، سلطۀ خود را بر آنها تحمیل کند.

ب) ساختار جدید، برای احاطه بر دیگر فرهنگها، همواره از روش سلطه و زور بهره جسته است به همین سبب، امروزه شاهد هستیم که روابط بین المللی هم بر اساس این ویژگیها شکل گرفته و گرچه در دوران جنگ سرد، ساختار جهانی قدرت بر مبنای یک نظام دو قطبی ایجاد شده بود، اما امروزه، اوضاع کاملاً با گذشته تفاوت دارد و نظام قدرت در جهان، به یک نظام تک قطبی با محوریت امریکا تبدیل شده است. بنابراین مسئولان امریکایی طوری رفتار می کنند که گویی در جهان، تنها یک قطب قدرت وجود دارد و آن هم امریکاست؛ یعنی ایالات متحده را تنها نیروی مسلط جهانی قلمداد می کنند و به آن می بالند.

«استراپ تالبوت» معاون وزیر امور خارجه امریکا در بیان دیدگاههای خارجیان پیرامون مسأله سلطۀ امریکا، اینطور اظهارنظر نموده است :  «ایالات متحده، با توجه به روش خاص و کم نظیر خود در تاریخ ابر قدرتها،  نیرو و قوای خود را تنها در راه سلطه بر دیگران و به دست گرفتن زمام امور آنها به کار نمی گیرد، بلکه به طور کلی از نیروی خود در جهت همکاری با دیگر کشورها در راه تأمین منافع جامعۀ بین المللی استفاده می کند». در این گفته، سه واژه به طور مشهود به چشم می خورد : بی همتا بودن امریکا، برتری امریکا و قدرت امریکا.

چنین پندارهایی، تا حد زیادی سیاست خارجی امریکا را جهت دهی نموده و در سالیان اخیر، ایالات متحده تلاش نموده تا با روشهای ذیل، این برتری را در جهان حفظ کند:

_ سوق دادن حکومتها و کشورها به سوی تقلید از آداب و رسوم و دیدگاههای امریکا درباره دموکراسی و حقوق بشر.

_جلوگیری از دستیابی دیگر کشورها به تکنولوژی نظامی تا هیچ نیرویی در برابر سلطۀ امریکا قدرت مقاومت پیدا نکند.

_تحمیل قوانین و مقررات جامعۀ امریکا بر دیگر جوامع و تقسیم بندی حکومتها بر اساس میزان پایبندی آنها معیارها و شاخصهای امریکایی حقوق بشر استفاده از مواد مخدّر، اتهام تروریسم و گسترش سلاحهای اتمی و در ادامه، تبلیغ آزادی در حوزۀ دین و مذهب، آنطور که در مصر و هندوستان شاهد بودیم.

_تحریمهای سیاسی، اقتصادی بر ضد کشورهایی که به معیار های مورد نظر امریکا پایبند نیستند.

_تحکیم جایگاه و منافع امریکا در منطقه با تبلیغ شعارهایی چون تجارت آزاد و بازار آزاد.

_جهت دهی سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در راستای منافع امریکا.

_دخالت در کشمکشها و نبرد های داخلی کشورها و وادار ساختن دولتها به پیروی از سیاستهای اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی در جهت منافع اقتصادی امریکا.

_گسترش بازار فروش سلاحهای امریکایی که از فروش اقلام مشابه دیگر کشورها جلو گیری می کند.

_ادامۀ عملیات نظامی بر ضد عراق و تمدید تحریمهای اقتصادی بی رحمانه بر ضد این کشور.

_قرار دادن کشورهایی چون سوریه، لیبی سودان وایران در لیست حامیان تروریسم و تلاش برای منزوی کردن این کشورها در صحنۀ سازمانهای بین المللی، تنها به جُرم اینکه با خواسته های امریکا مخالفت می کنند.

بنابراین، دو عامل اصلی که امروزه، ایالات متحده برای وارد کردن فشار و تسلیم نمودن کشورها از آنها استفاده می کند عبارتند از: تحریمهای اقتصادی و مداخلۀ نظامی.

مظهر بزرگترین تهدید خارجی که امروزه امت اسلام را هدف قرار داده است، ایالات متحدۀ امریکاست، که نه تنها یک خطر نظامی، بلکه تهدیدی برای تمامیت ارضی و خودکفایی و استقلال اقتصادی ما محسوب می شود. امریکا یک دولت سودجو، سلطه گر و دو چهره است که با به کار گیری سیاستهای دوگانه و استثمارگرایانه در امور داخلی کشور ها دخالت می کند،  امّا این تلاشها نباید مانع از ایجاد روابط و دیدارهای دو جانبه میان کشورهای مخالف با سلطۀ آمریکا مانند دیدارهای میان سران ایران و عربستان سعودی و یا ایران و عراق گردد. بخصوص آنکه اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی به میزبانی ایران، با موفقیت همراه بود، ولی اجلاسی که در قطر، تحت عنوان «توسعه اقتصادی کشورهای خاورمیانه» و با حمایت امریکا برگزار شد، موفقیت چندانی در پی نداشت.

بدون شک، راه رسیدن به پیمان مشترک و همکاری برای مبارزه با سلطۀ امریکا عبارت است از ایجاد جبهۀ مشترکی از نیروهای کشورهای عربی و اسلامی که هم از «نیرو و قدرت» و هم از «فرهنگ و اندیشه» بهره جوید:  نیرو و قدرت برای تشویق به مبارزه و پیشبرد آن؛ تبادل فرهنگی برای آسانتر شدن همکاری و شرط لازم برای دستیابی به هر هدفی در حوزۀ کشورهای عربی و اسلامی، غلبۀ عامل دوم بر عامل اول خواهد بود.

مشکل قابل توجهی که در حال حاضر در عرصه های مختلف سازندگی، اقتصاد و فرهنگ با آن مواجه هستیم، وجود نوعی دوگانگی در حوزۀ فکری و مادّی روش زندگی است، که از یک سو، روش زندگی مطابق با الگوهای معاصر غرب و برخاسته از عنصر وابستگی را در پیش رو داریم و از سوی دیگر با روش سنّتی که ادامۀ میراث گذشتگان است رو به رو هستیم. اینجاست که ضرورت دستیابی به نقطه اشتراکی که موجب همسو شدن اهداف و از بین رفتن اختلافات جامعه در راستای رهایی از گرداب خطرناک وابستگی می گردد، احساس می شود. پس لازم است به دنبال عواملی باشیم که اندیشه های گوناگون تشکیل دهنده فرهنگ و تمدن امت اسلامی را به یکدیگر نزدیک و با هم متحد کند از سوی دیگر به هیچ وجه نباید اندیشه هایی را که رویارویی با خطر امریکا و صهیونیزم را لازم می دانند و در راه آن تلاش می کنند، از صحنه خارج کنیم. از آنجا که عوامل جانبی،  نقش مهمی در نحوه برخورد با مسائل اساسی دارند، ضرورت دارد به انتقاد سازنده از افکار مختلف بپردازیم تا موجب حرکت رو به جلو و پویندۀ آنها گردد.

امام خمینی(ره) در دیدگاه خود درباره شناخت غرب بر دو اصل تکیه کردند: ابتدا از دیدگاه فرهنگ، سنت و تجدد که زمینه آن مخالفت با سلطه و ظلم و استثمار بود و دیگری دیدگاه انتقادی نسبت به سیاستهای بین المللی و فرهنگهای دیگر.

 در دورانی که به دنبال سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی و تلاش حکومتهای لائیک برای دور کردن قوانین دین و کلیسا از زندگی ملل غربی، اندیشه ای جهانی برای مبارزه با لیبرالیسم معاصر باقی نمانده بود، برداشت جدیدی از اسلام ظاهر شد که با ایجاد فضای باز برای رابطه میان فرهنگها و تمدنها، تنها جایگزین و عامل باقیمانده برای مبارزه با مظهر جدید لیبرالیسم و سرمایه داری، یعنی «جهانی شدن و انفجار سرمایه» محسوب می شود.

بدین ترتیب امام خمینی(ره) توانست مفاهیم جهانی و انسانی را از احکام دین استنباط کند و با روشی پیشرفته تر از همتایان پیشین خود، آن را با گذر از موانع زمان و مکان به بشریت ارائه نماید.

 

منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)، ج 2، ص 291.



* پژوهشگر اردنی

انتهای پیام /*