حاج علی فیاض

جلسۀ پرسش و پاسخ (نقد و بررسی مقالات)

کد : 155545 | تاریخ : 04/04/1396

جلسۀ پرسش و پاسخ (نقد و بررسی مقالات)

˜ حاج علی فیاض

 می خواستم نکته ای را در رابطه با مقالۀ دکتر فتحی بگم متذکر شوم و آن نکته، مسأله تهدیداتی است که به گفتۀ ایشان از سه جهت بر جهان اسلام وارد می شود: یکی از داخل دنیای اسلام، دیگری از ناحیۀ مکاتب لیبرالیسم و سومی، از سوی مکاتب رادیکال شرق. ایشان که در نوشتۀ خود به مسأله سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی پرداخته اند، طوری مطلب را بیان کرده اند که گویی انحطاط و فروپاشی شوروی، شکستی در برابر اسلام بوده است (لااقل نحوۀ بیان و جملات متن اینطور القا می کند)، در حالی که به نظر من، این سه ناحیۀ خطر، در دوران معاصر، همگی یک خطر هستند که عبارت است از لیبرالیسم».

 نویسنده ای به نام «فوکویاما» در کتاب خود به نام «پایان تاریخ»، با اشاره به تهدیداتی که لیبرالیسم با آن مواجه است مدعی شد که در حال حاضر، لیبرالیسم نمونۀ نهایی و کامل روند حرکت تاریخ است. وی با بررسی مکاتبی که در برابر آن قد علم کرده اند، دریافت که هر اندیشه ای که با لیبرالیسم مقابله نموده نابود شده است. به عنوان مثال، جنبش فاشیسم در دوران جنگ جهانی، در برابر لیبرالیسم اروپای غربی، شکست خورد و نیز مکتب کمونیسم هم به دست لیبرالیسم از میان رفت. فوکویاما با طرح پرسشی دربارۀ اسلام و لیبرالیسم، عنوان کرد که در دوران معاصر، اسلام نمی تواند به عنوان یک انتخاب جدید، درمقابله با لیبرالیسم جایگزین مارکسیسم شود و گفتۀ خود را اینطور تشریح می کند که اسلام در حال حاضر از جاذبه های مطلوب در سطح بین المللی برخوردار نیست و تعالیم اسلامی برای جوانان توکیو، پاریس، نیویورک و ... مفهومی ندارد. حقیقت آن است که اگر منظور نویسندۀ این مطالب (فوکویاما)، روشهای ارائه و معرفی اسلام باشد ونه خود اسلام، گفته اش کاملاً درست است، یعنی اسلام در مبارزه و رویارویی با لیبرالیسم با بحران مواجه خواهد بود.

آنچه می خواهم بگویم این است که در افکار امام خمینی(ره) یک نکتۀ اساسی وجود دارد که عبارت است از کلیّت و فراگیری تعالیم اسلام متأسفانه باید گفت که ما به عنوان مسلمان، جامعه اسلامی، جنبش اسلامی و اندیشمند اسلامی، در بسیاری موارد به اینکه اسلام یک آیین کامل و بی کم و کاست است، توجه نکرده ایم و چه بسا در برخوردها و رفتارهای خود، آنجا که به رویارویی باغرب و ارائۀ اسلام به عنوان روشی پیشرفته وکامل مربوط می شود، حتی موجب تضعیف آن شده ایم و در بُعد سیاسی، آن را ضعیف جلوه داده ایم و این به نظر من یک خطا و اشتباه بزرگ و خطرناک است. اسلام تنها یک ابزار تحول سیاسی نیست. اسلام فقط یک عامل جنبش انقلابی نیست، بلکه اسلام یک نظریه و عقیدۀ کامل و پیشرفته است و ما باید مسئولیت خود را در ایفای این نقش مهم و معرفی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی همه جانبه به انجام رسانیم و در عرصۀ تمدن،  اجتماع، فرهنگ و اقتصاد، آن را به کار گیریم این مسأله مورد دیگری را به یاد من می آورد که عبارت است از بحران سه گانه ای که در تاریخ اسلام پیش آمد و در دوران معاصر شدت یافت و آن، بحران عقل، علم و عمل در جوامع اسلامی است. به عقیدۀ من، مسأله، هم نظری و معرفتی است و هم عملی و اجرایی.

 ˜ شیخ کاظم یاسین

نکته ای که می خواهم ذکر کنم به دو مقاله مربوط می شود، یکی مقالۀ حجت الاسلام تسخیری و دیگری بحث آقای حارس شهاب.

درباره گفتگوی تمدنها و اصطلاح «بیگانگان»، بحث و سخن بسیاری مطرح شده است آقای حارس شهاب، گفتگوی تمدنها را به گفتگوی اسلام و مسیحیت مربوط کردند. در مورد این بخش از مسأله نکته ای وجود دارد که می خواهم آن را متذکر شوم و آن اینکه عبارت «دیگران» و حتی اصطلاح «گفتگوی تمدنها» هیچ گاه در بیانات و سخنان امام(ره) به کار نرفته است. به عقیدۀ من این واژه ها، اصطلاحات مبهم و غیر واضحی هستند که در اصل از جهان غرب نشأت گرفته اند و گویی از وجود نقص و عیبی در جوامع ما حکایت می کنند، طوری که به نظر می رسد مشکل موجود میان ما و غرب، از سوی ما ایجاد شده است، در حالی که مشکل هرگز از جانب ما نبوده است، بلکه در واقع دنیای غرب، همواره بر ما سلطه داشته و ما را مورد ستم قرار داده وکشورها ومنابع ما را به یغما برده است و گفتگوی میان قاتل و مقتول، و میان غارتگر و غارت شده مفهوم ندارد. جهان غرب همواره بزرگترین و گسترده ترین نسل کشیها و چپاولها را در تاریخ بشر مرتکب شده است. رابطۀ میان ما و دنیای غرب،  نمی تواند رابطۀ «گفتگو» باشد.

این نکتۀ بسیار مهمی است. امام(ره) همواره بر این مسأله تأکید داشتند که رابطۀ میان ما و غرب، رابطۀ مستضعف و مستکبر است. غرب همواره به ما، همانند گلۀ گوسفندی نگاه می کرده که به آن حمله کند و آن را بخورد و بهره کشی کند. رابطۀ انسانی وجود نداشته است.

از سوی دیگر، این تأکیدی که بر مسأله «گفتگو ی تمدنها» انجام می شود، به گونه ای است که گویی بر ما لازم است که آن را ترویج کنیم و در جستجوی ماهیتی برای آن باشیم و آن را در اندیشه های امام(ره) هم وارد نماییم. در حالی که این موضوع هنوز در حدّ سخن و نظریه است و درست نیست که آن را در افکار و ارای امام(ره) مطرح کنیم.

باید گفت که دنیای غرب، مسیحی نیست. غرب هیچ ربطی به مسیحیت ندارد. غرب، تروریست و قاتل است، اما مسیحیت دین پاکی و صفاست. دنیای غرب، بی دین و مُلحد است.

حتی اگر مسأله گفتگوی تمدنها را هم مطرح کنیم، باز هم غرب هیچ ربطی به گفتگوی میان اسلام و مسیحیت ندارد. همۀ ما مسلمانان و مسیحیان عضو یک خانوادۀ واحد هستیم، اما غرب هیچ ربطه ای با ما ندارد.

زمانی که پاپ، رهبر مسیحیان در مسأله گروگان گیری جاسوسان سفارت امریکا در تهران، به نفع انان وارد عمل شد، امام خمینی(ره) به او تذکر دادند که موضع گیریهایش باید بر اساس آیین مسیحیت باشد و نه بر اساس مواضع استکباری دنیای غرب. پس امام(ره) میان این دو موضع،  تفاوت قائل بودند.

 پاسخهای سخنرانان:

 ˜ پاسخ آقای حارس شهاب

ابتدا از جناب آقای شیخ کاظم یاسین به خاطر سخنانشان تشکر می کنم. باید بگویم که اگر توجه کرده باشید، من حتی یک بار هم واژۀ «غرب» را به کار نبرده ام وهرگز اصطلاح «گفتگوی با غرب» را مطرح نکردم، بلکه من گفتم که ماباید در برابر بی دینی دنیای غرب بایستیم. من خود از موافقان و پیشتازان این نظریه هستم. از سوی دیگر، من دربارۀ گفتگوی تمدنها صحبت کرده بودم. نمی دانم چرا شما تلاش می کنید غرب را به موضوع گفتگوی تمدنها مربوط سازید. چنین رابطه ای اصلاً وجود ندارد. گفتگوی اسلام و مسیحیت، گفتگوی ما و غرب نیست. ما هم با دنیای غرب، به خاطر بی دینی و الحاد آن مخالفیم و تعجب می کنم که چرا شما اینطور برداشت کرده اید.

 ˜پاسخ حجت الاسلام تسخیری

در مورد مطلبی که شیخ کاظم یاسین فرمودند باید اشاره کنم که گرچه مسألۀ برخود تمدنها بطور مستقیم در بیانات امام(ره) مطرح نشده است،  اما می توان آن را از سخنان ایشان استنباط نمود. حضرت امام(ره) در طبق بندیهای خود، اینطور مطرح کردند که برخوردها و رویاروییها میان تمدنها نبوده بلکه جنگ و مبارزه، میان استکبار و استضعاف است واین مسأله در سراسر عالم یعنی در شرق و غرب وجود دارد. اما یک نمونه از سخنان امام را هم نمی توان یافت که در آن کلمۀ «برخورد» و «رویارویی» وجود داشته باشد. «برخورد»، معانی متعدد و گوناگونی دارد علت آن هم تفاوت مبناهاست. یک مبنا، معتقد است تمدنی که اصول و اندیشه های خود را از وحی الهی اقتباس نکرده باشد، اصلاً تمدن نیست. پس برخورد میان تمدن و بی تمدنی مطرح می شود. اما مبنایی دیگر عقیده دارد که وجود چندین تمدن ی واقعیت خارجی است، بنابراین گفتگوی تمدنها و برخورد تمدنها می تواند مفهوم داشته باشد. ما در اینجا می خواهیم دربارۀ کسانی که به این مبنا معتقد هستند صحبت کنیم تا بحثمان به جنگ لفظی تبدیل نشود و به قول مولانا، جدال بر سرمعانی مختلف «انگور» نباشد! بر همین مبنا می گوییم بیایید تفسیر دقیق و واضحی ارائه دهیم و بیان کنیم که درگیری میان مستضعفان و بسیاری از اختلافات، درون تمدن اسلامی هم وجود دارد، اما این به معنی جنگ داخلی در میان و درون فرهنگ نیست بلکه نزاع اصلی میان مستکبر و مستضعف است و این همان مفهوم قابل توجهی است که امام خمینی(ره) توانستند آن رابرای جهانیان بیان کنند.

 

منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)، ج 2، ص 357.

انتهای پیام /*