مصطفی کواکبیان

«جنگ فقر و غنا» از دیدگاه حضرت امام خمینی (سلام الله علیه)

کد : 155617 | تاریخ : 11/04/1396

«جنگ فقر و غنا» از دیدگاه حضرت امام خمینی (سلام الله علیه)

  مصطفی کواکبیان

 بسم الله الرحمن الرحیم

 مقدمه:

در اوایل تابستان 1366 پس از مطرح شدن نظریات استاد شهید آیت الله مطهری در زمینۀ «نظام اقتصادی اسلام» بین عدّه ای از آقایان علما و همچنین در مطبوعات، این بحث مطرح شد که آیا از دیدگاه اسلام بین فقر و غنا جنگی وجود دارد یا نه؟ در آن زمان، یکی از فقهای محترم صراحتاً اظهار داشت که در اسلام جنگ حق و باطل مطرح است و نه جنگ فقیر و غنی. طرح این مباحث در مطبوعات ادامه داشت تا آنکه حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مرداد ماه 1366 مطابق با ذیحجه 1407 در پیام تاریخی خویش به حجاج بیت الله الحرام یعنی همان پیام معروف «فریاد برائت» از نهضت مقدس اسلامی با تعبیر «جنگ فقر و غنا» یاد کرده و با تأکید بر قداست چنین جنگی، چنین فرمودند:  

«باید... نسل به نسل و سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند».[1]

پس از آن ما شاهد بودیم که حضرت امام(ره) با حساسیت ویژه ای این بحث را تعقیب فرمودند و در موارد متعدد و به مناسبتهای گوناگون خصوصاً در آخرین سال حیات  شریفشان از تعبیر «جنگ فقر و غنا» در پیامهای خویش استفاده فرمودند.

تأکید فراوان حضرت امام(ره) در این زمینه درسی به پیروان خود بود که اساساً اعتقاد به جنگ «فقر و غنا» یکی از مهمترین مشخصه ها و عمده ترین مرز دیدگاه اسلام ناب محمدی(ص) با دیدگاههای دیگر است.

هر چند مباحث پراکنده ای پیرامون این موضوع مطرح شده است، امّا متأسفانه تا کنون برای تبیین «جنگ فقر و غنا» کار چشمگیری از سوی محققان و متفکران اسلامی صورت نگرفته است. و تحقیق حاضر نیز با فرصت محدود و بضاعت مزجات نگارنده صرفاً به طرح سرفصلهای مهم این موضوع پرداخته است.

هدف تحقیق حاضر تشریح و تبیین دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) در زمینۀ «جنگ فقر و غنا» است؛ که آیا اساساً از دیدگاه اسلام چنین جنگی وجود دارد یا نه؟ و آیا می توان برای مشروعیت، ضرورت، استمرار و قداست این جنگ، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث و روایات و سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع)، استدلال نمود؟ البته محور اساسی این تحقیق همان سخنان آن مُجدد بزرگ اسلام ناب محمدی(ص) حضرت امام خمینی قدس سره الشریف است. بیشک سخنان ایشان برای تمامی پیروان آن حضرت سندیت و حجیت دارد؛ و جای هیچ گونه شک و شبهه ای را باقی نخواهد گذاشت. زیرا ایشان از بالاترین مرتبۀ فقاهت و مرجعیت برخوردار بوده و با مبانی مکتب حیاتبخش اسلام آشنایی کامل داشتند.

ناگفته پیداست نتیجۀ اعتقاد مسئولان و دست اندرکاران نظام اسلامی به «جنگ فقر و غنا» و یا عدم اعتقاد آنان به چنین جنگی می تواند بر تمامی تصمیمات و سیاستگذاریها تأثیر حتمی داشته باشد.

این تحقیق در دو فصل ارائه خواهد شد:

در فصل اول پیرامون مشروعیت و قداست «جنگ فقر و غنا» بر اساس دیدگاه حضرت امام (ره) و با استناد به آیات و سیرۀ انبیاء(ع) و ائمۀ اطهار صلوات الله علیهم اجمعین بحث خواهد شد و به رابطۀ احکام شرعی و دستورات اخلاقی اسلام و تکیه ای که بر انسانسازی شده است، با «جنگ فقر و غنا» اشاره خواهد شد.

در فصل دوم به «جنگ فقر و غنا» به عنوان یک وظیفۀ الهی حکومت اسلامی اشاره شده و در مورد نقش مستضعفان در یاری رساندن به جبهۀ حق و پیروزی استمرار حاکمیت اسلامی بحث خواهد شد.

در پایان مقدمه از مؤسسۀ محترم تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی سلام الله علیه بخاطر در اختیار قرار دادن فیشهای مربوط به سخنان و پیامهای آن حضرت(ره)  کمال تشکر را دارم.

خرداد 1371

مصطفی کواکبیان

 

فصل اوّل

جنگ فقر و غنا؛  جنگی مشروع، مقدس و دائمی

* مفهوم «جنگ فقر و غنا»

قبل از هر چیزی لازم است مفهوم دقیق تعبیر «جنگ فقر و غنا» مشخص گردد تا ابهامی در این زمینه در مباحث آینده وجود نداشته باشد.

زوجهای متضادی همچون استضعاف و استکبار،  عدل و ظلم،  اصلاح و افساد و امثال اینها به گونه ای هستند که یک تضاد همیشگی و ذاتی بین آنها وجود دارد؛ و به طور طبیعی هرگز نمی توان بین آنها نوعی سازش و همزیستی مسالمت آمیز در نظر گرفت. مفهوم «فقر» و «غنا» هم از این مقوله اند. یعنی یک تضاد ذاتی بین آنها وجود دارد، مگر آن که عدّه ای به صورت تصنعی بخواهند نوعی مسالمت و آشتی بین این دو برقرار کنند و پرخوری سرمایه داران و غارتگری و ظلم و استثمار و استکبار و انحصارطلبی و بهره وری نامشروع توسط آنان را در کنار گرسنگی فقرا و محرومیت و مظلومیت و ستمدیدگی و استضعاف آنان، تحمل کنند و بخواهند به نحوی آن را توجیه نمایند.

لذا هنگامی که گفته می شود در اسلام «جنگ فقر و غنا» وجود دارد معنایش این است که اسلام ناب محمدی(ص) نه تنها جریان فقر فقرا و استضعاف آنان را در کنار جریان سرمایه داری سرمایه داران و استکبار آنان توجیه نمی کند و طرفدار رابطۀ همزیستی مسالمت آمیز بین این دو جریان نیست، بلکه در این زمینه به جنگ دایمی می اندیشد و طبعاً در این جنگ بی طرف هم نمی ماند و تمام تلاش خود را مصروف رفع استضعاف مستضعفین و نابودی فقر فقرا و نیز محرومیت زدایی خواهد کرد و با هرگونه حاکمیت «سرمایه و سرمایه داری» بر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، مبارزه می کند، و با تکاثر و تراکم ثروت بی حساب و تمرکز سرمایه در دست یک عدۀ خاص سرمایه دار، به شدّت مخالفت می نماید.

اعتقاد و عدم اعتقاد به «جنگ فقر و غنا» دقیقاً یکی از عمده ترین عوامل، در مرزبندی بین اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام امریکایی است. زیرا اسلام امریکایی نه تنها هیچ گونه جنگی بین «فقر» و «غنا» قایل نیست؛ بلکه تضاد بین این دو را به نفع سرمایه داران و مستکبران حل می کند و بین آنها آشتی برقرار می سازد و توجیه گر شکاف بزرگ طبقاتی بین فقرا و اغنیا می باشد. متأسفانه برای بسیاری از افراد هنوز این مرزبندی مشخص نشده و این تأسفی است که حضرت امام خمینی(ره) در پیام خویش به مناسبت شهادت آقای عارف حسینی خوردند: «... متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بیدرد کاملاً مشخص نشده است».[2]

 

* «جنگ فقر و غنا» از دیدگاه قرآن کریم:

الف - جبهۀ مقابل انبیا در طول تاریخ:

قرآن کریم سراسر تاریخ را پهنۀ نبردی آشتی ناپذیر از دو قطب مطرح می کند که یک قطب با عناوین مستضعفین، ناس،  ارذلون،  موحدین، مومنین،  متقین، صالحین، مجاهدین و شهدا مطرح می شوند و قطب دیگر با عناوین مستکبرین، ملأ، مسرفین، مترفین، کافرین، مشرکین، منافقین،  فاسقین و مفسدین هستند، و پیامبران پاکباختۀ الهی که به انتخاب خداوند سبحان از میان توده های مردم برپا خواستند در رأس قطب اول قرار دارند و با استدلالهای محکم بر ضد حاکمیتهای سیاسی ظالمانه و غیر الهی، و سلطه طلبیهای اقتصادی مستکبرانۀ قطب دوم مبارزه می کردند.

حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه می فرمایند:  

«تمام ادیان آسمانی از بین توده ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین در همۀ طول تاریخ به کمک انبیا برخاسته اند و مستکبرین را به جای خود نشانده اند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین،  مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد».[3]

اساساً خصم اصلی نهضتهای پیامبران از دیدگاه قرآن کریم همواره، همان بیدادگران و ظالمین و مترفین و سرمایه دارانی هستند که پیامها و آرمانهای انبیا، آنان را به وحشت انداخته و آن پیامها را با اهداف و منافع نامشروع خویش در تضاد می بینند.

قرآن کریم به صورت قاعده ای کلی در مقابل تمامی پیامبران که در هر جامعه ای مبعوث می شدند، گروهی عیاش سرمایه دار (مترفین) را معرفی می کند که با تکیه بر اموال و اولاد  خویش به رسالت پیامبران کفر می ورزیدند.

 «و ما ارسلنا فی قریةٍ من نذیر الّا قال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون * و قالوا نحن اکثر اموالاً و اولاداً و ما نحن بمعذّبین»[4]

و در آیۀ دیگر همان عیاشها را در مقابل پیامبران مطرح می کند که آیین و کیش پدران خود را به رخ می کشیدند.

«و کذٰلک ما اَرسلنا من قبلک فی قریةٍ من نذیرٍ الاّ قال مترفوها انا وجدنا ابآءنا علی امةٍ و انّا علی اثارهم مقتدون»[5]

البته این مترفین در روز واپسین از اصحاب شمال بوده و جایگاه آنان در جهنم خواهد بود.

 «انهم کانوا قبل ذلک مترفین»[6]

خداوند سبحان در سورۀ مؤمنون[7]، ضمن بیان اجمالی طرز عبادت انبیا از زمان نوح تا عیسی بن مریم، علیهم السلام، گروهی اشراف (ملأ) را معرفی می کند که در مقابل دعوت حق کافر می شدند و ضمن تکذیب مبدأ و معاد، در مقابل آیات خدا استکبار ورزیده و افکار مردم را علیه پیامبران منحرف می ساختند.[8]

حضرت امام خمینی(ره) در ارتباط با دیدگاه قرآن کریم در همین زمینه می فرمایند:

«جنگهایی که واقع شده، بین مستضعفین بوده و مردم طبقۀ سه (فقرا) با این زورمندها و آنهایی که می خواستند حق فقرا را بخورند؛ و لسان قرآن در آیاتی که در باب جنگ، جنگ با این مشرکین که در آن وقت دارای قدرت بودند، آیاتی که وارد شده است یکی و دو تا نیست، بسیار آیات در باب جنگ است و در جدال با اینها...»[9]

و در قسمت دیگر می فرمایند:

کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن می بیند که این قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را به این که با این سرمایه دارها دایماً در جنگ باشد.»[10]

در جای دیگر حضرت امام (ره) قرآن کریم را یک کتاب جنگجوی علیه مستکبرین و قدرتمندان می دانند:

«یا این که قرآن یک کتاب سلحشوری است. قرآن یک کتاب جنگجویی است در مقابل مشرکین؛ مشرکینی که قدرتمند بودند. این که می فرماید «قاتلوا المشرکین کافة» مشرکین در آن وقت همان قدرتمند ها بودند.»[11]

لهذا ایشان آیات قتال وارد شده در قرآن را اعلام جنگ با سرمایه دارها عنوان فرموده اند:

«خوب نخوانده اند قرآن را ببینند اسلام برای چه آمده؟  این همه آیات قتال که وارد شده است اسلام، قتال،  اعلام جنگ کرده است با این سرمایه دارها، با این بزرگها، با این شاه ها، با این سلاطین، نه، این است که با آنها همراهی کرده تا مردم را بخورند آنها».[12]

ب - محکومیت متکاثرین، مسرفین، مبذّرین و ذخیره کنندگان طلا و نقره:

دستۀ دیگری از آیات قرآن کریم در محکومیت گروههایی است که با کارهای خلاف شرع خویش در رابطه با اموال، باعث تضییع حقوق دیگران شده اند.

در دیدگاه اسلام چون ریشۀ مالکیت در خدا متمرکز می شود و هر آنچه به شکل منابع طبیعی قابل بهره برداری برای انسانهاست، اصولاً مال خداست. و مردم همه آفریدگان خدا هستند که باید از مواهب الهی زندگی خود را بگذرانند. لذا هیچ گروهی حق ندارد که ثروتهای طبیعی را «مال خود» دانسته و دیگران را از آن محروم نماید. به همین خاطر در قرآن کریم تکاثر و تمرکز سرمایه در دست عدّه ای خاص محکوم شده است:

 « کی لایکون دولةً بین الاغنیآء منکم»[13]

و خداوند به خاطر اسراف و زیاده روی مسرفین، آنان را دوست نمی دارد:

 «... و لا تسرفوا، انه لا یحب المسرفین»[14]

و حتّی یکی از دلایل برتری طلبی فرعون را مسرف بودن وی می داند:

 «و آن فرعون لعالٍ فی الارض و انه لمن المسرفین»[15]

و مبذّرین را برادران شیطان قلمداد می کند:

 «و لا تبذّر تبذیراً، ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین»[16]

خداوند سبحان در آیۀ دیگر به ذخیره کنندگان طلا و نقره که آنها را در راه خدا انفاق نمی کنند بشارت جهنم و عذاب دردناک می دهد:

 «و الذین یکنزون الذهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذابٍ الیم.»[17]

 

ج - علت عداوت اغنیا نسبت به حق

یک سری از آیات قرآن کریم به ریشه یابی علّت عداوت اغنیا نسبت به جریان حق می پردازد و غنای آنان را باعث کینه ورزی در مقابل حق می داند. خداوند سبحان در سورۀ توبه علّت کینه توزی منافقین را توانگری آنان می داند که در زیر سایۀ اسلام و به فضل و رکت خدا و عنایت پیامبرش ثروت جمع آوری نموده اند، و حالا مقابل اسلام ایستاده اند و کلمۀ کفر را بر زبانهایشان جاری می کنند:

 «و لقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلامهم و همّوا بمالم ینالوا، و ما نقموا الّا ان اَغنٰهم الله و رسوله من فضله...»[18]

در اولین سورۀ نازل شده بر پیامبر خداوند تأکید می کند که انسان همین که خود را بی نیاز ببیند طغیان می کند: «کلا ان الانسان لیطغی * أن راه استغنی»[19]

در آیۀ دیگر، ثروتمندان یهود حتّی خداوند را هم فقیر دانسته و خود را اغنیا می دانند:

 «لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیرٌ و نحن اغنیا سنکتب ما قالوا و قتلهم الانبیاء بغیر حقٍ و نقول ذوقوا عذاب الحریق»[20]

خداوند سبحان در جای دیگر قرآن انسانها را مذمت می کند که چرا رزق خدا را که می بایست موجب شکر آنان شود، علّتی برای تکذیب خدا و آیاتش قرار می دهند:

 «و تجعلون رزقکم اَنکم تکذّبون»[21]

لازم به ذکر است که ما در مباحث فصول آینده این تحقیق، آیات دیگری از قرآن کریم را در زمینه «جنگ فقر و غنا» مورد بررسی قرار خواهیم داد؛ اما آنچه در این فصل خواستیم نتیجه گیری نماییم این بود که هیچگونه شکی در بحث مشروعیت «جنگ فقر و غنا» از دیدگاه قرآن کریم وجود ندارد و اصولاً جنگ جبهۀ حق در طول تاریخ به رهبری انبیا در مقابل همان مستکبرینی بوده است که می خواسته اند ظالمانه حق مظلومان را غارت کرده و با تکاثر و اسراف حقوق فقرا را ضایع نمایند. و چون این ثروتمندان و اغنیا خود را بی نیاز می بینند به همین خاطر در مقابل خدا و جریان حق طغیان می کنند.

جنگ فقر و غنا در آینۀ روایات:

الف – موقعیت اغنیا و ثروتمندان: در احادیث و روایات پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام، ثروتمندان و اغنیا کسانی که به تکاثر اموال می پردازند، نه تنها مورد تأیید واقع نشده اند، بلکه از جملۀ زیانکاران قلمداد شده اند، روایات متعددی در این زمینه وجود دارد که ما برای نمونه چند روایت را در اینجا نقل می کنیم:

رسول گرامی اسلام به خدای کعبه سوگند یاد می کند که آنان که به تکاثر اموال می پردازند زیانکاران خواهند بود.

 «قد ورد فی الاخبار الصحیحة ان اباذر قال:  انتهیت الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم و هو جالسٌ فی ظل الکعبة فلما رانی قال: هم الا خسرون و رب الکعبة فقلت من هم؟ قال المکثرون اموالاً...»[22]

از حضرت مسیح(ع)  نقل شده است که عبور شتر از سوراخ سوزن آسانتر از ورود اغنیا به بهشت است.

 «بحق أقول لکم ان اکناف السماء خالیهٌ من الاغنیاء و لدخول جمل فی سم الخیاط أیسر من دخول غنیّ الجنة»[23]

حتی در روایتی از امام جعفر صادق علیه الصلاة و السلام نقل شده است که حضرت سلیمان پیامبر علی نبینا و آله و علیه السلام به خاطر آنچه که از دنیا به ایشان داده شده بود آخرین پیامبری خواهد بود که داخل بهشت خواهد شد.

 «ان آخر الانبیاء دخولاً الی الجنة سلیمان و ذالک لما اعطی من الدنیا»[24]

پیامبر اکرم(ص) زمانی را پیش بینی نمودند که عدّه ای سرمایه دار با مصرف بهترین غذاهای رنگارنگ، مرکبهای عالی را سوار می شوند و تمام شرافت اینها به همان درهم و دینار خواهد بود. اینها، زندگی همچون پادشاهان ستمگران خواهند داشت. پیامبر گرامی این گونه افراد را همان منافقان این امت قلمداد می نمایند.[25]

امیر مؤمنان علی(ع) تواضع در مقابل ثروتمندان را (اگر به خاطر ثروتش باشد) موجب از دست رفتن دو سوم دین می داند:  

 «من أتی غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه»[26]

 

ب - جایگاه فقرا و مستمندان: برعکس ثروتمندان، فقرا در روایات از جایگاه والایی برخوردارند که در اینجا برای نمونه چند روایت نقل می کنیم:

علی(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) چنین فرمودند: پیامبر گرامی اسلام(ص) از قول خداوند سبحان می فرمایند که دوستی خدا در دوستی با فقراست. باید به فقرا نزدیک شد و از ثروت اندوزان دوری جست. «عن النبی(ص) عن الله تعالی فی لیلة المعراج: یا احمد! محبّتی محبة الفقراء فادن الفقراء و قرب مجلسهم منک، أذنک! و بعد الاغنیاء»[27]

امام صادق(ع)  در روایتی معذرت خواهی خداوند سبحان را از فقرای مومن در روز قیامت مطرح فرموده و سوگند خداوند را برای جبران آنچه که در دنیا به فقرا گذشته است یادآوری می فرماید:

 «ان الله عز و جل یلتفت یوم القیامة الی فقراء المؤمنین شبیهاً بالمقتدر الیهم فیقول: و عزتی و جلالی ما افقر تکم فی الدنیا من هوان بکم علی و لترون ما أصنع بکم الیوم»[28]

در روایت دیگری از امام صادق(ع) اهانت به فقرا را به خاطر فقرشان باعث رسوایی در روز قیامت می داند.[29]

و هرگز نباید در سلام کردن به فقیر مسلمانان با سلام کردن به ثروتمندان تفاوت قایل شد، زیرا این کار باعث غضب الهی در روز قیامت خواهد بود.

قال الصادق(ع): «من لقی فقیراً مسلماً فسلم علیه خلاف سلامه علی الغنی لقی الله عزّ و جلّ یوم القیامة و هو علیه غضبان»[30]

رسول اکرم(ص) می فرمایند:  درهای بهشت بر روی فقرا باز است: «ابواب الجنة مفتحة علی الفقراء»[31]

و در روایت دیگری فقرا را پادشاهان بهشت قلمداد فرموده و تأکید می فرمایند که بهشت مشتاق فقراست:

 «الفقراء ملوک الجنة، و الناس کلهم مشتاقون الی الجنة و الجنة مشتاقه الی الفقراء»[32]

 جنگ فقر و غنا سیرۀ پیامبران عظام(ع) و نبی اکرم(ص):

جنگ فقر و غنا سیرۀ همۀ پیامبران در طول تاریخ از آدم(ع) تا ابراهیم(ع) و از ابراهیم تا محمد(ص) بوده است.

گاهی ابراهیم بت شکن بزرگ تاریخ را می نگریم که چگونه تبر قاطع خویش را بر بنیاد نظام شرک آلود اشراف مستکبر فرود آورده و گردن بتها را می زند.

و زمانی موسی را می نگریم که با چوبدستی خویش به نجات فقرا و مستضعفین برخاسته و فرعون را که به تعبیر قرآن[33] با حاکمیت استکباری و برقراری تبعیض سیاسی اقتصادی، اجتماعی و اعتقادی مردم را به استضعاف کشانده و با سر بریدن پسران آنها و زنده نگه داشتن دخترانشان آنان را به بدترین خواری و محرومیت واداشته بود، به یاری خدا به هلاکت می رساند.

و زمانی دیگر زکریای پیامبر را می بینیم که چگونه دشمنان خدا و غارتگران اموال مردم او را به فجیع ترین وضع به شهادت رسانده و از سر تا پا ارّه اش می کنند. و گاهی نیز عیسی را مشاهده می نماییم که علیه قیصر روم قیام می نماید. و در تداوم این جنگ مستمر محمد(ص) را می بینیم که چگونه مشعل هدایت را علیه گردنکشان ستمگر، آن سرمایه داران زورمدار بر دوش می گیرد و در حالیکه از پیشانیش خون فرو می چکد و دندانش شکسته است هرگز از تهدید نمی هراسد و در مقابل تطمیع دشمنان که به او بهترین مناصب و ثروت، عالیترین هدایا و تحف،  زیباترین و پری پیکر ترین زنان عرب را پیشنهاد می کنند، دست از رسالت خویش برنمی دارد و با آن زراندوزان کنار نمی آید.

در اینجا کافی است همان سخنان حضرت امام خمینی(ره) را در ارتباط با سیرۀ انبیای عظام(ع) و نبی اکرم(ص) در دو قسمت زیر بیان کنیم:  

 الف - زندگی پیامبران(ع) و نبی اکرم(ص) جنگ علیه سرمایه دارها:

امام خمینی(ره) تاریخ پیامبران را بسیج مستمندان علیه غارتگران دانسته و می فرمایند: «پیغمبرها تاریخشان معلوم است؛ و اینها آمده اند که بسیج کنند این مستمندان را که بروند و این غارتگرها را سر جای خودشان بنشانند»[34]

و در جای دیگر می فرمایند:

«حضرت موسی(ع) عصایش را برداشت با فرعون، با سلطان - عرض می کنم – مصر، با او در افتاد... ابراهیم را که ملاحظه می کنید، تیشه اش را برداشت آن بتهایی را که مال اشراف بود شکست و با اشراف در افتاد برای منافع توده ها»[35]

حضرت امام خمینی(ره) سیرۀ رسول اکرم(ص) را چنین بیان می فرمایند:

 «و رسول اکرم(ص) سیره اش این بود که از اوّل مقاتله می کرد با این اشخاص که می خواستند مردم را استثمار کنند، می خواستند مردم را استخدام کنند، بر اینها قیام کرد» [36]

و در جای دیگر می فرمایند:

«تاریخ را باید ببینید، حساب باید بکنید که آیا پیغمبر به نفع این سرمایه دارهای حجاز و طائف و آنجاها، ... وارد عمل شده است و مردم را تخدیر کرده که اینها بخورند آنها را یا نه، این مردم ضعیف مستضعف را، این سر و پا برهنه ها را تحریک کرده بر ضد این سرمایه دارها و جنگها کرده اند با اینها تا اینها را شکست دادند و بعضیشان [را] هم آدم کردند»[37]

حضرت امام (ره) درگیری پیامبر را با ثروتمندان مکّه و طائف دانسته و فرموده اند: «آن وقتی که پیغمبر اکرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز که ابتدا سر و کار داشته با آنها، یک دسته شان در مکه بودند که تجار خیلی معتبر و قدرتمند بودند، یک دسته شان در طائف بودند که آنها ثروتمندهای آنجا بودند؛ ... ابوسفیان و امثال اینها، اینها نظیر حکم و سلاطین بودند و دارای همه چیز بودند و پیغمبر اسلام با آنها در افتاد»[38]

و در جای دیگر حضرت امام خمینی(ره) همۀ جنگهای پیامبر را با اغنیا و ثروتمندان می دانند. «جنگهای پیغمبر، همه اش با اغنیا بود، و با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود... پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت داد برای این که اغنیا را سرکوب کنند و سر جای خودشان بنشانند»[39]

و در جای دیگر فرموده اند:

 «این تاریخ اسلام ما که دم دستمان است و همه تان می دانید، می دانید که این طور نبود قدرتمندهای قریش حضرت رسول را درستش کرده باشند و دین اسلام را درست کرده باشند، برای اینکه توده را خواب کنند. این حضرت رسول بود که توده ها را بیدار کرد گداها را بیدار کرد، صعلوکها را بیدار کرد، فقرا را بیدار کرد، و بر ضد این چیزها قیام کرد، بر ضد قدرتمندها جنگهای پیغمبر همه با قدرتمندها بوده. این طرف عبارت از یک عده بی ساز و برگ - یک عده - عرض بکنم که تودۀ مردم، فقرا و ضعفا و مستضعفین، آن طرف مستکبرین و - عرض بکنم - دارای کذا و کذا»[40]

حضرت امام(ره) پناه بردن پیامبر(ص) را به کوهستان و غار از دست پولدارها می دانند «پیغمبر اکرم... از دست همین پولدارها و همین قلدرها مدتی در یک کوهستانی رفت در یک غاری بود تا این که کارهای زیرزمینی را انجام داد و بعد تشریف بردند مدینه.»[41]

حضرت امام خمینی(ره) در جای دیگر علّت و قوع جنگ را برخورد رسالت پیامبر(ص) با سرمایه های زراندوزان دانسته و می فرمایند:  

 «و اگر چنانچه مسأله می گفتید دیگر قتلی واقع نمی شد، برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و مقتول دارید. این اشکال اوّلش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکّه و حجاز کاری نداشت و توی مسجد می نشست و مسأله می گفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد. عموی معظمش کشته نمی شد.»[42]

 ب - فقرا و طبقۀ سه، یاران و اطرافیان پیامبر اکرم(ص):

حضرت امام ورود پیامبر(ص)  در مدینه، را بر ابو ایوب انصاری که از افراد طبقۀ سه بودند بیان کرده و می فرمایند:  

 «از آنجا هجرت فرمودند به مدینه، در مدینه هم که آمدند وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقۀ سه به اصطلاح آنها، و اشخاصی هم که جمع شدند و دور ایشان عبارت از همین فقرا بودند.»[43]

در جای دیگر وضعیت اطرافیان پیامبر و «اصحاب صفه» را حضرت امام این گونه تشریح می فرمایند:

«و آنها با هم شدند که او را بکشند، و ایشان فرار کرد و به مدینه تشریف برد، آنهایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند، همین مردم طبقۀ سه بودند. همین فقرا. اصحاب صفه که معروف است اینها یک عده ای بودند که توی مسجد از باب این که منزل نداشتند توی مسجد می آمدند روی صفه ای، یک سکویی آنجا می خوابیدند. در جنگهایی که می شد اینها نداشتند چیزی، یک خرما را (این طور می گویند) یک خرما را این دهنش می گذاشت درمی آورد می داد به آن، آن دهنش می گذاشت، درمی آورد می داد به آن. این طور بود وضعشان، اینها را پیغمبر بسیج کرد بر ضد این سرمایه دارها، بر ضد این قدرتمند ها، بر ضد این مشرکین که مردم را غارت می کردند»[44]

حضرت امام(ره) جلسه حضرت رسول الله(ص) را با اصحابشان این گونه تصویر می فرمایند:

«آن اسلام است آن که پیشش... بالانشینی و پایین نشینی پیشش مطرح نیست. اسلام است آن که وقتی حکومتش، رأسش مثل رسول الله، صلی الله علیه و آله و سلم، وقتی که با این که رأس بود، با این که ادارۀ یک کشور می کرد وقتی که می آمدند در یک مجلسی که نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند، بالا و پایین معلوم نبود چیه. می آمد می گفت کدام یکتان پیغمبر هستید؟»[45]

 * جنگ فقر و غنا در سیرۀ حضرت علی(ع) و دیگر ائمه اطهار صلوات الله علیهم

نبرد مستمر با طرفداران تمرکز ثروت و تکاثر اموال، هیچگاه تعطیل نشده است و هرگز پرچم مبارزۀ آن بر زمین نمانده است. در سیرۀ حضرت علی(ع) و دیگر ائمۀ اطهار علیهم السلام نیز این نبرد و مبارزه با زراندوزان ادامه دارد.

امیر مؤمنان علی(ع)  اساساً قبول حکومت را به خاطر تعهد علما از سوی خدا در مبارزۀ با پرخوری ظالمین می دانند: «لولا حضور الحاضر رو قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذالله علی العلماء الا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم، لا لقیت حبلها علی غاربها...»[46]

حضرت امام خمینی(ره) در همین زمینه می فرمایند:

 « امیرالمؤمنین(ع) می فرماید، من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم کرده که در مقابل پرخوری و غارتگری ستمگران و گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند.»[47]

در دومین روز به دست گرفتن حکومت، حضرت علی(ع) به خدا سوگند یاد می کند که تمامی اموال و زمینهایی که بناحق به اشراف بنی امیه و اطرافیان عثمان بخشیدهشده بود دوباره به بیت المال باز می گرداند هر چند که این اموال به کابین زنان و به خرید کنیزان مصرف شده باشد:

 «والله لو وجدته قد تزوج به النساء  و ملک به الاماء  لرددته فان فی العدل سعة، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق»[48]

مولای متقیان علی(ع) در موارد متعددی بر اقامۀ عدل و انصاف تکیه می نماید؛ و هرگز حاضر نیست که بر هوسهای آلوده اشراف کشور تکیه کند[49] و این نکته باعث همان جنگهای خانمانسوز داخلی مخالفان عدالت علی(ع) می گردد و سرانجام نیز به همین خاصر وجود مقدس این اوّل مظلوم عالم را به شهادت می رسانند.

آنگاه امام حسن مجتبی(ع) جریان تبدیل خلافت و حکومت اسلامی به سلطنت را که توسط معاویۀ زراندوز (فرزند همان ابوسفیان) صورت می گیرد، خلاف روش خدایی می داند و علیه این جریان مقابله می نماید، او را هم به شهادت می رسانند.

حضرت امام خمینی(ره) در مورد شهادت امام حسین(ع) و استثمارگری یزید می فرمایند:  

«یزید هم یک قدرتمند بود و یک سلطان بود و - عرض می کنم که - همۀ بساط سلطنت را یزید داشت بعد از معاویه او بود دیگر، حضرت سیدالشهدا به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟  با ضل الله طرف شد؟ «سلطان را نباید دست زد» به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟  سلطان عصری که شهادتین را می داد و می گفت که من خلیفۀ پیغمبر هستم. برای این که، یک آدم قاچاق بود، برای این که یک آدمی بود که می خواست این ملت را استثمار کند، می خواست بخورد این ملت را، منافع ملت را می خواست خودش بخورد و اتباعش بخورند»[50]

خط سرخ مبارزه با قدرتمندان و صاحبان زر و زور را ذریۀ امام حسین(ع) نیز تعقیب می نمایند، و هر چند شیوه ها در نابودی مفسدین و طواغیت متفاوت است اما سرانجام همۀ امامان معصوم با شهادت ختم می گردد. حال با به بند کشیدن امام موسی کاظم(ع) در طول چهارده سال در سیاهچال بغداد باشد و یا با مسموم نمودن امام رضا(ع) و با شهادت امام محمد تقی(ع) در همان آغاز جوانی یعنی 25 سالگی. به هر حال مبارزه در راه خدا و اقامۀ عدل و برقراری حکومت طرفدار مستضعفین هرگز تعطیل نشده است. حضرت امام خمینی در وصیتنامه سیاسی الهی خویش چنین می فرمایند:  

« و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم  الشأن صلی الله علیه و آله، و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند از بزرگترین واجبات و... است»[51]

 * جنگ فقر و غنا در احکام شرعی و دستورات اخلاقی

در فلسفۀ تشریع بسیاری از احکام شرعی و همچنین دستورات و توصیه های اخلاقی چشیدن مزۀ فقر و گرسنگی، و همدردی با مساکین، و آشنایی با نیاز مستمندان منظور شده است. در اینجا برای نمونه به چند مورد اشاره می شود.

الف – روزه، چشیدن مزه فقر و گرسنگی: انسان گرسنه می تواند درد گرسنگان را بخوبی بفهمد. وقتی به روایات در زمینه علّت وجوب روزه مراجعه می نماییم همین مسأله چشیدن مزۀ گرسنگی به عنوان یکی از مهمترین دلایل آن مطرح است. مثلاً امام جعفر صادق(ع) می فرماید:

«علّت (وجوب) در روزه آن است که فقیر و غنی به واسطۀ آن مساوی گردند و آن به این دلیل است که غنی، گرفتاری گرسنگی را نداشته است تا به فقیر رحم کند؛ زیرا غنی هر چه را اراده نماید، می تواند فراهم کند. پس خداوند عزّ و جلّ خواسته است که بین مخلوقات خود تساوی برقرار نماید، و این که غنی مزۀ گرفتاری، گرسنگی و درد را بچشد تا نسبت به ضعیف و گرسنه رحم نماید»[52]

ب – حج؛ درد آشنایی نسبت به مستمندان: حضرت امام خمینی(ره) در زمینۀ حقیقت حج می فرماید:

 «راجع به حج و آقایانی که در حج، در کاروانها هستند، حقیقت حج این است که شما بروید درد مردم را ببینید، ببینید فقرا چه جوری هستند شما هم بشوید آن طور. ببینید مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ درآیید. اگر مردم توقع داشته باشند که حالا که ما حج می رویم باید برای ما همچو رفاه حاصل بشود که در منازلمان هم نیست، این حج نمی تواند، باشد. آن حجی که خدای تبارک و تعالی بر اشخاص واجب فرموده است این است که بروید آنجا زندگانی مردم را ببینید... آن وقت که ما با اتومبیل بین مکه و مدینه می رفتیم هر جا اتومبیل می ایستاد، هر جا در این بیابانهای لم یزرع طولانی... از زیر این بوته ها و اینها می آمدند بیرون، بچّه هایی که هیچ لباس نداشتند، زنهایی که لباسشان فقط اتر بود، مردهایی که وضعشان را انسان نمی تواند بیان بکند، می آمدند و از مردم گدایی می کردند.»[53]

قرآن کریم شاهد منافع خویشتن بودن و نام خدا را در ایام معین یاد کردن و خوراندن طعام به درماندۀ فقیر را در ارتباط با حج مطرح می فرماید:

«لیشهدوا منافع و یذکر و اسم الله فی ایام معلومات علی مارزقهم من بهیمة الانعام، فکلوا منها و اطمعوا البائس الفقیر»[54]

امام محمد باقر(ع) روزه و حج را سبب تسکین قلوب می داند: «الصیام و الحج تسکین القلوب»[55]

ج – عدالت، تلخی اغنیا و شیرینی فقرا: یکی از برجسته ترین نقاط درخشان و افتخارآمیز اسلام همان عدالت اقتصادی است که مایۀ درخشندگی این مکتب و گرایش فطرتهای الهی و عدالتجو به سمت آن در طول تاریخ بوده است.

علاوه بر قرآن کریم که تأکید فراوانی بر اجرای اصل عدالت در تمامی زمینه ها و حتّی در برخورد با دشمنان کینه توز  در صحنۀ درگیری جنگ دارد[56]، روایات اسلامی نیز به شدت در اجرای عدالت تأکید می کنند. مثلاً علی(ع) عدالت را حیات و زندگی معرفی کرده است:  

 «العدل حیاة » [57]

و امام صادق(ع) آن را شیرینتر از عسل می داند:  

 «العدل احلی من العسل.» [58]

و یا امام رضا(ع)  یک ساعت اجرای عدالت را به هفتاد سالی که شبهای آن به شب زنده داری و روزهایش به روزه بگذرد ترجیح می دهد:

«عدل ساعةٍ خیرٌ من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها.» [59]

امام متقیان حضرت علی(ع) به فرزند برومند خویش امام حسین سفارش می کند که عدالت را بین دوست و دشمن و تقوا را در زمینۀ فقیر و غنی رعایت کند:

من وصایا امیرالمؤمنین لابنه الحسین علیهما السلام: «اوصیک بتقوی الله فی الغنی و الفقر... و بالعدل علی الصدیق و العدو.»[60]

بیشک اجرای اصل عدالت برای زراندوزان ستمگر تلخ است؛ و شیرینتر از عسل بودن عدالت صرفاً در ذایقۀ فقراست، در آن زمانی که به حقوق چپاول شدۀ خویش برسند.

لذا اگر در آیات و روایات و سیرۀ ائمه اطهار(ع)  این قدر بر اجرای عدالت تأکید شده است، به واسطۀ آن است که از آن سرمایه دارانی که حق مستمندان را به خود اختصاص داده اند حق بازستانده شود.

علی(ع)؛ آن عدل مجسم، برای کوتاه کردن دست ستمکاران از سر مظلومان ستمدیده سوگند یاد می کند و چنگ در حلقۀ بینی ستمگر افکندن و او را کشان کشان به آبشخور عدالت آوردن را کار خود می داند:

 « و ایم الله لا فصفن المظلوم من ظالمه و لا قودن الظالم بخزامته حتی اورده منهمل الحق و ان کان کارها»[61]

د - خمس و زکات؛ گرفتن اموال اغنیا: در تشریع خمس و زکات، رعایت حقوق فقرا منظور شده است. خداوند سبحان به پیامبر دستور گرفتن زکات را صادر می نماید تا بدین وسیله آنان را تطهیر کند: «خذ من اموالهم صدقة و تطهرهم و تزکیهم بها»[62]

امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام در روایتی علّت تشریع زکات را گرفتن اموال ثروتمندان و تأمین روزی فقرا می داند.[63]

هـ - انفاق و احسان؛ پرکننده گودالهای فقر: از آنجایی که اسلام به هر نحو با تکاثر ثروت مخالف است راه حلهایی نیز جهت تعدیل ثروت چاره اندیشی کرده است تا هیچ گاه گروه ثروتمند در جامعۀ اسلامی فاصلۀ طبقاتی به وجود نیاورد. یکی از مهمترین این گامها دستور خداوند سبحان برای انفاق است که در آیات گوناگون از پردرآمدها می خواهد آن را در جهت رفاه خلق خدا مصرف کنند، بلکه به آنان اخطار شده است که تا از پول نگذرند در صف نیکان در نیایند:

 «لیس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب»[64]

و اساساً خداوند سبحان به پردرآمدها می فهماند که نباید تصور کنند که همۀ درآمد از آنِ خودشان است و باید توجه داشته باشند. که بخشی از درآمدشان حق مسلم دیگران است.

«و فی اموالهم حقٌ للسائل و المحروم.»[65]

و – زهد؛ همدردی با مساکین: از مهمترین دستورات اخلاقی اسلام برای سعادتمند شدن انسانها، مسأله زهد است. یعنی در زمانی که انسانها نمی توانند به هر دلیلی دو قطبی بودن جامعه را به هم بزنند و با زراندوزان خدانشناس به مبارزه و ستیز برخیزند. حداقل می توانند با استغنا و بی نیازی از اغنیا و وابسته نبودن به آنان، به نوعی مبارزۀ منفی علیه سرمایه داری سرمایه داران داشته باشند. به عبارت دیگر نباید آثار زهد را صرفاً در بی اعتنایی مومنین به دنیا و ایجاد ارتباط بسیار قوی با خداوند سبحان دانست؛ بلکه زهد در همدردی با محرومین و فقرا و مستمندان نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت و انسان زاهد بخوبی می تواند بفهمد که مساکین اجتماع دارای چه دردی هستند؟ ابوذر غفاری از پیامبر گرامی اسلام نقل می کند که: «آن حضرت مرا سفارش کرد که به زیردستان خود توجه کرده و به زبردستان توجهی نداشته باشم. و همچنین مرا سفارش فرموده که مساکین را دوست داشته باشم و به آنان نزدیک شوم.»

 « اوصانی رسول الله(ص) ان انظر الی من هو دونی و لا انظر الی من هو فوقی و اوصانی بحب المساکین و الدنو منهم»[66]

 جنگ فقر و غنا مقدمه انسانسازی:

طبیعت مال زیاد طغیان و سرکشی و فساد است: « ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» [67] . خداوند سبحان در چندین مورد مطرح فرموده است که اموال و اولاد فتنه و وسیلۀ آزمایش انسانهاست: «انما اموالکم و اولادکم فتنةٌ»[68]

و از آنجایی که انسان هر چه بیشتر به دنیا توجه نماید و از اموال بیشتری برخوردار گردد به همان اندازه از مقام عبودیت خدا دورتر می گردد و به هلاکت و عذابهای روحی و انواع فسادها و ناهنجاریهای متعدد اجتماعی و در نهایت به کفر کشانده  خواهد شد. لذا خداوند سبحان به پیامبر(ص) یادآوری می کند که نباید اموال و اولادشان باعث تعجب گردد. خداوند به واسطۀ همینها آنان را عذاب خواهد داد:

 «فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یریدالله لیعذبهم بها فی الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون.»[69]

در آیۀ دیگری خداوند سبحان عدم وسعت روزی بندگان را به علت جلوگیری از طغیان آنان در زمین می داند: «ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض»[70]

قرآن کریم در هم کوبیدن جوامع مختلف و جایگزین نمودن گروهی دیگری به جای افراد آن را، به واسطۀ اعمال «مترفین» آن جوامع می داند.

«و کم قصمنا من قریةٍ کانت ظالمةً و انشانا بعد ها قوماً اخرین * فلما احسّوا باسْنآ اذاهم یرکضون * لا ترکضوا و ارجعو الی ما اترفتم فیه و مساکنکم لعلکم تسئلون*»[71]

خداوند سبحان از زبان مورچه، ورود ملوک و پادشاهان در هر جامعه ای را، باعث فساد آن جامعه و ذلّت افراد عزیز آن جامعه، عنوان می فرماید:  

 «قالت ان الملوک اذا دخلوا قریةً افسدوها و جعلوا اعزة أهلها اذلةً و کذلک یفعلون»[72]

خداوند هنگامی که بخواهد جامعه ای را به هلاکت برساند، مترفین آن جامعه، زمینه را با ایجاد فساد و فسق مهیا می نمایند:

 «و اذآ اردنا ان نهلک قریةً أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمّرناها تدمیرا»[73]

دغلبازی، فریبکاری، کلاه سر مردم گذاشتن و کمفروشی یکی از خصیصه های سرمایه داری است. قرآن کریم، کمفروشی را زمینه ساز فساد اجتماع می داند:

 « و لا تبخسوا الناس اشیآءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین» [74]

به هر حال زمانی که جامعه ای به شدت به صورت دو قطبی درآمد، و در آن تعدیل درآمد ها وجود نداشت، آن جامعه بی شک دستخوش هرگونه فساد است. ارمغان حاکمیت «سرمایه داری» جز انواع و اقسام فساد های اجتماعی (فحشا،  لواط، زنا، سرقت، کلاهبرداری،  قتل،  قاچاق کالاها و مواد مخدر،  اعتیاد، اختلافات و درگیریهای متعدد، خودکشی،  از هم پاشیدگی نظام خانواده و گسترش طلاق و... ) نخواهد بود. البته نه آن که صرفاً زراندوزان به این فسادها دچار می شوند؛ بلکه به خاطر فقر شدید، فقرای سست ایمان هم دچار این مهالک اجتماعی می گردند. و به همین خاطر است که روایات متعددی وجود دارد که فقر به کفر منجر خواهد شد:

قال رسول الله(ص) « کان الفقر ان یکون کفراً» [75]

و در روایت دیگر پیامبر(ص) فقر و کفر را یکسان می دانند:  

 « اللهم انی اعوذبک من الکفر و الفقر، فقال رجل: اتعدلان؟  قال:  نعم»[76]

بنابراین، نباید هیچ کس در وقوع انواع مفاسد اجتماعی در اثر کثرت مال زراندوزان در هر جامعه ای، شک داشته باشد. به همین خاطر، رفع استضعاف و فقر از فقرا و مبارزه با زراندوزی سرمایه داران بهترین راه جلوگیری از این مفاسد اجتماعی است؛ و از سوی دیگر جامعه را به سمت تعالی و تهذیب اخلاقی سوق خواهد داد.

حضرت امام خمینی(ره) رفتن مستکبرین و رفاه مستضعفین را مقدمه ای برای مقاصد بالاتر اسلام دانسته و می فرمایند:

«اگر مقصد این بود که زاغه نشینها از زاغه نشینی بیرون بیایند؛ و یک سر و سامانی پیدا کنند این هم ان شاءالله می شود؛ و با همت همه باید بشود. لکن باز مقصد این نیست؛ مقصد این است که کشور ما یک کشور اسلامی باشد. کشور ما در تحت رهبری قرآن، تحت رهبری پیغمبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، و سایر اولیای عظام اداره بشود. رفتن مستکبرین مقدمه است. رفاه مستضعفین یکی از مقاصد اسلام است. رژیم اسلامی مثل رژیمهای مکتبهای مادی نیست. مکتبهای مادی تمام همتشان این است که مرتع درست بشود. تمام همت این است که منزل داشته باشند رفاه داشته باشند. (آنهایی که راست می گویند) اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست. یک مکتب مادی – معنوی است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد معنویات، اخلاق، نهذیب نفس، اسلام برای تهذیب انسان آمده است. برای انسانسازی آمده است. همۀ مکتبهای توحیدی برای انسانسازی آمده اند. ما مکلفیم انسان بسازیم.»[77]

 جنگ فقر و غنا؛ جنگ تمام نشدنی در طول تاریخ

جنگ فقر و غنا را می توان به رود خروشانی تشبیه کرد که در همۀ تاریخ جریان دارد و یقیناً مبارزۀ مستضعفین به رهبری انبیای عظام در طول تاریخ با طواغیت مستکبر هرگز تعطیل نشده است. مبارزۀ پیامبران پاکباختۀ الهی با کسانی که با انحصار حقوق مالکیت و رهبری جامعه، هر گونه استبداد و استثمار و اختناق فکری را نسبت به توده های تحت سلطه روا می داشتند، در تمام تاریخ بشریت جریان داشته است. و طبق قرآن کریم این نبرد امروزه نیز وجود دارد. البته در هر زمان جبهۀ مستضعفین با شیوه های خاصی به مقابله با زراندوزان خدانشناس می پردازد؛ و نوع مبارزه بستگی به نوع حاکمیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مستکبران و صاحبان زر و زور دارد.

حضرت امام خمینی(ره) در مورد استمرار جنگ فقر و غنا چنین می فرمایند:

 «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود؛ و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.»[78]

 * جنگ  فقر و غنا، جنگ در تمام پهنۀ گیتی، جنگ کشورهای جنوب و شمال

حضرت امام خمینی(ره) نه تنها جنگ فقر و غنا را در سراسر تاریخ در جریان می بینند، بلکه در سراسر جهان و در تمام پهنۀ گیتی نیز به وجود چنین جنگی معتقد هستند. یعنی نه تنها، نباید تصور کرد که جنگ فقر و غنا مخصوص به یک زمان خاصی باشد بلکه نباید تصور کرد که این جنگ در مکان خاصی هم در گرفته باشد.

امروزه کشورهایی که تحت عنوان «کشورهای شمال» لقب گرفته اند و تمامی زمینه های قدرت از اطلاعات و تبلیغات و دانش فنی گرفته تا سلاحهای اتمی و هسته ای را در اختیار دارند، یقیناً در مقابل کشورهای محروم جهان که به عنوان «کشورهای جنوب» قلمداد می شوند، قرار دارند و بی شک باید بین این دو گروه کشورها مبارزۀ جدّی وجود داشته باشد. هر چند که آن کشورهای شمال حتی گاهی درک ضرورت مبارزه را هم از کشورهای جنوب و محروم گرفته اند. حضرت امام(ره) برای مبارزه با کشورهای شمال پیشنهاد تشکیل جبهۀ قدرتمند اسلامی انسانی را مطرح فرمودند:

 «اخیراً از گفته های سران آمریکا و شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم، و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین درجهان مالکیتهای بیحد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهۀ متحد شرق و غرب، جبهۀ قدرتمند اسلامی - انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.»[79]

حضرت امام(ره) در جای دیگر با تکیه بر دعوت جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان جهان جهت پیروی از اصول تصاحب قدرت، حمایت از محرومان جهان را از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می دانند:

 «من بصراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند؛ و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند، و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.»[80]

حضرت امام خمینی(ره)، درگیری گرسنگان و پابرهنگان جهان در مقابل زراندوزان بین المللی را در «فریاد برائت» چنین فرموده اند:

«فریاد برائت ما فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنه هایی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و دزدان بین المللی به یغما برده اند، و حریصانه از خون دل ملتهای فقیر و کشاورزان و کارگران و زحمتکشان به اسم سرمایه داری و سوسیالیزم و کمونیزم مکیده و شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند داده اند و مردم جهان را از رسیدن به کمترین حقوق حقۀ خود محروم نموده اند.»[81]

 فصل دوّم

 جنگ فقر و غنا؛ وظیفۀ الهی حکومت اسلامی

* جنگ فقر و غنا لازمۀ برپایی حکومت اسلامی و نقش مستضعفین در آن

الف: برقراری عدالت اجتماعی هدف عمدۀ حکومت اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی و تمامی حکومتهای الهی در طول تاریخ به رهبری انبیای عظام برای برپایی عدالت در جامعه است؛ زیرا ایجاد قسط و عدالت در جامعه، هدف نهایی ارسال پیامبران الهی و کتب آسمانی معرفی شده است:

 «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید.»[82]

کما این که از مهمترین وظایف پیامبران نیز ایجاد عدالت است: «و امرتُ لَاِ عْدِلَ بینکم»[83] خداوند سبحان از مؤمنین می خواهد که در راه برقراری عدالت همت به خرج دهند:

 «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط.»[84]

لذا جنگ فقر و غنا که لازمۀ طبیعی برپایی عدالت است، یکی از عوامل مهم و اساسی تشکیل حکومت است.

آزادی از قید و بندهایی که در اثر استثمار و ظلم و جهل حاکم بر دست و پای افراد زده شده است، از دیگر دلایل بعثت حضرت ختمی مرتبت - محمد مصطفی(ص) - است. «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم.»[85]

در مباحث قبل به این نکته اشاره شد که اساساً قبول حکومت از سوی حضرت علی(ع) به خاطر مبارزه با پرخوری ستمگران و دفاع از حقوق مظلومان بود.

حضرت امام خمینی(ره) اسلام را به عنوان مکتب تحرک در برقراری حکومت عدل می دانند:  

 «اسلام مکتب تحرک است و قرآن کریم. کتاب تحرک، تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیّت به معنویت ،تحرک در راه عدالت، تحرک در برقراری حکومت عدل.»[86]

ب - وظیفۀ شرعی همگانی جهاد در راه مستضعفین، غیر از آنکه اساس تشکیل حکومت اسلامی برای استقرار قسط و عدالت است؛ و لازمۀ آن هم جنگ فقر و غناست. بر اساس آیات قرآن کریم، دفاع از حقوق مستضعفین (در هر کجا که باشند) و مبارزه در راه نجات آنان یکی از وظایف عمدۀ همۀ مسلمانان است. خداوند سبحان مؤمنین را به منظور جهاد در راه خدا و در راه مستضعفین این چنین ترغیب و تشویق می نماید:

 « و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین...»[87]

حضرت امام خمینی(ره)، صرف تمام قدرت برای نجات مستضعفین را یک تکلیف الهی مردم می دانند.

«ما از خدای تبارک و تعالی پیروزی این ملت را و این که ما بتوانیم خدمت کنیم بر این جامعه، ما همه مکلفیم و بتوانیم تکلیفمان را ادا کنیم در مقابل خدای تبارک و تعالی و در مقابل ملت مسلمان و بتوانیم این مقدار از قدرتی که داریم صرف کنیم در راه خدای تبارک و تعالی برای نجات بندگان خدای تبارک و تعالی، نجات مستضعفین. از خدای تبارک و تعالی توفیق همه تان را می خواهیم.»[88]

حضرت امام(ره) در جای دیگر حمایت از مردم گرسنه و محروم، و نجات آنان از دست اقلیتهای غارتگر حاکم را بر اساس حدیث مولای متقیان علی(ع) وظیفۀ امت می دانند:

«بعلاوه، استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند نظامات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند؛ و بر اثر آن، مردم به دو دسته تقسیم شده اند: ظالم و مظلوم. در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است؛ و در طرف دیگر اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی عیاش و هرزه گرد و فاسدند. مردم گرسنه و محروم که خود را از ظلم حاکم غارتگر نجات بدهند تا زندگی بهتری پیدا کنند. و این کوشش ادامه دارد. لکن اقلیتهای حاکم و دستگاههای حکومتی جابر مانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمؤمنین(ع) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر می دهد و می فرماید: «و کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا»  دشمن ستمگر و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید.»[89]

بر همین مبناست که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حمایت از مبارزۀ حق طلبانه مستضعفین در هر نقطه از جهان در برابر مستکبرین از وظایف جمهوری اسلامی ایران دانسته شده است.[90]

ج: نقش مستضعفان در حمایت از دین در طول تاریخ، در مبحث سیرۀ انبیاء عظام گفته شد که یاران و اطرافیان پیامبران، همان افراد به اصطلاح طبقۀ سه و فقرا و محرومین و مستضعفین بودند.

حضرت امام با تکیه بر این که مستضعفین به اسلام حق دارند، می فرمایند:

«تمام ادیان آسمانی از بین توده ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین در همۀ طول تاریخ به کمک انبیا برخاسته اند و مستکبرین را به جای خود نشانده اند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند. مستضعفین به اسلام حق دارند؛ زیرا در طول تاریخ 1400 ساله این جمعیت بودند که کمک کردند دین اسلام را، ترویج کردند از دین اسلام. رژیمهای شاهنشاهی و مستکبرین وابسته به آن رژیم، همیشه راه آنها غیر راه اسلام بوده است و با مبارزۀ با اسلام زندگی منحوس خود را ادامه می دادند، مستضعفین بودند که دنبال انبیا بودند،... دنبال اولیا بودند.»[91]

حضرت امام(ره) طرفداران واقعی اسلام ناب محمدی(ص) را در طول تاریخ بی بهره از قدرت و مال و همان پابرهنگان و فقرای جهان دانسته و می فرمایند:

«اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بودند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بی هنرند.»[92]

د:  نهی خداوند از طرد مستضعفان همراه پیامبر(ص)،  خداوند سبحان در قرآن کریم به پیامبر گرامی اسلام(ص) دستور می فرماید که خودش را با همان کسانی نگه دارد که شبانه روز صرفاً به خاطر رضای خدا او را می خوانند؛ و دیدگان خویش را به جستجوی زیور زندگی دنیا،از آنان منصرف نسازد و از کسی که دل وی از یاد خدا غافل کرده و از هوس خویش پیروی کرده و کارش زیاده روی است اطاعت نکند.

 «و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدٰوةِ و العشی یریدون وجه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا»[93]

خداوند سبحان در آیۀ دیگری از طرد کسانی که شبانه روز صرفاً به خاطر رضای خدا او را می خوانند نهی فرموده و این کار را ظلم می داند:

 «ولا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدٰوة و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیءٍ و ما من حسابک علیهم من شیءٍ فتطردهم فتکون من الظالمین.»[94]

در روایتی شأن نزول این آیه به همان گروه فقرای مؤمن معروف به اصحاب صفه برمی گردد که ثروتمندان و عیاشها، پیامبر گرامی اسلام(ص) را به واسطۀ نزدیکی و الفت با آن مستضعفان مورد انکار قرار می دادند. در اینجا خداوند حضرت رسول(ص) را از طرد آنان نهی فرمودند.[95]

نه تنها ثروتمندان می خواسته اند اطرافیان پیامبر اکرم(ص) را از اطراف ایشان کنار بزنند بلکه زراندوزان قبل از ایشان نیز در مقابل انبیای دیگر چنین طرحی را داشته اند. برای نمونه وقتی مخالفان حضرت نوح به ایشان گفتند در زمانی که «ارذلون» [فرومایگان] از شما تبعیت می کنند ما ایمان نخواهیم آورد ایشان به پاسخ فرمودند:

« و ما انا بطارد المؤمنین»[96]

هـ: نقش مستضعفان در انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) در موارد متعدد بر نقش اساسی مستضعفان و پابرهنگان و کوخ نشینها در انقلاب اسلامی تأکید فرموده اند که در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

«شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروههایی که در سرتاسر کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم و همانهایی که مستضعف هستند و کاخ نشینها آنها را استضعاف می کنند و اینها ثابت کردند که کاخ نشینها هستند که ضعیف اند و پوسیده اند، و برای این ملت هیچ کاری نکرده اند و نخواهند کرد. این دانشگاه بود، جوانهای دانشگاه که آنها هم از محرومین و مستضعفین اند و این طبقۀ محروم جامعه بود که از همۀ رفاهها محروم بود، لکن قلبش مملو از عشق به اسلام و ایمان بود.»[97]

حضرت امام(ره) در بحث از فداکاری در انقلاب و جنگ چنین می فرمایند:  

 «همه نیز می دانیم که اکثریت این قشر (خانواده های عزیز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودین) و رزمندگان عزیز اسلام از طبقات محروم و کم درآمد بودند و مرفهین کمتر دل برای انقلاب سوختند.» [98]

حضرت امام(ره) با ولی نعمت خواندن پابرهنه ها، می پرسند که چه کسانی در جبهه  ها جانفشانی دارند؟  

«این پایین شهریها و این پابرهنه ها به اصطلاح شما... اینها از کدام طبقه هستند؟  شما اگر پیدا کردید در تمام اینها، یک نفری که مال آن اشخاصی باشد که دارای سرمایه های بزرگ هستند، آن اشخاصی باشد که در سابق دارای قدرتهایی بودند. اگر یک نفر از آنها [را] پیدا کردید این محتاج به این است که از ما مژدگانی بگیرید. ولی می دانم که پیدا نمی کنید.»[99]

در جای دیگر امام(ره) می فرمایند:  

«نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت. مستکبرین یا فرار کردند یا در منازل خود نشستند. آنهایی که امروز برای استفاده نامشروع می خواهند سر این سفره بنشینند کجا بودند آن روز که مستضعفین خون خود را می دادند. یا در بیغوله ها بودند و یا در خارج؟ این مستضعفینند که نهضت ما را به پیش بردند. اینها هستند که خون خود را ریختند. جوانان دانشگاهی، جوانان مدارس قدیم، جوانان بازاری، عشایر محترم، این طبقه بودند که با قیام خود رژیم منحوس را به عقب نشاندند و دست نفتخواران مفتخوار را قطع کردند.»[100]

و: پایداری مستضعفان در حمایت از حق تا آخر خط، حضرت امام خمینی با بیان یک قاعدۀ کلی که اساساً راحت طلبی و رفاه با مبارزه قابل جمع نیست تأکید می فرمایند که این مستضعفین هستند که تا آخر خط با ما هستند:

«و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه اند؛ و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند، آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه بحث قیام و راحت طلبی بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند، و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند، فقرا و متدینین بی بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.»[101]

 «اساس ادامۀ یک پیروزی و ادامۀ یک انقلاب در یک امری است که به نظر می آید در رأس امور واقع است؛ و او این که دولت، مجلس و کسانی که در ارتش هستند و سپاه و همۀ اینها از طبقۀ متوسط و مادون متوسط... تشکیل بشود، امکان ندارد که یک دولت بزرگی یک قدرت بزرگی به هم بزند اوضاع را.»[102]

پس به طور خلاصه دانستیم که مستضعفین نه تنها در طول تاریخ به نهضتهای انبیا و اولیا پیوسته اند؛ و نه تنها در نهضت عظیم انقلاب اسلامی ایران نقش اساسی داشته اند و در جنگ تحمیلی اصلیترین نقش را ایفا کرده اند، بلکه اصولاً ادامۀ انقلاب اسلامی هم صرفاً با حضور و نقش همین قشر تضمین می گردد.

 جنگ فقر و غنا، عقیده، عمل و رسم زمامداران حکومت اسلامی و فلسفۀ بقای این حکومت

بیشک برای ادامۀ حکومت اسلامی همان گونه که مطرح شد تنها راه، در حفظ حضور و نقش نقش آفرینان اصلی و ستون محکم انقلاب، یعنی همان پابرهنه ها خلاصه می گردد. به عبارت دیگر باید همان علت محدثۀ پیروزی انقلاب اسلامی علت مبقیه هم باشد. البته نباید کسی از مباحث گذشته چنین نتیجه بگیرد که چون در طول تاریخ همواره این مستضعفان بوده اند که در کنار حق ایستاده اند. پس حکومت اسلامی صرفاً دوستدار فقرا باشد و هیچ اقدام عملی به نفع آنان صورت نگیرد و بخواهد که همگان فقیر باقی بمانند، و هیچ برنامه ریزی برای از بین بردن چنین وضعیتی نداشته باشد.

اساساً جنگ فقر و غنا، یعنی همان برنامه ریزی صحیح برای جایگزینی اقتصاد صحیح اسلامی و از بین رفتن فقر و نابودی زراندوزی زراندوزان و نه چیز دیگر لذا در این زمینه دست اندرکاران دولت اسلامی اساسیترین وظایف را بر عهده دارند که به مواردی از آن در اینجا اشاره می شود:  

الف - جهتگیری دست اندرکاران دولت به نفع محرومان در تمامی زمینه ها.

حضرت امام(ره) در «فریاد برائت» فرموده اند:

«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد؛ و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند. معاذالله که این با سیره با روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمۀ معصومین - علیهم السلام - سازگار نیست. دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد.»[103]

ایشان در زمینۀ جهتگیری اقتصادی فرموده اند:  

«اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزۀ اسلام با زراندوزان بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهدیدستی به شمار می رود... از آنجا که محرومیت زدایی عقیده و راه و رسم زندگی ماست جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشته اند.»[104]

و در کلامی دیگر امام(ره) مصلحت گودنشینها را بر متمکنین و مرفهین مقدم دانسته و فرموده اند:

«(باید)... مصلحت زجر کشیده ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده ها و در یک کلام مصلحت پابرهنه ها و گودنشینها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد، و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند، و باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیا فروشان چهرۀ کفرزادیی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند، و لکۀ ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند.»[105]

ب – هدایت و تربیت و تجهیز مبارزان «جنگ فقر و غنا» - یکی از نکات برجسته در اندیشه های تابناک حضرت امام(ره) در زمینۀ جنگ فقر و غنا تکیه بر هدایت هر چه صحیحتر و تربیت مبارزین در این مسیر است. اولاً باید جبهه ها کاملاً تفکیک گردد؛ ثانیاً امکانات خصم را در نظر گرفت، ثالثاً علما و روشنفکران مسئول و متعهد جامعه باید به وظیفۀ الهی خودشان در این ارتباط عمل کنند.

حضرت امام در زمینه وظیفه علما چنین می فرمایند:

«علمای اسلام موظف اند با انحصارطلبی و استفاده های نامشروع ستمگران مبارزه کنند؛ و نگذارند عدۀ کثیری گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگران غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر ببرند.»[106]  

حضرت امام(ره) در پیامی دیگر با تأکید بر این که علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند، فرموده اند:  

 «روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت.»[107]

حضرت امام(ره)، تربیت فرزندان عزیز شهدا و مفقودین و جانبازان و اسرا را تربیت مبارزین سرسخت علیه اسلام امریکایی و مرفهین می دانند:

«علاقه مندم که فرد فرد شما عالم و متخصصی متعهد برای اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله و سلم - و مبارزی سرسخت علیه اسلام امریکایی و مرفهین و پرچمدار وفاداری برای ایثارگران و شهیدان خود باشید؛ و بتوانید با چراغ علم و عمل و تقوا، ظلمت نفاق و کج فکریها و تحجرها و مقدس مآبیها را از دامن اسلام بزدایید.»[108]

حضرت امام(ره) در پیامی به هنرمندان، هنری را زیبا و پاک می دانند که کوبندۀ سرمایه داری و نابودکنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه، اسلام آمریکایی باشد. ایشان در این زمینه می فرمایند: هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و  انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»[109]

ج - تعیین شرط اعتقاد به جنگ فقر و غنا جهت تصدی مناصب - نه تنها تمامی سیاستهای دست اندرکاران نظام اسلامی باید در راستای منافع محرومان باشد و نه تنها وظیفۀ نظام اسلامی است تا با مسأله جنگ فقر و غنا برخوردی فعّال داشته باشد؛ و نیروهای مبارز را در این مسیر هدایت، تربیت و تجهیز کند، بلکه باید برای تصدی هر یک از مناصب، افرادی گزینش شوند که به جنگ فقر و غنا معتقد باشند و خود مزۀ فقر را چشیده باشند و با زراندوزان درگیر باشند. والّا یک شبه انقلاب را بر باد خواهند داد همان گونه که حضرت امام(ره) می فرمایند:

«آنهایی که در خانه های مجلل، راحت و بیدرد آرمیده اند و فارغ از همۀ رنجها و مصیبتهای جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه های محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند، نباید به مسئولیتهای کلیدی تکیه کنند که اگر به آنجا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همۀ زحمات ملت را بر باد بدهند.»[110]

حضرت امام خمینی(ره)، شخصاً در بسیاری از موارد، شرط اعتقاد به جنگ فقر و غنا را برای عزل و نصبها تعیین فرمودند. ایشان برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، طعم تلخ فقر را چشیدن، در قول و عمل مدافع اسلام مستضعفین و مخالف اسلام سرمایه داری بودن را صریحاً در پیام خودشان در سومین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی فرمودند.»[111]

و در همین پیام، مجلس را «خانۀ همۀ مردم» و امید مستضعفین قلمداد فرموده و بر تمیز بین کسانی که در تفکر خود، خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرار داده با دیگران تأکید فرمودند.[112]

حضرت امام(ره) در وصیتنامۀ الهی – سیاسی خویش برای همۀ ادوار انتخابات رئیس جمهور و وکلا سفارش مهمی به همۀ مردم دارند:

«رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند، بفهمند.»[113]

د - مقابله با روحیۀ کاخ نشینی دست اندرکاران حکومت – یکی از مهمترین وظایف نظام اسلامی مقابله با روحیۀ کاخ نشینی مسئولان حکومتی است.

حضرت امام خمینی(ره) بارها در این زمینه تذکراتی فرموده اند.  

هـ - اخلاق کاخ نشینی عدم درک گرسنگی گرسنگان و عامل تباهی کشور -  حضرت امام(ره) کاخ نشینی را عامل تباهی کشور دانسته اند، زیرا کاخ نشینان درد گرسنگان را نمی توانند، بفهمند:

«همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشینها تباهی داشته است. این سلاطین جور که همه کاخ نشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمی توانستند، باشند. احساس نمی توانستند بکنند فقر یعنی چه، احساس نمی توانستند، بکنند... وقتی که کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است؟ گرسنگی معنایش چی است، این نمی تواند به فکر گشنه ها و به فکر مستمندان باشد.»[114]

در جای دیگر می فرمایند:  

 «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد؛ آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند آن روز است که که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.»[115]

حضرت امام(ره) ساده زیستی مسئولان و دست اندرکاران و فراموش نکردن زیّ طلبگی برای علما را بارها و بارها گوشزد فرمودند و تأکید زیاد داشتند که ما باید کوشش نماییم اخلاق کاخ نشینی را از مردم بزداییم.

حضرت امام ره در پیام دیگری می فرمایند:

«اینهایی که همه توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست می کنند، اینها نمی توانند به فکر مردم و آن گرسنه هایی باشند که در کشورهای خودشان هست، و لهذا می بینیم که نفت همین مردم بیچاره را می برند و به جیب امریکا می ریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند؛ اینها احساس انسانی از دستشان رفته.»[116]

و - خوی کاخ نشینی جدایی از مردم و زمینۀ دیکتاتوری - حضرت امام(ره) با تکیه بر این که متصدیان امور نظام از قشر مرفه نیستند، می فرمایند: «وقتی که اشراف (به قول خودشان) و اعیان و متمکنین و یال و کوپالدارها متصدی امور یک کشور شدند. قهراً اینها مردم را به حساب نمی آورند، این یک امر قهری است و در مقابل یک قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضع اند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر... سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها می کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان به اصطلاح خودشان از آنها باشد.»[117]

ز - تأثیر کاخ نشینی در سیاست خارجی و ذلّت و خضوع در برابر قدرتهای بزرگ -  حضرت امام(ره) می فرمایند:

«خاصیت حکومت رفاه طلبان است که در مقابل سفارتخانه های خارجی ذلیل بودند... خاصیت حکومت محرومین این است که خوف به دلشان راه نمی دهند. امریکا از آن طرف دریاها نشسته و فرمان می دهد بر حکومتهای قلدری، همه فرمان می برند حکومت ایران که حکومت مستضعفین است... اینها در دلشان خوف نیست به این که اگر چه بشود ما مقاممان را از دست می دهیم، مقام نیست تو کار. هیچ یک از ما به فکر این نیستند که ما الان یک مقامی داریم و مقام فروشی بکنند؛ و هیچ کدام هیم یک زندگی اشرافی ندارند که بترسند از دستشان گرفته بشود، و چون حکومت ایمان است، خوف از شهادت هم ندارند.»[118]

حضرت امام(ره) ساده زیستی را لازمۀ ایستادگی در مقابل قدرتهای خارجی دانسته و فرموده اند:

 «اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید؛ و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفتۀ آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد، و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید... با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزشهای انسانی - اسلامی را حفظ کرد.»[119]

حضرت امام با مطرح کردن خانۀ کوچک شهید رجایی به عنوان الگویی برای مسئولان تأکید می فرمایند، چون زندگی ایشان این طوری است از قدرتهای بزرگ نمی ترسد:

 «من فیلمی که دیشب از مرحوم [شهید] رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان می دادند - یک دفعه دیگر هم مثل این که دیدم این را - بعضی از اشخاصی که پیش من بودند می گفتند ما رفتیم منزل آقای رجایی، این خوب نشان می داد، آنجا به این اندازه نیست... این یک چیز بزرگی کأنّه نشان دارد می دهد؛ و حال آن که ما رفتیم منزلشان دیدیم نه، مسأله این طور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس جمهور شده، یا یک نفر نخست وزیر است، آقا منزلش آن طوری است. و وضع مادی اش این طوری است، این دیگر نمی شود که از یک قدرت بزرگی بترسد.»[120]

 * پیروزی فقرا و مستضعفین نتیجۀ «جنگ فقر و غنا»

در نبرد مستمر مستضعفان با مستکبران پیروزی نهایی با مستضعفان و بندگان شایستۀ خداست، که حضرت حق ارادۀ حاکمیت و امامت و وراثت آنان را در زمین دارد:

 « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمةً و نجعلهم الوارثین.»[121]

حضرت امام(ره) در این زمینه می فرمایند:

 « من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن وعدۀ مسلم خدا تحقق پیدا کند؛ و مستضعفان مالک ارض شوند. این مطلب وعدۀ خداست و تخلف ندارد. منتها آیا ما درک بکنیم یا نکنیم آن به دست خداست ممکن است در یک برهۀ کمی وسایل فراهم شود؛ و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را. لکن با «انتظار» تنها نمی شود. بلکه با وضعی که بسیاری دارند «انتظار» نیست.»[122]

حضرت امام(ره) تکیه بر اصول و آرمانها را تحت هیچ شرایطی فراموش شدنی نمی دانند، زیرا بالاخره پیروزی نهایی با مستضعفان است. ایشان می فرمایند:

 «جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس الهی خود دست بردارد. ان شاء الله مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه ها نگه داشته و شعله های ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و امریکای جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهند گرفت؛ تا به لطف خداوند بزرگ، پرچم اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله و سلم - بر بام همۀ عالم قد برافرازد، و مستضعفان و پابرهنگان و صالحان وارثان زمین گردند.»[123]

 

نتیجه:

از مجموع مباحث گذشته بخوبی روشن شد که تأکید حضرت امام(ره) بر جنگ فقر و غنا با استناد به آیات قرآن کریم و سنت و سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار، علیهم السلام، و با توجه به احکام شرعی و دستورات اخلاقی اسلام بوده و کاملاً با معیارهای مکتب حاتبخش و ستم سوز اسلام ناب محمدی(ص) منطبق است. لذا هرگونه شبهه و شک و تردید بعضی از آقایان در این زمینه بیمورد است. و نه تنها جنگ فقر و غنا یک تفکر مارکسیستی نیست؛ بلکه کاملاً شرعی و اسلامی است. و درست است که حضرت امام (ره)، جنگ فقر و غنا را زیر بنا نمی دانند و معنویات را زیربنا به شمار می آورند که هرگز غفلت از آن جایز نیست.

اصل جنگ فقر و غنا مقدمۀ انسانسازی است؛ و از بسیاری از مفاسد اجتماعی جلوگیری خواهد کرد. جنگ فقر و غنا همان جنگ حق و باطل است، و لذا در این که در اسلام جنگ فقر و غنا مطرح است هیچ کس نباید شک کند.

جنگ فقر و غنا، قدردانی از مستضعفینی است که در طول تاریخ در کنار انبیا و اولیا جنگیده اند، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده اند، مشکلات این انقلاب را تحمل کرده اند، جنگ را بخوبی اداره کردند، و همینها هستند که تا آخر خط با اسلام باقی خواهند ماند.

اگر دست اندرکاران از عقیده، عمل و رسم جنگ فقر و غنا جدا شوند اوّل سقوط نظام اسلامی خواهد بود. و ان شاء الله نیاید آن روز.

منابع و مآخذ:

1 . قرآن کریم

2 - نهج البلاغة

3 . شرح نهج البلاغة

4 . بحارالانوار

5 . سفینة البحار

6 . کنز العمال

7 . غرر الحکم

8 . الحیاة، جلد دوّم

9 . تفسیر المیزان

10 . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

11 . صحیفۀ امام

12 . کتاب ولایت فقیه امام(ره)

13 . فریاد برائت

14 . پیام استقامت

15 . وصیتنامه الهی – سیاسی حضرت امام(س).

 

 منبع: منتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)، ص 332.

پاورقی:  

[1] - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 333.[2] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21،  صص 120 - 121.

[3] - ر.ک: صحیفه امام، ج 7،  ص 327.

[4] - سورۀ سبا، آیات 34 و 35،  ترجمه: ما به سوی هیچ قریه ای بیمرسان نفرستادیم، مگر آن که عیاشهای آن قریه گفتند ما به آنچه شما به تبلیغش مأمور شده اید کافریم * و نیز گفتند ما اموال و اولاد بیشتری داریم و هرگز عذاب نمی شویم.

[5] - سورۀ زخرف، آیۀ 23،  ترجمه: و به همین منوال هیچ رسولی قبل از توبه سوی اهل قریه ای گسیل نداشتیم مگر آن که عیاشان آن قریه گفتند: ما پدران خود را بر کیشی یافتیم و ما آثار ایشان را اقتدا می کنیم.

[6] - سورۀ واقعه، آیۀ 46، ترجمه: همانا اینان قبل (از این جایگاه فعلی) عیاشها بودند.

[7] - سورۀ مؤمنون آیات 23 تا 64.

[8] - مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر سورۀ مومنون آیۀ 24 می گویند: کلمۀ (ملا) به معنای بزرگان و اشراف قوم است، و اگر آنان را در این آیه به وصف (الّذین کفروا من قومه) توصیف فرموده، این توصیف برای توضیح نه احتراز، تا بگویی (اشراف مؤمن چنین حرفی نمی زنند پس چرا فرمود اشراف کافر؟) برای اینکه اصلاً از اشراف قوم فرعون کسی به او ایمان نیاورده بود، به دلیل آن که به او گفتند (و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای، ترجمه: ما نمی بینیم کسی تو را پیروی کرده باشد مگر آنهایی که همه اراذل و بی شخصیتشان می دانند، سورۀ هود، آیۀ 27).

[9] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4،  ص 214.

[10] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4،  ص 214.

[11] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 292.

[12] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 99.

[13] - سورۀ حشر، آیۀ 7، ترجمه: تا اموال منحصراً در دست ثروتمندان در گردش نباشد.

[14] - سورۀ انعام، آیۀ 141،  ترجمه: و اسراف می کند، همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.

[15] - سورۀ یونس، آیۀ 83، ترجمه: و همانا فرعون در زمین برتری طلبی داشت و بدرستی که او از اسراف کاران بود.

[16] - سورۀ اسری، آیات 26  و 27،  ترجمه: و هرگز اسراف (و بریز و بپاش) روا مدارید، زیرا مسرفان برادران شیطانند.

[17] - سورۀ توبه، آیۀ 35،  ترجمه: کسانی که طلا و نقره را گنج و ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را به عذاب دردناک بشارت ده.

[18] - سورۀ توبه، آیۀ 76، ترجمه: و حال آن که کلمۀ کفر را بر زبان راندند و بعد از اسلامشان کافر شدند و به امری همّت گماردند که بدان نایل نشدند و این سرگردانیها علّتی نداشت جز این که خدا و رسولش ایشان را از کرم خود توانگر و بی نیاز کرده بود.

[19] - سورۀ علق، آیات 6 و 7،  ترجمه:  باشد که انسان شکرگذار خدا باشد امّا نه انسان چون خود را بی نیاز دید طغیان می کند.

[20] - سورۀ آل عمران، آیۀ 182، ترجمه:  خداوند شنید گفتار کسانی را که می گفتند خدا نیازمند است و ما بی نیاز و توانگریم. بزودی گفتار آنان را با کشتاری که بنا حق از انبیا نمودند ثبت خواهیم کرد. به آنها خواهیم گفت بچشید عذاب سوزان را.

[21] - سورۀ واقعه، آیۀ 83،  ترجمه: و قرار می دهید روزی خودتان را علّتی برای تکذیب خدا و آیات او.

[22] - شرح نهج البلاغه  از ابن ابی الحدید،  ج 19،  ص 240،  ترجمه: در اخبار صحیح آمده است که اباذر گفت:  به رسول خدا(ص) رسیدم در حالی که در زیر سایۀ کعبه نشسته بودند، هنگامی که مرا دیدند، فرمودند:  به خدای کعبه سوگند که آنان زیانکاران هستند. گفتم چه کسانی؟ فرمودند:  آنان که به تکاثر اموال می پردازند.

[23] - بحارالانوار،  ج 72،  ص 55.

[24] - بحارالانوار،  ج 72،  ص 52.

[25] - بحارالانوار، ج 77،  ص 96،  متن روایت: سیأتی من بعدی اقوام یأکلون طیب الطعام و الوانها، و یرکبون الدواب و یتزینون بزینة المرأة بزوجها و یتبرجون تبرج النساء و زیهُنّ مثل زی الملوک الجبابرة و هُمْ مُنافقوا هذه الاُمّّة فی آخر الزمان... محاریبهم لنساء  هم و شرفهم الدراهم و الدینار.

[26] - بحارالانوار،  ج 75،  ص 374، البته نظیر روایت امام جعفر صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل می کنند و هنگامی که راوی تعجب می کند و عرض می کند یابن رسول الله مگر این چه گناهی است که دو ثلث دین انسان را از دست می دهد؟ امام صادق(ع) فرمود: تازه این در صورتی است که تواضع کننده و معتقد نباشد و اِلّا تمام دینش را از دست داده است.

[27] - الحیاة،  ج 2،  ص 52.

[28] - بحارالانوار، ج 72،  ص 11،  ترجمه: همانا خداوند عز و جل روز قیامت به فقرای مؤمن همانند یک فرد معذرت خواه توجه می کند و می فرماید: به عزت و جلال خودم سوگند که آنچه باعث فقر شما در دنیا و سختی بر شما شده است بر من است و امروزه شما خواهید دید که من چگونه با شما رفتار می کنم.

[29] - بحارالانوار ،  ج 72، ص 44.

[30] - بحارالانوار، ج 72، ص 38، ترجمه: امام صادق(ع) فرمودند: کسی که با فقیر مسلمانی برخورد کند و غیر از سلام خودش نسبت به غنی، به او سلام کند روز قیامت خداوند با او برخورد می کند در حالی که غضبناک است.

[31] - بحارالانوار،  ج 72،  ص 46.

[32] - بحارالانوار،  ج 72، ص 49،  ترجمه: فقرا پادشاهان بهشتند و در حالی که همۀ مردم مشتاق بهشتند، بهشت مشتاق فقراست.

[33] - سورۀ قصص، آیات 4 و 5.

[34] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 8،  ص 293.

[35] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 4،  ص 19.

[36] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 6،  ص 159.

[37] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 4، ص 99.

[38] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 4، ص 18.

[39] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7، ص 389.

[40] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7، ص 44.

[41] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 8،  ص 456.

[42] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 15، ص 215.

[43] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7، ص 389.

[44] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 8، ص 293.

[45] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 9،  ص 50.

[46] - نهج البلاغه، خطبۀ 3.

[47] - ولایت فقیه،  ص 43.

[48] - نهج البلاغۀ فیض،  خطبه 15، ترجمه: به خدا سوگند این اموال را به صندوق بیت المال باز می گردانم هر چند که این مال برای مهریۀ زنان و خرید کنیزان مصرف شده باشد. چرا که در عدل و داد وسعتی است. و هر آن کس که عدالت او را در تنگنا قرار دهد البته در بیدادگری بیشتر در تنگنا قرار خواهد گرفت.

[49] - نهج البلاغه، ص 53، ترجمه: اکنون شما می خواهید که از عدالت و انصاف صرفنظر کنم و ظالمانه به هوسهای آلوده اشراف تکیه دهم.

[50] - ر.ک: صحیفه امام، ج 4،  ص 324.

[51] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 407.

[52] - بحارالانوار،  ج 96،  ص 371، متن روایت: «امّا العلة فی الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر و ذالک لان الغنی لم یکن لیجد مسّ الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنی کلما اراد شیئاً قدر علیه فاراد الله عز و جل أن یسوّی بین خلقه و ان یذیق الغنی مس الجوع و الالم لیرقّ عَلی الضعیف و یرجم الجائع».

[53] - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، صص 427 - 428.

[54] - سورۀ حج، آیۀ 27.

[55] - بحارالانوار، ج، 78، ص 183.

[56] - سورۀ مائده، آیۀ 8.

[57] - غررالحکم (عدل زندگی است).

[58] - سفینة البحار، ج 1، ص 146.

[59] - بحارالانوار، ج 75،  ص 352.

[60] - بحارالانوار، ج 77، ص 236.

[61] - نهج البلاغه، خطبه 132.

[62] - سورۀ توبه، آیۀ 105.

[63] - بحارالانوار،  ج 91،  ص 18، قسمتی از متن روایت: «علة الزکاة مِنْ أجلِ قوت الفقراء و تحصیل اموال الاغنیاءِ».

[64] - سورۀ بقره، آیۀ 178، ترجمه: نیکی آن نیست که رو به جانب شرق یا غرب (به عبادت) بایستید. نیکوکار کسی است که به خدا و روز پایان، به فرشتگان، کتاب خدا و پیامبران مؤمن باشد و دارایی خود را، با آن که دوستش دارد، به خویشان، یتیمان، بینوایان، در راه ماندگان، مددخواهان و در راه آزادی انسانهای غیرآزاد دهد.

[65] - سورۀ الذاریات، آیۀ 19. در دارایی آنان حقی معین است برای سائل و محروم.

[66] - بحارالانوار،  ج 78.

[67] - سورۀ علق، آیۀ 7.

[68] - سورۀ تغابن، آیۀ 15.

[69] - سورۀ توبه، آیۀ 57: ترجمه: اموال و اولادشان تو را به شگفت نیاورد. فقط خدا می خواهد به وسیلۀ آن در زندگی دنیا عذابشان کند و جانشان به حال کفر درآید.

[70] - سورۀ شوری، آیۀ 27، ترجمه: اگر خدا رزق را برای بندگانش فراخ می کرد در زمین طغیان می کردند.

[71] - سورۀ انبیاء، آیات 11و 12و 13.

[72] - سورۀ نمل، آیۀ 34.

[73] - سورۀ اسریٰ، آیۀ 16 (بنی اسرائیل).

[74] - سورۀ هود، آیۀ 84، ترجمه: اشیای مردم را گم نکنید و روی زمین فساد نکنید.

[75] - بحارالانوار، ج 72، ص 30.

[76] - کنزالعمال، خ 16687.

[77] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7، ص 521.

[78] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 284.

[79] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 91.

[80] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 91.

[81] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 20، ص 318.

[82] - سورۀ حدید، آیۀ 25.

[83] - سورۀ شوریٰ، آیۀ 15، ترجمه: پیامبر بگو... من مأمور شدم تا در میان شما عدالت کنم.

[84] - سورۀ نساء، آیۀ 35،  ترجمه: ای افراد با ایمان کاملاً به عدالت قیام کنید.

[85] - سورۀ اعراف، آیۀ 157.

[86] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، صص 291.

[87] - سورۀ نساء، آیۀ 75، ترجمه: شما را چه شده است که در راه خدا و در راه به استضعاف کشیده شدگان پیکار نمی کنید؟

[88] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 5، ص 92.

[89] - ولایت فقیه،  حضرت امام(ره).

[90] - اصل یکصد و پنجاه و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

[91] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7، ص 327.

[92] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 204.

[93] - سورۀ کهف، آیۀ 27.

[94] - سورۀ انعام، آیۀ 52، ترجمه: و کسانی را که در هر صبح و شام پروردگار خود را می خوانند و جز رضای او منظوری ندارند از خود طرد مکن و بدان که از حساب ایشان چیزی بر تو و از حساب تو چیزی بر ایشان نیست که آنان را از خود برانی و در نتیجه از ستمکاران بشوی.

[95] - بحارالانوار، ج 72، ص 38.

[96] - سورۀ شعرا، آیۀ 114،  ترجمه: من مؤمنان را طرد نخواهم کرد.

[97] - ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 261.

[98] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 157.

[99] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 16، ص 24.

[100] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 7،  ص 327.

[101] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21،  صص 86 - 87.

[102] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 16، ص 19.

[103] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 20، ص 341.

[104] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 20، صص 340 – 341.

[105] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 20، ص 333.

[106] - ولایت فقیه.

[107] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 276.

[108] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 137.

[109] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 145.

[110] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 20، ص 333 - 334.

[111] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 11.

[112] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 11.

[113] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 422.

[114]-  ر.ک: صحیفه امام،  ج 17، ص 376 - 377.

[115] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 17، ص 376 - 377.

[116] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 17، ص 378.

[117] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 16، ص 442 – 443.

[118] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 18، ص 30.

[119] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 18، ص 471.

[120] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 16، ص 446.

[121] - سورۀ قصص، آیۀ 5.

[122] - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 246.

[123] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 21، ص 155.

انتهای پیام /*