ژنرال مرزا اسلم بیگ

جمهوریت در ایران

کد : 155672 | تاریخ : 12/04/1396

جمهوریت در ایران

 ژنرال مرزا اسلم بیگ[1]

 در جنگ ایران و عراق، کشور ایران فاقد هر گونه وسیلۀ دفاعی در برابر سلاحهای شیمیایی عراق بود، بنابراین به طور ناخواسته ایران درخواست آتش بس را پذیرفت؛ ولی در واقع در این جنگ پیروزی با ایران بود. اندیشۀ ملی ملت ایران ارزشهای آن است، و با مطالعۀ تاریخ ایران، نظردادن در مورد اینکه این ملت لیاقت و شایستگی انجام چه کارهایی را دارند مشکل نخواهد بود، با وجود تمام مشکلاتی که بعد از انقلاب، کشور ایران با آن روبه رو شد.

     آنچه ایران با آن روبه رو شد، خواه از نظر قوانین باشد یا سایر اقدامات، امریکا پیوسته سیاست انزوایی را در رابطه با ایران در پیش گرفت؛ همچنان که در دوران جنگ سرد بر آن اساس عمل می کرد؛ و حالا نیز آن رویه را در رابطه با ایران در پیش گرفته است. کشور ایران با این انقلاب، وقار و منزلت شایستۀ خود را به دست آورد. این را باید در نظر گرفت که ایران چه می خواهد و اهدافش چیست؟ نکتۀ بسیار مهم این است که دشمن می خواهد این ملت از هدف و مسیر اصلی خود منحرف شود. ولی دشمن در این راه ناکام مانده است؛ چرا که هدف این ملت هدف مشترک ما و همۀ آزادیخواهان است. البته برای انتخاب چنین هدفی آگاهی و شعور لازم است. امروز در ایران ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در حال برگزاری است و این انتخاب این امر را به اثبات خواهد رساند که آیا ملت ایران توانسته به جایگاهی که امام خمینی(س) مشخص فرمودند، دست یابد؟ من فکر می کنم که به منظور دستیابی به این هدف مدت زمان طولانی لازم است. در حال حاضر در ایران سه جریان سیاسی وجود دارد که هر کدام برای دستیابی به اهداف خود فعالیت و کوشش می کنند. سه جریان عبارتند از: انقلابیون، اصلاح طلبان و میانه روها. وجود سه شخصیت بسیار دانشمند، سیاستمدار، با تجربه، مدبر در امور کشورداری که عبارتند از حضرت آیت الله  خامنه ای رهبر معظم انقلاب، سید محمدخاتمی رئیس جمهور فعلی، و آقای رفسنجانی؛ و جریانهای سیاسی فوق الذکر موجب هدایت کشور به سر منزل مقصود شده اند.

     مردم ایران بعد از انقلاب اسلامی، از نظام جمهوریت که هدف آن تجلی ارزشهای اسلامی و برقرارکردن نظام اجتماعی جمهوری اسلامی بود، برخوردار شدند و جهت نیل به اهداف رهبران انقلاب از حمایت خود دریغ نورزیدند.

     در رابطه با جمهوریت در ایران، من این تجزیه و تحلیل را در نتیجۀ سفر اخیر خود به ایران انجام دادم. ضمن تجلیل از شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(س) این را باید مد نظر قرار داد که آن حضرت یک شخصیت جهانی بودند. ایشان با توجه به آگاهی و شناختی که از ملت خود داشتند، باعث تحریک و بیداری احساسات آنان شدند که در نتیجۀ آن، سرنوشت ملت تغییر کرد. این همان خصوصیتی است که امام خمینی(س) را از سایر رهبران بزرگ دنیا ممتاز می سازد. تجربۀ تاریخ نشان می دهد کسانی افراد خاصی را معبود خود قرار داده و باعث بدعت گذاری در آداب و رسوم مذهبی شده اند و در نتیجه در مردم احساس خودباختگی را به وجود آورده اند؛ و این انسانهای خودباخته همواره در انتظار آمدن یک منجی هستند که با آمدن او از مصایب و رنجها رهایی یابند. اما در مقابل، حضرت امام خمینی(س) با پیروی از راه اسلام و قرآن، خدا را که هدف و سر منزل مقصود است، انتخاب کرد.

     اندیشۀ امام خمینی(س) نه تنها نجات دهنده بود، بلکه شرایطی را مهیا ساخت که موجب ترقی و پیشرفت نظام اجتماعی جمهوریت در ایران شد. در دوران جنگ ایران و عراق، با وجود محاصرۀ اقتصادی و تسلیحاتی، کار انتخابات بدون هیچ وقفه و تعللی ادامه یافت، و در این نظام رأی قابل احترام مردم، در برابر هیچ دلیل و مصلحتی پایمال نشده است. مردم ایران این موقعیت را با تغییر نظام استبدادی به جامعۀ ایده آل، بعد از یک جد و جهد طولانی به دست آوردند. این ملت نه به یک حرکت افراطی اعتقاد دارند و نه به آزادی غیر مشروع؛ راه این ملت راه اعتدال و میانه روی است. یکی از ژنرالهای امریکایی به نام «عمر بریدلی» این تفاوتها و دوگانگی را در جامعۀ امریکایی به طور واضح آشکار ساخته و می نویسند:

     «و ما صاحب علمی هستیم که در آن اندیشه و آگاهی وجود ندارد. ما صاحب قدرتی هستیم که فاقد احساس و فکر است، ما قتل و کشتار را بیش از نجات زندگی بشر، و جنگ را بیش از امنیت می شناسیم. ما از لحاظ سلاحهای هسته ای همچون دیوی قوی هیکل شده ایم؛ ولی از لحاظ اخلاقی یک ملت شیرخواره هستیم».

     انقلاب ایران به جای گسستگی اخلاقی، پیوند اخلاقی را به جامعۀ جهانی آموخت. البته سیاستمداران و استعمارگران جهانی آن را نپذیرفتند. جای تأسف است که غرب، جامعۀ ایران و اندیشۀ ایرانی را منفی قلمداد کرده و این کشور را در محاصره های گوناگون قرار داده است. امام خمینی(س) اسوه و الگوی ملت ایران و نجات بخش جامعۀ ایران می باشند. جامعه ای که در آن، قدرت تنها مختص گروهی از مردم نیست، بلکه قدرت اصلی از آن همۀ مردم است. در واقع انقلاب ایران نور امیدی برای مصیبت زدگان جهان بود. جنگ عراق علیه ایران بین سالهای 1980 ـ 1990 توطئه ای برای ناکام ساختن انقلاب اسلامی ایران با هدف بازگرداندن نظام استبدادی و دیکتاتوری بود. من روزی را که جنگ ایران و عراق شروع شد به خاطر دارم. کابینۀ دولت پاکستان در آن زمان جلسه ای فوق العاده جهت تعیین خط مشی سیاست خارجی دولت پاکستان در قبال جنگ ایران و عراق تشکیل داد. من نیز در آن جلسه حضور داشتم. ارکان کابینۀ دولت بعد از یک جلسه بحث و گفتگوی طولانی به این نتیجه رسیدند که شکست ایران در این جنگ حتمی است و اینکه این جنگ ده ـ پانزده روز بیشتر به طول نخواهد انجامید، و ایران تن به شکست خواهد داد. من از این تجزیه و تحلیل دچار حیرت شدم چرا که نظر من با آنها کاملاً متفاوت بود. در این میان، من نظر خود را بیان کرده و گفتم: در طول تاریخ هیچ انقلابی به وسیلۀ سلاح و زور شکست نخورده است. نظر من این است که ایران در این جنگ پیروز خواهد شد، و این جنگ سالها طول خواهد کشید. این نظریۀ من بر اساس مطالعات اجتماعی و روانشناسی اینجانب در مورد ملت ایران بود. اگر چه ظاهراً در آن هنگام ملت ایران شکست خورده تلقی می شد، ولی من یقین داشتم که آنها متحد شده و یک سد فولادین در برابر حملۀ عراق به وجود خواهند آورد. علاوه بر آن، مردم ایران دارای نیروی ایمان و اعتقاد نیز بودند، در حالی که رژیم عراق از آن بهره ای نداشت، چرا که دست به یک عمل تجاوزگرایانه زده بود. ایران در این جنگ نه تنها پیروز شد بلکه با این تجربۀ جنگی، خود را مستحکم ساخت و انقلاب نیز استوار شد، و امروز این کشور آمادۀ رویارویی با هر گونه تجاوزگری است، و این قدرت در دنیا عزت و وقار خاصی به ایران بخشیده است. 23 مه 1997 میلادی زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری برای ایران بسیار حائز اهمیت بود. چرا که تعداد کثیری از رأی دهندگان در آن شرکت کردند، و آقای خاتمی با اکثریت آرا پیروز شد، و در نتیجه چیزی که بسیار روشن است، این است که رقابت سیاسی یک جو انتقادپذیری را در جامعه به وجود آورده است؛ و حل اختلافات سازمانها و ادارات را از طریق مذاکره و گفتگو به اثبات می رساند.

     در ایران در طول انتخابات اخیر سه گروه سیاسی بزرگ، یعنی انقلابیون، اصلاح گرایان و میانه روها (محافظه کاران) به وجود آمدند و در میان آنها توازن برقرار است؛ و رهبر عالیرتبۀ ایران جهت هدایت ملت خود معیار خاصی را برگزیده است. در انتخابات آینده محبوبیت انقلاب در همین امر یعنی به وجود آمدن نیروهای سیاسی نهفته است و مشخص شده که اصلاحات، نه تنها اهداف سیاسی را هموار خواهد ساخت بلکه اقتصاد مردم را نیز بهبود خواهد بخشید. در نتیجۀ پیشرفت و ترقی، شایستگیهای ملت بیشتر نمایان خواهد شد؛ و همچنین سطح زندگی طبقات مختلف مردم جامعه را بهبود خواهد بخشید. چیزی که بسیار حائز اهمیت است، آنکه با مطالعۀ روند استقرار نظام جمهوری در هر دو کشور (ایران و پاکستان) می توان گفت که ایران و پاکستان دارای یک اندیشه هستند؛ و علت این امر این است که این دو کشور یکدیگر را محترم می شمارند. جامعۀ پاکستان هیچ گاه نظام سیاسی و مذهبی افراطی را نپذیرفته است و مردم این کشور پیوسته خواهان میانه روی و اعتدال بوده اند. برگزاری انتخابات مختلف در کشور پاکستان این امر را به اثبات رسانده است که افراطی گری و سنتگرایی متعصب، مورد قبول عامۀ مردم واقع نشده است؛ و ملت دو کشور ایران و پاکستان پیوسته مسیر اعتدال و میانه روی را در پیش گرفته اند، و این یک ارزش مشترک است که روابط دو کشور را با یکدیگر مستحکم ساخته است. با توجه به انقلاب ایران، سخن رئیس پیشین امریکا به واقعیت می پیوندد که اظهار داشت: «مردمی که ایجاد انقلاب آرام را ناممکن می سازند و باعث به وجود آمدن انقلابی عظیم و سخت می شوند.» اینها مردمان افغانستان، کشمیر، بوسنی، کوزوو و چچنیها می باشند. ایران پایه گذار به وجود آمدن چنین انقلاباتی شده است.

 

منبع: بازسازی تفکر اسلامی در اندیشه امام خمینی، ص 45.



[1] )) رئیس سابق دادسرای ارتش پاکستان، بنیانگذار مرکز تحقیقاتی دوستان (Friends)، مؤسس حزب مردم سالاری پاکستان، و نگارندۀ دهها مقاله در زمینۀ مسائل گوناگون داخلی و بین المللی.

انتهای پیام /*