دکتر عباس بهرام

تبیین جهت‏ گیری ورزش و تربیت بدنی در جامعه اسلامی در آیینه اندیشه ‏های امام خمینی (س)

دیدگاه کلی و جهت‏ گیری نظری امام نسبت به مقوله ورزش و تربیت بدنی ـ آن چنان که از مجموعه فرمایشات ایشان می ‏توان دریافت ـ این است که ایشان به این پدیده به عنوان نوعی تربیت و به عنوان بخشی از تربیت کلی مکتب می ‏نگریستند که فرد را از سلامت جسمانی به سلامت روحانی و از قوت مادی به سوی قوت معنوی و از تقویت جسم به سوی تقویت عقل و اعتدال نفسانی سوق می‏ دهد.

کد : 155869 | تاریخ : 21/04/1396

مقدمه

بی ‏تردید پیاده نمودن مقاصد قرآن و سنت از اهداف اصلی در برپایی انقلاب شکوهمند ما بوده است (صحیفه امام؛ ج 21، ص 397) به همین دلیل نیز ماهیت و جهت ‏گیری این انقلاب دارای تفاوت های اساسی با دیگر انقلاب ها و یا جنبش های معاصر می ‏باشد. ماهیت و جهت ‏گیری های متمایز را باید در رمز بقا و پیروزی آن جستجو نمود. این رمز بقا و پیروزی را امام (س) در وهله اول انگیزه الهی که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش نموده ذکر می ‏نمایند، و در وهله دوم مقصد عالی حکومت اسلامی -که ضامن رساندن انسان ها به کمال مطلوب و بر طرف نمودن موانع و مشکلاتی است که بر سر راه تکامل اجتماع و فرد قرار دارد- می ‏دانند. (همان؛ ص 404)

بر اساس چنین نگرشی در اهداف و انگیزه‏ های اصلی از تشکیل حکومت اسلامی، می ‏توان دریافت که رمز توفیق و استمرار و سپردن این ودیعه گرانبها به آیندگان، شناخت مقاصد قرآن و سنت و یافتن راهکارهای مناسب برای استمرار انگیزه الهی و همچنین رساندن انسان و جامعه به جایگاه شایسته خود از طریق شناسایی و بر طرف نمودن موانع و مشکلات موجود بر سر این راه است.

به موازات این روشنگری، آسیب ‏شناسی انقلاب و خطراتی که به طور بالقوه و بالفعل آن را تهدید می ‏کند نیز لازم است و امام (س) نیز با توجه به این امر، دو خطر فراموشی هدف، و تفرقه و اختلاف را به عنوان دو آفتی که به طور بالقوه انقلاب را تهدید می ‏کند، گوشزد می ‏فرمایند. (همان ‏جا) به همین ترتیب سرمایه‏ گذاری وسیع استکبار و تبلیغات گسترده ‏ای که برای رسیدن به اهداف پلید خود به انجام می ‏رساند، از دیگر موارد مورد تذکر امام (س) است که افزایش انسجام و وحدت (از هر طریق ممکن) را جهت مأیوس نمودن کفار و منافقین، در برابر این توطئه ‏ها توصیه می ‏فرمایند.

اما آن چه از دید تیزبین امام (س) به دور نمانده، توطئه ‏های فرهنگی ـ تبلیغی استکبار جهانی برای مأیوس نمودن ملت ها و به خصوص ملت شریف ایران است تا این طور القا کند که احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده نمی ‏تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند و یا آن که اسلام یک دین ارتجاعی است. (همان؛ ص 404 ـ 405) همچنین با مخالف قلمداد نمودن اسلام با هرگونه نوآوری و مظاهر تمدن، سعی در وارونه جلوه دادن حقایق اسلام به جهانیان نموده تا از این طریق به زعم خود بتوانند در توسعه فساد و تباهی جوامع موفق شوند.

این توطئه تحت عنوان شناخته ‏شدۀ جدایی دین از سیاست، دارای سابقه طولانی بوده و به قصد ایجاد حکومت های فاسد و دیکتاتوری و با هدف سلطه‏ جویی و انگیزه‏ های منحرف مانند کمک به جمع‏ آوری مال و ثروت و قدرت ‏طلبی و طاغوت ‏گرایی و بالاخره دنیایی که انسان را از حق تعالی غافل نماید، انجام می‏ شود. (همان؛ ص 405 ـ 406)

در توصیف نقشه ‏های استکبار برای تحقق اهداف شوم خود، امام (س) به بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب زده یا شرق زده نمودن آنان اشاره دارند به طوری که خود را به هیچ گرفته و فرهنگ، قدرت و حتی نژاد آن ها را برتر می ‏دانند. در ادامه، ایشان تبعات چنین نگرشی را عقب‏ ماندگی و مصرفی بار آمدن ملت ها و ترس از دست زدن به ابتکار و ابداع و بالاخره تسلیم همه چیز به آنان و نهایتاً پیروی کورکورانه از آنان ذکر می ‏فرمایند که موجب می ‏شود در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و چشم و گوش بسته از آن ها تقلید نماییم. فرهنگ، ادب، صنعت و ابتکار خود را به باد مسخره بگیریم و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد، با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده، با مداحی و ثناخوانی آن را به خورد ملت ها بدهیم.

امام راحل (س) همچنین به مراکز علم و تفکر یعنی دانشگاه ها توجه ویژه ‏ای داشته به طوری که آن را مبدأ تحولات یک جامعه ذکر می ‏فرمایند.

به همین دلیل نیز همگان را توجه می ‏دهند که دانشگاه از مجاری مهم برای تحقق اهداف استکباری بوده است و می ‏فرمایند:

«در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش های خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آن ها هر چه می ‏خواهند انجام دهند» (همان؛ ص 418)

توجه به این امر، خالی از فایده نیست که چنین نگرشی با بررسی تاریخی علل انحطاط و عقب ‏ماندگی مسلمین، همسو و حاکی از دید نافذ و عمیق امام (س) می ‏باشد، زیرا تا زمانی که بر جامعه مسلمین، ایمانی زنده و عقیده‏ ای محکم حاکم باشد، از مزایای وحدت و تعالیم قرآن و در نتیجه از پویایی فکری و فرهنگی بهره‏ مند خواهند بود.

هیچ یک از تمدن ها و فرهنگ ها نتوانست بر مسلمین چیره شود. گرچه بسیاری از عناصری که شکل ‏دهنده تمدن جدید غرب هستند چه در قرون وسطی و چه پس از رنسانس، از اسلام و جهان اسلام اقتباس شده‏ اند (و البته بدون آن که اکثراً نامی از آن برده شود) در پزشکی، ریاضی، شیمی، نجوم، جغرافیا و فلسفه و تکنولوژی، غربی ها اقتباسات زیادی از مسلمانان داشته ‏اند، اما نکته مهم این است که تجانس و مشابهتی در عقاید و جهان ‏بینی و ارزش های فرهنگ غرب و فرهنگ اسلامی وجود نداشته است، چرا که محور اندیشه اسلامی خدا، خداگرایی و روح‏ گرایی در کنار ارزش انسان و زندگی دنیوی بوده، اما در تفکر غرب، انسان منهای خدا مطرح بوده است. بنابراین بر چنین اساسی، اهمیت رهنمودهای امام (س) در زمینه شکستن اسطورۀ غرب و غربزدگی و ایجاد نهضتی که به بازگشت به خویشتن و مبارزه با ظواهر و از آن مهمتر پایه‏ های فکری و ریشه ‏های اعتقادی اندیشه غرب فرمان می ‏داد، بیشتر آشکار شده؛ همچنین شاگردان مبرز ایشان همچون استاد شهید مطهری، شهید دکتر بهشتی، شهید دکترمفتح و... هم هدفی جز مبارزه با نمودهای غربزدگی و زیربناهای مسلط فکری و فلسفی غرب نداشتند، تا با نفی فرهنگ الحادی مسلط، یک زیربنای فلسفی و سیستم فکری اصیل که توان ایستادگی و مقابله در برابر تهاجم فرهنگ غرب را داشته باشد را جایگزین نمایند و از طریق بازیابی هویت فرهنگی، دینی و ملی که بر اثر سال ها خدعه و نیرنگ استعمار دچار استخفاف و انحراف شده بود، زمینه ‏ای لازم جهت بازگشت به خویشتن تاریخی، فرهنگی و دینی خویش و شناساندن حیله ‏ها و نقشه‏ های توطئه‏گرانه فرهنگی را در جامعه مهیا نمایند.

 اهداف ورزش در اندیشه امام خمینی (س)

 پس از این مقدمه، با استعانت از گزیده ‏هایی از فرمایشات امام (س) درخصوص تربیت بدنی و ورزش، سعی می ‏شود در حد امکان، جهت‏گیری های اساسی در این مقوله و در جامعه کنونی جستجو شود.

طبعاً در تبیین این جهت ‏گیری ها، مددجویی از اندیشه ‏های امام، چاره ‏ساز و تعیین ‏کننده است؛ چرا که بررسی اندیشه ‏های فردی که خود با احاطه به معارف حقه قرآن و سنت، جامعه را به راه اسلام رهنمون و در تشکیل حکومت اسلامی همت گماشت تا انسان ها را به کمال مطلوب خود برساند، دارای ارزش و اهمیت والا برای جامعه و دست‏ اندرکاران، برنامه ‏ریزان و دانشگاهیانی که در این زمینه فعالیت دارند خواهد بود تا این پدیده را بهتر در مسیر آرمان و اصولی که انقلاب و حکومت اسلامی بر مبنای آن جهت‏ گیری نموده است قرار دهند.

نخستین امری که در سرلوحه توجهات قرار دارد، مسأله اهداف است. تذکر امام در ابتدای وصیتنامه خود، که فراموشی آن را به عنوان عامل تهدیدکننده معرفی می ‏نمایند، نشان ‏دهنده لزوم توجه دائمی به آن می ‏باشد؛ لذا در ابتدا می‏ بایست با مروری بر اهداف، جهت‏ گیری ها بر اساس آن تبیین و تعیین شوند.

گرچه در طول 20 سال پس از انقلاب اسلامی تلاش های متعددی در جهت تبیین اهداف تربیت بدنی و ورزش در جامعه انجام شده است، اما صرف نظر از کمبود این قبیل تحقیقات، به نظر می ‏رسد این تلاش ها پاسخگوی جامعه متعالی ما نبوده و لذا توجه جدی ‏تر و تحقیقات گسترده ‏تری نیاز است، تا به درستی آن چه که به نام ورزش و تربیت بدنی در جامعه ما رواج دارد، بر مبنای مورد قبول مکتب و اصول پذیرفته ‏شده علمی، مورد ارزیابی قرار گیرد.

تبیین اهداف صحیح در این پدیده فرهنگی ـ اجتماعی از این جهت نیز حائز اهمیت است که دارای مقبولیت زیاد نزد جوانان و نوجوانان، یعنی قشری است که بیش از پنجاه درصد از جمعیت کشور را تشکیل می ‏دهند و جامعه جوان ما که طبعاً دارای تحرک و پویایی است، بار مسئولیت محققین و مسئولین را در ارتباط با تعیین تکلیف این پدیده جهت انجام رسالت و مأموریتی که در جامعه کنونی دارد، افزایش می ‏دهد.

نکته دیگری که اهمیت پرداختن به مسأله تعیین اهداف را آشکار می‏ کند، آمیختگی اهداف و یا آلودگی اهداف است، مسلماً اهداف در قلمرو ارزش ها و عقاید و جهان‏ بینی قرار دارد و نگاهی گذرا به تاریخ این سرزمین، فراز و نشیب هایی که از قرن دوم هجری به بعد رخ داده را آشکار می‏ کند. هجوم فرهنگ بیگانه که گاه خود نیز تحت تأثیر فرهنگ غنی اسلامی قرار گرفت و گاه نیز بر اثر تلاش های سیاسی ـ نظامی تضعیف گردید، آمیختگی اهداف را بر اساس تأثیرپذیری فرهنگی آشکار می ‏کند. به خصوص پس از حمله مغول و انحطاط، رکود و جمودی که جامعه و فرهنگ مسلمین بدان دچار شد تا حاکمیت دربارهای فاسد و شبه صوفی های منحط و شبه علمای درباری و تا دوران تهاجم غرب به قلمرو حکومتی اسلام و آغاز عصر انحطاط جدید، همه حکایت از آن دارد که این سرزمین عرصه تاخت و تاز حکومت های فاسد و به تبع آن رواج فرهنگ مبتذل و مخالف با فرهنگ اصیل اسلامی و ملی بوده است. در نتیجه همان میراثی را که امام (س) در وصیتنامه خود بر ضد آن ندا سر داد و جامعه را از غرب زدگی و شرق زدگی بر حذر داشت و بر خویشتن فرهنگی خویش توجه داد، ناشی از وجود این سابقه تاریخی می ‏توان قلمداد کرد.

طبعاً ورزش و تربیت بدنی نیز در این فراز و نشیب ها با حفظ پوسته ظاهر، به تدریج راه انحطاط و زوال را پیمود. به هر حال با توجه به چنین پیشینه ‏ای، نیاز به پالایش اهداف وجود دارد و معیار و ملاک لازم برای این پالایش نیز اندیشه ‏های امام (س) و دیگر شاگردان متقی و بصیر ایشان که تربیت ‏شده مکتب وحی می ‏باشند، بوده که با تکیه بر اندیشه آنان و تفسیر بر اساس اصول پذیرفته‏ شده علمی، می ‏توان جهت‏ گیری های اساسی این پدیده را نیز تعیین نمود.

اهداف، در واقع منازل بین راه برای رسیدن به مقصد می ‏باشند و همه مقصد هم به فرمایش امام (س) مکتب است، لذا اهدافی ارزشمند و با اهمیت می ‏باشند که این پدیده را در راه مقصد نهایی همراهی نمایند.

در نخستین گام، دیدگاه کلی و جهت‏ گیری نظری امام نسبت به مقوله ورزش و تربیت بدنی ـ آن چنان که از مجموعه فرمایشات ایشان می ‏توان دریافت ـ این است که ایشان به این پدیده به عنوان نوعی تربیت و به عنوان بخشی از تربیت کلی مکتب می ‏نگریستند که فرد را از سلامت جسمانی به سلامت روحانی و از قوت مادی به سوی قوت معنوی و از تقویت جسم به سوی تقویت عقل و اعتدال نفسانی سوق می‏ دهد. امام فرمودند:

«عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می ‏کند و سالم می ‏کند، عقل را هم سالم می ‏کند و اگر عقل سالم شد، تهذیب نفس هم دنبال او باید باشد». (صحیفه امام؛ ج: 7، ص: 261) و در ادامه می ‏فرمایند: «لازم است که همۀ ابعاد وجودی خودتان را تحت تربیت ورزشی در آورید». (همان ‏جا)

مسأله لزوم تعادل برای تربیت و از جهت دیگر تربیت برای متعادل نمودن ابعاد وجودی، از مسائل اساسی در تعلیم و تربیت است که امام با تأکید بر آن در واقع هدف تربیتی ورزش و اساساً تربیت ورزشی را مطرح می‏ فرمایند. مرحوم دکتر رجبعلی مظلومی که لازم است در این جا از زحمات ایشان در این مقوله قدردانی به عمل آید و تکریم شود، می ‏گوید:

«دانش آموز تا متعادل و سازگار نباشد قابل تعلیم و تربیت نیست. لازم است که جسم او سالم باشد، غرایز او سالم باشند، نشاط عمومی در او فراهم باشد، دستگاه های ذهنی او آماده و مستعد باشند، تا توان فراگیری داشته باشد. از طرف دیگر از ویژگی های معلم و مربی آن است که علاوه بر شایستگی های علمی، از تنی سالم و بری از عیوب و از شادابی و نشاط برخوردار باشد و می ‏دانیم که پیامبر و امام را شرط است تا از نظر جسم و تناسب اندام، سالم‏ ترین و مقتدرترین فرد زمان خود و نیز باهوش ‏ترین و زیباترین مردم باشند».

بنابراین با تربیت و ورزش زمینه ‏های لازم برای تربیت هماهنگ ابعاد وجودی میسر می ‏شود و خصوصاً توجه به چگونگی رابطه سلامت جسم با سلامت عقل بسیار اهمیت دارد، چرا که آن چه موافق و مورد پسند عقل به عنوان راهنما و نبی درونی می‏ باشد با آن چه جسم به عنوان فعالیت های ورزشی و تربیت بدنی انجام می ‏دهد، باید قرین و هماهنگ باشد.

این توافق و پسند عقلی که پایگاه در کرامت و شرافت انسانی دارد، زمینه‏ ساز تهذیب نفس می ‏باشد و به نظر می ‏رسد خدمت جنبه مادی به جنبۀ معنوی انسان آن است که مغایرتی بین پذیرش و قبول آن عقل راهنما و این فعالیت بدنی و ورزشی وجود نداشته باشد. بنابراین لازم است در نوع فعالیت های بدنی که به قصد تأمین سلامتی انجام می ‏شود و نوع و فضای ورزشی که تحقق ‏بخش چنین هدفی است، بازنگری لازم صورت گیرد و تنها ورزش هایی که دارای چنین خصیصه ‏ای هستند رواج یابند.

هدف دیگر تربیت بدنی و ورزش از دیدگاه امام (س) را می ‏توان همپایی نیرو و فعالیت های اجتماعی و آمادگی برای حضور در جامعه دانست، تمثیل امام (س) از حضرت علی (ع) در جمع ورزشکاران و ذکر این که:

«علی ـ علیه السلام ـ که در هر جا می ‏رویم اسم او هست ـ پیش فقها وقتی می‏ رویم فقه علی؛ پیش زاهدها وقتی که می‏ رویم زهد علی؛ پیش صوفی ها وقتی که می ‏رویم آن ها هم می ‏گویند تصوف علی؛ پیش ورزشکاران هم که می ‏رویم آن ها هم می‏ گویند که علی و با اسم علی شروع می ‏کنند. این علی همه چیز است یعنی در همه ابعاد انسانیت درجۀ یک است... و خاصیت هر طبقه را هم دارد» (همان‏جا)

و در انتها پس از این که از قدرت بی ‏مثال حضرت در شمشیرزنی و شجاعت در جنگ ها یاد می ‏کنند و سپس از طعام ایشان و عدم تنوع‏ طلبی در طعام نمونه ‏ای می ‏آورند، اظهار امیدواری می ‏نمایند که گر چه نمی‏ توان مانند علی شد، اما تا اندازه‏ ای که قدرت داریم باید از او تبعیت کنیم.

همچنین قهرمانان را پشتوانه ملت می‏ دانند، و از جمله وظایف آنان را کوشش در تحقق حکومت اسلامی ذکر می ‏نمایند و توجه آنان را به گرفتاری هایی که اسلام هم ‏اکنون دارد جلب می ‏کنند. حضرت امام (س) در بیانات خود در جمع ورزشکاران، قشر پهلوانان و ورزشکاران را قشری متدین و علاقه ‏مند به اسلام معرفی می ‏نمایند و یادآور می ‏شوند که رژیم قبل سعی داشت جوری آنان را سرگرم کند و بساطی را درست نماید که سرگرم بشوند و از مسائل اساسی مملکت غفلت کنند. به همین ترتیب یکی از وظایف ورزشکاران را قدرت پیدا کردن برای دفاع از مملکت در برابر مخالفینی که می ‏خواهند به آن ها حمله کنند و همچنین خدمت به جامعه دانسته ‏اند. (همان؛ ج: 10، ص: 252)

هدف اجتماعی و روانی تربیت بدنی و ورزش بر مبنای این رهنمودها به خوبی آشکار است و معرف آن است که همراه و همگام با توسعه قابلیت های جسمانی و حرکتی، انطباق یا کاربرد در وظایف آینده در صحنه اجتماع نیز باید وجود داشته باشد.

مرحوم مظلومی در این زمینه می‏ گوید: آن چه از ورزش که از لحاظ مفهومی دارای معنای وسیع‏ تری است، حاصل می ‏شود، ورزیدگی در همه مهارت ها و همه حرکت های مداوم و پراثر و نیروبخش می‏ تواند باشد.

این هدف در توسعه روند اجتماعی شدن و آمادگی های حضور قدرتمند در صحنه اجتماع از سازگاری با دیگران، رعایت جمع و حقوق جمع و همکاری و همیاری آغاز شده و تا آمادگی و ورزیدگی برای مشاغل اجتماعی، خدماتی و نظامی برای صیانت از میهن اسلامی و دیگر مسئولیت های اجتماعی ادامه می ‏یابد.

مرحوم مظلومی یکی از آفت های ورزش را استقلال آن دانسته است. (تربیت ورزشی؛ ص:70) ایشان عقیده دارد استقلال ورزش ـ مانند استقلال همه علومی که زیربنایی انسانی و انسانیتی دارند ـ غلط است، زیرا بنا بر استقلالی که به خود می ‏گیرد، موضوع خاصی را هم می‏ طلبد و «حرکت خاصی» و «غایت خاصی» نیز می ‏جوید و حال آن که این ها را در واقع ندارد. در واقع فراموشی این هدف است که ورزش مطلق ـ که ورزش خاص میادین ورزشی است ـ را به دنبال دارد، حاصل چنین گمگشتگی این است که ورزش ارتباط خود را به کلی با جامعه و وظایف اجتماعی، نظامی و سپس سیاسی قطع می‏ کند و برای خود امر مستقلی می‏ شود و به تدریج خاص اقشاری به نام ورزشکار شده و به کلی از صحنه اجتماع منزوی می ‏گردد.

با توجه به همین بخش از بیانات امام (س) در روشنگری اهداف اساسی ورزش، می ‏توان به لزوم پالایش فرهنگی در اهداف ورزش در جامعه وقوف بیشتری یافت و اقدام به آن را در سرلوحه امور پژوهشی قرار داد.

 پالایش فرهنگی در اهداف ورزش و تربیت بدنی

 اصول حاکم بر تربیت بدنی و ورزش که برخاسته از نظام فلسفی مکتب ما می ‏باشد، براساس نگرش مشخصی که مکتب از جهان ‏شناسی، معرفت ‏شناسی، انسان ‏شناسی و ارزش‏ شناسی دارد، بنا شده است. اگر بر اهداف اصلی که از بیانات امام (س) استنباط می ‏شود، دو هدف دیگر یعنی توسعه بیولوژیکی و آمادگی های جسمانی و حرکتی و همچنین توسعه مهارتی را آن گونه که عموماً در زمره اهداف این پدیده می ‏شمارند، اضافه نماییم، می ‏توان در ارزیابی اولیه با توجه به لزوم پالایش فرهنگی در اهداف، دو هدف اخیر را چندان نیازمند به این پالایش ندانست و آن ها را دنباله ‏رو و تأثیرپذیر از همان هدف مسلط تربیتی و اجتماعی قلمداد نمود.

اما همان‏ گونه که در مقدمه بحث نیز مطرح گردید، گرچه تجانس و مشابهتی که در فرهنگ و تمدن کشورهای اسلامی و جوامع غربی دیده می ‏شود، بیشتر در زمینه ‏های صنعت و تکنولوژی و علم و تکنیک است و نه در قلمرو عقاید و جهان ‏بینی و ارزش ها، اما در حیطه ورزش و تربیت بدنی که رشته ‏ای واسط بین علوم انسانی و تجربی است، پذیرش علم و تکنیک آن، ممکن است به نوعی در قلمرو ارزش ها نیز وارد شود و به همراه ورود علم و تکنولوژی و فنون که در ورزش بر محور دو هدف: نخست توسعه قابلیت های جسمانی و حرکتی و سپس بر توسعه مهارت ها استوار است، بر هدف اول که تربیتی و اجتماعی می ‏باشد و به تبع آن در اهداف، خط ‏مشی ها و سیاست ‏گذاری ها نیز سایه می ‏افکند.

این امر همانند محصولات و فرآورده ‏های تکنولوژیک غرب و ساز و برگ های آن است که به عنوان مجاری عمده گسترش غرب ‏گرایی و رواج فرهنگ مبتذل (تهاجم فرهنگی) در جوامع مطرح می ‏شود و لذاست که گرچه توسعه علمی و به خصوص توسعه ورزش های وارداتی دارای فواید متعدد می ‏باشد، اما به جهت واسط بودن ورزش و تربیت بدنی، باید مراقب خطر انحراف اهداف و دنباله ‏روی خط‏ مشی ها و سیاست های مغایر با اهداف مکتب ما نیز بود و اجازه نداد به بهانه رواج این ورزش ها و توسعه اهداف نخست، رفته رفته هدف اصلی ورزش در جامعه از مسیر واقعی خود منحرف شود.

از سوی دیگر، هدف سوم که توسعه رفتارهای فردی و اجتماعی مقبول می ‏باشد، همواره بیشترین آسیب را به سبب آلودگی فرهنگی متوجه ورزش نموده است، چرا که دو هدف دیگر در خدمت آن می ‏باشد.

مرحوم دکتر مظلومی عقیده دارد تربیت ورزشی ناظر بر تربیت همه ابعاد وجودی است که این ابعاد را جدا از یکدیگر تربیت نکند، چرا که تصور تفکیک و جدایی نیز مثل همه انتزاع ها محدودیت نظری و فساد نظری و انحراف اعتقادی را موجب می ‏شود. ورزش و تربیت بدنی در حرکت مجموعه‏ ای خود و در فعالیت های پرورش‏دهنده جسم و روان باید زمینه ‏های لازم برای تهذیب نفس را فراهم کند.

در بررسی تاریخی و تأمل در فراز و نشیب ها، به خصوص در سده ‏های اخیر و تا قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی، ورزش و تربیت بدنی حتی در شعار (و نه در عمل) و در عالی ‏ترین شکل توصیفی خود به عنوان وسیله‏ ای برای پرورش جسم و روان مطرح گردید، که هرگز نیز علی ‏رغم چنین شعاری به آن عمل نشد، بلکه بیشتر از آن به عنوان ابزاری در استحکام و تأیید حکومت های ناحق و تخدیر جوانان و فریب مردم استفاده گردید. نمونه‏ های آن مقابله با پهلوانان حقیقی و سرکوب آنان در صورت فریاد برآوردن بر علیه ظلم، تلاش برنامه ‏ریزی ‏شده در جهت از میان بردن عناصر ارزشی و روحیه ورزشکاری و پهلوانی که ریشه در فرهنگ دینی و ملی دارد، بوده است.

در مقابل این خطر فکری منحط در ورزش، همان گونه که از فرازهای متعدد فرمایشات امام (س) آشکار گردید، از یک سو تأکید بر تحت تربیت ورزشی قرار دادن ابعاد جسمی و روحی و از سوی دیگر قرار دادن حاصل قدرت و قوت جسمانی و روحانی در خدمت امور موردپسند مکتب است.

در واقع هدف ایجاد آمادگی و مهارت برای غایت مطلوب، در مقابله با دیگر اهدافی که در دیگر مکاتب و یا جوامع دنبال می ‏شود قرارمی ‏گیرد و این امر بر مبنای عدم استقلال ورزش از دیگر امور مطرح می ‏شود و معنای جدیدی از ورزشکار را نیز به دنبال دارد، که بنا بر تأکید مرحوم دکتر مظلومی: معنای ورزشکار آن نیست که به جهت اختصاصی کردن، هر دم به هیکل خود برسد و حرکات بازو و سینه و پای خود را درنظر آورد و شکل و قیافه خاصی به خود گیرد و خود را در معرض چشم ها قرار دهد، و سر و گردن بالاتر خود را به نمایش گذارد و اگر جایی محتاج به زورآزمایی، زورگویی و زورنمایی بود، آن جا جای جلوه‏ گری او باشد، و خود نیز هر چه با خود فکر کند که به چه درد می ‏خورد، خود جواب خود را نداند و ندارد و همین خطر است؟

اهمیت بیشتر پالایش فرهنگی در این هدف از بررسی چگونگی و چرایی زوال و انحطاط در ورزش ما آشکار می ‏شود.

به واقع چه شد که پهلوانان نامی و انسان های کاملی که مورد اعتماد و امین مردم بودند و دارای روح ورزشکاری، رفته رفته کمیاب شدند، چرا ردپای معنویت و انسانیت در ورزش کم‏ رنگ گردید و جای خود را به رقابت کور و جدایی قدرت و تقوا آن طور که در داستان ذوالقرنین شنیده بودیم، و توانایی با کرامت نفس آن چنان که در پوریای ولی سراغ داشتیم و به همین ترتیب جدایی توانایی با حلم وجود و خلاصه جدایی ورزش از جامعه داد و از نمونه ‏های گروهی که توانمندی حاصل از ورزش را در خدمت به ستمدیدگان و در راه دفاع از مظلومان و برای دفع شر اشرار و حکومت های فاسد قرار می ‏داد، خبری نیست.

پاسخ را در همان آلودگی و انحراف اهداف و جدایی آن از اصول مکتب و در واقع سیراب نشدن ریشه ‏ها از آبشخور منبع وحی می ‏توان دانست که سبب شد ورزش ما دچار اعوجاج و کجروی شود، به طوری که به جای آن که عاملی در تهذیب جامعه باشد، با ارائه الگوهای ناصحیح و افراد شبیه پهلوان و مبلّغ فرهنگ استکباری، خود در توسعه انحراف نقش ایفا نمود.

اکنون باید دید با توجه به این اهداف چه جهت ‏گیری های اصولی را در ورزش جامعه باید دنبال نمود و وظایف سازمان های مسئول در این امر کدامند.

جهت‏ گیری ها در ورزش و تربیت بدنی جامعه اسلامی

حضرت آیت ‏اللّه‏ خامنه ‏ای، رهبر معظم انقلاب در این زمینه به سه محور اساسی که جهت‏گیری های عمده در ورزش را روشن می‏ نماید، اشاره نموده ‏اند که در ادامه، این محورها در انطباق با اهداف ذکرشده از جانب امام (س) مورد بررسی قرارمی‏ گیرند.

ایشان به سه محور به قرار زیر اشاره فرمودند:

1. زنده کردن اشتیاق به ورزش و روح ورزشکاری و ورزش‏ خواهی در مردم؛

2. زنده کردن ورزش های بومی و محلی؛

3. ورزش های همگانی.

جهت ‏گیری نخست که زنده کردن اشتیاق به ورزش به همراه روح ورزشکاری و ورزش ‏خواهی می ‏باشد، همراهی اشتیاق به ورزش، با توسعه روح ورزشکاری و ورزش ‏خواهی در مردم، ناظر بر بعد تربیتی و اخلاقی و آمیختگی مفاهیم دینی در این توسعه است. در واقع روح ورزشکاری ترجمان تحت تربیت درآوردن همه ابعاد وجودی (به فرمایش امام (س)) می ‏باشد. روح ورزشکاری، به معنای رعایت مسائل انسانی و انسانیتی در عرصه ورزش و حضور آن ها در این فعالیت ها و عدم فراموشی و ترویج و توسعه جدی بر مبنای پژوهش و برنامه ‏ریزی است.

وجود روحیه ورزشکاری در حقیقت همان عنصر اساسی و فراموش ‏شده در دنیای معاصر است و همان است که اساساً هدف از ورزش و ورزشکاری را آن طور که از فرمایشات امام (س) برمی ‏آید، تشکیل می ‏دهد. آن جا که امام (س) متذکر می ‏شوند تهذیب نفس باید به دنبال ورزش حاصل شود، به همین امر اشاره دارند، لذا اشاعه روح ورزشکاری و قصد اشاعه آن در جامعه توسط مسئولان فرهنگی، علمی و اجرایی نشان از عدم فراموشی و گم کردن راه اصلی در ورزش و تربیت بدنی در جامعه دارد.

اما چگونه باید به مقابله با این مشکل پرداخت و دسیسه حذف ترویجی عناصر ارزشی و تهی نمودن آن در ورزش و منحرف نمودن ورزش از مسیر صحیح را خنثی کرد. گرچه پاسخ به این سؤال خود به بحث مستقلی نیاز دارد، اما از بعد فرهنگی و علمی باید از واژه ‏ها و اصطلاحات رایج در امر ورزش آغاز نمود و محتوا، اهداف، برنامه‏ ها و سیاست ها را مورد تأمل و پژوهش قرار داد.

یعنی به همان ترتیب که رفته رفته این پدیده را از متن جامعه خارج نمودند و به عنوان امر مستقلی جدای از وظایف فردی و اجتماعی مطرح کردند، باید مجدداً فعالیت های جسمانی و ورزشی به عنوان زمینه‏ های مناسب پرورش صفات عالی انسانی، فعالیت های شغلی، آمادگی های نظامی و روابط انسانی و اجتماعی مورد بازنگری قرارگیرند و این از مسئولیت های مسلم دانشگاه ها و مراکز پژوهشی است.

مرحوم دکتر مظلومی در این باره آورده است: نیرو مقدس است، توانایی مقدس است و توانا شدن هم محترم است، در این ها حرفی نیست اما ببینید در زبان ما و در فرهنگ ما که در آن رشد کرده‏ ایم و بزرگ شده ‏ایم و الآن هم می ‏بینید که در محدودۀ تن نمی ‏گنجد و فوراً جنبه روحی پیدا می ‏کند و در جهت اجتماعی ‏اش، کلمه نیرو معنی حول، معنی یاری، معنی تأیید و معنی کمک پیدا می ‏کند. (تربیت ورزشی؛ ص 144)

مثال: «نیرو» به ما برسان یعنی مدد و کمک؛ من نیرو یافتم، یعنی تأیید شدم. بعد از آن تازه می ‏رسد به مرحله عالی تری به عنوان «شدّت و حدّت»؛ وقتی که سرعت ها، قدرت ها، پیشی ‏جستن ها و سبقت ها در منتها شروع می ‏شود. در واقع افرادی نظیر پوریای ولی‏ ها و تختی ‏ها پرورده چنین فرهنگ غنی و والایی بودند که آوازه جوانمردی و انسانیت آنان هیچ ‏گاه فراموش نمی ‏شود. این فرهنگی است که هدف ورزش را نه زورمندی، بلکه نیرومندی و نه فقط بیشتر پریدن، بلکه سریع تر دویدن و... که افزایش قوت و توانایی و کارآیی که همه رنگ انسانیت دارند، می ‏داند.

پس در واقع اشاعۀ روح ورزشکاری و اشتیاق ورزش در جامعه، با بازنگری عمیق فرهنگ ورزش میسر است. بدیهی است تحقق این جهت ‏گیری اساسی در ورزش همان گونه که بیان شد نخست به عهده دانشگاه ها به عنوان مراکز علم و فکر می ‏باشد. تحقیقات در دانشگاه های ما باید در راستای این جهت‏ گیری اساسی در ورزش و در واقع برای اصلاح آن باشد و به طور جدی عمل نمایند.

تحقیقات مستقل و پایان ‏نامه‏ ها و رساله ‏های متعددی در این خصوص باید تدوین شود، تا هم ریشه ‏های انحراف که قطعاً جزئی از برنامه ‏های وسیع استکباری در بیگانه نمودن کشور از خویشتن فرهنگی خویش و پذیرش بی ‏قید و شرط تفکر بیگانگان بوده است مورد بازشناسی عمیق قرار گیرد و از سویی نیز شیوه ‏های باز گشت به فرهنگ اصیل دینی و ملی متناسب با مقتضیات عصر حاضر بررسی و شناسایی شود تا راهکارهای اجرایی مطلوب تعیین گردد.

برنامه ‏ریزان آموزشی نیز با بازنگری در برنامه ‏های کنونی در مقاطع مختلف (از کاردانی تا دکتری) و با ایجاد گرایش های متناسب با این نیازها، نیروی انسانی توانا و مورد نیاز جامعه را تأمین نمایند.

وزارت آموزش و پرورش نیز با درک عمیق ‏تر نقش تربیتی ورزش و آگاهی بیشتر از این که ورزش، تنها وسیله ‏ای است که تلفیق وجه درونی انسان با وجه بیرونی را به عهده دارد، عنایت بیشتری به ایجاد ساختار مناسبت سازمانی داشته باشد و به امر ضرورت وجود معلم ورزش در مقاطع مختلف تحصیلی اهتمام بیشتری داشته و از تعدد بی ‏رویه مراکز تربیت معلم خودداری نماید.

برنامه ‏های بازآموزی معلمین، و یا تربیت معلمین به خصوص در مقاطع تحصیلی پایین باید متناسب با نیازهای اساسی دانش ‏آموزان و همگام با جهت ‏گیری های اساسی در ورزش، از جمله ایجاد روح ورزشکاری در آنان باشد.

مرحوم دکتر مظلومی این نیازها را چنین توضیح می‏ دهد: این نیازها از شکوفایی استعداد آغاز می ‏شود و تا افزایش توان سعی در فعالیت ها، قدرت تحمل محرومیت ها، اضطراب ها و نگرانی ها و غلبه بر احساس ها و قدرت شرکت در امور، سازگاری با دیگران، نظم در حرکت و عمل، ادب در میان جمع و رعایت حقوق آنان، همکاری و همیاری، میل به دفع ستم از خود و غیر و رقابت غبطه‏ ای (نه حسدی)، میل به خدمت بدون خودنمایی، احترام به بزرگترها و نظایر آن ادامه می ‏یابد و در همه آن ها رد پای انسانیت و شخصیت سالم و متعادل و متبلور اخلاق دیده می ‏شود که مجموعاً به ایجاد روح ورزشکاری کمک می‏ نماید.

سازمان تربیت بدنی نیز به عنوان مهم ترین سازمان اجرایی در امر ورزش و تربیت بدنی باید با درک این اهداف و جهت‏گیری های منبعث از آن، استراتژی مشخص خود را در چگونگی ایجاد اشتیاق ورزش در مردم و ترویج روح ورزشکاری تدوین و ارائه نماید. این سازمان به عنوان نظام اجرایی باید رابطه تنگاتنگی را با نظام دانشگاهی برقرار نماید و بدون آن که بخواهد خود وظایف آن ها را نیز بر عهده گیرد، نیازهای کارشناسانه خود را طبقه‏ بندی کند و به بخش های آموزشی و پژوهشی دانشگاهی واگذارد.

این رابطۀ نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاهی و نظام اجرایی، می ‏تواند تضمینی در بهره ‏وری بهتر منابع انسانی، انطباق فعالیت های علمی و پژوهشی دانشگاه ها با نیازهای نظام اجرایی و در نتیجه، برآوردن این نیازها در کوتاه ‏مدت و درازمدت باشد. متأسفانه در حال حاضر چنین ارتباطی با بدبینی و تحقیر و توهین مسئولین این سازمان به دانشگاه و دانشگاهیان جایگزین گردیده است که امید است به خاطر مصالح کشور و ضرورت وحدت و جلوگیری از اختلافات، چنین روشی تغییر کند.

رسانه ‏های جمعی به خصوص سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در این راه نقش مهمی را می ‏تواند ایفاکند. اگر جهت‏ گیری ترویج روح ورزشکاری در جامعه، به عنوان امر مطلوب و مورد پسند مکتب ما از تربیت بدنی مورد پذیرش این رسانه باشد، بی ‏تردید باید آن را مبنای برنامه ‏های خود قرار دهد و آمیختگی معنویت با ورزش را در منظر و افکار جامعه به خصوص نسل جوانی که بینندگان مشتاق برنامه ‏های ورزشی هستند قرار دهد.

بدیهی است تهیه برنامه ‏ها با چنین نیتی نیازمند سرمایه ‏گذاری متناسب و پژوهش و تفحص لازم می ‏باشد. مطبوعات ورزشی نیز در ترویج روح ورزشکاری در جامعه و همگام نمودن معنویت و ورزش در جامعه نقش مؤثری را می ‏توانند ایفا نمایند. یک بررسی اجمالی نشان می ‏دهد که چنین جهت‏ گیری به طور جدی از سوی بیشتر مطبوعات ورزشی کشور دنبال نمی ‏شود.

نگاهی به مقالات و مطالب مجلات و روزنامه ‏های ورزشی نشان از بی ‏توجهی به این امر مهم دارد؛ لذا به نظر می‏ رسد تجدید نظر در اهداف و جهت ‏گیری های بر آمده از آن در عرصه رسانه‏ های گروهی و در همگامی با سازمان های اجرایی و دانشگاهی امری ضروری است.

مسأله رواج ورزش های بومی و محلی که جزء ملیت و فرهنگ ایران محسوب می ‏شود، دومین محور در جهت ‏گیری اساسی در ورزش کشور است. توجه به چنین امری خود می ‏تواند به عنوان شیوه ‏ای مطلوب و مناسب در همگانی کردن ورزش نیز محسوب گردد.

اساساً ورزش هایی که در گذشته این کشور رواج داشت، عموماً دور از تربیت باطنی نبود، به همین دلیل نیز به گفته مرحوم مظلومی، پرورده ‏های چنین ورزش هایی، به خودنمایی نمی ‏پرداختند، به غلبه ‏های غلط میل نمی‏ کردند، و بالاخره دنیا را مطمح نظر قرار نمی ‏دادند، هیچ گاه نیز آلت دست و مضحکه شدن یا مایه سرگرمی اعیان نالایق قرار نمی‏ گرفتند.

در واقع بررسی ورزش های بومی و محلی نشان می‏ دهد این ورزش ها گرچه با هدف اولیه بهداشت، نیرومندی و رشد جسمی شروع می ‏شدند، اما در عین حال آماده نمودن جهت تحمل مشقت کار و برای رفع خستگی های روانی و ایجاد استقامت هم بوده ‏اند و از آن برتر تربیت انسانی سالم و با نشاط و واجد مفاهیم عالی انسانی را در هدف داشته است.

ورزش های بومی و محلی ورزش هایی در خدمت زندگی هستند و به واسطۀ همین، احساس نیاز به آن وجود داشته است و به جهت این که در متن زندگی جای داشتند مورد استقبال اقشار مختلف جامعه واقع می ‏گردیدند.

ورزش هایی که در عمق فرهنگ اصیل ما ریشه دارند فقط ظاهر انسان ها را درست نمی‏ کردند، بلکه از درون سازنده انسان بودند. مرحوم مظلومی می ‏گوید: برای از بین بردن ضعفی که از فرهنگ بیگانگان عاید ما می‏ شد، برای تقویت و بازآوری نقاط قوت گذشته باید بدانیم نیاکان ما چه می‏ کردند، آنان زندگی می ‏کردند و در عین حال ورزش هم داشتند، ورزش می ‏کردند، نیرومند هم بودند، و ورزیده ‏ها بر خلاف امروز هرگز عنوان پیدا نمی ‏کردند، اصلاً ورزش جزء زندگی بود و در نتیجه همه برای زندگی و هر فعالیتی آمادگی داشتند. (بازنگری در فعالیت های ورزشی؛ ص 78)

چون این ورزش ها همراه با توانایی کاربردی آن، تحت نظام عقلی و انسانی بود، لذا خود در تهذیب جامعه و تذکر مسائل انسانی نقش ایفا می ‏نمودند. نمونه ‏ای گروهی از چنین جهت‏ گیری ‏ای پیدایش گروه حِلف الفُضول بود که پیامبر اسلام نیز به ایشان پیوست، اهل فتوت یا فتیان، عیاران، شطاران و نظایر آن نمونه ‏هایی از تبلور اندیشه اصیل فرهنگ دینی و ملی در ورزش می ‏باشند.

ورزش زورخانه‏ ای را به عنوان سمبلی از نگرش فرهنگ اصیل ما به ورزش می‏ توان مطرح نمود. این ورزش را جدا از ورزش در ایران باستان نمی ‏توان مطالعه کرد. ورزش در ایران کهن با مسئولیت اخلاقی همزاد و همراه بود. (تاریخ فرهنگ زورخانه؛ ص 4)

پاسداری از زندگی خانوادگی و قومی و ملی در برابر تجاوزات بیگانگان، بدن نیرومند و چابک و مقاوم را ایجاب می‏ کرده و این امر بدون درک مسئولیت اخلاقی به خاطر دفاع از مقدسات و نوامیس انسانی نمی ‏توانست میسر باشد. لذا ورزش در ایران دیرین و باستان هم در کسب فضایل اخلاقی و هم در هدف های نظامی و جنگی شکل گرفته است.

پروفسور آدولف راپ در کتاب خود به نام مذهب و مراسم ایرانیان باستان می ‏نویسد: «چیزی که در دوره باستان بیش از هر چیز جالب توجه است و روح معنوی ایرانیان را در زندگی اجتماعی آنان مجسم می‏ نماید، روش آموزش و پرورش آن هاست. این آموزش و پرورش از کودکی در روح جوانان منشأ احساسات کردار نیک گردیده و ایشان را در هر کار به شاهراه راستی و ترقی راهنمایی می ‏نمود و از ابتدا چنان نیروی روانی و بدنی آنان را مهیای کار می ‏ساخت و جامعه صحیح و سالمی تربیت می ‏کرد که افراد آن در آتیه به آسانی می ‏توانستند منشأ خدمات شایان شده و وظایف خود را در قبال وطن و ملت خود انجام دهند».

مورخینی چون هرودت، گزنفون و استرابون نیز به شرح ورزش های رایج در ایران باستان و اهداف آن از رواج این ورزش ها پرداخته ‏اند. مجموعاً در آثار آنان مشخص می ‏شود که در ایران باستان ورزش های شناوری، شکارورزی، سوارکاری، راه‏ پیمایی، قیقاج ‏زنی و چوگان ‏بازی، کشتی ‏گیری و تیراندازی به خاطر هدف های نظامی و جنگی بوده و این آموزش ها در تمام مراحل با آموزش های معنوی و اخلاقی اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک همراه بوده تا مرد دلیر و برومند و جنگاور ایرانی هم به شکوه نیرومندی وهم به فضایل اخلاقی آراسته باشد. این ویژگی ها بعدها در ورزش باستانی (زورخانه ‏ای) رایج و معمول گردید و ورزشکاران و عیاران و پهلوانان و شاطران به صفات جوانمردی و نوع دوستی و فداکاری پایبند، به اصول انسانی نیز معتقد بودند.

متأسفانه زوال چنین نهضتی از قرن دهم به بعد سبب برچیده شدن بساط زورخانه ‏ها و آیین های پهلوانی شد و واهمه حکومت های ستمشاهی به جهت محبوبیت پهلوانان واقعی و آگاهی و بیداری که در جامعه از چنین آیین ها و روش هایی پدید می ‏آمد، سبب شد که از سوابق اصیل خود به تدریج جدا شود.

چنان چه ورزش های بومی و محلی مورد مطالعه دقیق ‏تر قرار گیرند، مسلماً اهداف و سمت‏ گیری هایی نظیر آن چه در ورزش های زورخانه ‏ای و باستانی وجود داشت، در آن ها نیز یافت می ‏شود، و از آن جا که این ورزش ها برخاسته از متن مردم در هر منطقه و دیاری می ‏باشند، لذا پرورش و رواج آن ها نیز با سهولت بیشتری انجام می ‏شود و به جهت آن که پیوند با فرهنگ اصیل دینی و ملی دارد، دارای جاذبه ‏های بیشتری برای اقشار سنی مختلف خواهند بود. تجربه بسیاری از دیگر کشورها همچون چین، ژاپن و کره نیز نشان می‏ دهد برای ترویج ورزش، از ورزش های سنتی خود سود جسته ‏اند.

رهبر معظم انقلاب در ارائه رهنمود در این باره می ‏فرمایند: زنده کردن ورزش های بومی نیازمند تلاش، ابتکار و فکر کردن است و با اجرای برنامه ‏های بلندمدت، می‏ توان ورزش بومی را به فراتر از مرزها نیز منتقل کرد. در واقع در امر گفتگوی تمدن ها که به ابتکار ریاست محترم جمهور مطرح شده، ورزش های بومی و محلی می ‏توانند بهترین عناصر مطرح در این زمینه باشند.

در ورزش های بومی و محلی باید به عناصر سازنده و روابط حرکات ورزشی با عوامل مورد اعتنا و نظر مکتب درباره تربیت انسان و آمادگی های آینده او واقف شد.

مرحوم دکتر مظلومی درباره چنین روابطی می ‏گوید: روابط حرکات ورزش های بومی باید با تمرینات حواس، با کارآیی، با قوت ذهنی، با تفکر خوب، امکان استدلال خوب، با قوت قلبی و قوت عقلی، سپس قوت ایمانی و قوت عملی مکتبی باید کشف شود. به خصوص این روابط در چنین ورزش ها با نظم و انضباط نفسانی، بعد با کف نفس (خودداری کردن) و تقوا و اخلاق و بالاخره اعتقاد و ایثار معلوم گردد. حاصل تأیید شده این تأملات برای مقاطع سنی مختلف و اقشار گوناگون در قالب برنامه‏ های درازمدت می ‏تواند رواج یابد. (ورزش عامل اساسی در تربیت)

در این راه پس از نقش دانشگاه ها، سازمان های اجرایی و رسانه‏ های گروهی هم متناسب با این جهت‏ گیری باید عمل نمایند و این ورزش ها را از شکل نمایشی خارج نموده و به جد برای رواج و بهره‏ مندی جامعه اندیشه نمایند.

سومین جهت‏ گیری، ترویج ورزش های همگانی است که دلیل تأخیر آن در دو جهت ‏گیری دیگر این است که باید دانست که چه ورزشی برای همگانی نمودن مناسب است؛ چرا که در دو جهت ‏گیری نخست به خوبی خطوط راهنمایی اصلی در توسعه و تعمیم ورزش را معین می ‏نماید و حداقل آن چه در آینده باید بدان دست یافت را مشخص می ‏کند.

از طرفی نیز در ورزش های کنونی می ‏باید غور و تأمل نمود و برای توسعه آن ها راهبردهای مشخصی را تدوین کرد، اساس امر آن است که مسئولین و برنامه ‏ریزان نظام اجرایی ورزش کشور با درک عمیقی که از ورزش و توانمندی آن در تربیت و اصلاح جامعه دارند به امر همگانی نمودن ورزش همت گمارند. درک عمیقی که به ورزش به عنوان یک علم و از نوع علوم تربیتی بنگرند که با آن مجموعه وجودی انسان مورد توجه قرارمی‏ گیرد. مرحوم دکتر مظلومی می ‏گوید: در ورزش در همان حالی که شما به او حرکات ورزشی را یاد می ‏دهید در همان‏ جا نظم را، ادب را، انسانیت او و همۀ معناهای لازم را به او ابلاغ می ‏کنید.

لذا مشخص می ‏شود در امر همگانی نمودن ورزش نیز نقش مربی و معلم دارای اولویت نخست است. اساساً نقش نیروی انسانی کارآمد در ایجاد حرکت و جهش علمی و اجرایی، نقش تعیین‏کننده ‏ای است. مهم آن است که در وهله نخست محل تأمین این نیروی انسانی درست انتخاب شود و دیگر این که متناسب با نیاز و خواست نظام اجرایی، برنامه ‏های تأمین و تربیت نیروی انسانی تدوین گردد. چنین امری در تربیت نیروی انسانی به عنوان معلم و مربی ورزش به طور کلی و مربی ورزش های همگانی به طور خاص نیز صادق است.

تعدد مراکز تربیت نیروی انسانی و انجام آن توسط نظام اجرایی که مأموریت سازمانی مشخصی دارند، قطعاً به تربیت نیروی انسانی کارآمد منجر نمی ‏شود. از سوی دیگر عدم ارتباط دانشگاه ها و سازمان های اجرایی نیز نمی ‏تواند برنامه ‏های مورد نیاز این سازمان ها را برآورد نماید.

بنابراین در همگانی کردن ورزش به عنوان یکی دیگر از جهت ‏گیری های لایق در ورزش کشور، هم توجه به نقش تحقیقات در تعیین نوع ورزش ها، سیاست ها و خط ‏مشی های توسعه آن ها لازم است و هم بازنگری به ورزش های موجود برای شناسایی و انطباق با پسندهای مکتب و حذف یا کمرنگ کردن جنبه ‏های مغایر ضروری است و بالاخره با توجه به نقش مهم معلمین و مربیانی که توانایی ابلاغ پیام مهم ورزش در نظام اسلامی را به نسل جوان داشته باشد و مکان تربیت آنان هم ضروری است.

بالاخره با بازنگری در محتوا و برنامه و علمی ‏تر کردن ساختار و نظام آموزشی و سپردن این امر مهم به دانشگاه ها، همگانی کردن ورزش را در درازمدت می ‏بایست دنبال نمود.

در انتها با شکرگزاری از نعمت جمهوری اسلامی و تکریم اندیشه ‏های والای حضرت امام (س) در همه زمینه‏ ها از جمله ورزش و تربیت بدنی، از کلیه مسئولین و دست ‏اندرکاران اجرایی و علمی و اصحاب رسانه ‏های جمعی در ورزش کشور درخواست اهتمام بیشتر در غور و تأمل در اندیشه ‏ها و جهت‏ گیری های اصولی در ورزش و تربیت بدنی را داریم تا متناسب با آن ها راهبردها و شیوه ‏های اجرایی و برنامه‏ های مشخصی که ورزش و تربیت بدنی را متناسب با شأن و منزلت ملت ما عرضه می ‏نماید، ارائه گردد و این که اهداف اصلی همواره در مدنظر قرار گیرد و به فراموشی سپرده نشود. همچنین لزوم پرهیز از اختلاف و کوشش در ایجاد تفاهم و همدلی بین نظام های دانشگاهی و اجرایی در ورزش کشور که برخاسته از اعتقاد و باور به حل مشکلات و نارسایی های موجود از طریق علم و پژوهش است، از امور مهم می ‏باشد، تا ورزش کشور در راه صحیح و اصولی خود گام نهد و نقش بارز خود را به عنوان وسیله ‏ای مفید در تهذیب سلامت و تأمین مهارت های مورد نیاز جامعه اسلامی ایفا نماید.

 فهرست منابع:

 مظلومی، رجبعلی؛ تربیت ورزشی؛ اداره کل تربیت بدنی آموزش و پرورش، تهران: 1362.

مظلومی، رجبعلی؛ ورزش عامل اساسی در تربیت؛ اداره کل تربیت بدنی آموزش و پرورش، تهران: 1366.

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ صحیفه امام؛ 22 ج، چ 1، تهران: 1378.

انصاف‏پور، غلامرضا؛ تاریخ فرهنگ زورخانه.

زمینۀ ورزشی.

بازنگری در فعالیت های ورزشی.

 منبع: همایش ورزش و ورزشکاران در اندیشه امام خمینی(س)(۱۳۷۸:اراک)

انتهای پیام /*