فصل اول: دین و ابعاد وجودی انسان

2 - 1 - 6 - اشرفیت، ملاک کرامت انسانی

کد : 156088 | تاریخ : 23/04/1394

‏ ‏

2 - 1 - 6 -  اشرفیت، ملاک کرامت انسانی

‎)‎‏وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسَانَ مِنْ سُلَالَه مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَه فِی قَرَارٍ مَکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَه عَلَقَه فَخَلَقْنَا الْعَلَقَه مُضْغَه فَخَلَقْنَا الْمُضْغَه عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ الله أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏‎(‎‏.‏‎[1]‎

‏نکته در این جاست که می فرماید: ما آن را خلق دیگری انشا کردیم، و در همه تبدّلات سابق تعبیر به خلق فرمود، ولی در این بیان عبارت را تغییر داده و تعبیر به انشا فرموده است وفرموده است که آن را چیز دیگری درآخرین مرحله قرار دادیم. و در حقیقت می رساند که این، جوهراً با آن ما سَبَق فرق دارد، مثلاً این، مجرد شده و ما سبق جسم بوده و باز بعد از این فرمود: ‏‎)‎‏فَتَبَارَکَ الله أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏‎(‎‏ و این جمله را درچیزی که از مادیات وجسمانیات بود نفرموده است، ولیکن ازتشریفات این انشای جدید است که ‏‎)‎‏أحْسَنُ الْخَالِقِینَ‏‎(‎‏ را فرموده است.‏

‏پس معلوم می شود که این یک موجودی شریف و ورای جسم و جسمانی است؛ ‏


[[page 51]]

‏چنان که از غایت تشریفات این است که فرمود: ‏‎)‎‏فَإذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏‎(‎‎[2]‎‏ البته از تشریف است که تسویه را به خودش نسبت داده است. مثلاً اگر یک شریفی بیاید، از شرافت اوست که صاحب منزل مباشرت به کارهای او بکند و از اهمیت و شرافت فعل است که خود خواجه مباشر آن باشد. و باز از تشریف است که روح او را به خودش نسبت می دهد و می فرماید: ‏‎)‎‏وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏‎(‎‏ و راضی نمی شود که نفخش را به دیگری، از قبیل ‏‏ملائکه‏‏ الله، نسبت بدهد؛ زیرا روح، مظهر الوهیت بوده و از صُقع ربوبی و نشانه اوست و اگر این جنبه را انسان در خودش ببیند، طبیعتش را فراموش می کند.‏‎[3]‎

‎ ‎

‎[[page 52]]‎

  • . مؤمنون (23)، آیات 14 - 12.
  • . حجر (15)، آیه 29.
  • . تقریرات فلسفه، ج 3، اسفار، ص 45 ـ43.

انتهای پیام /*