علی یوسفی نژاد

بررسی موضوع خصوصی سازی و تغییر ساختار اقتصادی در برنامه سوم با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی(س)

کد : 156183 | تاریخ : 24/04/1396

بررسی موضوع خصوصی سازی و تغییر ساختار اقتصادی در برنامه سوم با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی(س)

علی یوسفی نژاد[1]

چکیده

     از آنجائیکه در جریان تدوین برنامه پنجساله سوم توسعه، راهکارهای جدیدی جهت آیندۀ اقتصاد نظام جمهوری اسلامی ایران، پیش بینی شده است که در طول بیست سال گذشته عموماً و در جریان تدوین برنامه های پنجساله اول و دوم جمهوری اسلامی ایران، خصوصاً با یک چرخش صدو هشتاد درجه ای، مواجه شده است، به همین سبب در این مقاله تلاش می گردد تا با تکیه بر تجارب کشورهای توسعه یافته صنعتی و هم چنین از منظر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی رحمة اله علیه، این موضوع مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

     از دیدگاه تاریخی تجربۀ کشورهای پیشرفته صنعتی نشان میدهد که اینگونه کشورها قدم به مرحلۀ رشد و سپس توسعه نگذاشته اند، مگر اینکه ابتدا زمینه های آن را فراهم ساخته و آنگاه، شروع به اجرای برنامه های توسعه ای نمودند.

     شواهد نشان میدهد که فراهم ساختن زمینه جز با تحولات فرهنگی و تغییر در نوع نگرش انسانی ممکن نبوده است، هرگونه تغییری در بافت اقتصادی ابتدا با تغییر در بینش انسانی همراه بوده است. مثلاً غرب برای دست یابی به هدف «رفاه مادی» مقدماتی را فراهم ساخته، او ابتدا نگرش و  جهان بینی انسان را نسبت به دنیای اطرافش تغییر داده و آنگاه وسیله موردنیاز را در اختیار وی قرار داده و نهایتاً به ساختن «انسان اقتصادی»، بطور خودکار اهداف مادی نظام اقتصادی را محقق ساخته است.

     این سیر تحول برای سایر کشورها نظیر ژاپن نیز تقریباً به همین سبک و سیاق بوده است. هرچند که این کشور بواسطه دارا بودن ویژگیهای مذهبی و جغرافیایی مختص به خود توانست سریعتر از غرب به اهداف مادی خویش دست یابد.

     از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) نیز اساس هر حرکتی انسان و نوع تفکر حاکم بر جامعه انسانی می باشد، «انسان اساس پیروزی است و اساس شکست است. باور انسان، اساس تمام امور است.»

     اما در خصوص بحث خصوصی سازی در برنامه پنجساله سوم توسعه باید گفت، از آنجاییکه این تغیر استراتژی در برنامه بدون توجه به فرهنگ مناسب آن صورت گرفته، بنابراین تغییرات فقط رفرم یا تغییر شکل بوده است تا تغییر محتوا. انسان همان است بدون آنکه هیچ تغییری در باورها و برداشت های وی از جهان اطراف صورت پذیرفته باشد. در این صورت همانگونه که حضرت امام (ره) نیز اشاره دارند، بدون تغییر در باورهای انسانی امکان موفقیت وجود ندارد. در حالیکه در شکل قبلی دولت حاکم بود و برنامه توسعه بر مبنای «دولت محوری» تعریف شده بود، حال این نگرش، بدون آنکه ماهیت و مبنا تغییر پیدا کند، در شکل تغییر ظاهری داده است و تحت شعار خصوصی سازی و تغییر ساختارهای اقتصادی، بعنوان راه حل فرار از بن بست موجود، مطرح می گردد.

     نتیجه اینکه هرگونه تغییر در شکل برنامه های دراز مدت و یا میان مدت بدون توجه به محتوای آن امکان موفقیت را به صفر می رساند. بنابراین به نظر می رسد که برای فرار از این بن بست بوجود آمده در طول اجرای برنامه های اول و دوم توسعه، شرط لازم سرمایه گذاری بر روی نیروی انسانی و در رأس آن آموزش صحیح و آماده سازی بستر مناسب برای اجرای برنامه های توسعه ای باشد.

     تا تکلیف انسان، در این نظام اقتصادی، با خودش و با جهان پیرامونش درست تعریف نشود و مشخص نشود که چه وظایف و تکالیفی بر عهده دارد، رفتار اقتصادی او چگونه باشد و راه فلاح و رستگاری او کدام است، نمی توان امیدوار بود. هرچند با تغییر ساختار به نتایج مورد نظر دست یافت.

     سخن گفتن از ایده ها و آرمانهای بینانگذار جمهوری اسلامی و غوطه ور شدن در اندیشه ها و افکار مترقی آن مرد بزرگ که جملگی بر گرفته از مکتب متعالی و نجات بخش اسلام بود، برای هر مسلمان دلسوختۀ مجذوب شخصیت والای آن پیر سفر کرده، آرزوی بزرگی است، به طوری که انسان همواره می خواهد برای روشن نگهداشتن چراغ روشنایی افکار این بزرگترین مصلح دینی پس از معصومان علیهم السلام هر بار به بهانه ای به یادداشتها، پیامها و مجموعه سخنرانیهای وی مراجعه و با تفکر و تأمل در آنها برای یافتن دستورات و راهکارهای جدید به منظور اصلاح خود و  جامعه انقلابی تلاش کند.

     این حداقل دینی است که بر عهده هر روشنفکر مسلمان نهاده شده تا بتواند در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از ایده ها و آرمانهای وی حمایت کرده، زمینۀ اجرایی آنها را فراهم سازد. هر چند که کج فهمان و مغرضان ممکن است اندیشه های این مرد را مربوط به گذشته بدانند.

     خدای را سپاس می گوییم که ما را در عصر خمینی (ره) قرار داد و با اندیشه ها و تفکرات بلند وی آشنا ساخت. امیدواریم این ایده ها برای سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان و همۀ کسانی که به دنبال تعیین خط مشیها و اصول اساسی اداره جامعه هستند به عنوان الگوی عملی در راه رسیدن به جامعۀ آرمانی و اسلامی مورد استناد و عمل قرار گیرد.

 مقدمه

     از آنجا که در جریان تدوین برنامۀ پنجسالۀ سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران، راهکارهای جدید و تغییرات بنیادی برای آینده این نظام پیش بینی شده به طوری که در طول بیست سال گذشته انجام چنین تحولی بی سابقه مورد ارزیابی قرار گرفته و بعضاً با سیاستهای گذشته نیز با یک چرخش صدو هشتاد درجه ای مواجه بوده است، در این مقاله تلاش می شود تا ابتدا پیش زمینۀ راهکارهای جدید در کشورهای دیگری که این مسیر را طی کرده و به موفقیت دست یافته اند، بررسی شود و آنگاه با بررسی اجمالی دیدگاههای مکتب اقتصادی اسلام و همچنین بررسی آرای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در خصوص نحوه و چگونگی استقرار حاکمیت احکام اسلام و پیش زمینه های مربوط به آن، اولاً قابلیت اجرا یا عدم اجرای برنامۀ سوم توسعه را در شرایط کنونی کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و ثانیاً با استناد به آرمانها و اهداف مکتب تعالی بخش اسلام و همچنین رهنمودهای معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی(ره) تضادها و تردیدهای جدی بین این اهداف و مستندات برنامه سوم، مطرح شود.

     ضمن اینکه در هر یک از موضوعهای مورد بحث، تلاش می شود دلایل و همچنین راه حلهای مورد نظر تبیین و به صورت مشخص ارائه گردد.

 1ـ بررسی اجمالی نحوه شکل گیری نظام اقتصادی مبتنی بر حاکمیت بازار

     برای رسیدن به نتایج مطلوب، ابتدا چگونگی شکل گیری، نقش عوامل مؤثر، ویژگیها و سرانجام محصول فکری نظام اقتصادی مبتنی بر بازار را به طور اجمال بررسی می کنیم تا در مراحل بعدی در خصوص ارائه راه حل پیشنهادی در برنامه سوم به منظور تغییر در ساختارهای اقتصادی، مورد استفاده قرار گیرد، زیرا به زعم محقق، نگرش حاکم بر برنامۀ فوق برگرفته از بینش مبتنی بر حاکمیت بازار است.

 1ـ1ـ نحوه شکل گیری و نقش عوامل شکل دهنده

     عده ای از علمای اقتصادی بر این اعتقادند که نظام اقتصاد آزاد ریشه در انقلاب کشاورزی قرن هفدهم میلادی دارد و عده ای دیگر این نظام را محصول تحولات فکری و فرهنگی همه جانبه ای می دانند که دو قرن قبل از انقلاب صنعتی، یعنی در عصر رنسانس، سراسر اروپا را فراگرفت.

     در واقع برداشت اخیر با واقعیت شکل گیری نظام اقتصادی فوق تطابق بیشتری دارد. با پایان یافتن قرون وسطی و شروع تحولات فکری، تغییراتی اساسی در نوع تلقی انسان از واقعیات جهان اطرافش، بوجود آمد و در نتیجه، علوم مختلف تجربی و انسانی دستخوش تحولات عمیق شدند، به گونه ای که اختراعات و ابتکارات جدید در علوم مختلف افقهای جدیدی را فرا روی انسان گشود.

     مکتب تازه ظهور یافته لیبرالیسم که از داخل قید و بندهای اسارتبار حاکمیت کلیسا بر خواسته بود، تمامی قید و بندها را گسست و به دنبال آن آزادی اندیشه و فکر بر جوامع غربی حاکم گشت.

     بدیهی بود که این محصول جدید حوزه خویش را به تمامی موضوعات اجتماعی و از آن جمله اقتصاد، گسترش دهد. و افکار آزادیخواهانه منجر به ارائه نظریاتی شد که امروزه به نام آزادی فردی در فعالیت اقتصادی و مالکیت افراد بر اموال و دارایی  شناخته شده است.

     با پیدایش مکتب اقتصادی کلاسیک این روند در حوزه اقتصاد شکلی مدون یافت و با وارد شدن عناصری چون رقابت و کسب حداکثر منفعت در کنار آزادی فردی و مالکیت بی حد و حصر، این مکتب به حد تکامل خویش دست یافت.

     این عوامل در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باعث ایجاد فضای مناسب برای شکوفایی استعدادها، گسترش پس انداز و سرمایه گذاری شدند و با فراهم شدن زمینه های لازم، ابداعات و اختراعات در رشته های مختلف علوم به سرعت گسرتش یافت. در واقع این تحولات پیش نیاز توسعه ای بودند که بعدها با سرعتی شگرف قرن بیستم را از سایر قرون متمایز می ساخت. حاکمیت تفکر علمی در تمامی نهادهای تأثیرگذار بر روابط انسانی و اجتماعی، از جملۀ عوامل تشکیل دهندۀ این تحولات بوده است.

     در پی این تحولات، در اروپا نهادها و مؤسسات مناسب به منظور انباشت سرمایه مدتها قبل از ورود به مرحله جهش اقتصادی، تشکیل شدند به طوری که در فرانسه در زمان ناپلئون دستورالعمل تشکیل دو نوع شرکت سهامی تدوین شد و در آلمان لوایح تجاری پروس که عموماً مصوبات شرکتهایی از نوع فرانسوی آن را شامل می شد، در مراحل اولیه توسعه صنعتی مطرح شد.[2]

    در آسیا، در خاوردور و در کشور ژاپن، در طی قرن نوزدهم، اساس نظام اقتصادی جامعۀ توگاکاوا شروع به فرو ریختن کرد و جامعۀ بستۀ به شدت طبقاتی به مرور از هم پاشید و تحولی در تمام زمینه شکل گرفت. آموزش زبانهای خارجی آغاز شد و با آشنایی مردم با زبان روز دنیا، آشنایی با زبان علوم و فنون مرسوم در اروپا رنگی دیگر یافت.

     با استقرار امپراتوری مسیحی سرمایه گذاری وسیعتری در بخش آموزش صورت گرفت. تحت تأثیر پیشرفت و ترقی همه  جانبۀ اروپا، طراحان و سیاستگذاران جامعه دریافتند که محور اساسی و اصلی در توسعۀ همه جانه در مرحلۀ اول مرهون سرمایه گذاری در بخش آموزش و تغییر تفکر حاکم و تبدیل آن به تفکری است که زمینۀ پذیرش حاکمیت علم را پذیراست و در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی نفوذ می کند.

     به دنبال آن، از تمامی ابزارهای لازم استفاده شد و با تکیه بر تفکرات مذهبی حاکم و ادغام آن و مقدس شمردن سرزمین و امپراتور، فرهنگ مناسب برای رشد و ترقی، ایجاد گردید، به گونه ای که پس از گذشت چند دهه، کشورهای مذکور همپای اروپا مدارج توسعه را یکی پس از دیگری پست سر نهادند.

     بنابراین در کشورهای توسعه یافتۀ فوق، هدف توسعه نیازمند اصول و پیش زمینه های ارزشی و نهادی است که معمولاً در اغلب مدلها و استراتژیهای متداول و توسعه کمتر بدان توجه می شود.

 2ـ1ـ ویژگی و محصول نظام مبتنی بر اقتصاد آزاد

     لازم است در اینجا بعضی از ویژگیها و سرانجام محصول فکری نظام اقتصاد آزاد و دستاوردی که برای جامعۀ بشری به ارمغان آورده به طور مختصر مورد بررسی و بحث قرار گیرد، زیرا اگر به محصول این نظام توجه شود قطعاً در پذیرفتن بی قید و شرط آن برای الگوسازی نظام اقتصادی خودمان، دچار تردید خواهیم شد.

     از جمله ویژگیهایی که برای نظام اقتصادی مبتنی بر حاکمیت بازار عنوان شده، وجود رقابت در بازار تولید کالاها و خدمات است. به همین سبب، مدافعان اقتصاد بازار معتقدند که چون بر اساس منافع محدود، هر جامعه ای اولویتهای خود را به گونه ای معین می کند که ابتدا ضرورتها و نیازهای واقعی تر، قرار می گیرد و در مراحل بعد، موارد کم اهمیت تر، در شرایط اقتصادی رقابتی، قیمتهای تعادلی به درستی بیانگر اولویت های جامعه و همین طور درجه کمیابی منابعند، ضمن اینکه در نهایت به تخصیص بهینه ئ منابع نیز منجر می شوند.

     در واقع ساز و کار خودکار بازار به سرعت نظام خود تعدیلی را فعال کرده، و با اصلاح خطاها و اشتباهات مدیریت منابع به بهترین وجه اعمال می گردد و سرانجام اقتصاد نیز از کارایی عوامل تولید منتفع می گردد. نتیجه این امر، افزایش تولید ملی و رفاه مادی خواهد بود.

     حسب این ویژگی نظام اقتصادی، با واگذاری امور به دست اشخاص، صرفاً سودآوری در قالب رقابت تنگاتنگ با یکدیگر مورد ملاحظه قرار می گیرد. این واگذاری علاوه بر صنایع کوچک بر صنایع کوچک و متوسط، به صنایع بزرگ و راهبردی نیز سرایت کرده و بر خلاف تصور اولیه توانسته با ساز و کارهای بازاری ـ البته در اقتصادهای پیشرفته و برنامه پذیر، امور مربوط به صنایع راهبردی را نیز اداره کند.[3]

اما محصول این نظام فکری چیست؟  و در پس پردۀ این تحولات عظیم اقتصادی و صنعتی، چه واقعیاتی وجود دارد؟

     بدون درک درست نتایج این تحولات به اصطلاح شگرف، و تجزیه و تحلیل آنها ممکن است مقهور گردیده، تمدن مزبور را کعبه آمال محسوب کرده، وارد راهی شویم که در صورت موفقیت، حداکثر به جایی خواهیم رسید که امروزه تمدن غرب بدان رسیده است. به واقع در پس الگویی که معتقد است برای استفادۀ هرچه بهتر و بهینه تر باید با به حداکثر رساندن منافع فردی به حداکثر مطلوبیت و رفاه مادی رسید، «بت مادیت» نهفته است، زیرا به اوج رساندن انگیزه های مادی بشر جز با ایجاد «حرص و طمع» و افزودن «آن» در نزد افراد، میسر نخواهد بود. در این وضعیت، اخلاق رذیله در مسیر رشد و اخلاق کریمه محکوم به فنا خواهند بود. به علاوه روحیه مصرف گرایی باید تقویت شود و اسراف در حد اعلای آن در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی بشر تجلی کند؛ زیرا که در غیر این صورت، ظرفیتها خالی می ماند و حداکثر انتفاع حاصل نمی گردد.

     از طرف دیگر، با نهادینه شدن روحیه تمامیت خواهی (حرص ورزی) در جامعه و قرار گرفتن سرمایه های جامعه در دست عده ای خاص و انحصار انباشت سرمایه نزد عده ای خاص، فاصله طبقاتی بیشتر شده، زمینه برای سرخوردگی و ناهنجاریهای اجتماعی افزایش می یابد و جرم و جنایت امری طبیعی تلقی می گردد. برای حفظ امنیت این «بت» جدید و محصول فکری انسان قرن بیستم، صرف هزینه های دادگستری و پلیسی لازم و ضروری است.

 2ـ ارزیابی آرمانها و اهداف برنامه سوم توسعه در خصوص تغییر ساختار اقتصادی

     برنامه ریزان اقتصادی در جریان تدوین برنامه سوم توسعه، اظهار کرده اند که یکی از اهداف اصلی و در واقع جهت گیری اساسی برنامه سوم توسعه، تغییر ساختارهای اقتصادی از شکل دولتی به سوی خصوصی سازی است و تنها راه حل خارج شدن اقتصاد ایران از بحران موجود، واگذاری بخشهای مختلف اقتصادی اعم از معدن، صنعت، نفت، بانک و ... و رقابتی تر کردن فعالیتهای اقتصادی است.

     در واقع تحت تأثیر تحولات روز افزودن نظام سرمایه داری و شکست نظام اقتصادی مبتنی بر برنامه ریزی متمرکز، طراحان و تدوین کنندگان برنامه های بلندمدت و میان مدت در کشورهای توسعه نیافته، چاره درد را تنهادراین نکته دانسته اند که راه فراز از دور بستۀ عقب ماندگی، پیروی محض و تقلید بی چون چرا از نظام سرمایه داری غرب است.

     علت اساسی این نوع تفکر عمدتاً برمی گردد به حوزۀ علم و دانشی که بر سطوح مختلف آموزشی و بخصوص تحصیلات عالیه این جوامع حاکم است. در این حوزه هیچ دانش دیگری غیر از آنچه قبلاً تجربه شده مقبولیت ندارد و عندالزوم تنها راه رهایی و فرار از وضعیت موجود نیز همان دانسته هاست.

     شاید اشارۀ حضرت امام خمینی (ره) در سخنرانی خود در سال 1358 به همین نکته بوده که : «من نمی گویم که علم را از خارج یاد نگیرید... لکن من می گویم که از آنها خوبهایش را یاد بگیرید، بدهایش را الغاء کنید. اینها بدها را به ما تعلیم میدهند، خوبها را نمی دهند ... ما اگر چنانچه چیز خوبی دارند از آنها بگیریم، مخالف نیستیم. با این، لکن به فکر این باشیم که خودمان درست بکنیم ... و آن قدم این است که ما بفهمیم که خودمان هم می توانیم»[4]

    از اشتباهات طراحان برنامه سوم توسعه، توهمی است که از نوع تفکر آنها ناشی شده است، زیرا بدون ریشه یابی صحیح مشکلات موجود و شناخت درست ارزشهای حاکم بر فرهنگ جامعۀ انقلابی ایران، راه حل اساسی را صرفاً تغییر ساختار اقتصادی کشور دانسته، عملاً راحت ترین راه حل را، بهترین راه حل شمرده اند و با خصوصی سازی منابع مهم اقتصادی و سپردن آن به دست بخش خصوصی، معضل بیکاری را قابل حل دانسته و رشد شش درصدی را عامل موفقیت اقتصاد ایران محسوب داشته اند.

     به قول یکی از نظریه پردازان توسعه : «درجه مقبولیت طرحهای توسعه در کشورهای جهان سوم در موفقیت یاعدم موفقیت آن تأثیر بسزایی داردو این مقبولیت، خود تابع ارزشهای مذهبی مردم است. باورهای مردم ناشی از ارزشهای مذهبی آنان است و بنابراین طرحهای توسعه بدون چنین ملاحظه ای نمی توانند موفقیت قابل توجهی داشته باشند».[5]

    اگر بپذیریم که ساختار اقتصادی موجود مشکل آفرین است برای تغییر آن و در پیش گرفتن راه حل جدید باید زمینه و بستر لازم برای اجرای هر طرح جدید را فراهم آورد. اگر قرار است ساختارها بر مبنای حاکمیت بازار تغییر ماهیت دهند، ابتدا باید نهادهای بازاری و نیروهای مورد نیاز در نظام مورد دلخواه را شکل داد، مقدمات و مبانی آن را فراهم آورد و تغییرات ضروری در بخش حقیقی اقتصاد و همچنین ساختار علمی، فنی و بازاری اقتصاد را جامعه عمل پوشاند. تغییرات صوری و شکلی نه فقط به اصلاحات دلخواه منجر نمی شوند، بلکه نوسانات و بی ثباتیهای موجود را افزایش داده، عدم تعادلها را  تشدید می کنند و موجب اختلال بیشتر در علامت دهنده های اقتصادی می شوند.

     لذا طراحان برنامه باید با نهادسازیهای مختلف، زمینه را برای حضور و مشارکت واقعی فراهم کنند و با تقویت بخش مولد اقتصاد و نهادینه کردن آزادیهای سیاسی ـ اقتصادی و آنچه امروزه در غرب پذیرفته شده، یعنی دموکراسی، حضور مؤثر بخش خصوصی را در اقتصاد محقق سازند.

     شواهد نشان می دهد که مکتب و نظام سرمایه داری موجود با فراهم ساختن زمینه تحولات فکری و فرهنگی و با تغییر در نوع تلقی انسان تلاش کرده تا انسان سر در گریبان را از قید و بند آرمانهای اخلاقی رها کند و سپس با دادن وعدۀ رسیدن به «رفاه مادی» او را به یک «انسان اقتصادی» مبدل سازد. آنگاه با تغییر جهان بینی و دیدگاه آخرت گرایی به دنیا گرایی، توانست اهداف مادی خویش را عملی کند و جامعه ای به وجود آورد که در آن هر کس برای رسیدن به حداکثر منافع مادی، منابع دیگران را پایمال می کند.

     بنابراین می بینیم که علی رغم ادعای تدوین کنندگان برنامه سوم، چون بستر لازم برای تغییر ساختار ایجاد نشده در نتیجه نمی توان به نتیجۀ آن امیدوار بود.

     شاید بجا باشد که این سؤال را مطرح کنیم که چگونه است ما نتیجۀ رشد و ترقی صنعت و تکنولوژی کشورهای پیشرفته را خوب می دانیم، اما از آثار مخرب و ویرانگر آن در ابعاد مختلف انسانی، اجتماعی و فرهنگی غافل مانده ایم؟

     یک نگاه گذرا به واقعیت اقتصادی جامعۀ امروزی مشخص می سازد که هیچ فعالیتی در بخشهای مختلف اقتصادی کشور، همانند بخش خدمات و مشخصاً دلالی سودآور نیست. بنابراین هر گونه حرکت برای خصوصی سازی به نفع بخش غیر مولد اقتصاد تمام خواهد شد، در حالی که بنا به تصدیق اکثر کارشناسان اقتصادی معضل اصلی اقتصاد ایران، بخصوص در دهۀ دوم انقلاب، ضعف مدیریت و ناتوانی آن در انجام امور مربوط است. در این صورت، تغییر ساختار چه مشکلی را می تواند حل کند، آن هم زمانی که انسان همان انسان قبلی است با همان نوع تلقی و بدون هر گونه تغییر در چارچوب فکری. اگر در شکل قبلی، دولت حاکم و همه کاره بوده و برنامه توسعه بر مبنای «دولت محوری» تعریف می شد، حال این نگرش بدون آنکه ماهیت و مبنا تغییر کند، تحت شعار خصوصی سازی و تغییر ساختار اقتصادی، به عنوان تنها راه حل فراز از بن بست موجود، مطرح می گردد. انتهای کار دقیقاً پیداست : تاراج باقیمانده منابع و امکانات ملت به دست عده ای دیگر که نه از فقر و محرومیت ملت احساس ناخوشایندی دارند، نه اینکه دل در گرو پیشرفت و ترقی اقتصاد مملکت دارند و با ملاحظۀ کوچکترین ناملایمات و احساس کوچکترین خطر، سرمایه خود را تبدیل به دلار کرده، با انتقال آن به آن سوی مرزها، آرزوهای طلایی توسعه بعضی را به یأس و نومیدی تبدیل خواهند کرد.

     جامعه ای که به دنبال استقرار ارزشهای الهی است، به ناچار باید با استقرار عدالت اجتماعی و اقتصادی در تمامی زوایای زندگی مردم و مشارکت دادن واقعی آنان به سوی ساختن یک ساختار مطلوب از تمامی جهات حرکت کند و متفاوت با آنچه جوامع مادیگرا حاکم ساخته، به یک راه حل آرمانی برسد. به ایده ها و افکار معمار بزرگ انقلاب پناه ببریم، زیرا اندیشه های وی برگرفته از مکتبی است که احکام آن نجات بخش بشر امروزی گرفتار در تارهای تنیدۀ حرص و طمع مکاتب مادی است.

 3ـ بررسی اجمالی دیدگاههای نظام اقتصادی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

     با توجه به اینکه اندیشه ها و افکار امام (ره) از دستورات و تعالیم مترقی و انسان ساز اسلام، نشأت گرفته، ابتدا به اختصار هدفهای اساسی اسلام را مشخص می کنیم و آنگاه با قرار گرفتن در سایۀ اندیشه های تابناک آن بزرگوار، راه خود را پیدا می کنیم.

     یکی از اصلی ترین اهداف نزول وحی و ارسال پیامبران را می توان در هدایت خلق و رهنمون کردن وی به سوی کمال مطلق برشمرد. در واقع باید گفت که هدف از خلقت بشر نیز همین بوده است. مقصد تمامی پیامبران و از آن جمله پیامبر اکرم (ص) این بوده که انسان، درست تربیت شود؛ چه آنگاه بقیه مسائل به تبع آن حل خواهد شد. بنابراین در اسلام، مقصد کاملاً تعریف شده و مشخص است : جانشین ساختن انسان به جای خداوند بر روی زمین.

     با این اشاره مختصر می توان اختلاف اساسی مکتب الهی اسلام را با سایر مکاتب مادی موجود بازشناخت. از آنجایی که دستورات و احکام اقتصادی این مکتب برگرفته از هدفی است که بدان اشاره کردیم، هر گونه دستورالعمل برای یاری انسان برای رسیدن به جایگاه واقعی وی طراحی و ابلاغ شده است. مکاتب مادی صرفاً «رفاه اقتصادی» را برای سعادت دنیوی هدف می دانند، حال آنکه مکتب اقتصادی اسلام به منظور دستیابی به سعادت اخروی، رفاه اقتصادی را وسیله ای برای رشد و تعالی بشر می داند.

     در آنجا انسان در خدمت رفاه مادی و لذایذ شهوانی و کسب حداکثر مطلوبیت است، اما در اینجا رفتار انسان عقلایی و مبنای کسب رضای حق تعالی سنجیده می شود. بنابراین داشتن صفاتی همچون حرص و طمع برای دست یازیدن به منافع بیشتر دنیوی نه فقط پسندیده و ممدوح نیست، بلکه مذموم نیز به شمار می آید.

     با این توصیفات اگر بپذیریم که هر آنچه توسط خالق هستی، خلق شده است در خدمت رشد و تعالی انسان و مآلاً اصلاح و اکرام جامعۀ انسانی است، لاجرم باید انسان و جامعۀ انسانی ای تربیت شود که شایستگیها و لیاقتهای  لازم را برای کسب نعمات الهی داشته باشد.

     در بیانات و رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) بر این مطلب که اصلاح جامعه در گرو اصلاح انسانها و فرهنگ  حاکم بر آن است، بسیار تأکید گردیده، بسیاری بعمل آمده است. از جمله : «اگر آدم بسازیم، مملکت ما نجات پیدا میکند، همیشه آدمها هستند که مقررات کشورها را در دست میگیرند»[6]

    از دید حضرت امام (ره) تحول فکری و روحی مقدم بر تحول مادی، و استقلال فرهنگی مقدم بر استقلال اقتصادی است : «هیچ ملتی نمی تواند استقلال پیدا کند، الا اینکه خودش را بفهمد و تا زمانی که ملحقا خودشان را گم کرده اند و دیگران را به جای خودشان نشانده اند، نمی توانند استقلال پیدا کنند»[7]

    در جایی دیگر، امام (ره) اصلاح فرهنگ جامعه را از مراحل ابتدایی شکل گیری هویت شخصیتی افراد، و واجب و لازم می دانند : «اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدی بگیرید و با تمام قوا در سد راه انحراف بکوشید... همه باید به مقدار توان خویش در این امر حیاتی کوشش نماییم تا خون جوانان برومند مجاهد و کوش ملت و مجاهدات بیدریغ آن هدر نرود».[8]

    ملتها و کشورهایی که توانسته اند خود را به مراحل عالی رشد و ترقی برسانند، ابتدا به سراغ انسان رفته اند و با سرمایه گذاری مناسب انسانی تربیت کرده اند که متناسب با فرهنگ جامعۀ آنان رشد کرده و آمادۀ پذیرش آرمانهایی گردیده که ثمرۀ آن تمدن امروزی است.

     این موضوع همان گونه که به بخش کوتاهی از قبلاً اشاره کردیم، در رهنمودهای بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی بارها مورد تأکید قرار گرفته است.

     در حالیکه مسیر روشن و واضح است، متأسفانه هیچگاه در این خصوص اقدام عملی توسط هیچیک از نهادها یا سیاستگذاران و مجریان حکومتی، ملاحظه نگردیده و به همین علت نیر در اجرای قوانین مترقی که در محتوای قانون اساسی نهفته، نظام اجرایی موفق نبوده است. شواهد نشان می دهد که یکی از دلایل اصلی این امر تغییر مداوم مدیریت کلان جامعه و بعضاً نیز عدم اعتقاد قلبی به قوانینی است که از طریق مراکز قانونی به تصویب رسیده است. طراحان و تدوین کنندگان برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در سازمان برنامه اعلام داشته اند که سیاستهای اقتصادی گذشته، با شکست مواجه شده و تنها راه حل خروج از این وضعیت، تغییر ساختارهای اقتصادی و تجدید نظر در قوانین موجود و رقابتی کردن فعالیتهای اقتصادی و خارج ساختن آن از دست بخش دولتی است. حتی اگر بپذیریم که چنین تغییری در جریان تدوین قوانین موجود لازم و ضروری است، آیا هیچ ضمانتی وجود دارد که ده سال دیگر، همین افراد یا اشخاص دیگر به شکست سیاستهای اتخاذ شده اقرار نکنند؟

 4ـ مقایسه طرح تعدیل ساختاری برنامه سوم توسعه با اندیشه های امام خمینی (ره)

     نفس خصوصی سازی یا دولتی گردن فعالیتهای اقتصادی هیچ حسن یا قبح ذاتی از منظر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ندارد، بلکه نتیجۀ عمل مورد تأکید ایشان است : آزادی بخش خصوصی به صورتی باشد تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف کارکرد نه چون گذشته تعدادی از خدا بی خبر در تمام امور تجاری و مالی مردم سلطه پیدا کنند»[9]

    اساساً اگر بخواهیم خصوصی سازی را از منظر و دیدگاه حضرت امام(ره) بررسی کنیم به نکاتی برمی خوریم که با نتایج خصوصی سازی در برنامه سوم، به کلی متفاوت است. مهمترین نکته ای که حضرت امام (ره) در این خصوص بدان اشاره دارند، بحث تشریک مساعی و مشارکت همۀ آحاد جامعه در اداره مملکت و دخالت دادن اقشاری است که درد محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. «هیچ کاری در این کشور نمی شود بخوبی انجام بگیرد، الا با تشریک مساعی. اگر بخواهد ملت بنشینید تا دولت کاری را انجام بدهد، این امری است که نخواهد شد و اگر دولت بنشیند که ملت کاری را انجام دهد، آنهم نخواهد شد».[10]

    ازا ین رو باید گفت که نه دولتی کردن اقتصاد مطلوب است و نه خصوصی سازی آن به تنهایی می تواند مورد نظر باشد.

     حضرت امام (ره) در جایی دیگر به نحوۀ مشارکت مردم اشاره می کنند : «صنایعی که مردم ازشان نمی آید، البته دولت باید انجام دهد کارهایی را که مردم می توانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذارید که آنها بکنند... فقط یک نظارتی بکنید که مبادا انحرافی پیدا بشود»[11]

    شاید با این اشاره امام (ره) بعضی تصور کنند آزادسازی و خصوصی سازی همین مفهومی را دارد که دیگران نیز بدان تصریح می کنند، اما در سخنی دیگر وقتی امام (ره) از مردم نام می برند، اشاره شان صرفاً به عده ای خاص نیست، بلکه همۀ آحاد جامعه و بخصوص افراد دلسوز، کاردان، متدین و درد فقر و محرومیت و درد اسلام و انقلاب چشیده را مخاطب قرار می دهند، یعنی کسانیکه برای جلب رضای خدا و خلق خدا تلاش می کنند : «دولت چنانچه کراراً تذکر داده ام بی شرکت ملت و توسعۀ بخشهای خصوصی جوشیده از طبقات محروم مردم و همکاری با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوی مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیماری مهلکی است که باید از آن احتراز شود.

     «... تذکر این نکته مهم است که دخالت دادن کسانیکه در امور تجارت واردند، از بازاریان محرومیت کشیده و درد اسلام و انقلاب چشیده تا متخصصان وارد و مسلمان و متعهد از امور ضروری است. دولت و این دوستان باید دقیقاً توجه کنند که آزادی بخش خصوصی به صورتی باشد تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف کارکرد، نه چون گذشته تعدادی از خدا بی خبر در تمام امور تجاری و مالی مردم تسلط پیدا کنند».[12]

    نکته دیگر و بسیار مهم در بیانات حضرت امام (ره) تأکید ایشان به استفاده از شور و نشاط و انگیزه الهی جوانان است که توانستند انقلاب را با قدرت تمام به پیروزی برسانند و در طول هشت سال دفاع مقدس با ایثار خون خود انقلاب و کشور را از گزند دشمنان محفوظ نگهدارند. «همانطوریکه ملاحظه می کنید اگر چنانچه این شور و شعف ملت و جوانهای عزیز نبود، هیچ دولتی نمی توانست مقابله بکند با این قدرتهایی که همه قدرتشان را، قوه شان را پهلوی هم گذاشتند و به ما حمل کردند. بدون اینکه این ملت همراهی کند، ما نمی توانستیم کاری بکنیم.

     ... همانطور که با شرکت مردم در این جنگ، شما بحمدا... پیروز شدید و پیروزتر هم خواهید شد، با شرکت اینها شما می توانید اداره کنید این کشور را»[13]

    در حالی که در صحنه های مختلف سیاسی ـ اجتماعی و در برخورد با هر یک از مشکلات ایجاد شده، دولتمردان توانستند با به صحنه کشاندن این نیروی عظیم بر مشکلات فائق آیند و دشمنان را مأیوس سازند، با کمال تأسف درامور اقتصادی این باور در هیچیک از طرحها و لوایح مورد نظر از جمله در برنامه سوم توسعه که مدعی یک راهکار جدیدی است، به چشم نمی خورد.

     از آنجا که برنامه سوم در آغاز دهه سوم انقلاب اسلامی به اجرا گذاشته خواهد شد می شد در آن از این ویژگی انقلاب و بیانات حضرت امام (ره) به خوبی استفاده کرد و با عبرت آموزی از مشکلات گذشته، آینده ای روشن و امیدوارکننده در پیش روی دلسوزان و عاشقان امام (ره) و انقلاب قرار داد.

     متأسفانه از این فرصت پیش آمده نیز استفادۀ درستی نشد. اگر سیاستگذاران سومین برنامه توسعه به این نکته مهم توجه ویژه می کردند در سخنان و رهنمودهای گرانبهای امام (ره) بیشتر تأمل کرده، آنها را نصب العین خود در تدوین طرحها قرار می دادند قطعاً هرگز به این نتایجی که در برنامۀ فوق بدانها رسیده اند، نمی رسیدند و با استناد به قوانین موجود و نظیر اصل 43 و 44 قانون اساسی، راه حلهای شایسته ای را که در شأن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است، ارائه می کردند.

     اگر امروزه نسل پیشگام در جهاد و مبارزه بر علیه طاغوت و روابط ظالمانۀ طاغوتیان نتواند راه حلی عملی برای گسستن زنجیر استثمار از پای محرومان و پابرهنگان بیندیشد هیچ تضمینی نیست که نسل یا نسلهای آینده بخواهند و بتوانند به این امر مهم همت گمارند و نتیجه این است که تلاشها و مجاهدات مردی که عمر خود را همراه با شیفتگان مکتب سرخ تشیع در راه به ثمر رساندن آن نثار کرد، به ثمر نخواهد نشست.

     اینجاست که باید گفت : انقلاب و دلسوزان واقعی آن نیاز به یک بازبینی اساسی دارند تا بتوانند با مراجعۀ عمیقتر به دستورات معمار انقلاب، منظومۀ فکری انقلاب را از وجود ضعفها و احیاناً التقاطها پیراسته، با انجام دادن اصلاحات اساسی در نهادهای تصمیم گیری و فراهم ساختن پیش زمینۀ تغییر رفتارها و روابط اقتصادی جامعه و نیز استفاده از نیروی عظیم سی میلیون جوان و به تبعیت از رهنمودهای امام(ره)، حرکتی اساسی برای رونق اقتصادی جامعه در دهۀ سوم انقلاب فراهم.

     این مقاله را با این جمله امام به پایان می برم که : «ارائه طرحها و اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود.»[14]

 

فهرست منابع

1ـ صحیفه امام، (مجموعه پیامها و سخنرانیهای حضرت امام (ره)، دوره 22 جلدی.

2ـ متوسلی، محمود؛ نگرشی بر دیدگاهها، تئوریها و سیاست های توسعه اقتصادی؛ انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران.

3ـ ایمانی راد، مرتضی؛ توسعه و برنامه در جهان سوم، انتشارات پیشبرد.

4ـ رحیمی بروجردی، علیرضا؛ سیاست های اقتصاد کلان و اصلاحات ساختاری؛ انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.

5ـ فرجادی، غلامعلی؛ درآمدی بر نظریه های رشد و توسعه اقتصادی، انتشارات البرز.

6ـ رضایی، محسن؛ مبانی الگوی جامع توسعه اقتصادی از دیدگاه امام خمینی (ره)، بدون ناشر.

 

منبع: بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)، ص 505.


[1] )) عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع)

[2] )) محمود متوسلی، نگرشی بر دیدگاهها، تئوریها و سیاستهای توسعه اقتصادی؛ تهران : انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران.

[3] )) همان

[4] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 227-228.

[5] )) مرتضی ایمانی راد، توسعه و برنامه در جهان سوم، تهران : انتشارات پیشبرد.

[6] )) محسن رضایی، مبانی الگوی جامع توسعۀ اقتصادی از دیدگاه امام خمینی؛ بدون ناشر،ص 26.

[7] )) همان.

[8] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 322-323.

[9] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 156-159.

[10] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 448-449.

[11] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 34-35.

[12] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 156-159.

[13] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 53-54.

[14] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 339-340.

انتهای پیام /*