عبدالعزیز ساچدینا

امام خمینی و مفهوم دین

کد : 156215 | تاریخ : 26/04/1396

امام خمینی و مفهوم دین[1]

عبدالعزیز ساچدینا[2]

 مفهوم دین و دگرگونی مفهوم دین موضوع اصلی سخنرانی من است.

مسأله دگرگونی مفهوم دین و مذهب تحت رهبری امام، مسأله مهمی است که برای توضیح آن باید تحولات دنیای جدید را بشناسیم و بویژه با مفاهیم تجددگرایی و مدرنیسم آشنا شویم. مدرنیسم تا سال 1970 مفهوم محدودی داشت و بیشتر به معنای ضدیت با سنت بود. مدرنیسم تنها ضد تقدس نیست، بلکه ضد وحی است. به عبارت دیگر در دوره جدید اصل وحی نادیده گرفته شده و ارزشهای معنوی نادیده انگاشته می شود.

تجددگرایی کنونی با انسان معنوی قابل جمع نیست و انسان دیندار، انسانی متمدن و متجدد نخواهد بود. زیرا یک انسان معنوی انسانی مخالف عقلانیت و عقل گرایی به شمار می آید.

اینکه می گوییم تجددگرایی ضد سنت گرایی است، چه معنایی دارد؟ معنای این سخن این است که سنت تغییرناپذیر است و با دین پیوند وثیق دارد. سنت، دین را نه فقط می پذیرد بلکه ارتباط دنیا و آخرت تنها از راه سنت دینی ممکن است. به قول یکی از مورخین ادیان شناسی، سنت زنجیری است که تمدن را به وحی مرتبط می کند و وقتی این دو به هم مرتبط می شوند، جامعه ای به وجود می آید که دارای تمدن نسبی است. جامعه سنتی لزماً نمی خواهد گذشته نگر باشد. یک جامعه سنتی می خواهد پیشرفت کند و در حقیقت نمی خواهد معنویت و روحانیت خود را از دست بدهد.

با بررسی نوشته ها و سخنرانی های حضرت امام درمی یابیم نه تنها ایشان دین و سیاست را جدا از یکدیگر نمی دانند، بلکه دین را بنیاد و شالودۀ جامعه تلقی می کنند. از دیدگاه حضرت امام دین یک پدیدۀ اجتماعی است، اما از منظر سکولاریزم و مدرنیسم، دین یک پدیدۀ شخصی است. از دیدگاه امام دین باید در حوزه سیاست و حوزه اجتماع حضور فعال داشته باشد، زیرا دین سه کارکرد اجتماعی مهم دارد:

1ـ دین یک سلسله عقاید و ارزشهایی را به انسان می دهد تا به واسطه آن، ارزشهای معنوی خود را پیدا کند.

2ـ دین به انسان راه عبادت را می آموزد. عبادت تنها به معنای نماز نیست، بلکه به معنی همه آن چیزهایی است که انجام آن برای بهبودی جامعه ضروری است.

3ـ سومین هدیۀ دین به انسان از دیدگاه حضرت امام، عنصر اخلاق است. بدون اخلاق حَسَنۀ متکی به دین، سعادت دنیوی و اخروی انسان بی معنی است.

بنابراین روشن است که دین از دیدگاه امام با دین از دیدگاه مدرنیسم تفاوت اساسی دارد. فرق اساسی آن هم این است که مدرنیسم از دین قداست زدایی می کند و آن را به یک نهاد اجتماعی در عرض سایر نهادها تقلیل می دهد. در حقیقت مدرنیسم انسان را به خود واگذار می کند. از سوی دیگر از دیدگاه حضرت امام دین نه تنها به زندگی و تقوی فردی مربوط است بلکه باید در سطح جامعه حضور فعال داشته باشد. به همین جهت امام می گوید فقط 101 دین عبادات (به معنای مصطلح) است و 109 بقیه آن اجتماعیات و معاملات است و نمی توان آن را از جامعه جدا کرد.

در یک سخنرانی شنیدم که تفکر حضرت امام، تفکر فرامدرن است. اما به عقیده من امام فکر فرامدرن را دنبال نمی کرد. زیرا فرامدرن اساساً قداست را نمی پذیرد و نسبیت را جایگزین امر مطلق می کند. به عقیده حضرت امام ارزش باید مطلق باشد. زیرا اگر ارزشها را نسبی بدانیم، جامعه به بن بست اخلاقی می رسد. امام حتی تفکر مدرن هم ندارد. او سنتی می اندیشد، اما سنت واقعی؛ یعنی سنتی که مبنای آن وحی الهی است، ارزشهایی که امام به آن قائل است از وحی گرفته می شود. نه وحی به معنی محدود آن بلکه به معنای جامع آن که سعادت انسان در دنیا و آخرت را دربردارد. بنابراین تفکر سیاسی و اجتماعی حضرت امام با تجددگرایانی چون رشیدرضا و محمد عبده تفاوت بنیادی دارد. در تفکر امام هیچ چیز نمی تواند جانشین دین باشد، و به همین دلیل وقتی که از دین سخن می گوید آن را با واژه دیگری مقایسه نمی کند و دین را در همان معنای وحدانی خودش به کار می گیرد.

مراد حضرت امام از مفهوم دین همان چیزی است که خداوند می فرماید؛ یعنی امام دین را به معنای دین خاصی که در زمان و مکان معینی وجود داشته و بر مردم عرضه شده به کار نمی برد، بلکه از دیدگاه ایشان اسلام، به معنای تسلیم شدن در برابر حق است.

«والسلام»

 منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 49.


[1] )) این مقاله در واقع متن سخنرانی ایشان در کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی است که توسط دبیرخانه کنگره تنظیم شده است.

[2] )) A.Sachedina، دکترا در مطالعات اسلام و استاد دانشگاه ویرجینیا.

انتهای پیام /*