سرگی سمانوف

نفوذ انقلاب اسلامی ایران بر اوضاع سیاسی ـ عقیدتی فدراسیون روسیه (سالهای 90)

کد : 156217 | تاریخ : 26/04/1396

نفوذ انقلاب اسلامی ایران بر اوضاع سیاسی ـ عقیدتی فدراسیون روسیه (سالهای 90)

سرگی سمانوف[1]

 خلاصه مقاله

در کشور روسیه به اندازه کافی آشنایی با انقلاب اسلامی وجود ندارد. در دوران اتحاد شوروی این امر دلایل مشخص عقیدتی و ایدئولوژیک داشت. چه انقلاب ایران هم سرمایه داری بی روح غربی و هم ساختار بی خدای شوروی را محکوم می کرد.

بعد از کودتای 1991 تصویر ایران تا حدی عوض شد زیرا روسیه به جرگه سرمایه داری جنایی غرب پیوست و همه رسانه های وابسته به آن سعی کردند تجربه مثبت انقلاب اسلامی را مورد حمله قرار داده و آن را انکار کنند.

در سالهای اخیر پوشش اطلاعاتی راجع به امام و انقلاب اسلامی رو به بهبود نهاده و آثاری در ارتباط با امام و انقلاب اسلامی انتشار یافته است.

به هر تقدیر یکی از ویژگیهای ممتاز انقلاب اسلامی مقابله با استعمارگری نوین بود که می تواند سرمشقی برای ملل تحت ستم باشد. تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی این کشور فشارهای جهان غرب را تعدیل می کرد و به عنوان نیروی متوازن کننده در برابر آمریکا و سیاست بین الملل عرض اندام می نمود. اما با انحلال اتحاد شوروی، امپریالیسم بین المللی بشدت تقویت گردید و کشورهای اردوی سوسیالیستی، مانند یوگسلاوی، بتدریج به سوی تجزیه پیش رفتند و این سرنوشت چنانکه امام به گورباچف هشدار داد گریبانگیر روسیه نیز خواهد شد.

تا هنگامی که روسیه از بحران داخلی رهایی نیابد، نمی تواند در برابر استعمارگری نوین مقاومت کند. لذا اکنون امپریالیسم همه حملاتش را متوجه جمهوری اسلامی کرده است. در نتیجه ضروری است کشور ایران و روسیه در برابر امپریالیسم و صهیونیسم بین المللی که هر دو کشور را تهدید می کند با یکدیگر متحد گردند. روسیه اکنون به لحاظ رسانه های خبری به شدت تحت سیطره صهیونیسم قرار دارد و این رسانه ها در انتخابات 1995 و پیروزی یلتسین نقش مؤثری ایفا کردند و همین محافل در پی دستگیری 13 جاسوس یهودی از وزیر خارجه روسیه خواستند تا فشار بر ایران را به دلیل نقض حقوق بشر ... افزایش دهد. بر همین اساس اتحاد محافل فکری دو کشور ضروری است و استفاده از تجربه فراوان انقلاب اسلامی در پاسداری از مواریث ملی و سنتی برای روسیه که کشوری چند دینی است، اجتناب ناپذیر خواهد بود.

 1ـ هنوز در کشور ما با انقلاب کبیر اسلامی ایران به اندازه کافی آشنا نیستند. در دوران اتحاد شوروی این امر دلایل معین عقیدتی و سیاسی داشت. این دلایل معلوم هستند: انقلاب ایران نه تنها سرمایه داری بیروح غربی بلکه ساختار بی دین جامعه اتحاد شوروی و محدودیت حکومت واقعی مردمی در آن را نیز رد می کرد.

بعد از کودتای اجتماعی سال 1991، موقعیت مرتبط با انقلاب اسلامی تغییر ملموسی نداشته است. این بار نیز دلایل مشخصی وجود داشت. از یک طرف در روسیه به زور و به سرعت وحشیانه ترین و غارتگرانه ترین ساختار اقتصادی برقرار شد که آن را حتی نمی توان به کمک لفظ کلاسیک «سرمایه داری» توصیف نمود. در مطبوعات کنونی روسیه این لفظ معمولاً با صفت «جنایی» یا صفت شدیدتری از این دست توصیف می شود.

طبعاً در چنین شرایط اجتماعی اکثریت رسانه های گروهی که به «سرمایه داری جنایی» تعلق داشته و به آنها خدمت می کنند سعی دارند به هر نحوی تجربه مثبت انقلاب را به دست فراموشی بسپارند و در حد امکان به آن تهمت بزنند.

نبود ادراک عرفانی، تاریخی در میان نیروهای میهن پرست روسیه مانع از آن می شود که آنها تجربه عمیق انقلاب ایران را به طور صحیح درک نمایند و سالیان دراز حکمفرمایی کامل انواع و اقسام ایده های غیر دینی (و نه تنها کمونیستی) خود دلیلی بر این مدعاست.

2ـ تنها طی سالهای اخیر است که امر پوشش اطلاعاتی انقلاب اسلامی ایران در جامعه به تدریج بهبود می یابد. از جمله در این رابطه باید به انتشار آثار و بیوگرافی امام خمینی(س) شخصیت کبیر قرن بیستم به زبان روسی (که برجسته ترین واقعه از این دست بوده است) اشاره نمود. همچنین اولین آثار مؤلفین روسیه در این مورد منتشر می شوند. آثاری که به طور عینی این مسایل بغرنج و ناشناخته برای  شهروند روسی را بررسی می کنند.

انتشارات «پاله یا»ی مسکو بیش از همه برای انتشار اخبار واقعی درباره تاریخ انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی ایران معاصر همت گماشته است.

کتابهای این مؤسسه باعث شدند «پاله یا» بین محافل میهن پرست اعتبار ملموسی را به دست آورد. لکن «پاله یا» تنها مؤسسه از این دست نیست. مؤسسات و انتشارات مختلفی پیوسته این مسایل را از دیدگاه مثبت و با وسعت فزاینده ای بررسی می کنند. از جمله کتاب «راه به سوی آزادی» امام خمینی(س) انعکاس بسیار گسترده ای در مطبوعات ما داشت. نکتۀ شایان توجه این است که نه تنها نشریات میهن پرست بلکه جراید لیبرال نیز به این کتاب واکنش نشان دادند (برای مثال می توان به مقاله روزنامه «نزوایسیمایاگازتا» مورخ 29 ژوئیه 1999 و دیگر مقالات اشاره نمود).

تردیدی نیست که یکی از مأموریتهای ادیبان و خبرنگاران میهن پرست روسیه کار توضیحی گسترده در جهت پوشش عینی و همه جانبه میراث عقیدتی امام خمینی کبیر(س) و بیان ماهیت کلی اجتماعی ـ عقیدتی انقلاب اسلامی می باشد.

3ـ ایدئولوگهای روس از تجربه انقلاب مردمی در ایران باید نتیجه گیریهای لازم برای حل مسایل اساسی کشور خود را انجام دهند. اولین درس به نظر ما باید ادراک مفهوم «استعمارگری نوین» باشد که طی دهه اخیر اشکال جدید و ظاهراً غیر مشهودی به خود گرفته است. نمونه کلاسیک استعمارگری نو در نیمه قرن بیستم حاکمیت بی قید و شرط آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین بود. به ظاهر هر کشوری دولت «مستقلی» داشت که حتی در نتیجه انتخابات سراسری «تعیین می شد»، ولی حاکمان اصلی پادوهای بانکهای آمریکایی بودند. امری که اهمیت ویژه ای دارد این است که پادوها ماهیت محلی داشتند و حتی ظاهراً از دین محلی پیروی می کردند و بر این امر تأکید می گذاشتند.

انقلاب مردمی کوبا برای اولین بار زنجیر استعمارگری نوین در شبه قاره آمریکای لاتین را پاره کرد. باید خاطرنشان کرد که این انقلاب در ابتدا به هیچ وجه کمونیستی یا شبه کمونیستی نبود و تنها بعدها فیدل کاسترو علی الظاهر این مسلک را قبول کرد. لکن پاره کردن زنجیر استعمارگری در کوبا تنها به معنی شکست مرحله اول استعمارگری نوین در کوبا نبود، بلکه همزمان با این امر، طراحی تاکتیک نوین توسط امپریالیستهای آمریکایی صورت گرفت که می توان به طور مشروط آن را«استعمارگری پسانوین» نامید.

به کار گرفتن تاکتیک نوین در اواخر سالهای 80 و اوایل سالهای 90 به اوج خود رسید و این زمانی بود که از یک طرف انقلاب اسلامی ایران با پیروزی خاتمه یافت و از طرف دیگر اتحاد شوروی و کشورهای تحت نظارت آن با که سالیان طولانی نام نه چندان صحیح «اردوی سوسیالیستی» را با خود به همراه داشتند در نتیجه بیماری واگیردار درونی فروپاشیدند.

اوضاع جدید، امپرپالیستها و متحدان جهان وطن آنها را وادار کرد به تمام انحاء ممکن شیوه های مبارزه با نهضت های مستقل مردمی را تکامل بخشند. از طرف دیگر، علی رغم میل ملتهای ساکن روسیه (و نه تنها آنها)، امپریالیسم بین المللی در نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی به طور غیر عادی تقویت گردید. به رغم هرگونه کم و کسریهای سیستم اجتماعی و حکومتی اتحاد شوروی (ما ایدئولوگهای میهن پرست روسیه همیشه این عیوب را درک و احساس کرده بودیم)، اتحاد شوروی نیروی متوازن کننده آمریکا در سیاست بین المللی بود. اکنون چنان که همه اطلاع دارند، این توازن شکننده نقض شده است.

در بحبوحۀ این حوادث جهانی، استعمارگری پسا نوین به وجود آمد و به طور موقت به اولین موفقیتها نایل شد. به طور خلاصه ماهیت اصلی استعمارگری این است که کشورهای دارای سابقه تاریخی به کمک عمال آمریکایی تا حد ملکولی قطعه قطعه شده و به بهانه های فریبنده ملی، دینی، تاریخی و دیگر دلایل به ساختارهای متزلزلی تقسیم می شوند.

در این مورد می توان به دو نمونه گویا اشاره نمود. یکی یوگسلاوی است. این کشور که109 جمعیت آن ملتهای اسلامی هستند بی رحمانه به نیم دو جین کشورهای مختلف تجزیه شد. خونریزی و ویرانیهایی آغاز شدند که تا امروز پایان نیافته است و آخر و عاقبت این مناطق هم معلوم نیست. درست است که تضادها و نااستواری داخلی در یوگسلاوی وجود داشت ولی محرکین امپریالیستی هر چه از دستشان برمی آمد کردند تا درگیری شروع شود و بعد به هر نحوی آن را به مرحله خونریزی رساندند. اکنون بعد از تسویه حساب ناتو با صربستان، یوگسلاوی دیگر وجود ندارد. تنها تکه پاره های ویران شده ای موجودند که مردمان آن نسبت به هم دشمن هستند.

امپریالیستهای آمریکا مایل بودند بلای مشابهی به سر اتحاد شوروی بیاورند. کشوری نیرومند و مترقی به «کشورهایی» تجزیه شد که اکثر آنها دارای ساختار تشکیلاتی ساختگی شدند و ملتهای خود را دستخوش هرج ومرج و درگیریهای خونین کردند. به رغم تمام عیوب شوروی (این مشکلات قبلاً هم وجود داشتند) جهنمی که بعد از فروپاشی در این منطقه به وجود آمد، هیچ وجه مشترکی با زندگی قبلی در این کشور نداشت. کافی است سرنوشت تاجیکستان کثیرالمله بخت برگشته را به یاد آوریم.

در این رابطه نمی توان از پیام روح الله  موسوی خمینی(س) در سال 1987 به گورباچف یاد نکرد. در این پیام به «دبیرکل» بی اراده ما هشدار داده شده بود که اصول مارکسیستی بیگانه هلاکت بار است، اصولی که طی دهه های متمادی پیشرفت فرهنگ و اخلاقیات دینی هم ملت ارتدکس روس و هم برادران هموطن ما یعنی مسلمانان شوروی را متوقف کرده بود. سخنان گرانبهای بسیاری در این نامه نوشته شده بود. ولی همه اینها بیهوده بود. چون گورباچف این پیام را از جمعیت چند ملیتی شوروی پنهان نمود.

4ـ تا وقتی روسیه از بحران داخلی رهایی نیافته و نتواند در مقابل امپریالیسم آمریکا مقاومتی از خود نشان بدهد، امپریالیسم، سیاست استعمارگری پسا نوین خود را متوقف نخواهد کرد. در این رابطه می توان چنین نتیجه گیری کرد که: ضربه اصلی امپریالیسم به جمهوری اسلامی ایران و همچنین نیروهای ضدامپریالیستی میهن پرست فدراسیون روسیه وارد خواهد شد.

البته نیروهای اجتماعی موظف نیستند مسایل حکومتی را حل کنند، ولی دانشمندان علوم انسانی روسیه و ایران باید بلافاصله به برقراری روابط جدی و عملی در مبارزه با امپریالیسم بپردازند. ما دشمنان مشترک و خشنی داریم. اتحادیه نویسندگان روسیه که دارای اعتبار بالایی در کشور است می تواند نماینده طرف روس در این راستا باشد.

5ـ امام خمینی (س) کبیر در طلیعه فعالیت خود خطر صهیونیسم بین المللی را برای تمام ملتهای اصیل جهان اسلام گوشزد می کرد. ایشان در پاییز سال 1972 نوشته بود «تا وقتی این زخم عفونی رااز ریشه نکنیم، ملت اسلامی نمی تواند آرام بنشیند.» منظور از این زخم اسرائیل تجاوزگر و به طور گسترده تر، آن نیروهای جهانی هستند که پشت سر این کشور انگل وار قرار دارند.

روسیه از اواخر سده گذشته زیر ضربات نیروهای ویرانگر سرمایه صهیونیستی قرار دارد. در حال حاضر این نیروها در روسیه یلتسینی توانسته اند به طور موقت به موفقیتهای بی سابقه ای نایل شوند. آنها مسایل سیاسی واجتماعی را به کنار گذاشته و تنها به مسایل عقیدتی فرهنگی روی آورده اند.

تلویزیون مرکزی روسیه، که تمام کانالهای آن که در پایتخت کشور قرار دارند به سرمایه صهیونیستی متعلق می باشند. ارباب این کانالها دو ثروتمند تازه به دوران رسیده هستند که تمام ملت را غارت کرده اند. یکی از آنها بوریس برزوفسکی شهروند اسرائیل و دیگری ولادیمیر گوسینسکی رئیس کنگره یهودی روسیه است. برنامه های این کانالها آشکار ضدمیهن پرستی، ضدمملکت و در نهایت ضدروسی هستند. این کار علناً انجام می شود. سخنرانیهای اکثریت دومای کشوری و اعتراضات سازمانهای مدنی که در مطبوعات منتشر شدند هیچ تأثیری نداشتند. تمام کشور اطلاع دارد که در جریان انتخابات دومای کشوری (درسال 1995) و بالاخص ریاست جمهوری (سال 1996) تلویزیون مرکزی به تبلیغات عوام فریبانه و دروغگویانه به نفع احزاب طرفدار یلتسین و خود یلتسین پرداخته بود.

در زبان روسی حتی کلمه جدیدی به نام هفت بانکدار بروز کرد (این کلمه مشابه با کلمه «هفت خان» است که حکومت الیگارشی ضد مردمی دوران هرج ومرج اوایل قرن هفدهم در روسیه را توصیف می کرد). صحبت از گروهی از«بانکداران جنایی» است که دارایی ملی را به نفع خود خصوصی کرده اند و آشکارا سرمایه های ملی را به خارج منتقل می کنند.

اهمیت این نیرو حتی در امور بین المللی بسیار بالاست. 10 ژوئن سال 1999 ولادیمیر گوسینسکی از طرف کنگره یهودی روسیه به ایگور ایوانوف وزیر امور خارجه روسیه نامه رسمی نوشت. متن این مدرک به شرح زیر است:

خدمت ایگور ایوانوف وزیر فدراسیون روسیه

جناب آقای ایوانوف،

اواخر فوریه سالجاری در ایران سیزده یهودی مسن (یک خاخام، چند معلم زبان، سنت و دین یهودی و غیره) بازداشت شدند. بعد از اندک زمانی به آنها اتهام جاسوسی به نفع اسرائیل وارد گشت. بلافاصله بعد از آن سخنانی درباره «توطئه صهیونیستی» و «سیاست پشت پرده یهودی» و غیره شنیده شدند. خلاصه، در این پرونده نیز همچون «پرونده دریفوس»، «پرونده بیلیس»، و به اصطلاح «پروتکل خردمندان صهیونی» انواع برچسبهای رایج مورد استفاده تبلیغات هیتلری به کار گرفته شدند.

آقای وزیر از طرف جامعه یهودی روسیه از شما تقاضای مصرانه دارم از تمام کانالهای دیپلماتیک و امکانات شخصی موجود برای متوقف کردن عملیات ضد صهیونیستی در جمهوری اسلامی ایران و به رسمیت شناخته شدن حقوق بشر از جمله حق دفاع قضایی استفاده کنید.

و. گوسینسکی

رئیس کنگره یهودی روسیه (10 / 6 / 99)

چنین وقاحتی در مراجعه به نهاد سیاست خارجی کشور به تفسیر نیازی ندارد. امر دیگری مهم است: ایوانوف به گوسینسکی گوش فرا داد و چنانچه در مطبوعات گزارش داده شد، وزارت امور خارجه روسیه قدمی در رابطه با وزارت امور خارجه ایران برداشت (روزنامه «زافترا» شماره 30، سال 1999 و غیره).

ما قصد نداریم اقدامات نهادهای دیپلماتیک را بررسی کنیم، لکن این نتیجه گیری را می توان ارایه کرد که جوامع میهن پرست روسیه و ایران باید همراه با هم علیه دسیسه سازمانهای صهیونسیم بین المللی نسبت به کشورهایمان اقدام کنند.

6ـ یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در ایران مبازره و پیروزی مردم ایران در راه حفظ فرهنگ ملی و ساختار زندگی خود و سنتهای ملی بود. تجربه این انقلاب بالاخص در اوضاع روسیه تکان خورده معاصر قابل استفاده است.

تجربه اخلاقی حاصل از میراث امام خمینی کبیر(س) و تمام تجربیات انقلاب اسلامی ایران در زمینه حفظ و پیشرفت معنویت تاریخی مردمی، در شرایط دشوار زندگی ملتهای فدراسیون روسیه اهمیت فوق العاده دارد. پیشرفت سریع کشور همسایه (ایران) در تاریخ معاصر این کشور دوباره این حقیقت دیرینه را اثبات می کند که موازین سنتی اخلاقیات و معنویت مردمی اهمیت فوق العاده ای دارند.

همچنین به نظر می رسد که ضربه های نیروهای مخرب اصلی دوران کنونی (جهان وطنی آمریکاگرا و صهیونیسم بین المللی) در این جهت وارد خواهد شد. چنانچه تجربه روسیه و ایران معاصر نشان داد، مأموریت اصلی این نیروهای مخرب تبدیل شهروندان مؤمن و وطن پرست به پلانکتون بشری است که به کمک تبلیغات بیشرمانه رادیو تلویزیون ضدمردمی و تجاری اداره می شوند.

از اینجا این تصور به وجود می آید که رسالت درجه یک روشنفکران میهن پرست ما عبارت است از مطالعه تجربه انقلاب ایران در تمام جهات متنوع آن. تا کنون در کشور ما هیچ تحقیقات کلی در این راستا انجام نشده و هیچ مطلب موثقی در این مورد منتشر نگشته است. آن هم در صورتی که پیش از این سطح شرق شناسی در کشور ما بالا بوده است. این پدیده بلاتردید علت ساختگی دارد و از خارج تحمیل می شود.

به نظر می رسد که روشنفکران میهن پرست روسیه و شخصیتهای انقلاب اسلامی باید از لحاظ روحانی متحد شوند. تکرار کنیم که اتحادیه نویسندگان فدراسیون روسیه آماده است پایه اصلی این اتحاد باشد.

7ـ در نهایت این را باید گفت که امام خمینی(س) و تجربه انقلاب اسلامی ایران نشان داد که حفظ و حراست باورهای سنتی ملی  هر کشور و ملتی از ارزش حتمی برخوردار است. در این زمینه امپریالیسم جهانی و عمال صهیونیستی آن در کشورها مختلف به اصطلاح به «وحدت طلبی دینی» متکی هستند. روسیه کنونی تحت تأثیر شدید این امور است.

در کشور ما انواع و اقسام فرقه ها، از جمله شیطانی ترین فرقه ها (که اهداف تیره و تار خود را پنهان نمی کنند و آشکارا از طریق رسانه های گروهی تحت کنترل صهیونیستها این اهداف را تبلیغ می نمایند) بدون مجازات کار می کنند. وقتی دومای کشوری به تلاشی کم رویانه برای محدود کردن یا حداقل کنترل برخی از خطرناکترین فرقه ها دست زد، مطبوعات و تلوزیون تحت کنترل صهیونیستها هیاهوی بی نظیری برپا کردند.

تجربۀ انقلاب اسلامی ایران به روسیه نشان می دهد که چطور باید از ویژگیهای دینی ملتهای خود حراست نمود. البته بین کشورهای ما تفاوت جدی وجود دارد. روسیه کشور چند دینی است. داده های دقیقی در دست نیستند ولی بنا به حدسیات تقریبی جامعه شناسان، حدود 85% جمعیت به طور سنتی از دین مسیحیت پیروی می کنند (اکثریت قریب به اتفاق این افراد ارتدکس هستند)، اندکی بیش از 10% جمعیت پیرو اسلام می باشند. هیچ گونه اصطکاکی بین این دو دین وجود ندارد، برعکس حسن تفاهم موجود است. لازم است به حوادث سالهای 1994 ـ 1996 چچن اشاره کرد. به رغم ظاهر «اسلامی» جدایی طلبان چچن (صرفنظر اینکه نسبت به آنها چه موضعی پیشه کنیم)، مسایل دینی در این ماجرای حزن آور هیچ نقشی نداشتند و ندارند.

معلوم است که در کشور ما که از لحاظ ملی ـ تاریخی شدیداً از ایران متفاوت است، کپی کردن تجربه انقلاب این کشور نباید مستقیم باشد. ولی بی تردید جامعه میهن پرست روسیه باید فعالیت خود در جهت کمک به ادیان اصلی کشور را به شدت تقویت کند. بنابراین باید از شخصیتهای دینی کشور دعوت کرد در دفاع از حقوق مؤمنین به شکل قاطع تری اقدام و همچنین تصمیمات قطعی تری علیه مذاهب شیطانی ـ که در حال حاضر به شدت گسترش یافته و افسار گسیخته شده اند ـ اتخاذ کنند.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 59.


[1] )) Sergi Samanov، نامزد دکترای علوم تاریخ، عضو هیأت رئیسه اتحادیه خبرنگاران مسکو، عضو آکادمی ادبیات اسلاوی.

انتهای پیام /*