یو.ام. لوشیتس

انقلاب اسلامی و مسأله مدرنیزه کردن سنت

کد : 156237 | تاریخ : 27/04/1396

انقلاب اسلامی و مسأله مدرنیزه کردن سنت

یو.ام. لوشیتس[1]

 خلاصه مقاله

امام خمینی(س) در حالی به دفاع از سنت برخاست که متفکران و اندیشمندان شوروی سنتها و گذشته ها را یکسره مطرود اعلام کردند. لذا برای شهروندان روسیه امام نه به عنوان یک شخصیت انقلابی بلکه به مثابه مرتجعی وانمود می شد که سعی در احیای آیین دینی و قدیمی با ماهیت قرون وسطایی داشت. به عقیده نویسنده، تقریباً بیست سال پس از انقلاب و یا ده سال پس از رحلت امام، در پی ترجمه چند اثر درباره اندیشه ها، بیوگرافی و اقدامات امام چنین تصویری دگرگون شده است. با انتشار این آثار مشخص شد که امام چگونه ماهیت امپریالیسم افسار گسیختۀ آمریکا را شناخته است و از بعد دیگر میراث معنوی و تجربه دینی انقلاب اسلامی را مانند یک دستاورد جهانی شناساند. بی تردید این میراث گرانبها در شرایط قومی و تاریخی متفاوت با ایران نیز قابلیت طرح شدن دارند.

امام قرآن را سرچشمه و مرکز سنت های اسلامی و راهنمای الهی برای همه انسانهای تعالی جو معرفی می کند و علاقه اش به حضرت عیسی علیه السلام او را واداشته تا آیین مسیحیت امروزین و سنتهای آن را به نقد بکشد و اسلام را برخلاف مسیحیت یکسره دینی سیاسی برشمارد و مساجد را متمایز از کلیساها بنمایاند. او حکومت دینی را برخاسته از سنت ها و مفاهیمی می داند که خود وجه تمایز اسلام با سایر ادیان است. این موضع امام در حقیقت میدانی را برای گفتگوی دو دین و متولیان آن پدید می آورد و گفت وگو و مفاهمه میان آنها را بویژه در زمینه وحدت جویی، مقابله با حزب شیطان و خدمت مشترک به سنتهای دینی و ملی ضروری می سازد. زیرا جهان سنت فراگیر است و ماهیت خدایی دارد و نفی آن از عرصه زندگی فجایع هولناکی برای بشر در پی دارد.

 در اواخر سالهای 70، وقتی اطلاعات دقیقاً سانسور شده ای در مورد امام خمینی(س) رهبر انقلاب اسلامی به رسانه های گروهی شوروی رخنه کردند، شهروند عادی شوروی می توانست به این نتیجه برسد که صحبت نه از یک شخصیت انقلابی بلکه مرتجعی است که سعی دارد در کشور خود آیین دینی، اصول اخلاقی و دستورالعملهای سیاسی قدیمی و حتی دارای ماهیت قرون وسطایی را احیا نماید. در آن دوران سنت گرایی به عنوان مجموعه احوالات اجتماعی به هیچ وجه در چشم طبقه حاکم ما محترم شمرده نمی شد. تقریباً هر چیز قدیمی و سنتی به عنوان امر عقب مانده و بی حیات تلقی می شد. تقریباً به هر تلاشی برای استفاده از تجربه معنوی و روحانی «قبل از شوروی» توسط ملتهای شوروی، بلافاصله برچسب «ایدالیزه کردن» (گذشته ها)، «عشق به کهنگی»، «خوش صحبتی با مذهب» و حتی «جهالت پرستی» زده می شد. حتی یکی از ایدئولوگهای برجسته شوروی این لفظ را به کار گرفت که «ما را اکتبر به دنیا آورده است.» یعنی شهروند شوروی اصولاً از هر میراث سنتی که پشت سر خط مرزی اکتبر سال 1917 قرار دارد رها می باشد.

البته ساده لوحانه است اگر فکر کنیم که نیروهای سالم آن دوران در جامعه روسی به طور منفعل با این ایدئولوژی و سبک پرخاشجوی نیهیلیستی و بی خدایی کنار آمده بودند. به همین دلیل بود که بلافاصله در محیط اپوزیسیون حتی به رغم کمبود اطلاعات موثق، چهره جذاب رهبر روحانی ملت ایران ترسیم شد، تصویر رهبری ملی که با شهامت به مبارزه با برتری تحمیلی آمریکانیسم و صهیونیسم پشت سر آن در ایران برخاسته بود. این تجربه زنده و مؤثر بویژه از این لحاظ در محیط اپوزیسیون مورد تکریم بالا قرار گرفت که در همان دوران با صراحت تأثیر هلاکت بار عنصر صهیونیستی و اسرائیلی بر روند تاریخ روسیه در قرن بیستم احساس شده بود.

بنابراین آیت الله  خمینی(س) تنها طی چند سال گذشته برای هم عصران من روشن شد، یعنی زمانی که در بازار کتاب روسیه آثار مرتبط با زندگی، فعالیت روحانی و سیاسی این الهام بخش انقلاب اسلامی، و همچنین متون سخنرانیهای بسیار، قطعاتی از رسالات دینی و کلمات قصار وی منتشر شدند. از اولین و برجسته ترین آثار باید کتاب «امام خمینی(س)» از سری کتابهای «پیشوایان ملتها در قرن بیستم»، و «امام خمینی(س) مبارزه سیاسی از تولد تا رحلت» نوشته حمید انصاری نویسندۀ ایرانی و بیوگرافی امام خمینی(س) به قلم دمیتری ژوکوف (که در روسیه به عنوان استاد چیره دست سبک بیوگرافی نویسی، مترجم و جامعه شناس شهرت دارد) یاد کنم. هر سه کتاب در مسکو در نتیجه زحمات فداکارانه انتشارات «پاله یا» منتشر شدند.

البته جای تأسف دارد که چنین کتابهایی تنها بیست سال بعد از برقراری حکومت اسلامی در ایران و ده سال بعد از رحلت کسی که این کتابها به شخصیت وی اهدا شده اند، به دست خواننده روس می رسند. لکن باید خاطر نشان شود که طی سالهای اخیر این ایده ها و این کتابها برای ما اهمیت خاصی پیدا کرده اند. زیرا بیست سال قبل، ما در شوروی هنوز با ماهیت آمریکانیسم در معیار واقعی افسارگسیختگی، و خفقان آن آشنا نبودیم. در آن دوران ایدئولوژی ما حداقل از لحاظ رسمی با «خشونت آمریکایی» و فشار «حیوان بی شعور اقتصادی» (الفاظ «دراگوش کالائیچ» جامعه شناس برجسته صرب) مقابله می کرد. علاوه بر این ده سال قبل هنوز کشور من حقارت اشغال اقتصادی و عقیدتی را که امروز روسیه در نتیجه تلاشهای سران آمریکاگرای روسیه به آن مبتلا شده است، احساس نکرده بود.

امام خمینی(س) در ژانویه 1978 خطاب به مسلمانان شهر نجف گفته بود «فرهنگی که به دست دیگران ساخته شده است... فرهنگی امپریالیستی و انگل وار است.» او این سخنان را به ما هم می گوید که در حال حاضر در خانۀ خود ما در روسیه لطمه شدید فرهنگی و اخلاقی حاصل از رخنۀ فیلمهای آمریکایی، موسیقی و رقص پاپ آمریکایی، لباس و خوراک آمریکایی و اسباب بازیهای آنان را متحمل می شویم.

امام خمینی(س) در همان سخنرانی خود گفته بود: «رژیم [شاه] پول را از جیب فقرا بیرون کشیده و به جیب ثروتمندان می ریزد.» دوباره این را به ما می گوید که شاهد غارت هولناک ملتهای زحمتکش روسیه هستیم که رژیم حاکم حامی گروهک بانکداران یهودی اجازه آن را داده است.

جالب توجه است که ما این صدای حق و این نکوهشهای تلخ را امروز می توانیم بشنویم. اما درست نخواهد بود که در وصیت نامۀ الهی و سیاسی امام خمینی(س) تنها به امور سیاسی، به توصیه ها و تذکرات دارای جنبه موقتی توجه کرد. تجربه منحصر به فرد رهبری وی همچنین در سطح به اصطلاح مسایل ابدی شایان توجه است. که بدون تردید یکی از آنها مسأله مرتبط با جایگاه و اهمیت سنت گرایی در زندگی جامعه مدرن می باشد.

فکر می کنم اغراق آمیز نخواهد بود اگر بگوییم که تجربه روحانی انقلاب اسلامی امروز دیگر به طور عینی دستاورد صرفاً ملت ایران نیست. این تجربه اهمیت جهانی به دست آورده است. ادراک آن بلاتردید در شرایط قومی و تاریخی کشورهای متفاوت از ایران، از جمله در سیستمهای دینی و مذهبی متفاوت دیده خواهد شد.

احیای اصول سنت گرایی دینی و ملی، آشکار ساختن قاطع و همه گیر این اصول در شرایط مقابله با نیهیلیسم بین المللی (شیطان پرستی) یکی از اولویتهای سازنده انقلاب اسلامی است.

حمایت از اصول سنت گرایی دینی یکی از موارد تفکر امام خمینی(س) در دهه های مختلف زندگی بود. نه تنها تفکر، بلکه معنا و لحن فعالیت پیامبرگونه وی چه در وطن و چه در مهاجرت متوجه این معنا و مفهوم بود. حضرت امام خمینی(س) به عنوان مبارز بزرگ علیه کفر و الحاد و هرگونه تعرض وقیحانه به موقعیت دینی انسانها در تاریخ ملتهای جهان جا باز کرده است. او هنگام صحبت از ریشه های اصلی این مبارزه و چشم اندازهای آن در گذشته دور به این نحو اظهار نظر کرد: «از لحظه خلقت جهان تا به امروز دو حزب وجود داشتند: حزب الله  و حزب شیطان و عمل آنها از هم متفاوت بود.» چرا بالاخص به این سخنان توجه می شود؟ در وهله اول به این دلیل که در این جمله درگیری ابدی و مبارزه آشتی ناپذیری منعکس گشته که قرن به قرن و نسل به نسل منتقل می شود. ثانیاً به این دلیل که اندیشه به شکل بسیار معاصری، به زبان یک اندیشمند قرن بیستم، که خود شاهد و شریک مبارزه سیاسی بوده بیان شده است. امام خمینی(س) اصل دینی را با سخنان قابل درک برای معاصران و هم کیشان خود بیان می کند. می توان گفت که ما با جمله ای سر و کار داریم که در آن، مانند یک قطره آب تمام ایدئولوژی سنت گرایی در شکل امروزی و آشکار آن منعکس گشته است. این اندیشمند در واقع از سنت ابدی، و بلاتغییر و پیوسته در حال دگرگون شدن سخن می راند. سنتی که تمام کیفیتها از جمله امکان انتقال و موقعیت احیا در شرایط متفاوت تاریخی به شکل کم و بیش متغیر (که گاهی می تواند به نظر غیر قابل شناخت باشد) را دارد. غیر قابل شناخت بودن اصول سنتی تصوری واهی است: برای مثال پشت سر چهره معاصر تجاوز نیهیلیستی در زمینه فرهنگی به راحتی می توان رفتار همیشگی «حزب شیطان» را مشاهده نمود.

یکی از ترفندهای این حزب مهارت در فریب دادن و وسوسه کردن افراد (بالاخص جوانان) به کمک چیزهای تازه و تأثیر جسورانه اشیاء و حوادث بی سابقه است. جذابیت و غیرتکراری بودن امور تازه باید جوانان را به خاطر ویژگی سنی و علایق آنها به خود جلب کنند. به جوانان قول زندگی در جهان بی نظیر، در بهشت روی زمین، داشتن همه چیز و مجاز بودن هر چیز داده می شود. امام خمینی(س) در وصیت نامه خود می نویسد:

فیلمهای تلویزیونی غربی یا شرقی جوانان را از راه راست منحرف می کردند، آنها را از راه و روش زندگی، کار، تولیدات و دانش دور می نمودند. آنها را وادار می کردند شخصیت و ماهیت خود را از یاد ببرند. هر چیز همزاد، کشور خود، تاریخ قهرمانانه آن، فرهنگ و سنتها و آثار باستانی پرارزش کشور خود را که بسیاری از آنها در نتیجه مساعی خائنین پول پرست به موزه ها و کتابخانه های غرب و شرق برده شدند، از یاد ببرند.

به همین دلیل است که امام خمینی(س) در جزوات، سخنرانیها و بسیاری از سطور وصیت نامه بیش از همه به جوانان مراجعه می کند که به خاطر کم سن و سالی و بی تجربگی مختص به سن خود در برابر جاذبه های «حزب شیطان» بی دفاع تر از دیگران هستند: «از گهواره تا گور ما پیوسته می بینیم که هر چیزی که به شکل شرقی یا غربی نامیده می شود، سریعاً مورد قبول واقع می شود، و توجه همگان را جلب می کند و در نهایت نشانۀ متمدن و مترقی بودن تلقی می شود. اما آنچه توسط خودمان ایجاد شده از کار افتاده، کهنه و فرسوده نامیده می شوند. حتی اگر کودکان ما اسم خارجی داشته باشند از آن به خود می بالند ولی اگر دارای یک اسم ملی باشند، دیگر نمی توانند سرشان را بالا نگاه دارند و عقب مانده و غیر معاصر شناخته می شوند. خیابانها، کوچه ها، مغازه ها، شرکتها، داروخانه ها و کتابخانه ها اسم خارجی دارند. پارچه ها و دیگر کالاها هر چند در کشور ما تولید شده اند ولی باید اسم و مارک خارجی داشته باشند تا مردم از آن خوششان بیاید و جنس بهتر به فروش برسد. تقلید از خارجیان در لباس، رفتار، معاشرت و تمام زمینه های زندگی مایه مباهات، امر شایسته احترام، نشانه تمدن و ترقی شناخته می شود. اما سنتها و آیین ملی برعکس به عنوان نشانه غیر معاصر بودن، واپس گرایی و عقب ماندگی تلقی می گردند.»

این نمونه های بسیار گویایی هستند که شایسته است نه تنها در ایران بلکه در روسیه و حتی فرانسه و ایتالیا، و نیز دهها کشور دیگر جهان و در قاره های مختلف که همچنان تحت تأثیر شدید آمریکاگرایی هستند، مورد توجه واقع شوند. ما می بینیم که فقیه والایی که بسیاری از رسالات خود را به تصوف و تذکره اختصاص داده از توجه به کوچکترین امور زندگی روزمره اجتماعی دوری نمی جوید. (امام) خمینی(س) پیوسته از بلندی نظریات الهی خود به زمین گناهکار برمی گردد و زبان مفاهیم علمی را با زبان قابل ادراک جامعه عوض می کند. به این ترتیب ایشان نشان می دهد که افکار و اندیشه های پیروان سنتگرایی، کهنه و واپس گرا نیست بلکه طبق زمان و مکان تازه و امروزی می شوند. او حماسه کاریکاتوروار درباره این دنیایی نبودن پیروان اندیشه های سنتی را نابود می کند:

... صحبت از اینکه اسلام با هر چیز تازه ای مخالفت دارد مانند سخنان محمدرضا پهلوی... است که می گفت «آنها می خواهند در قرن ما با الاغ رفت و آمد کنند.» این چیزی جز اتهامات احمقانه نیست. زیرا اگر منظور از «نشانه ها تمدن» و «عصر نوین» اختراعات، اکتشافات، و پیشرفت صنایع است که با پیشرفت و ترقی تمدن بشری مرتبط هستند، اسلام و دیگر ادیان یکتاپرست هرگز مخالف آنها نبوده اند و نخواهند بود. برعکس در اسلام و قرآن بر اهمیت علوم و صنایع تأکید گذاشته می شود. لکن اگر تحت عنوان تمدن، بازسازی و تحولات (چنانچه برخی روشنفکران حرفه ای در این مورد حرف می زنند) آزادی نفی هر چیز، انحطاط، فاحشگی، هم جنس بازی و امثالهم در نظر است پس تمام ادیان، دانشمندان و افراد منطقی مخالف این امر اظهار نظر می کنند.

امام خمینی(س) معتقد است که قرآن سرچشمه و مرکز سنت اسلامی، پایه جهان بینی سنت گرا و «راهنمای الهی» است. این «کتاب انسان پویا، کتاب آدم است.» طبعاً قرآن برای آدم پویا فقط سرچشمه پویایی و نقطه نهایی آن نیست. قرآن همزمان هدف این راه و «کتابی است که هنگام عبور از این دنیا به آن دنیا تا آخرین منزل حرکت، هادی انسان می باشد.»

خواننده روسی در دامان سنت مسیحی و ارتدکس تربیت شده است. او هنگام خواندن آثار امام خمینی(س) ممکن است تصور کند که رهبر انقلاب اسلامی هنگام صحبت از دین به اسلام ویژگیهایی را اختصاص می دهد که از نظر روسیها با مفهوم دین ارتباط چندانی ندارد. هنگام تفسیر ارتباط اسلام و سیاست، امام خمینی(س) مثل اینکه عمداً توجه خواننده را به آمیخته بودن اسلام با فعالیت سیاسی جلب می کند. او تأکید دارد «اسلام دینی سیاسی است. فعالیت سیاسی وظیفه دینی مسلمانان است» و در نهایت می افزاید: «قسم به خدا که تمام اسلام سیاست است.»

از دور، چنین اظهاراتی به نظر حیرت انگیز و شدیداللحن به نظر می رسد. مثل اینکه از این کلمات حرارت مبارزه رهبر روحانی و همفکران مؤمن با دولت دنیاپرست بلند می شود که تنها ظاهراً و منافقانه خود را مسلمان اعلام می کند، برمی خیزد.

در همین امر «اسلام و سیاست» نشانه های سنت گرایی امام خمینی(س) بهتر از هر جای دیگری عیان می شوند. این سنت، در شرایط مبارزه انقلابی با نظام خیانت پیشۀ حاکم احیا می شود. اتفاقی نیست که او در وصیت نامه خود هم به طور مفصل این مسأله را مورد تفحص قرار می دهد:

... گروه قهار دشمنان اسلام فکر می کند که دین از اداره کشور و سیاست به دور است. باید به این جاهلین گفت که در قرآن مجید و سنت از سیاست و حاکمیت بر کشور بیش از دیگر مسایل سخن رفته است. حتی اکثر توصیه های اسلامی که به آیین دینی و نیایش خدا اختصاص دارند ماهیت سیاسی داشته و بی اعتنایی به آنها بلاهای بسیار به همراه خواهد داشت.

البته اینجا با حداکثر صراحت مسأله ویژگی دینی اسلام در مقایسه با دیگر ادیان یکتاپرست بیان شده است. جسارت سیاسی امام خمینی(س) در این است که او توانست بر این ویژگی تکیه کند. راهبرد انقلابی خود را بر پایه تحرک اجتماعی اسلام، پیوستن نسبتاً آسان یاران دینی و مردم مؤمن به مبارزه سیاسی پیاده کند.

آشنایی با سنت گرایی دگرگون شده ایران به ما امکان می دهد به سخنان امام خمینی(س) خطاب به شوروی و رهبری وقت آن (نامه به گورباچف) و همچنین استدلالات وی در مورد مسیحیت گوش فرادهیم. در مورد انتقاد آشتی ناپذیر از ایدئولوژی شوروی به عنوان عقاید الحادی که در برابر انسان و جامعه صرفاً دستورالعملهای محدود مادی قرار می دهد، همه چیز واضح است. کسی در روسیه معاصر به سادگی جرأت نمی کند بگوید که (امام) خمینی(س) محق نبود.

وقتی هم که او از غیر سیاسی بودن مسیحیت سخن می راند، اینجا میدانی برای گفتگو ایجاد می شود که امکان دارد برای وارثین روحانی آیت الله  خمینی در ایران نیز جالب باشد.

بنا به متون ترجمه شده به زبان روسی، رهبر انقلاب اسلامی برای تحلیل مجزای مسایل «مسیحیت و سیاست» نه وقت و نه تمایل خاص تاریخی ـ فقهی نداشت. اما چنین تحلیلی توانست تفاوتهای جدی مذهبی در فعالیت اجتماعی مذهب ارتدکس از یک طرف و مذاهب کاتولیک و پروتستان از طرف دیگر را نمایان کند. این تفاوتها حداقل در نشریات سیاسی ـ اجتماعی ارتدکس روسیه در قرن نوزدهم توسط افرادی مانند آ.خامیاکوف و یو. سامارین و در قرن بیستم توسط افرادی چون، ایلین (در کتاب «مقابله جبری با خشونت») و یوهان مطران اسقف بزرگ سنت پطرزبورگ و لادوگا (در کتابهایی که بعد از رحلت امام خمینی(س) منتشر شدند)، به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته اند.

امام خمینی(س) می گوید:

«مسیحیان نباید اسلام را شبیه مسیحیت یا مسجد را شبیه به کلیسا تصور کنند. وقتی در مسجد نماز خوانده می شود، در همان زمان وظایف و مسایل حکومت و جنگ طراحی و حل و فصل می شود... مسجد به کلیسا شباهت ندارد.»

ولی درباره کلیسای ارتدکس هم نمی توان گفت که این کلیسا طی قرون متمادی از زندگی اجتماعی (خواسته یا اجباراً) منزوی گشته بود. فعالیت اجتماعی روحانیونی مانند مطران ایلاریون (قرن یازدهم)، اسقف سراپیون (قرن سیزدهم)، مطران آلکسی و مطران کیپریان (قرن چهاردهم)، حضرت سرگی رادونژسکی (قرن چهاردهم)، مطران فئودور کولیچف (قرن شانزدهم)، پاتریاکها فیلارت و یرموگن (قرن هفدهم)، یوهان کرونشتادسکی مؤمن و پاتریاک تیخون (قرن بیستم) یاد کرد. صدای صدها شهید خادم کلیسا که در دهه های حکومت بی دینی در راه مذهب ارتدکس خون خود را به زمین ریختند حاکی از این است. آیا پیرو مذهب ارتدکس حتی اگر در دیری زندگی کند می تواند تصور کند که خارج از سیاست و برکنار از درد و بلاهای ملت خود می باشد؟

البته شرکت مستقیم شخصیتهای دینی در سیاست روسیه به غیر از استثناهای معین به شکل صریح (شکلی که جهانیان در انقلاب اسلامی تحت رهبری یک روحانی محبوب ملت دیدند) جریان نداشته است. ولی این امر دیگری است. بله امام خمینی(س) واقعاً درست می گوید که «مسجد شبیه به کلیسا نیست.» ولی بیهوده نیست که عیسی مسیح که فرزند کبیر ایران به وی علاقه بسیار داشت گفته است: «در خانه پدر من مسکنهای بسیاری هستند.»

در هر صورت آشنایی با تفکرات امام خمینی(س) در مورد مسیحیت لازم و ضروری است: دیالوگ نه تنها ممکن بلکه ضروری است. ولی این گفتگو در زمینه «برادری» وحدت جویی دینی کاذب و دوپهلو نیست. گفتگو در زمینه مقابله مشترک با «حزب شیطان»، در زمینه خدمت مشترک به سنتهای کبیر دینی و ملی مثمر ثمر است.

به نظر امام خمینی(س) جهان سنت فقط شامل مجموعه اصول دینی، سنن ملی، آیین، دستورالعملهای خانوادگی و عادات نیست. جهان سنت همه گیر است. اصل پایبندی به سنت نه از بشر بلکه از خود خداست که به انسان مرحمت ابدی و تکامل روحانی را اعطا کرده است. سنت بنا به ذات خود ماهیت خدایی دارد و جهان به آن بند است.

به همین دلیل سوء قصد به سنت، تلاش برای دگرگون ساختن آن، تحقیر و بیرون راندن آن از زندگی انسانی و طبیعت می تواند به فجایع هولناک جهانی و از بین رفتن زندگی در جهان منجر شود.

امام خمینی(س) بدون اشتباه در توصیه های خود مشخص کرد که ریشه شرارت جهانی از کجاست و چطور باید با مرض واگیردار نیهیلیسم و بی خدایی مقابله نمود و اینها حیاتی و جهانی بودن توصیه های ایشان را نمایان می سازد.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 307.


[1] )) U.M.Luchitz، نویسنده، عضو هیأت رئیسه اتحادیه نویسندگان روسیه.

انتهای پیام /*