رضیه موسوی فر

حق آزادی و نظارت مردم از منظر امام خمینی(س)

کد : 156251 | تاریخ : 27/04/1396

حق آزادی و نظارت مردم از منظر امام خمینی(س)

رضیه موسوی فر[1]

 خلاصه مقاله

نویسنده در این مقاله دو موضوع را مورد بررسی قرار داده است:

1ـ تبیین اندیشۀ امام در مورد حق نظارت مردم جامعه و محدودۀ آن.

2ـ آزادی به عنوان اساسی ترین حق مردم در اندیشۀ امام.

در مورد موضوع اول ایشان ابتدا مطرح می کنند که محدودۀ آزادی همان است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی مطرح شده و به تأیید امام رسیده است و بعد به نقد این نظر می پردازند که در این راه مکرراً به سخنان امام در مورد آزادی در ابعاد گوناگون رجوع کرده اند و سخنان زیادی را در ضرورت آزادی از دیدگاه امام مطرح می کنند در آخر این مبحث ضمن نتیجه گیری بیان می دارند که به طور خلاصه فصل الخطاب آزادی در اندیشۀ امام خمینی(س) اسلام و قانون است و آزادی یک موهبت الهی است که هیچ محدودیتی ندارد مگر به حکم قانون و اسلام. در مورد مبحث دوم ایشان ابتدا این سؤال اصلی را مطرح می کنند که آیا اصولاً امام معتقد به نظارت مردم هستند یا نه پس از آنکه به این سؤال پاسخ مثبت می دهند به نقد این پاسخ با توجه به سخنان امام می پردازند و در این اثنا مکرراً به سخنان امام در مورد انتخابات، رأی مردم، وضع حاکمان، نحوۀ نظارت مردم بر حاکمان و... رجوع کرده اند. در ادامه، ایشان از قول امام بیان می کنند که اسلام دینی است که بحث نظارت مردم بر جامعه را در درون خود دارد و این از راه مطالعۀ نظریات اسلام و نظریات پیشوایان دین اسلام به خوبی ثابت می شود در قسمت نتیجه گیری بیان می کنند که جامعۀ ایده آل و مطلوب امام، جامعه ای ارزیاب ومنتقداست که درآن تمامی مردم در امر رهبری و پیشبرد جامعه مشارکت دارند.

هدف مقاله صرفاً تبیین اندیشۀ امام در مورد حق نظارت مردم بر جامعه، محدودۀ آن و نیز آزادی مردم در ابعاد گوناگون می باشد.

این مقاله بر آن نیست که اندیشۀ امام را در موارد ذکر شده به محک دیدگاهها و مکاتب مختلف مورد ارزیابی و نقد قرار دهد و موارد انطباق دیدگاه ایشان را با نظرات معطوف به توسعه سیاسی، جامعه مدنی و... بررسی نموده و به توزین آرای امام بپردازد، بلکه هدف، بیان اندیشه امام در حوزه نظری به زبان ساده (همانگونه که خود بیان می فرمودند) است؛ و حتی در مقام بیان اندیشۀ ایشان در میدان عمل در زمان حیات پربارشان نیست. در این مقاله به دو پرسش پاسخ می دهیم: اول جایگاه آزادی به عنوان اساسی ترین حق مردم در اندیشه امام و دوم حیطه نظارت مردم بر حاکمان.

در پاسخ به پرسش اول می توان آزادیهای مطرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را (که به تأیید امام رسیده است) به عنوان دیدگاههای ایشان برشمرد و با رجوع به بیانات مکرر امام در این زمینه، به شرح و تفسیر آن پرداخت. این پاسخی است که می تواند قابل قبول باشد؛ اما با هدف بیان شده منطبق نیست. چون تأیید قانون اساسی از سوی امام به این معنا نیست که محتوای آن عین اندیشه های ایشان است و آرای امام محدود به قانون اساسی است. بنابراین با سیری در سخنان ایشان محورهای اساسی آزادی را استخراج و به تصویر می کشیم. شاید تنها این سخن امام که آزادی را بالاترین نعمت بشری می دانند،1 برای تبیین اندیشۀ ایشان در باب آزادی کافی باشد و نیازی به ذکر فرازهای دیگر سخنان ایشان نباشد اما به دلیل رهگشا بودن به تمامی محورهای اندیشه ایشان نیز می پردازیم.

امام اسلام را آزادیبخش و منشأ آزادی را تولد انسان دانسته و می فرمایند:

«اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده»2، بنابراین آزادی ودیعه ای نیست که حاکمان اهدا کنند، بلکه حقی است که با تولد انسان پابه عرصه وجود می گذارد و تا پایان عمر باید حفظ شود چرا که یک امانت الهی است و از جانب خداوند به انسان هدیه شده است.»3

امام آزادی را در کلیت خود، ضروری ترین مسأله زندگی جوامع بشری دانسته و تا آنجا پیش می روند که می فرمایند: «زندگانی که در آن آزادی نباشد، زندگانی نیست»4 و «اولین مرتبه تمدن آزادی ملت است.»5 امام پیشرفت و ترقی و انجام جوامع بشری را تنها در سایه آزادی واقعی و صحیح امکانپذیر دانسته و در اثبات مدعای خود، کشورهای پیشرفته را به عنوان مصداق ذکر می کنند.6

با تأملی در سخنان فوق، محوریت آزادی به عنوان اساسی ترین حقوق انسان در اندیشه امام ظاهر می شود. وقتی اولین مرتبه تمدن آزادی ملت باشد و زمانیکه زندگانی بدون آزادی، زندگی محسوب نشود و از آزادی به عنوان بالاترین نعمت الهی یاد شود جایگاه رفیع آزادی در اندیشه ایشان متبلور می شود.

از نگاه کلی امام به مقولۀ آزادی که در گذریم به سایر جنبه های آزادی و بویژه آزادی بیان و آزادی عقیده می رسیم. با سیری کوتاه در اندیشه های بلند امام به این نتیجه می رسیم که در مقولات فوق الذکر، از دیدگاه ایشان اصل بر آزادی است و محدودیتها استثنا است.

امام خمینی(س) در پاسخ به سؤالهای متعددی در مورد فعالیت احزاب چپ، مارکسیستها و کمونیستها، اقلیتهای مذهبی، نژادی و... به صراحت فرموده اند که در نظام جمهوری اسلامی ایران همگان از حق آزادی بیان و عقیده برخوردارند. برای نمونه تعدادی از این پرسش و پاسخها را از نظر می گذرانیم.

امام در پاسخ به سؤالی در مورد فعالیت احزاب چپ می فرمایند:

«در جمهوری اسلامی ایران هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود.»7

و در سؤال دیگری در مورد حقوق اقلیتهای مذهبی، نژادی و سیاسی وفعالیت حزب کمونیست می گویند:

«جمهوری اسلامی بیش از هر دینی و هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسانها قرار داده است بهره مند شوند....

در جمهوری اسلامی ایران کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزاد هستند.»8

و در دو سؤال مشابه دیگر مربوط به فعالیت احزاب چپ تصریح می فرمایند:

«در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هر گونه عقیده ای هستند.»9 و «در جمهوری اسلامی ایران هر فردی از حق آزادی عقیده وبیان برخوردار خواهد بود.»10

امام با شناختی که از دین مبین اسلام دارند، به غنای احکام اسلام و قدرت پاسخگویی آن در حوزه فکر واندیشه واقفند، لذا با کمال صراحت، آرا و اندیشه های دیگر را به رویارویی و جدال احسن فراخوانده و از طرح شبهات و سؤالات استقبال می کنند:

«در جامعه ای که مابه فکر استقرار آن هستیم، مارکسیستها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود زیرا ما اطمینان داریم که اسلام در بردارنده پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان واعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژی آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامی از همان ابتدا مسأله کسانی مطرح شده است که وجود خدا را انکار می کرده اند، ما هیچگاه آزادی آنها را سلب نکرده و بدان لطمه وارد نیاورده ایم.»11

جایگاه آزادی در اندیشۀ امام تا بدانجاست که فقدان آزادی را سبب انحطاط و سقوط بشر دانسته و می فرمایند:

«انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانها است.»12

بنابراین امام در تبیین آزادی عقیده و بیان، اصل را مطلقاً بر آزادی نهاده و در مناسبتهاو پرسشهای مختلف مکرراً آنرا مورد تأکید قرار می دهند. اما برای آنکه آزادی واقعی ومورد نظر اسلام را از آنچه که ایشان آنرا آزادی نادرست می دانند، جدا کنند و به عبارتی خطوط قرمز و حد و مرز آزادی را ترسیم نمایند، همراه با تأکید برآزادی محدودیتها ومرزها را هم برمی شمارند:

«ما آزادی مطلق خواهیم داد و داده ایم، لکن نه برای توطئه، نه برای فساد و خرابکاری.»13 ودر جای دیگر می فرمایند: «آزادی بیان برای گفتن، برای نوشتن می دهیم، لیکن برای توطئه اجازه نخواهیم داد.»14 و «همه مردم آزادند مگر برخی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»15

تا اینجا امام توطئه، فساد و خرابکاری، تقابل با مصالح جامعه را از عوامل محدود کنندۀ آزادی دانسته و صریحاً می فرمایند از آزادی دادن به افراد و گروههایی که در صدد توطئه، فساد و بی بندوباری، خرابکاری و مقابله با مصالح کشور باشند، جلوگیری خواهند نمود.

خط قرمز دیگر آزادی، شکستن حریم قانون با تثبیت به آزادی است که در این زمینه طی سخنانی می فرمایند:

«آقایانی که اسم از آزادی می آورند... فریادی از آزادی می زنند، اینها آزادی را درست بیان نمی کنند یا نمی دانند در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است... مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند.»16

قیام مسلحانه بر ضد نظام از دیگر مواردی است که در هم شکنندۀ مرز آزادی است:

«شما الآن می بینید که بعضی احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی کنیم معذالک چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد.»17

امام به گروههای وابسته به قدرتهای خارجی به شدت حساس هستند و از جمله مواردی که محدودیت را مجاز می دانند، در مواجهه با این گروههاست که در پاسخ به سؤالی با تأکید بر آزادی عقیده و بیان می فرمایند:

«لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرتهای خارجی را اجازه خیانت نمی دهیم.»18 جمله «اجازه خیانت نمی دهیم»

با توجه به صدر پاسخ که مورد آزادی است، بیانگر محدودیتی است که حضرت امام(س) برای گروههای فوق الذکر قائل هستند.

حضرت امام(س) در جایی سخن از آزادی صادراتی می گویند و آن را نفی می کنند: «آزادی صادراتی آزادیی است که بچه های ما را به فحشا کشاند.»19 با مرور سخنان امام می توان گفت منظور ایشان از آزادی  صادراتی، بی بندوباری، فساد و فحشا است. اشارات صریح امام مؤید این نظر است:

«اسلام آزادی دارد اما آزادی بی بندوباری نه، ما آزادی غربی نمی خواهیم.»20 «آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است.»21 «جلوی آزادی هرگز گرفته نشده است و نمی شود و مردم آزادند، الا آنجایی که بخواهند تباهی بکنند و بخواهند ملت را به عقب برانند.»22 «می خواهند آزادی شما را با آزادی سلب کنند، آزادی ناسالم در شما ایجاد کنند و آزادی حقیقی را از شما بگیرند.»23

خلاصه آنکه فصل الخطاب محدودیت آزادی در اندیشه امام خمینی(س) اسلام و قانون است. برای نمونه فرازهایی از سخنان ایشان را مرور می کنیم:

«آزادی را اسلام به ما داد، قدر این آزادی را بدانید و قدر این اسلام را بدانید.»24 «آزادیی که در اسلام است در حدود قوانین اسلام است.»25 «آزادی در حدود اسلام است،در حدود  قانون است، تخلف از قانون نشود به خیال اینکه آزادی است.»26 و «ما آزادیی که اسلام در آن نباشد نمی خواهیم.»27

بنابراین با کنار هم گذاشتن سخنان امام در باب آزادی می توان نتیحه گرفت که آزادی بزرگترین موهبت الهی است که از جانب خداوند به انسان عطا شده است و هیچ محدودیتی را برنمی تابد مگر به حکم اسلام و قانون.

اما نظر امام در مورد نظارت مردم بر حکام به عنوان یک حق شرعی و قانونی و پاسخ به این سؤال که آیا امام معتقد به نظارت مردم هستند و اگر بله، محدودۀ این نظارت تا کجاست؟

با توجه به اینکه امام حقوق اولیه هر ملت را مساوی با تعیین سرنوشت و شکل و نوع حکومت می دانند،28 و نیز می فرمایند:

«حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد.»29

بدیهی است پاسخ به سئوال فوق مثبت است.

اعتقاد به اصل «تعیین سرنوشت» بار محتوایی خاص خود را دارد و به همه ابعاد زندگی اجتماعی از جمله تعیین شکل و نوع حکومت، نقش مردم در جنبه های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... می پردازد. مقوله ای که با حق تعیین سرنوشت ونقش مردم در اداره امور جامعه رابطه مستقیم دارد و بار محتوایی مشارکت و نظارت  مردم در امور حکومتی را بر دوش می کشد، واژه دموکراسی است که در ساده ترین بیان به معنای احترام به آرای اکثریت ولحاظ کردن رأی اکثریت در اداره امور جامعه است. ببینیم امام در باب دموکراسی (صرفنظر از بحث مشروعیت و کار آمدی) چه نظری دارند و آیا اسلام و دموکراسی را با هم سازگار می دانند؟

امام در سخنرانیها ومصاحبه های خود، واژه دموکراسی را به کرات و با نگرش مثبت ذکر کرده اند و نه تنها آنرا در تقابل با اسلام ندانسته که آنرا مندرج در اسلام قلمداد نموده اند:

«در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام. هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد.»30 «اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است.»31 «دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است.»32 و «قانون اسلام سبب آزادیها و دموکراسی حقیقی است.»33

جملاتی چون «سرنوشت هرملتی به دست خودش است» و «هر ملتی باید سرنوشت خودش را خودش انتخاب کند.» و «حق تعیین سرنوشت را حق قانونی، شرعی و بشری دانستن.» بیانگر پذیرش بی چون و چرای نقش تعیین کننده و بی بدیل ملت در انتخاب خطوط اصلی زندگی اجتماعی است و مهمتر اینکه امام مشارکت مردم در امر حکومت را علاوه بر اینکه یک حق بدیهی می دانند، آن را تکلیفی شرعی در حد نماز معرفی کرده و خطاب به مردم می گویند:

«همۀ شما، همۀ ما، زن و مرد، هر مکلف همانطور که باید نماز بخواند، همانطور باید سرنوشت خودش را تعیین بکند.»34

امام خواست عمومی ملت را عاملی می دانند که هیچ نیرویی یارای مقابله با آن را ندارد.

«هیچ قدرتی در مقابل قدرت لایزال ملت نمی تواند پابرجا بماند. وقتی ملتی چیزی را خواست، کسی نمی تواند مخالفت کند و ما باید بدانیم که اگر ملتها چیزی را خواستند، تحقق پیدا می کند.»35

و تا آنجا به خواست و قدرت ارادۀ ملتها اعتقاد دارند که غیر ممکن ها را در صورت ارادۀ ملت ممکن می دانند:

«با اراده ملتها، اراده ای که تبع ارادۀ خداست، اراده ای که برای خداست، غیر ممکن ها، ممکن می شود و محال ها واقع.»36

و در جای دیگری می فرمایند:

«هیچ اسلحه ای با قیام ملت نمی تواند مقابله کند و قدرتها هر چه هم بزرگ باشند وقتی مقابل با ملت می شوند نمی توانند کاری بکنند.»37

اندیشه ای که تا بدین حد ملت را قدرتمند می داند و برای ملت در تعیین سرنوشت خود نقشی قائل است، مسلماً تبعات و پیامدهای پذیرش این حق را از نظر دور نداشته و به حضور ملت در صحنه های سیاسی ـ اجتماعی و نقش نظارتی و انتقادی آن نیز پرداخته است.

امام با اعتقاد به اینکه میزان رأی ملت است می فرمایند:

«انتخابات در انحصار هیچکس نیست، نه در انحصار روحانیون است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروههاست، انتخابات مال همه مردم است.»38 «ملت است که با رأی خودش رئیس جمهور تعیین می کند، جمهوری اسلامی را رأی می دهد، با رأی خودش که متمرکز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد کرد، و همه امور دست خود ملت است.»39 «مردم در سراسر کشور در انتخابات فرد مورد نظر خود آزادند و احدی حق تحمیل خود یا کاندیداهای گروه یا گروهها را ندارد... حکومت، حکومت اسلام و مردم است و مجلس از مردم است و رأی نیز از آن مردم است و احدی تحت فرمان مقام یا مقاماتی نیست.»40 «ملت و شما و هر کسی آزاد است همیشه و به هر کسی که می خواهد، رأی می دهد ولو آنکه آقایان و فرض کنید که علمای حوزه علمیه تهران یا قم آنها را معرفی نکرده باشند.»41

امام علاوه بر آنکه از ایجاد محظورات اخلاقی برای مردم در امر انتخابات نهی می کند، به مسئولین برگزاری انتخابات نیز هشدار می دهد که حداقل دخالت را در امر انتخابات اعمال کتند:

«در حکومت اسلامی وضع این است که شماها (فرمانداران) در انتخابات بیش از حق نظارت و فراهم کردن وسایل به آنقدری که باید حکومتها فراهم کنند، بیشتر از این حق ندارید... باید خیلی به آن توجه داشته باشید هم آزادی ملت را، راه دادن ملت را در آنجایی که می خواهند رأی بدهند و هم امانت در حفظ آن چیز.»42

امام که معتقدند:

«ملت همه باید حاضر باشند در مسایل سیاسی و معتقدند که یک کشور وقتی آسیب می بیند که ملتش بی تفاوت باشند.»43

و مشارکت مردم در امر انتخابات را نشانۀ رشد سیاسی می دانند،44 ملت ایران را سفارش به شرکت در انتخابات نموده، می فرمایند:

«وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات.... در صحنه باشند.»45

نقش مردم در تعیین سرنوشت، فقط با شرکت در انتخابات تمام نمی شود و مردم باید نقاد و ناظر بر کار گردانندگان صحنه سیاسی در سطوح مختلف باشند. امام نظارت مردم را بیش از یک حق که یک وظیفه می دانند و می فرمایند:

«همه و همۀ ملت موظفند نظارت کنند بر این امور.»46

نظارتی که امام برای مردم قائلند، نظارتی است همه جانبه و فراگیر و شامل عالی ترین سطوح حکومتی می شود. در مثالهایی که ایشان می زنند به مساوی بودن ولی امر مسلمین با اتباع تحت حکومت در برابر قانون، تأکید می ورزند و به احضار حضرت علی علیه السلام به محکمه به خاطر شکایت فرد یمنی و پذیرش رأی حکومت دادگاه از سوی حضرت اشاره می کنند و با بیان اینکه واقعۀ فوق در زمان حکومت حضرت اتفاق افتاده است و قاضی از جانب ایشان منصوب شده است، بر مساوی بودن افراد در برابر قانون ـ در هر سطح و مقامی که باشند ـ صحه می گذارند47 و تأکید می کنند که در حکومت اسلامی ـ چنانچه در صدر اسلام حکمفرما بود ـ اگر شخصی از پایین ترین افراد ملت، نسبت به شخص اول مملکت ادعایی داشته باشد و شکایت کند قاضی باید شخص اول مملکت را احضار و به شکایت رسیدگی کند.48

امام در مثال دیگری به دوران حکومت خلیفه دوم اشاره می کنند و با بیان اینکه خلیفه دوم در مسجد به مردم گفت اگر من خلافی کردم بگویید، عکس العمل اعرابی را یادآوری می کنند که در جواب خلیفه شمشیر کشید و گفت اگر خلافی کنی با این شمشیر راستش می کنیم، و سپس می افزایند:

«باید اینطور باشد، باید مسلمان اینطور باشد که اگر هر که می خواهد باشد، خلیفه مسلمین و هر که.»49

و در مورد خود می فرمایند:

«نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی خودت را حفظ کن.»50 و «خدا میداند که شخصاًبرای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیازات قائل نیستم، اگر تخلفی ازمن هم سر زد، مهیای مؤاخذه ام.»51 «هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده ای  دهد و در غیر این صورت اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.»52

«در اسلام اختناق نیست در اسلام آزادی است برای همه طبقات... دیگر قضیه سازمان امنیت در کار نیست... دیگر دولت نمی تواند به ملت زور بگوید... و ملت اگر چنانچه نخست وزیر وقت هم یک وقت ظلم کرد به دادگاه شکایت می کند و دادگاهها او را به دادگاه می برند.»53

امام در فراز دیگری از سخنان خود پیرامون نظارت مردم بر کمیته ـ به عنوان مظهر نیروی انتظامی ـ می فرمایند:

«اگر دیدید که یک کمیته ای خدای نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل می کند، بازاری باید اعتراض کند، کشاورز باید اعتراض کند، معممین و علما باید اعتراض کنند، اعتراض کنند تا این کج را راست کنند.»54

و در مورد نظارت مردم بر معمم ـ به عنوان مظهر روحانیت ـ می گویند:

«اگر دیدید یک معمم برخلاف موازین اسلام، خدای نخواسته می خواهد عمل بکند، همه موظفند که جلویش را بگیرند که امروز غیر روزهای دیگر است.»55

امام مشارکت و نظارت مردم را بزرگترین ضامن ثبات و امنیت نظام دانسته،56 و مردم را به نقادی جامعه فرامی خوانند:

«در رژیم سابق کسی قدرت حرف زدن نداشت، کسی قدرت انتقاد نداشت... حالا راه انتقاد باز است، همه می آیند انتقاد می کنند.»57

سخنان امام آنقدر ساده و گویا بیان شده است که نیازی به جمع بندی، نتیجه گیری و تفسیر و تحلیل ندارد. جامعۀ ایده آل مطلوب امام، جامعه ای ارزیاب و منتقد است که در آن تمامی مردم در امر رهبری و پیشبرد جامعه مشارکت دارند. با ذکر سخن آرزوگونه ای از امام و امید برای رسیدن و دستیبابی به این جامعه، بحث را به پایان می بریم.

«جامعه فردا جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود. که در آن تمامی مردم در امر رهبری خویش شرکت خواهند جست.»58

 

پی نوشتها

1ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 490-491.

2ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 286-288.

3ـ امام خمینی(س)، کلمات قصار، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، تهران 1374،

ص 111.

4ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 418-419.

کلمات قصار، ص 111.

6ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 493-495.

7ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 139-140.

8ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 363-364.

9ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 435-436.

10ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 139-140.

11ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 370-372.

12ـ کلمات قصار، ص 112.

13ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 160-162.

14ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 200-201.

15ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 520.

16ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 535-537.

17ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 342-344.

18ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 5،  ص 139-140.

19ـ کلمات قصار، ص 112.

20ـ همان، ص 111.

21ـ همان، ص 112.

22ـ همان.

23ـ همان.

24ـ همان، ص 111.

25ـ همان، ص 112.

26ـ همان.

27ـ همان.

28ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 350-351.

29ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 12-14.

30ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 468.

31ـ کلمات قصار، ص 111.

32ـ همان، ص 112.

33ـ همان.

34ـ همان، ص 133.

35ـ همان، ص 120.

36ـ همان، ص 121.

37ـ همان، ص 122.

38ـ همان، ص 132.

39ـ همان.

40ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 335-339.

41ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 119-121.

42ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 120-122.

43ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 120-122.

44ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 81-83.

45ـ کلمات قصار، ص 132.

46ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 3-6.

47ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 1-3.

48ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 417-418.

49ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 3-6.

50ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 3-6.

51ـ کلمات قصار، ص 229.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 449.



[1] )) پژوهشگر.

انتهای پیام /*