علی غفاری

امام خمینی اسوۀ تعلیم و تربیت

کد : 156543 | تاریخ : 04/05/1396

امام خمینی اسوۀ تعلیم و تربیت

نوشته: علی غفاری

«بسمه تعالی»

یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک

 «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (رسول اکرم(ص))

اگر به تعالیم انبیاء عظام الهی(ع) با قدری تأمل و دقت نظر کنیم و زندگانی سراسر رنج و مشقّت آنها را از نظر بگذرانیم، این نکته کاملاً روشن خواهد شد که همۀ آنان هدف و مقصد واحدی را دنبال می کردند و آن رهایش انسانها از چنگال بدیها و پلیدیها و هر چه غیرالهی باشد بود، از اینروی آنان قبل از هر اقدامی و تعلیمی و امر و نهیی ابتدا خود را مصداق بارز آنچه که آرزومند تحقّق آن در جامعۀ بشری بودند می ساختند و آنگاه که شیطان نفس خویش را به دست خویش مسلمان ساخته و از قید تن و علایق مادّی و غیرالهی می رستند، زبان به تذکیر و تبشیر و انذار می گشودند؛ چه در غیر اینصورت کلامشان در دل توده ها و نیازمندان نجات کارگر نمی افتاد و اصلاً صلاحیّت اسوه و الگو بودن و شایستگی تأسّی و تبعیّت را نمی یافتند. چون:

ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش

از اینروی اگر پیامبر بزرگ اسلام(ص) ادعا می کرد که: «برانگیخته شده ام تا مکرمتهای اخلاقی را به تمام و کمال برسانم» از این جهت بود که دارای خلقی عظیم بود و قرآن کریم او را به این صفت بسیار حمیدۀ الهی ستوده بود و از همین روی بود که بنا به تعبیر مولای متقیان و بزرگ پارسایان رسول اکرم(ص) بهترین الگو و نمونه و شایسته ترین اسوۀ حسنه برای کسانی بود که دنبال الگو و سرمشق می گشتند.

«فتأس بنبیّک الاطیب الاطهر فان فیه اسوه لمن تأسی» به استثنای ائمۀ اطهار(ع) در تاریخ عالم اسلامی در اعصار مختلف همیشه تعداد معدودی از بزرگان و پیشوایان دین بظهور رسیده اند که به تمام و کمال به نبی اطیب و اطهر خویش تأسی جسته و او را در تمام مراحل و شئونات مختلف زندگی خود یگانه الگو و سرمشق اعلای خود قرار دهند که از زمرۀ این نوادر بشری و بلکه سرآمد همۀ ایشان که توانست در تأسی و اقتدا به پیامبر بزرگ اسلام(ص)، بر همگان سبقت و پیشی جسته و خود اسوه و مقتدای جویندگان راه حق و حقیقت و سالکان طریق تزکیه و تهذیب و تربیت گردد رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امام پیامبر گونۀ مان (ره) بود که چون اجداد بزرگوار خویش نخست منتهای آمال و آرزوی خویش را (که عبارت از تحقق سجایا و مکرمتهای اخلاقی و تخلّق جوامع و انسانها به اخلاق الهی بود) در وجود مقدس خویش متحقق و متجلّی ساخت و آنگاه پیر و مراد و دلیل راه گشت و به فیض انفاس قدسی و مدد دم مسیحایی خویش بر دلها و جانهای مرده حیات و زندگی بخشید و بدینسان آنان را که مستعدّ نجات و رهایش گشته بودند از گرداب هلاکت و غرقاب فنا خلاصی داده و به ساحل آرامش و نجات رهنمون گشت، حضرت امام(ره) در سدۀ اخیر که عصر ظلمت و غلبۀ زشتیها و پلیدیها و زرق و برقهای دنیوی و دعوتهای شیطانی و دروغین است علم و رایت رهبری را به دوش گرفت و کوکب هدایت و مشعل فروزان فرا راه شب دیجور و ظلمانی کسانی شد که راه مقصود را گم کرده و سر از وادی تحیّر درآورده و متوحّش و هراسان گشته بودند، سالکان طریق تهذیب و آرزومندان نجات، که او را اسلام مجسم و مرد عمل و اخلاص و زهد و تقوی و خدا یافته بودند و آرزوهای دور و دراز و گم شدۀ خویش را در وجود مقدّسش متجلی دیده بودند، شیفته و مشتاق راهش گردیدند و او را اسوه و الگوی حسنۀ خویش قرار داده و در او ذوب و فانی گشتند آنسان که او در خدای خویش فانی و مستحیل گردیده بود و بدین ترتیت همگام با او و سپس بعد از رحلتش به استعانت از روح پر فتوح و ملکوتیش نهضتی را که او بر علیه فساد و بیداد و استکبار آغاز کرده بود، شاگردان مکتبش و رهروان راهش با تأسی و اقتدا به او و با الهام از اقوال و افعال و کردارش ادامه دادند.

در این مختصر با عنایت به عظمت و بزرگی وجود امام خمینی(ره) که همچون کوهی است که قلّۀ رفیع آن سر بر آستان حق می ساید و سیراب از فیضانات حق است و اندیشۀ قاصر و ناتوان ما را توان و یارای دسترسی به تمام کمالات ایشان و نفوذ در ژرفای وجود ایشان نیست و با اقرار به اینکه:

 «محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی «سعی بر آن است که از دریای بیکران معرفت او با قلم شکسته و در قالب الفاظ ناقص روح تشنۀ خود را سیراب کرده و قطره ای از این دریای بیکران را چشیده باشیم زیرا:

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید

تمام احوال و رفتار امام خمینی و کلیّۀ لحظات زندگی پر برکتش بر سالکان طریقش درسهایی است عمیق و پر دامنه که از روح ملکوتی ایشان نشأت گرفته و متعلق به همۀ شیفتگان و پیروان راهش می باشد. امام خمینی اسوۀ حسنه ای است که خداوند متعال به عصر و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز «ان الله فی کل خلف عدولاً، ینفون عنه تحریف المبطلین»  می باشد و در دل امت تصویر تابناک اوست که می درخشد چرا که او برای امت مسلمان اسوه و الگو می باشد.

او اسوه و الگو است چراکه تمام رفتار و کردارش از «مطیعاً لامر مولاه» و «حافظاً لنفسه»  سرچشمه گرفته و به والاترین کمالات اخلاقی آراسته است.

حجت الاسلام شیخ عبدالعلی قرهی از کمالات اخلاقی امام نقل کرده می گوید:

 «خدمت امام از فردی گله کردم و امام یک قصّه ای برای من نقل کردند [بدون اینکه از کسی اسم ببرند] امام فرمودند: که یک نفر آمد اینجا و هر چه رسید به من گفت و من تا آنجا بود برایش پول می فرستادم.

و این درست همان کاری است که امام حسن مجتبی(ع) می کردند و همان رفتاری است که مولا امیرالمومنین انجام می دادند. و این عمل، فوق بشری است. آری امام این چنین خود را ساخته بود.

در زندگی خصوصی نیز امام مثل ائمه(ع) رفتار می کردند و از این جهت باید الگوی همه مسلمانان باشند. از همین شخص فوق الذکر دربارۀ زندگی خصوصی امام نقل شده است که امام در زندگی خصوصی خود بسیار ساده می زیستند و به هیچ وجه حاضر نبودند از وسایل رفاهی که در هر خانه ای ممکن بود یافت شود استفاده شود، با این دیدگاه که مبادا کسانی باشند که توانائی استفاده از چنین وسایلی را نداشته باشند از جمله اینکه اطاقی که امام شبها در آن تشریف داشتند فرشهایش مندرس بوده است. امام درجواب آقایانی که خواسته بودند اطاق را مفروش کنند فرموده بود که «همان کفایت می کند مگر اینجا منزل صدر اعظم است».

 و یا زمانی که امام در نجف اشرف اقامت داشته‎اند به هیچ وجه حاضر نشده اند که در هوای گرم از کولر استفاده شود چرا که مرتب به ایشان خبر می رسیده است که مردم ایران در زندان تحت شکنجه هستند و به این خاطر حتی حاضر نمی شدند که برای ساعتی از هوای خنک کنار شط کوفه نیز بهره مند شوند.

امام دقیقاً اعمال و رفتارشان مثل مولایش امیرالمومنین(ع) بود، او نیز چون مولایش در امور بیت المال، شدیداً دقت نظر بخرج می داد. تا آنجائی که برای خرید لباس و عبای خود نیز سعی شان بر این بود که جنسی را خریداری کنند که وجوهات کمتر مصرف شود و با اینکه تمامی بیت المال در اختیار ایشان بود، تلاششان بر این بود که در مصرف آن دقت نظر نشان دهند. مثلاً امام وقتی در نجف اشرف بودند برای برگشتن به منزلشان همیشه از درشکه استفاده می کردند و در صورتی که برای این منظور می توانستند از ماشین نیز استفاده کنند ولی برای اینکه از سهم امام کمتر خرج کنند چنین کاری را انجام نمی دادند.

امام در مصرف وجوهات شرعیه همه را یکسان در نظر می گرفتند، مثلاً وقتی که امام در قم برای طلبه ها شهریه معین کرده بودند، برای تمام طلبه ها چه از قوم و خویش خودشان و چه کسانی دیگر همان مبلغ 30 تومان آن روز را مقرر فرموده بودند. ولی با وجود این امام هر وقت متوجّه می شدند که یکی از افراد مورد شناختشان در مورد مسائل مالی دچار زحمت شده است، از وجوه متعلق به خودشان به این فرد مورد نظر کمک می کردند. (به نقل از مرحوم مستوفی خاله زاده حضرت امام)

 در مورد ساده زیستی و زندگانی بی تکلّف امام، همین نکته کافی است که کسی که بر اریکه دلهای مشتاق صدها میلیون مسلمان و مستضعف جهان حکومت می کرد و انسانی که با تکیه بر قدرت ایمان و نفوذ الهیش تمام کاخهای ابرقدرتهای شیطانی را به لرزه درآورده بود در خانه ای با 120 متر مربع مساحت و 70 متر زیربنا بصورت اجاره زندگی می کرد.

این وارستگی و عظمت امام و ساده زیستی او تا به حدّی است که همه افرادی را که کاخهای جباران و حکام مستکبر جهان را دیده اند، به تعجّب وا می دارد و اشک را در چشمان آنها به حلقه آورده و آنها را شدیداً منقلب می سازد، با وجود اینکه امام در طول زمان مرجعیت و زعامت خود صدها میلیارد ریال پول در اختیار داشتند و علاوه بر آن به عنوان مقام رهبری کلیه ثروتهای کشور در اختیارشان بود حتی کمترین دخل و تصرّف و بهره گیری شخصی از آن همه امکانات که در اختیارشان بود نکردند و تا آخر عمر با کمال زهد و قناعت زندگی کردند.

حتی تا این مورد دقیق بودند که وقتی برای هر چند لحظاتی کوتاه اطاق خود را ترک می کردند تنها منبع نوری اطاق را که یک مهتابی و لامپ صد ولت بود خاموش می کردند.

امام در مورد امور مالی بسیار دقیق بودند و بدقت این امور را کنترل می کردند از جمله اینها امور مربوط به خرید مایحتاج خانه بود مشهدی حسین که مسئول خرید مایحتاج منزل امام بوده نقل می کند «امام ربع دینار (50 ریال) برای خرید لوازم خانه به بنده دادند بعد از خرید وقتی به خانه برگشتم امام باقی مانده پول را که 15 فلس بود از بنده مطالبه کردند» «معلوم است که 15 فلس چیز قابل ذکری نبود ولی مسئله مهم این است که همه چیز هر چند هم ناچیز باید روی حساب و دقت باشد و باید به این روش عادت کرد».

یکی دیگر از کمالات اخلاقی امام شجاعت و صلابت او بود، از اول مبارزات ایشان تا زمان حال. و بطور کلی امام مصداق بازر این حدیث شریف بود:

 «المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف»

آن شبی که در 15 خرداد 1342 امام را دستگیر کرده و می بردند امام بعدها می فرمود که: «آنها وقتی مرا می بردند می ترسیدند و من آنها را دلداری می دادم».

و در زمان بمباران هم که در سال 1364 مصادف با ماه رمضان بود امام بدون اینکه تغییری در برنامه روزانه خود بدهند با خونسردی کامل در همان منزل در جماران مانده و هیچ ترسی از حوادث به خود راه نمی دادند در حالی که خط سیر اصابت همه موشکها در

 شعاعی نزدیک جماران قرار داشت. (به نقل از آقای انصاری و توسلی)

این شجاعت و صلابت امام ناشی از این بود که او به حقیقت:

 «لن یصیبنا الا ما کتب الله علینا»

پی برده و لحظۀ مرگ خود را آغاز حیات راستین خویش می دانست و چون از خدا می ترسید دیگر در وجودش جائی برای ترس جز او یافت نمی شد.

امام خمینی در راستای تقرّب به معنویات و کمالات اخلاقی بسیار فروتن و متواضع بودند. خیلی مشکل اتفاق می افتاد که وقتی امام به مکانی وارد می شدند کسی در سلام کردن برایشان پیشدستی کند.

نویسنده کتاب سایه آفتاب نقل می کند که: «روزی ما زودتر از امام وارد اطاق موعود شده بودیم و چشم بر در منتظر و آماده بودیم که به محض ورود امام برایشان سلام کنیم ولی باز هم غافلگیر شدیم چون همزمان با باز شدن در صدای سلام امام را نیز شنیدیم و بطورریکه متوجه نشدیم، امام اول سلام کرد و وارد شد، یا اول وارد شد و سپس سلام کرد.

امام در مقام معاشرت با دوستان، چهره ای پر محبّت داشت که لطافت و انعطاف در آن موج می زد، خورشیدی بود که دریای منجمد دلها را ذوب می کرد و دریائی بود که افواج دلها را در امواج معنویت خود غرق می کرد. ولی در موقع انجام وظیفه چون کوه استوار بود. و طوفان حوادث و عواطف در برابر صلابت و عظمتش به نسیمی نوازشگر تبدیل می شد. امام در خانه و در جمع خانوادگی نمونه بهترین همسر، پدر و پدربزرگ دوست داشتنی بودند. و به برادر بزرگشان آیت الله پسندیده احترام بیش از حدّی می گذاشتند.

امام علاوه بر اینکه در تمام روز به کارهای روزانه مشغول بودند شبها نیز وقتی که همه در استراحت بسر می بردند، مشغول راز و نیاز با شاهد مقصود و استغاثه به درگاه معبود بودند. ولی این کار ایشان به هیچ وجه لطمه ای به استراحت دیگر اهل خانه وارد نمی کرد. بگونه ای که وقتی ایشان با استفاده از ساعت می خواستند برای نماز شب بیدار شوند آن را در لای پارچه ای می پیچیدند و بالای سر خود می گذاشتند.

ایشان برای استراحت و تفریح ارزش زیادی قائل بودند و به آزاد گذاشتن بچه ها در بازی اعتقاد داشتند و می فرمودند: «اگر بچه شیطنت نکند مریض است» و اگر در روزهای تعطیل یکی از اعضای خانواده را مشغول کار می دیدند، می فرمودند: «نه، به جائی نمی رسی «چون وقت تفریح و ستراحت فقط باید استراحت کرد و به تفریح پرداخت. بارها به نوه هایش می فرمودند:

 «من تابحال نه یک ساعت از تفریحم را برای درس گذاشته ام و نه یک ساعت از قت درسم را صرف تفریح کرده ام هرکاری وقت خودش را دارد و هر وقتی هم کار خودش را» می فرمودند:  «اگرتفریح نداشته باشید نمی توانید خوب تحصیل کنید». (به نقل از دختر و نواده حضرت امام)

در رابطه با عادت دادن بچه ها به انجام فرایض دینی امام بسیار دقت داشتند و سعی می کردند که به تدریج آنها را وارد به این مسائل کنند، وقتی که به عادت خانوادگی یکی از نوه های دختری امام را برای نماز صبح بیدار کرده بودند، امام فرموده بودند که «شیرینی اسلام را به مذاق بچه تلخ مکن» و این جمله به حدی روی این شخص اثر گذاشته بود که از روزهای بعد خود بچه سفارش می کرده است که او را برای نماز صبح بیدار کنند. و از این رفتار می شود معنی کامل «لااکراه فی  الدّین» را درک کرد. (به نقل از دختر حضرت امام)

مورد دیگر اینکه وقتی دختر امام به سن 9 سالگی رسیده بود امام فرموده بودند «امسال باید روزه هم بگیری» ولی ماه رمضان آن سال به علت گرمای هوا و نداشتن وسایل خنک کننده و ضعف جسمانی دخترشان پس از یک روز روزه نتوانسته بودند که روزه بگیرند. و امام فوراً برای اینکه در نظر بچه قبح روزه خواری از بین نرود فوراً دخترشان را به تهران فرستادند. امام همچنین در یاد دادن مسائل و احکام دینی به بچه ها بسیار با دقت و حوصله رفتار می کردند بطوری که وقتی دخترشان در سنین کوچکی بصورت اشتباه پشت سر امام نماز خواندند با حوصله و آرامش شروع به توضیح دادن برای او کرده و او را در انجام دادن صحیح فرایض دینی راهنمایی فرمودند. (به نقل از دختر حضرت امام)

از آنجا که امام یک اسوه برای مردم بود و علاقه و دوستی امام نسبت به انسانها در پرتو عشق خدا و در طول محبت به او بود، این عشق و علاقه نیز بصورتی متقابل میان محرومان و مسلمانان جهان نسبت به حضرت ایشان وجود داشت. بی شک داستان عشق متقابل امام و امت که هر دو در گرمای عشق به حق ذوب شده بودند و در راستای راه خدا بر یکدیگر دل می باختند، داستانی است که در هزاران هزار دفتر نمی گنجد.

در طول سالهای بعد از انقلاب هزاران هزار نامه از امت مسلمان از تمام نقاط دنیا به دفتر امام می رسید که هر یک غزلی از عشق و قصیده ای از محبّت و دیوانی از معرفت بود که همراه با پاسخهای امام، مثنوی وحدت را بین حضرت امام و امت به وجود می آورد. مثنویی که نه در هفتاد من کاغذ می گنجد و نه هفتاد هزار.

آب دریا را اگر نتوان کشید                        هم بقدر تشنگی باید چشید

عشق و علاقه به امام در میان جوانان به حدی بود که جوانان این مرز و بوم در بدترین شرایط و جو خفقان که در زندانهای بعثی وجود داشت، باز هم علاقه و اشتیاق خود را نسبت به امامشان ابراز کرده و از عمق زندانهای بعثی با مشقّت تمام نامه های پر از مهر و محبت و علاقه و اشتیاقشان را به حضور حضرتشان عرضه می داشتند، فرازی از یک نامه رزمندۀ اسیر به خوبی شاهدی بر این مدّعا است:

 «... دلم برای تک تک شما تنگ شده است. اما دلم برای یکی دیگر خیلی تنگ شده، نمیدونی چقدر دلم برایش تنگ شده اونم پدربزرگم حاج آقا موسوی است ...»

 و پاسخ متقابل امام به این نامه نمودی دیگر از وجود عشق و اشتیاق بین امام و امت را خوبی روشن می سازد:

 «فرزند عزیزم نامه ات واصل شد. امید است انشاءالله بزودی خلاص شوی. ما برای شما نگران هستیم، لکن خدا بزرگ است. انشاءالله موفق باشی، صبر کن که خدا با صابران است. والسلام»          

 «پدربزرگت»

فرازی دیگر از نامه یک اسیر از عراق بخوبی شاهد این حقیقت است:

 «مادرم سلام این نامه مخصوص پدر بزرگوارم است، پدر عزیز و هادیم و مایۀ داناییم و دارای روح خداییم سلام علیکم. گرچه مشکل است معرفت قدر تو. اما این جملاتی است تقدیم به قلب تو ...»

عشق و علاقه امام در بین امت تا بحدی است که حتی بچه ها نیز از کوران این عشق بیکران جدا نیافتاده و آنها نیز با ارسال هزاران نامه به دفتر امام عشق پاک خود را به امامشان ابراز کرده و خواستار تفقّد امام نسبت به خودشان بودند.

بُعد روحانی و ملکوتی امام نه تنها در بین فرزندان ایران زمین این عشق و اشتیاق را نسبت به امام به وجود آورده بود بلکه جوانان و دانش آموزان سراسر دنیا این احساس را نسبت به امام داشتند و با فرستادن صدها نامه این عشق را به امام ابراز می کردند.

دانش آموزان مدرسه اسپیرینگ دال آمریکا نمونه بارز این مدعا است آنها در این نامه نوشته اند:

 «حضرت امام اگر ممکن است یک جفت جوراب کهنه یا عبا و لباس مستعمل دیگر برای آنها بفرستند تا آنان بوسیله آن متبرک شوند و در ضمن هدیه ای نیز برای امام همراه این نامه فرستاده اند».

این نامه و نامه های بیشمار دیگر مشابه آن همگی حکایت از این واقعیت غیرقابل انکار و اغماض دارند که حضرت امام راحل (ره) در اقصی نقاط گیتی برای جویندگان طریق معرفت و هدایت و تزکیه به عنوان یگانه الگو و اسوۀ طریق سلوک الی الله مطرح بودند و آنها از هر رنگ و زبان و نژاد و کیش و آیینی که بودند با علم و آگاهی و با الهام گیری از فطرت انسانی خود ایشان را مقتدا پیر و مرشد خود می دانستند و او را همچنانکه امام پیامبر عالیقدر اسلام (ص) را اسوۀ حسنه و شایستۀ تبعیّت یافته بودند یگانه اسوه و سرمشق اعلا برای رسیدن به قلّۀ عرفان و معرفت و رهایش از هواجس شیطانی و امیال نفسانی می دیدند که قادر است دست آنها را گرفته و از منجلاب فساد و تباهی نجات بخشد آنان هر چند علی الظاهر فرسنگها و دریاها از پیر و مقتدای خویش فاصله داشتند و لیکن حضور معنوی و روحانی او را در قلوب خویش، احساس می کردند، زیرا اسوه و مقتدایشان نیز فارغ و بی اعتنا از هر گونه موانع طبیعی و قراردادی همۀ ایشان به مثابه فرزندان خویش می یافتند که در هر حال محتاج راهنمایی و ارشاد و هدایت پدرند.

شخصیت شکوفا شده و حقیقت شگفت انگیز انسان تکامل یافته ای مثل امام که روح بزرگش بر جسم و عالم طبیعت غالب شده و جسم برایش جز قالب و مرکب راهوار نیست واقعیت و حقیقت دیگری را به منصۀ ظهور گذاشته بود. از نای وجودشان که جز برای خدا ننالیده بود به جای ناله از آلام جسمی زمزمۀ ذکر خدا و آهنگ روح انگیز وصل و قرب و لقاء برمی خاست و از شمع چهره ملکوتیشان که جز برای حق نیفروخته بود نور ایمان و طمأنینۀ خاطر و نشاط و انبساط برای لقای دوست متلألوء بود.

مصداق روشن کسانی بود که خود در این دنیا به حساب خود می رسند قبل از آنکه در آن دنیا به حسابشان رسیدگی شود.

امام گویی از قفس تن رسته و با رسیدن به کمال انقطاع از همه تعلقات مادی به خدا پیوسته بود. زمزمه مناجات و نوای عطرآگین عبادت و خشوعشان چشم و گوش و دل همه را پر کرده بود. وجود الهیشان همۀ حاضران در محفل عاشقانه اش را در شگفتی و ایمن به مقام والای انسانی راستین و آفریدگار احسن الخالقین فرو برده بود. و به حقیقت امام اسوه تعلیم و تربیت بود. و تعلیم و تربیت در وجود امام خلاصه شده بود.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 554.

منابع و مآخذ

 1 ـ در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان

2 ـ سرگذشتهای ویژه از زندگانی حضرت امام(ره) ج 6پیام آزادی

3 ـ بوی عطر نماز، محمد ناصری

4 ـ حکایتهای تلخ و شیرین ج 1و2، از انتشارات موسسه فرهنگی قدر ولایت

5 ـ چلچراغ خاطره، سازمان تبلیغات اسلامی

 6 ـ گلهای باغ خاطره از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

 

انتهای پیام /*