آمریکا
در جمع روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق
تاریخ: 10 / 3 / 57
یکوقتی که ما می خواستیم یک صحبتی بکنیم، یک نفر را فرستادند که شما از امریکایی ها صحبت نکنید و لو از شاه هم بگویید مانعی نیست. من گفتم ما همه اشکالمان در امریکایی هاست، همه گرفتاری که ما داریم از دست امریکا داریم.
صحیفه امام؛ ج 3، ص407
* * *
مصاحبه با روزنامه فرانسوی جمعه، شنبه، یکشنبه
تاریخ: 7 / 10 / 57
خبرنگار: دولتین فرانسه و امریکا هر دو به شما اخطار کرده اند که از صحبت درباره امور ایران خودداری کنید، و شما را متهم کرده اند که ایران را به خشونت فرا خوانده اید.
[[page 318]]و شما را تهدید کرده اند که از کشورشان اخراج می کنند اگر شما چنین دعوتها را ادامه بدهید، ارزیابی شما از این تهدیدها چیست؟
امام: امریکا چنین حقی را ندارد که اخطاریه بدهد و در کار ایران و یا فرانسه دخالت کند. من قصد دارم تا آخرین نفس علیه دیکتاتوری شاه به مبارزاتم ادامه بدهم و یک لحظه هم دست از این کار برنخواهم داشت.
صحیفه امام؛ ج5، ص 297
* * *
دیدار با سید عباس مُهری و گروهی از علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت
تاریخ: 6 / 12 / 57
[شاه]رفت و باز تتمه قدرت باقی مانده بود. اینها باز کوشش کردند حتی به وسیله جمهوری فرانسه ـ رئیس جمهور فرانسه ـ به من پیغام دادند که شما حالا زود است بیایید، به طور دلسوزی مثلاً! از طرف امریکا پیشنهاد کردند که حالا شما چند وقتی بایستی بمانید؛ حالا زودرس است رفتن شما! از طرف ایران باز همین معنا را گفتند؛ بعض افرادی که از همین طوایف بودند باز همین پیشنهاد را می کردند. و همین پیشنهاد اسباب این شد که من قصد کردم بیایم، هر چی می خواهد بشود بشود! من فهمیدم که این مسأله یک مطلبی است. آنها می خواهند من را آنجا نگه دارند، و از اینجا توطئه ها را تقویت کنند به طوری که دیگر هیچ نتوانیم کاری کنیم. من اعلام کردم که خواهم رفت. آنها بستند فرودگاهها را. همه فرودگاهها را بستند. ما صبر کردیم گفتیم که وقتی فرودگاه باز شد می رویم؛ باز بستند. باز گفتیم وقتی باز شد می رویم. آنها دیدند که خوب، بالاخره نمی شود تا آخر بسته باشد؛ ارعاب کردند. از این کارها. ما آمدیم.
صحیفه امام؛ ج 6، ص 230 ـ 231
* * *
[[page 319]]دیدار با فرماندهان و درجهداران پادگانهای تبریز
تاریخ: 23 / 3 / 58
دولتهای اسلامی ـ الاّ کمی از آنها ـ و چه ابرقدرتها، که همه شان پشتیبان محمد رضا بودند، همه بودند. به من پیغامها می دادند؛ خصوصاً از امریکا؛ و می خواستند که او باشد؛ چنانچه خودش هم وسایطی ایجاد کرد که باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ایشان سلطنت بکنند؛ و من می دانستم دروغ می گوید.
صحیفه امام؛ ج 8، ص 124
* * *
دیدار با اعضای هیأت دولت
تاریخ: 10 / 7 / 58
ما اخیراً که بنا گذاشتیم که بیاییم به ایران، فعالیتهای شدید شروع شد برای اینکه نیاییم ایران. البته قبلش هم از طرف دولت امریکا و آنها خیلی پیغامها می دادند، که بعضی وقتها خودشان می آمدند، یک نفر می آمد بعنوان می گفت من بازرگانم. لکن معلوم بود که یک مرد سیاسی بود، و صحبتها می کرد، و اینکه شما حالا نروید به ایران؛ حالا زود است رفتن ایران؛ نُورَس است حالا، و بعد هم که پشتیبانی از شاه می کردند زیاد. و بعد هم که شاه رفت و شاه سابق رفت، و بختیار وارث بحقّش؛ یعنی در جنایت جای او بود، آن وقت هم فعالیتها شروع شد به اینکه شما نیایید به ایران، حتی از ایران ـ از کجا بود ـ به وسیله دولت فرانسه برای ما آوردند خواندند که شما حالا نیایید ایران؛ و حالا اسباب چه هست و چه می شود. و اگر شما بروید به ایران، حمّام خون راه می افتد! و از این حرفها زیاد زدند. و این اسباب این شد که من در ذهنم آمد که رفتن ما به ایران برای اینها یک ضرری دارد! اگر چنانچه نفع داشت برایشان. و می توانستند که ما وقتی رفتیم ایران فوراً ما را توقیف کنند، این حرفها را
[[page 320]]نمی زدند، می گفتند بیایید ایران. ما عازم شدیم و آمدیم. و خدای تبارک و تعالی در همه این مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ایران همراهی فرمود.
صحیفه امام؛ ج 10، ص 197 ـ 198
* * *
در جمع کارکنان شهرداری اهواز
تاریخ: 17 / 8 / 58
بعد هم آقای کارتر تفضُّل فرمودند که دو نفر بفرستند با ما صحبت بکنند. ما چه صحبتی با شما بکنیم؟ صحبت با شما کی بکند؟ جواب این زنهایی که بچه هاشان را از دست دادند، پدرهایی که جوانهاشان را از دست دادند، آنهایی که در این طول زمان از امریکا ضربه خوردند، ممالکی که ضربه خوردند این قدر، ما جواب اینها را چه بدهیم؟
ما جواب این مملکتهای کثیری که با امر امریکا، با توطئه امریکا، آنها را به نابودی کشیدند، وجداناً جواب آنها را چه بدهیم؟ بنشینیم با کی صحبت کنیم؟ رد کردم این را که نه. نه ما یک همچو حقی داریم، نه دیگران یک همچو حقی دارند. ما تابع ملت هستیم، ما خدمتگزار ملت هستیم، ما باید روی مسیر ملت سیر بکنیم. ما هیچ خوفی از این نداریم که بربخورد به آقای کارتر یا امثال او و توطئه زیادتر بکند.
صحیفه امام؛ ج11، ص 12
* * *
مصاحبه با هفتهنامه امریکایی تایم
تاریخ:9 / 9 / 58
خبرنگار: آیا موافقت دارید که امریکا به طور طبیعی سعی کند که رابطه اش را با حکومت جدید به صورت عادی درآورد و در این میان فروش مجدد لوازم یدکی برای ارتش، همراه کوشش برای بازکردن گرههایی که در مورد مسائل تجاری هست، به
[[page 321]]طوری که برای ایران قابل قبول باشد آغاز کند؟
امام: این مسلم است که ما رابطه ای را که به ضرر ملتمان باشد به هیچ وجه نمی پذیریم ولی در غیر این صورت ارتباط تجاری و سایر ارتباطات مادامی که به نفع ملت ما باشد از نظر من مانعی ندارد و عقد چنین قراردادهایی با دولت است و به من مربوط نیست.
خبرنگار: آیا این منصفانه است که شما دارای دو نقش باشید و هر دو نقش را بازی کنید. بعضی از اوقات شما دستورهایی منتشر می کنید که مردم چه بکنند و بعد زمانی که می خواهید از مسئولیت بر حذر باشید جواب می دهید که نمی توانید هیچ کاری بکنید و می گویید این در دست مردم است. یا در دست دانشجویان است.
امام: این یک واقعیت است که من به عنوان خمینی نظر خود را مثل سایر مردم می دهم و می گویم چه باید کرد و یا چه باید بکنند. ولی این را باید بدانید که گروگانها در دست دانشجویان مسلمان هستند.
صحیفه امام؛ ج11، ص 157 ـ 158، 161
* * *
دیدار با اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان
تاریخ: 25 / 9 / 58
یک نفر آمد پیش من گفت که اینها حاضرند. الآن یادم نیست که از کجا آمده [بود]. یکی از خارج آمد اینجا به من گفت ـ شاید بیست روز پیش از این ـ که اینها حاضرند که این شاه را بنشانند توی طیاره ای به اسم یک جایی ببرند و بعد چند نفر از اینهایی که طیاره ها را می ربایند، اینها بربایند و بیاورند اینجا. حاضرند این کار را بکنند برای حل مسأله. من خیلی زودباور نیستم. گفتم نه. ما این کار را نمی کنیم. ما
[[page 322]]می خواهیم تحویلش بدهند.
صحیفه امام؛ ج 11، ص 277
* * *
دیدار با قهرمانان کشتی آزاد و پهلوانان کشتی باستانی
تاریخ: 28 / 9 / 58
این را کراراً برای ما آمدند گفتند که؛ می نوشتند، از خارج هم می نوشتند که چتربازها بناست که از آن بالا بیایند بالای سر سفارت. از آن بالا یک دوایی بریزند و بیهوش کنند همه را و بیایند پایین و همه را ببرند، و در قم هم می خواهند بیایند و شما را بربایند. حتی بعضیها آمده بودند به من می گفتند که شما نمانید اینجا شب. خوب، آقا این شعر است که اینها می گویند. این حرفهایی است که در کتاب «حسین کرد» می نوشتند. این حرف است که می زنند. و الاّ «چتربازها می آیند و همه را بیهوش می کنند» این همان حرفهایی بود که «یک دوا می زدند، همه چیزها بیهوش می شدند» حرفهایی که در «الف لیل» می گویند. می خواستند این طوری ما را مثل سابق که از این حرفها ترس داشتند، این طوری ملت ما را بترسانند. غافل از اینکه مسائل این نیست...
ما در فرانسه که بودیم یک نفر از اشخاصی که می گفتند که این از طبقه بالاست ـ چه بود، من نمی دانم ـ از آنها می آمدند زیاد. راجع به همین مردیکه هم می آمدند. گاهی هم از امریکا پیغام می آوردند. از رئیس جمهور امریکا پیغام می آوردند که ما را سست کنند. این در یک قضیه ای که آمده بود و حرفش را
[[page 323]]نقل کردند، گفته بود که یک قصه ای در چین واقع شد که سفارتخانه ما در خطر بود. ما راجع به افرادش هیچ ابداً نگرانی نداشتیم. افراد چیزی نیستند. راجع به مبلش ما نظر داشتیم. مبلهایش زیاد قیمت داشت. اینها یک همچو قماش مردمی هستند که مبلها را اهمیت می دهند، نه آدم ها را.
صحیفه امام؛ ج 11، ص338، 339 ـ 340
* * *
دیدار با روحانیون تهران
تاریخ: 10 / 4 / 60
باید شما چشم و گوشتان را باز کنید، دیگر حالا سابق نیست. یک روزی بود که هر آقایی که در یک دهی بود، جدا بود از همه جا، وسایل کم بود، اعتقاد هم این بود. امروز روزی است که همین صحبتی که من حالا می کنم، شب در لندن و در امریکا می گویند: فلان شخص یک همچو حرفی زد، دروغ هم نسبت می دهند. اخیراً هم نسبت داده بودند که فلانی این قصه را [که] می گوید در داخل شده، به امریکا مربوط نیست، و حال اینکه امریکاست که این کارها را می کند، امریکاست که پشتیبان اینهاست.
صحیفه امام؛ ج15، ص14
* * *
دیدار با وزیر و معاونان امور خارجه، سفرا و کارداران ایران در اروپا و امریکا
تاریخ: 6 / 7 / 63
ما وقتی که در پاریس بودیم، یک نفر از امریکا به عنوان یک تاجر آمد که بعداً معلوم شد تاجر نیست، فاجر است و گفت: صلاح نیست که به ایران بروید. یا دسته دیگری که بعض از آنها مردمی صالح و بعض شان فضول بودند آمدند و گفتند که: سلطنت و قانون اساسی را حفظ کنید، شاه سلطنت کند، نه حکومت، و از این حرف ها
[[page 324]]می زدند، که آنها هم اشتباه می کردند. بعد هم که شاه رفت، راجع به بختیار همین مسأله را پیش آوردند؛ که بگذارید بختیار و شورای سلطنت باشد. بعد دیدند که نشد، راجع به تأخیر آمدن ما شروع به فعالیت کردند که حالا صلاح نیست و ممکن است چه بشود.
صحیفه امام؛ ج 19، ص 92
* * *
[[page 325]]