ولایت فقیه و فرایند مصلحت شناسی اجتماعی
حجةالاسلام والمسلمین سیدعباس حسینی قائم مقامی
مصلحت شناسی اجتماعی، در هر نظام حکومتی اهمیت به سزایی دارد و در نظام ولایت فقیه اهمیت دو چندانی می یابد. این اهمیت از آن جا ناشی می شود که در حاکمیت شریعت (فقه)، این ملاکات، الهی و انگیزه ها فرابشری است و مدار قوانین کلّی حاکم بر جامعه می باشد. چگونگی تأمین این ملاکات، در مصلحت شناسی های جامعه اسلامی، مهم ترین دغدغه ای است که پاره ای ابهامات و شبهات را برانگیخته تا بدان جا که برخی، چنین مصلحت اندیشی هایی را به معنای ناکارآمد بودن نظام ولایت دانسته اند.
نویسنده در این مقاله ضمن روان کاوی مصلحت و نگاهی تطبیقی به معضل شناسایی
[[page 289]]
پرداخته و با توجه به ملاکات احکام، فرایند مصلحت شناسی سیاسی، اجتماعی در نظام ولایت فقیه را تبیین کرده است. نتیجۀ این بررسی آن است که در چنین مواردی، فقیه باید از یک سو با اتکا به تخصصّ و توانِ اجتهادی خود، ملاکات و مصالح احکام را به دست آورد و با برقراری موازنه میان آن ها، اهم را از مهمّ و برتر را از فروتر بازشناخته و ترجیح بخشد، و از سوی دیگر شناخت دقیق و روشنی از واقعیت ها و ضرورت های حیات بشری داشته و نقاط بحران زایی که تنگناهای اقتصادی و سیاسی، اجتماعی را به دنبال دارد شناسایی کند تا در نهایت بتواند مصلحت شناسی کرده و بن بست گشایی کند. بنابراین، مصلحت شناسی در نظام اسلامی، علاوه بر ماهیت فقهی و تخصصی، برخوردار از وجهۀ کارشناسیِ اجتماعی و به جدّ نیازمند شناخت های فرا فقهی و بیرون دینی است.
در ادامۀ مقاله پاسخ پاره ای شبهات در این زمینه مطرح و تفاوت میان منفعت و مصلحت، مصلحت اندیشی و مصلحت شناسی و... فلسفۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام، در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی بیان شده است.
[[page 290]]