عنایات الهی
در جمع کارکنان صنایع نظامی و اهالی قم
تاریخ: 17 / 1 / 58
من در اواخرِ اوقاتی که در پاریس بودم توجه به یک مطلبی پیدا کردم که راجع به پیشرفت این نهضت خیلی دلخوش شدم، و این مطلب را در پاریس هم به اشخاص و اجتماعاتی که می شد تذکر دادم؛ و آن این بود که در انقلاباتی که در دنیا واقع می شود کم اتفاق می افتد ـ یا اتفاق شاید نیفتاده باشد ـ که این طور باشد که یک مطلبی را که در مرکز مملکت می گویند، همین مطلب در کوره ده های دور افتاده هم باشد؛ و آن مطلبی را که روشنفکران می گویند، همان را مردم بازار و کوچه و دهقان و کشاورز هم
[[page 132]]همان را خواستار باشد. من در آن وقت اطلاع پیدا کردم و بعضی را هم که از ایران می آمدند پیش من، به من اطلاع می دادند که قضیه خواست ملت ایران یک خواستی است که گسترش پیدا کرده حتی در آن قرا و قصبات دورافتاده ای که از همه جهات دورند. یک نفر که همین اواخر آمد پیش من گفت که من از دهات کمره و دهات چاپلق و لرستان، آنجاها رفتم و دیدم، و از آنجاها گردش کردم و دیدم و می آیم اینجا. و او گفت که تمام دهاتی را که من دیدم، دیدم که صبح که می شود، آن آخوند ده جلو می افتد و مردم ده دنبال او راه می افتند و راهپیمایی می کنند! و اسم از یک جایی برد که من آنجا رفتم، «قریه حسن فلک» این در اطراف کمره هست و قلعه ای است که شاید مثلاً آن وقتی که من دیدم ده ـ پانزده خانوار در آن زندگی می کردند؛ کوچک بود و در کنار یک کوهی واقع شده بود و از آبادیها دور بود. این شخص گفت من آنجا هم رفتم، آنجا همان حرفها را می زدند که در تهران می زدند! این از گسترشی که در همه جای ایران به وجود آورد. و یک گسترش دیگری که راجع به گروهها و جماعات بود؛ بچه های دبستان ـ یا کوچکتر از آنها ـ همین وِرْدی را که همه مردم می گفتند، اینها هم می گفتند؛ کارگرها، کارفرماها، معلمین، اجزای دادگستری، ملّاها، طلبه ها، روشنفکران ـ همه ـ یک مطلب می گفتند و با هم بودند. من این را این طور فهمیدم که یک دست غیبی در کار است. انسان هر چه هم بخواهد مثلاً روشنگری داشته باشد و هر چه هم بخواهد یک همچو امری واقع بشود به این گسترش نمی تواند واقع بشود. من این طور فهمیدم که خدای تبارک و تعالی در این مسأله نظر دارد و از آنجا اطمینان برایم پیدا شد که پیروزی هست. البته به این زودی و به این سهلی را نمی توانستم حدس بزنم.
صحیفه امام؛ ج6، ص489 ـ 490
* * *
[[page 133]]در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان
تاریخ: 25 / 9 / 58
آنی که این ملت را پیش برد، آن یک قدرت غیبی بود. یک قدرت الهی بود. پای هیچ کس حساب نکنید شما. در عین حالی که تشکر می کنم از شما که این مقاله ها را خواندید. لکن تذکر می دهم این قدر تعریف نکنید از یک شخصی، برای اینکه چیزی نیست. هر چه هست، اوست. ما چیزی نیستیم. ما جز یک بنده ضعیف چیزی نیستیم. با یک فوت می توانستند اینها، ما را بیرون کنند. آنکه این قدرت را به این ملت داد، و آن طور وارد شد به میدان و بیرون کرد حریف خودش را، آن یک قدرت روحی بود که خدا داد به اینها. یک قدرت الهی و غیبی بود که این ملت را متحول کرد به یک چیز دیگری.
صحیفه امام؛ ج11، ص 274
* * *
دیدار با ائمه جماعات تهران و شهرستانها و روحانیون عضو بسیج
تاریخ: 20 / 4 / 59
امروز هم یکی از علمای جماران آمد و قصه ای را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که: یک خانه ای را ظاهراً در شمیرانات، این آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اینکه درِ این قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه خبر است. یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین. وقتی رفته در زیر زمین [دیده ] یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست ]، که شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت.
[[page 134]]گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده! این سگ مأمور است. همه عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور بود، امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است .
صحیفه امام؛ ج13، ص8 ـ 9
* * *
دیدار با محمد خاتمی (وزیر ارشاد اسلامی) و میهمانان شرکت کننده در مراسم دهه فجر
تاریخ: 21 / 11 / 61
شاید تاریخ نتواند بنویسد آن راههایی که برای ایران باز شد، آن هدایتهایی که بدون اینکه ماها متوجه او باشیم، هدایتهایی که تحمیل به ما شد. ما می خواستیم یک کار بکنیم، یک وقت می دیدیم که کار دیگر داریم انجام می دهیم، و کار دیگر آن بوده است که باید انجام داد. این را در تاریخ نمی شود ثبت کرد، این علومی است که مال سینه هاست.
صحیفه امام؛ ج17، ص 314
* * *
دیدار با نماینده امام در شورای عالی دفاع، رئیس ستاد مشترک ، فرماندهان نیروی سه گانه و مسئولان دوایر عقیدتی سیاسی ارتش
تاریخ: 2 / 10 / 64
این را همه باید بدانیم که هر چه هست از طرف خداست. من تجربه ام در این مدت طولانی ای که مشغول بودم به این کارهایی که البته وظیفه روحانی بود لکن کنار کشیده
[[page 135]]بودیم از آن، من احساس می کنم که بسیاری از مسائل بود که بدون اینکه ما بفهمیم انجام می گرفت، این جور نبود که ما نقشه ای کشیده باشیم برای این کار، و این نبود جز اینکه خدا هدایت می کرد.
صحیفه امام؛ ج19،ص455
* * *
دیدار با سید علی خامنهای (رئیس جمهور)، میر حسین موسوی (نخست وزیر) و اعضای هیأت دولت، نمایندگان سیاسی کشورهای خارجی و میهمانان شرکت کننده در جشنهای دهه فجر
تاریخ: 21 / 11 / 66
نباید در ذهن کسی بیاید که انقلاب مربوط به شخصی است. من باید عرض کنم که از باب این که یک فردی از افراد جامعه هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی است که این ملت را منقلب کرد از یک حالی به حال دیگر. او مقلب القلوب است. اوست که همه کارها و زمام همه امور در دست اوست و ما هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم. عنایات اوست که این ملت را در حالی که همه جهات شکست درش بود، طوری منقلب کرد که بحمدالله پیروز شد و پیروزی از خداست. و من مکرر تجربه کردم در این مدتی که وارد این امور بودم که بسیاری از اوقات، ما یک کاری می خواستیم بکنیم منحرف می شدیم به کار دیگر، بعد می بینیم این کار انحرافی درست بود؛ این نبود جز اینکه خدای تبارک و تعالی این کارها را می کرد. سفر می رفتیم، می دیدیم که این ترتیبی که قهراً پیش آمده است، این ترتیب صلاح بوده است نه آنی که ما خیال می کردیم. در هر امری از امور، من با تجربه دیدم که ما خودمان فکرمان نمی رسد. آن که افکار را در دست دارد حق تعالی است، و او زمام امور را در همه امور به دست دارد و این را باید باور کنیم. .. و ما باید این معنا را باور کنیم که ما از عنایت حق است که از هیچ به اینجا رسیدیم و از
[[page 136]]عنایات حق است که ما توانستیم این مملکت را ـ یعنی ملت توانست، من که چیزی نیستم ـ توانست این ملت، این ملت را از زیر یوغ ستمشاهی و بدتر از او، یوغ آمریکا و شوروی و امثال اینها بیرون بیاورد. سابقه ندارد که یک ملتی سرپای خودش بایستد و بگوید نه این و نه آن، این سابقه ندارد.
صحیفه امام؛ ج20، ص 470 ـ 471
* * *
[[page 137]]
[[page 138]]