فصل دوم: مبارزه با شاه

هجرت به فرانسه

کد : 157694 | تاریخ : 17/05/1395

هجرت به فرانسه

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم فرانسه و دیگر کشورها‏

تاریخ: 17 / 7 / 57

‏این هم عرض کنم که من ـ مزاجم اقتضای اینکه هر روز بیایم اینجا‏‎[1]‎‏، با این وضعی ‏‎ ‎‏که الآن هست [ندارد] من الآن خسته شده بودم؛ آمدم اینجا دیدم چاره ندارم [الاّ] ‏‎ ‎‏اینکه با آقایان صحبتی بکنم. من معذرت می خواهم از آقایان که بتوانم بیایم. اولاً، این ‏‎ ‎‏را عرض بکنم که من از اولی که داخل در این باب شدم [اجازه ] دخالت به کسی ‏‎ ‎‏نمی دادم؛ به نزدیکان خودم هم اجازه دخالت هیچ وقت نمی دادم. خودم مستقل بودم ‏‎ ‎‏در کارهایم. خودم هر کاری را می خواستم می کردم و هر کاری را نمی خواستم ‏‎ ‎‏نمی کردم؛ و به حَسَب تشخیص خودم و تفکر خودم کارها را انجام می دادم. خیال ‏‎ ‎‏نکنید که من حالا اینجا که آمدم مثلاً ارتباط خاصی با کسی داشته باشم، یا کسی در ‏‎ ‎‏کارهای من دخالت بکند و من هم قبول بکنم از او؛ این حرف‌ها نیست در کار. ‏‎ ‎‏کدورتی نداشته باشید از این جهت که من مثلاً اگر رفتم بیرون برای استراحت، این ‏‎ ‎‏یک چیزی بوده است که من مثلاً به آقایان رسیدگی نکنم، خدمت آقایان نرسم. من ‏‎ ‎‏در خدمت همه آقایان هستم و آنجا هم، منزلم، درش باز است؛ هر کس از آقایان ‏‎ ‎‏می خواهد، بیاید آنجا، لکن از اینکه بیایم در این محل و اینجا باشم، یا اینکه از آنجا ‏‎ ‎‏هر روز پا شوم بیایم اینجا، از این معذرت می خواهم از باب اینکه مزاج من همچو ‏‎ ‎‏اقتضایی ندارد؛ و من باید برگردم آنجا و استراحت بکنم، و ان‌شاء‌الله خودم را حاضر ‏‎ ‎
‎[[page 68]]‎‏کنم برای خدمت به همه آقایان.‏

صحیفه امام؛ ج 3، ص498 ـ 499

*  *  *

‏پیام به ملت ایران به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور (جمعه خونین)‏

تاریخ: 20 / 7 / 57

‏هیچ یک از دولت‌های اسلامی از من دعوت ننموده اند، و به محض احراز آزادی بیان ‏‎ ‎‏و قلم در کشوری از کشورهای اسلامی، ان‌شاء‌الله برای خدمت در آنجا خواهم رفت. ‏‎ ‎‏اکنون در اینجا به خدمت ادامه می دهم. در نهضت اسلامی و خدمت به مردم مسلمان، ‏‎ ‎‏مکان یا رنج در مکان مطرح نیست؛ آنچه مطرح است ملت است؛ صدای وجدان است. ‏‎ ‎‏من هر چه بکنم و بر سر من هر چه بیاید در مقابل شمایی که خون در راه آزادی و اسلام ‏‎ ‎‏داده اید خجلم. آنچه مرا در این مکان رنج و دردآور دلخوش می کند خدمت به شما است. ‏‎ ‎‏من در غم خانواده های افتخارآفرین سراسر ایران خود را شریک می دانم .‏

صحیفه امام؛ ج3، ص 513

*  *  *

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم فرانسه ‏

تاریخ: 22 / 7 / 57

‏این مجلس مال همه است و مثل منزل من می ماند که منزل همه آقایان است و درِ آن ‏‎ ‎‏باز است برای اینکه هر کس بیاید، مجلس هم اگر چنانچه فردا اشکالی پیدا نکند، آن هم ‏‎ ‎‏مجلس خود آقایان است و کسی در این دخالت ندارد؛ توهّمی شده است که کسی ‏‎ ‎‏دخالت دارد، کسی مثلاً کنترل می کند. نه، همه با هم هستیم، همه با هم برادر هستیم، و ‏‎ ‎‏کس معَینی بنای بر این کار نیست که دخالت داشته باشد. همه آقایان منزل خودشان ‏‎ ‎‏است. آنجا هم اگر مجلسی باشد، همه آقایان با آن علی السواء هستند؛ همه ما نسبت به ‏‎ ‎
‎[[page 69]]‎‏همه علی السواء هستیم؛ به همه تان علاقه دارم، دعا برای همه تان می کنم و صنف خاصی ‏‎ ‎‏دخالت ندارند. توهّم این نشود که یک صنف خاصی در این امور دخالت دارند یا من با ‏‎ ‎‏یک صنف خاصی رفاقت دارم؛ نه، با همه شما رفاقت داریم و همه شما را دعا می کنیم.‏

صحیفه امام؛ ج 4، ص6

*  *  *

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 30 / 7 / 57

‏من از اینکه منزل ما محقر است و آقایان [زیادند] و جا نمی شود، معذرت می خواهم ‏‎ ‎‏ولی خوب، همین است باید بسازید دیگر.‏

صحیفه امام؛ ج4، ص 107

*  *  *

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 7 / 8 / 57

‏از اینکه نمی توانم زیاد با آقایان تماس بگیرم به واسطه سنم، به واسطه ضعف حالم و ‏‎ ‎‏اینها، خیلی معذرت می خواهم؛ و بین من و شما آقایان، هیچ حجابی نیست که اگر کسی با ‏‎ ‎‏من کاری داشته باشد؛ من همه را می پذیرم، با همه برادر هستم و علاقه مندم به شما آقایانی ‏‎ ‎‏که در خارج کشور برای ملت خودتان و برای اسلام خدمت می کنید، لکن اینکه نمی توانم ‏‎ ‎‏زیاد بیایم بیرون، با شما تماس بگیرم، جهتی [ندارد] جز اینکه هم یک کارهای زیادی دارم ‏‎ ‎‏و هم وقتم کم است و هم سنم زیاد است، که این حال را ندارم از این جهت؛ نه این است ‏‎ ‎‏که نخواهم با آقایان تماس بگیرم. من مایلم که با همه آقایان همیشه تماس داشته باشم ‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج 4، ص194

*  *  *


‎[[page 70]]‎‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 8 / 8 / 57

‏تبلیغ پشت سر تبلیغ. فلانی در قصر ییلاقیِ آنجا هست و جوان‌ها می روند پیش او ‏‎ ‎‏در قصر ییلاقی! ، این قصر ییلاقی ماست که نداریم یک اطاقی که آقایان بتوانند ‏‎ ‎‏بنشینند! باید این طوری بایستند! این تبلیغات است آقا؛ می خواهند این طوری جدا کنند ‏‎ ‎‏مردم [را] از دین.‏

صحیفه امام؛ ج4، ص 224 ـ 225

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه انگلیسی گاردین ‏

تاریخ: 10 / 8 / 57

‏خبرنگار: تحت چه ضابطه ای آیت‌الله در پاریس زندگی می کنند؟ آیا نقشه دارند ‏‎ ‎‏در پاریس بمانند؟ و اگر نه، به کجا خواهند رفت؟ آیا کشورهای دیگر، خصوصاً ‏‎ ‎‏الجزایر و سوریه، پیشنهادهایی برای پذیرایی آیت‌الله را کرده اند؟ آیا آیت‌الله ‏‎ ‎‏می توانند پیشگویی کنند چگونه وجود ایشان در پاریس ممکن است اثری در ‏‎ ‎‏برنامه ایران و فرانسه در خصوص قرارداد پایگاه اتمی و قرارداد متروی تهران ‏‎ ‎‏داشته باشد؟ و این عوض شدن برنامه آبادانی، چه درسی برای غرب می تواند ‏‎ ‎‏باشد؟‏

‏امام: توقف من در فرانسه موقتی است. تنها ضابطه توقف من در هر کجا که باشد، ‏‎ ‎‏امکان انجام وظایفم هست. با توجه به این توضیح، رابطه ای بین حضورم در فرانسه و ‏‎ ‎‏مسائل مربوط به روابط ایران و فرانسه فعلاً مطرح نیست.‏

صحیفه امام؛ ج4، ص 249

*  *  *


‎[[page 71]]‎‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 12 / 8 / 57

‏آنی که فایده دارد کلیدش دست خود «اعلیحضرت همایونی» است! هیچ کس ‏‎ ‎‏نمی تواند. و آن این است که ایشان پا شود برود! کلید دست خودش است، اگر بخواهد ‏‎ ‎‏آرامش پیدا بشود! ایشان دست زن و بچه اش را بگیرد برود از این مملکت، نجات بدهد ‏‎ ‎‏خودش را؛ برای اینکه من خوف این را دارم که یک آشوبی بشود و بچه های کوچک را ‏‎ ‎‏هم بکشند، و ما میل نداریم یک همچو چیزی، اینکه بچه کوچک‌ها هم از بین بروند. ‏

صحیفه امام؛ ج4، ص 292

*  *  *

‏مصاحبه با رادیو ـ تلویزیون آلمانی زبان سوئیس ‏

تاریخ: 24 / 8 / 57

‏خبرنگار: شما حضرت آیت اللّه ، با کریم سنجابی از جبهۀ ملی در پاریس بحث مهمی ‏‎ ‎‏داشتید. آیا شما با این حزب سیاسی مشترکاً مبارزه خواهید کرد؟ یعنی آیا ائتلاف ‏‎ ‎‏می کنید؟‏

‏امام: من مسائل و مطالبی که داشتم، و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم، به ایشان ‏‎ ‎‏گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم.‏

صحیفه امام؛ ج 4، ص501

*  *  *

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 4 / 9 / 57

‏مردم ایران حرفشان واضح است: دارند داد می زنند، از بچه دبستانی تا دبیرستانی تا ‏‎ ‎‏ـ عرض می کنم که ـ همه جا تا برسد به پیرمردها، تمام مدارس ایران، جوان‌های ایران ‏‎ ‎
‎[[page 72]]‎‏در مدرسه، در دانشگاه، در هر جا فریادشان این است که ما آزادی می خواهیم، ما ‏‎ ‎‏استقلال می خواهیم، ما یک حکومتی که استقلال را از ما سلب کرده است این را ‏‎ ‎‏نمی خواهیم. این آیا اسمش این است که مردمِ اراذلی هستند، مردمِ پستی هستند که ‏‎ ‎‏می گویند ما آزاد می خواهیم باشیم، ما مستقل می خواهیم باشیم، ما می خواهیم تحت ‏‎ ‎‏حکومت غیر نباشیم؟ این از پستی آنهاست که می خواهند نباشیم؟ که اگر تحت اراده ‏‎ ‎‏شما باشند آن وقت خیلی مردم شریفی هستند؟! اگر نفت‌ها را دستْ همه توی مشتشان ‏‎ ‎‏بگیرند و بیایند تقدیم کنند و کلیدهای مخازن را تقدیم شما کنند، آن وقت یک مردم ‏‎ ‎‏شرافتمندی، بزرگواری هستند؟! حالا که می گویند که غارتمان نکنید حالا پستند، ‏‎ ‎‏اراذلند؟! این منطق است که شما دارید؟! یا منطق اوباش است اینها! منطق اراذل است ‏‎ ‎‏این حرف‌ها نه منطق یک انسان! انسان نمی تواند این طور حرف بزند. تو اگر این ‏‎ ‎‏جور تعبیر نکرده بودی، من هم این جور تعبیر نمی کردم. من عار دارم که با تو حرف ‏‎ ‎‏بزنم!‏

صحیفه امام؛ ج 5، ص 109 ـ 110

*  *  *

‏مصاحبه با مجله الاقتصاد العربی‏‏ ‏

تاریخ: 8 / 9 / 57

‏خبرنگار: در مصاحبه با خبرگزاری فرانس پرس، اظهار داشتید که یک حکومت انقلابی ‏‎ ‎‏باید با سقوط شاه تشکیل شود، و شما پیش از سقوط شاه به ایران باز نخواهید گشت. ‏‎ ‎‏به نظر می رسد در اثر مذاکرات شاه با افرادی مانند آقای سنجابی‏‎[2]‎‏ و همچنین در اثر ‏‎ ‎
‎[[page 73]]‎‏فشار امریکا بر شاه، امکان این باشد که شاه، ایران را ترک کند و حکومتی انتقالی ‏‎ ‎‏متشکل از همین سازشکاران تشکیل شود. آیا در چنین شرایطی شما این دولت را به ‏‎ ‎‏عنوان دولت انتقالی خواهید پذیرفت و به ایران باز خواهید گشت؟‏

‏امام: اولین چیزی که در خواسته های ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند، برکناری ‏‎ ‎‏شاه است، و لکن مسأله شخص شاه نیست. ما هر حکومتی را که از طرف خود مردم ‏‎ ‎‏نباشد و متکی به همان قدرتی که شاه را سرِ کار آورد و حفظ کرد و یا قدرتی دیگر، ‏‎ ‎‏بشدت طرد می کنیم، و با او همان رفتاری را خواهیم کرد که با شاه کرده و می کنیم. و ‏‎ ‎‏مسأله رفتن من به ایران، یا بودن در خارج از ایران تابع این است که در کجا بهتر بتوانم ‏‎ ‎‏به ملتم بیشتر خدمت کنم‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج5، ص 138

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف ‏

تاریخ: 15 / 9 / 57

‏خبرنگار: آیا پس از ملاقات آقای «شایتز» نماینده وزارت خارجه فرانسه با شما در چند ‏‎ ‎‏روز قبل، تغییری در بیانیه های شما درباره اوضاع و احوال رخ خواهد داد؟‏

‏امام: خیر، من هر گز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی دهم. این ‏‎ ‎‏تکلیف الهی است و در صورت سکوت، مسئول خدا خواهم بود‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج5، ص 178 ـ 179

*  *  *

‏مصاحبه با کرککروفت (استاد دانشگاه روتکرز امریکا)‏

تاریخ: 7 / 10 / 57

‏خبرنگار: دولتین فرانسه و امریکا هر دو به شما اخطار کرده اند که از صحبت درباره ‏‎ ‎
‎[[page 74]]‎‏امور ایران خودداری کنید، و شما را متهم کرده اند که ایران را به خشونت فرا خوانده اید. ‏‎ ‎‏و شما را تهدید کرده اند که از کشورشان اخراج می کنند اگر شما چنین دعوت‌ها را ‏‎ ‎‏ادامه بدهید، ارزیابی شما از این تهدیدها چیست؟‏

‏امام: امریکا چنین حقی را ندارد که اخطاریه بدهد و در کار ایران و یا فرانسه دخالت ‏‎ ‎‏کند. من قصد دارم تا آخرین نفس علیه دیکتاتوری شاه به مبارزاتم ادامه بدهم و یک ‏‎ ‎‏لحظه هم دست از این کار برنخواهم داشت.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 297

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه فرانسوی جمعه، شنبه، یکشنبه ‏

تاریخ: 7 / 10 / 57

‏خبرنگار: ممکن است دربارۀ زندگی خصوصی خود از سال 63 به بعد توضیحی ‏‎ ‎‏بدهید؟‏

‏امام: زندگی خصوصی من مثل زندگی خصوصی همۀ مردم عادی است. من طلبه ای ‏‎ ‎‏هستم مثل سایر طلبه ها.‏

‏خبرنگار: سال‌های عمر خود را که دور از ایران بودید چگونه گذراندید؟‏

‏امام: مدتی در ترکیه تبعید بودم ـ حدود یک سال ـ و بعد به نجف تبعید شدم و ‏‎ ‎‏چهارده سال در عراق بودم و فعلاً هم آمده ام اینجا. در این مدت علاوه بر تدریس ‏‎ ‎‏مسائل مذهبی، هر چند گاهی مردم را از جنایات شاه به وسیلۀ پیام و با سخنرانی آگاه ‏‎ ‎‏می کردم. من در این مدت یک لحظه ساکت نبوده ام.‏

‏خبرنگار: چگونه فرانسه را به عنوان محل اقامت خود برگزیدید، و چگونه این محل ‏‎ ‎‏(خانۀ) خاص را برای اقامت برگزیدید؟‏

‏امام: اول قصد داشتم از راه کویت به سوریه بروم. دولت با اینکه ویزا داشتم راهم نداد ‏‎ ‎
‎[[page 75]]‎‏و گفت احساس خطر می کند. حتی اجازۀ عبور تا فرودگاه را برای خود خطرناک ‏‎ ‎‏خواند. به همین جهت آمدم در کشوری که اینچنین نباشد. و اگر بتوانم در کشوری ‏‎ ‎‏اسلامی به فعالیت‌های الهی خود ادامه دهم خواهم رفت. آمدن ما به اینجا علت خاصی ‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏خبرنگار: شرایط دولت فرانسه برای اقامت شما در این کشور چه بود؟‏

‏امام: دولت فرانسه هیچ گونه شرطی برای ماندن من نکرده است و من زیر بار هیچ ‏‎ ‎‏شرطی که به ضرر ملت ایران باشد نمی روم. بله، در اوایل آنان از مصاحبات من ‏‎ ‎‏جلوگیری کردند که آن هم رفع شد.‏

‏خبرنگار: برنامۀ روزانۀ زندگی شما چیست و چگونه است؟‏

‏امام: بیشتر از شانزده ساعت کار می کنم. در اینجا نوع کارم با نجف فرق کرده است. ‏‎ ‎‏مصاحبات، مذاکرات و گاهی سخنرانی، خواندن گزارشاتی که توسط عده ای تهیه ‏‎ ‎‏می شود، بررسی نامه ها و تلگرافاتی که می رسد و گاهی جواب به آنها، کار روزانه ام را ‏‎ ‎‏تقریباً تشکیل می دهد.‏

‏خبرنگار: پیام‌های خود را چگونه به ایران می فرستید؟‏

‏امام: فعلاً توسط تلفن و اشخاص.‏

‏خبرنگار:این پیام‌ها چگونه به دست خبرنگاران می رسد؟‏

‏امام: اوضاع ایران به صورتی است که نه تنها نظر خبرنگاران را جلب کرده، بلکه نظر ‏‎ ‎‏مردم عادی را هم در همه جا جلب کرده است. چطور می شود که خبرنگاری مسائل ‏‎ ‎‏ایران را دنبال کند و به اعلامیه ها دسترسی پیدا نکرده باشد!؟‏

‏خبرنگار: آیا به همۀ نامه های خود هر روز پاسخ می دهید؟‏

‏امام: اگر لازم باشد جواب می دهم.‏

‏خبرنگار: آیا شما تماس‌هایی با مردم شهر نوفل لوشاتو دارید که بدانید در این شهر ‏‎ ‎
‎[[page 76]]‎‏کوچک چه می گذرد؟‏

‏امام: بعضی از آنان به اینجا آمده اند.‏

‏خبرنگار:آیا فکر می کنید که هرگز دوباره به ایران برگردید؟‏

‏امام: من هرگاه صلاح دانستم به ایران برمی گردم. برای من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح ‏‎ ‎‏است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 300 ـ 301

*  *  *

‏مصاحبه با تلویزیون فرانسه‏

تاریخ:18 / 10 / 57

‏خبرنگار: آیا بزودی به ایران مراجعت خواهید کرد؟‏

‏امام:‏‎ ‎‏این بستگی دارد به اینکه در چه مکانی بیشتر می توانم به ملت ایران خدمت کنم. ‏‎ ‎‏اگر بدانم در بدترین نقطه جهان بهتر می توانم به ملت مظلوم ایران خدمت کنم دقیقه ای ‏‎ ‎‏درنگ نمی کنم‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج5، ص 381

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه انگلیسی تایمز‏

تاریخ: 18 / 10 / 57

‏خبرنگار: آیا آماده هستید که برای جهاد مسلحانه فرمان بدهید ـ اگر تمام راه‌ها بسته بشود؟‏

‏امام: اگر تمام راه‌ها بسته شود مورد مطالعه قرار خواهیم داد. ولی با شناختی که من از ‏‎ ‎‏ارتش دارم به این مرحله نخواهد رسید.‏

صحیفه امام؛ ج 5، ص 392

*  *  *


‎[[page 77]]‎‏مصاحبه با روزنامه امریکایی بالتیمورسان‏

تاریخ: 18 / 10 / 57

‏خبرنگار: ژیسکاردستن، رئیس جمهوری فرانسه، یک بار پیشنهاد کرد که دستورات شما ‏‎ ‎‏برای اعتراض و اعتصاب در ایران از محدوده اقامتتان در فرانسه دارد خارج می شود و ‏‎ ‎‏به تازگی به شما اجازه داده شد که بیشتر در فرانسه اقامت کنید. آیا شما هیچ اخطاری ‏‎ ‎‏از دولت فرانسه دریافت کرده اید که اعلامیه هایتان را باید تعدیل کنید؟ دریافت کرده اید ‏‎ ‎‏یا نه؟ آیا شما به طور کلی خیال چنین کاری ـ تعدیل در بیانات خود ـ را دارید؟‏

‏امام: من همچنان همیشه، به خواست خدای تعالی، به انجام وظایف خود در جهت ‏‎ ‎‏خدمت به اسلام و مسلمین ادامه خواهم داد و در هر کجا محدودیتی احساس کنم، ‏‎ ‎‏آنجا را ترک خواهم کرد.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 397

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه «لیبرال» ژاپن‏

تاریخ: 24 / 10 / 57

‏خبرنگار: می خواهید چه کسی ایران را رهبری کند؟ در چه شرایطی حاضر به مصالحه ‏‎ ‎‏با رژیم فعلی هستید؟ به چه شرطی به ایران برخواهید گشت؟‏

‏امام: کسانی باید ایران را رهبری کنند که کاردان و امین و صددرصد مورد اعتماد ملت ‏‎ ‎‏و متکی به آرای آنها باشند و شایستگی آنها را ملت برحسب ضوابط اسلامی احراز ‏‎ ‎‏کرده باشد. و اما مصالحه با رژیم یعنی خیانت به اسلام و همۀ مسلمین، و از این جهت ‏‎ ‎‏در هیچ شرایطی مصالحه ممکن نیست. و اما در مورد برگشتن به ایران؛ هر زمانی که ‏‎ ‎‏احساس کنم در داخل ایران بیشتر می توانم به ملتم خدمت کنم بی درنگ به آنجا خواهم ‏‎ ‎‏رفت...‏


‎[[page 78]]‎‏خبرنگار: اگر فرانسه از تمدید تقاضای اقامت شما امتناع کند چه خواهید کرد؟‏

‏امام: زمین خدا وسیع است.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 450 ـ 451

*  *  *

‏مصاحبه با تلویزیون فرانسه ‏

تاریخ: 29 / 10 / 57

‏خبرنگار: اجازه بدهید که از طرف تلویزیون فرانسه از شما تشکر بکنم که ما را اینجا ‏‎ ‎‏پذیرفتید آیا فکر می کنید آن روزی که از اینجا بروید متأسف خواهید بود از این محل، ‏‎ ‎‏از این مکان؟‏

‏امام: محل برای من هیچ مطرح نیست. من هر جا بتوانم خدمت بکنم به انسانیت، ‏‎ ‎‏خدمت بکنم به ملت خودم، آنجا برای من خوب است. تا اینجا بتوانم خدمت بکنم ‏‎ ‎‏علاقه دارم که اینجا باشم؛ وقتی اینجا نتوانم خدمت کنم علاقه ای به اینجا ندارم؛ به آنجا ‏‎ ‎‏دارم که بتوانم خدمت بکنم.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 500

*  *  *

‏پیام به مناسبت بازگشت قریب الوقوع به ایران ‏

تاریخ: 30 / 10 / 57

‏این جانب ان‌شاء‌الله تعالی بزودی به شما می پیوندم تا در خدمت شما باشم و با ‏‎ ‎‏همت شجاعانه شما به رفع مشکلات کوشا بوده و با هم صدا و هم قدم شدن همه ‏‎ ‎‏اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم. دوستان عزیزم! خود را برای خدمت به اسلام و ملت ‏‎ ‎‏محروم مهیا کنید. کمر به خدمت بندگان خدا که خدمت به خداست ببندید. من با ‏‎ ‎‏توفیق خداوند تعالی پس از چند روزی در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما ‏‎ ‎
‎[[page 79]]‎‏به سربازی خود ادامه خواهم داد.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 502

*  *  *

‏در جمع کارکنان اقامتگاه امام در پاریس هنگام مراجعت به ایران‏

تاریخ: 4 / 11 / 57

‏من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می خواهم. و از اینکه این مدت  ‏‎ ‎‏شماها زحمت کشیدید عذر می خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت ‏‎ ‎‏بدارد. و ما حالا می رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه می شود. هر چه که بشود هم، ‏‎ ‎‏ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، ‏‎ ‎‏برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود‏‎.‎

‎]‎‏یکی از حضار: ما افتخار می کنیم قربان در خدمتتان باشیم ‏‎[‎

‏امام: خدا همه تان را حفظ کند‏‎.‎‏ و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که ـ به ‏‎ ‎‏آقای یزدی‏‎[3]‎‏ و بعضی از آقایان گفتم ـ که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می کنم ‏‎ ‎‏که ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من ‏‎ ‎‏میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، ‏‎ ‎‏شما حالا جوان هستید‏‎.‎

‎]‎‏یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می کنم ‏‎[‎

‎]‎‏یکی دیگر از حضار: من به خانم‌ها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانم‌ها ‏‎ ‎
‎[[page 80]]‎‏نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام ‏‎ ‎‏حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟‏‎[‎

‏امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من ‏‎ ‎‏میل دارم همراه خانم‌ها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان می کنم اگر ‏‎ ‎‏این طور بشود که من بروم علی حده و بعد آقایان [بیایند نگرانی من کمتر است ]‏‎.‎

‏خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان‌شاء‌الله. در هر صورت من برایم ناگوار ‏‎ ‎‏است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار ‏‎ ‎‏است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان‌شاءالله ‏‎ ‎‏خداوند همه تان را حفظ کند و موفق باشید‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج5، ص 526 ـ 527

*  *  *

‏در جمع گروهی از خبرنگاران، و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 5 / 11 / 57

‏امام: من از ایرانیانی که با من همراهی کردند متشکرم. من بنا داشتم که فردا را در میان ‏‎ ‎‏ملت باشم و هر رنجی که آنها می برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر ‏‎ ‎‏مانع شده و همه فرودگاه‌های ایران را بست. و من پس از باز شدن فرودگاه‌ها بلافاصله ‏‎ ‎‏خواهم رفت و به او‏‎[4]‎‏ خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما؛ و ملت ‏‎ ‎‏ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد داشت. باید اینها بدانند که وقت آنکه ‏‎ ‎‏قلدری بکنند گذشت.‏

‏من ملت ایران را دعوت می کنم به ادامه نهضت؛ و دعوت می کنم که این قلدرها را ‏‎ ‎
‎[[page 81]]‎‏سر جای خودشان بنشانند لکن آرامش را از دست ندهند. من از همه ملت ایران تشکر ‏‎ ‎‏می کنم و در اولین فرصت پیش مردمم به ایران خواهم رفت تا با آنها یا کشته شوم و یا ‏‎ ‎‏حقوق ملت را بگیرم و به ملت برگردانم ...‏

‏خبرنگار: چه وقت تصور می فرمایید که خواهید توانست به ایران بروید؟‏

‏امام: هر وقت که منع برداشته شود و فرودگاه‌ها باز شود من به ایران خواهم رفت تا اگر ‏‎ ‎‏بنا باشد خون من بریزد، در پیش رفقای خودم و همراه جوان‌های ایران بریزد. و ما از ‏‎ ‎‏این هیچ باکی نداریم و ما سرافرازی اسلام و ایران را می خواهیم‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج5، ص 530 ـ 531

*  *  *

‏مصاحبه با خبرنگار فرانسوی ‏

تاریخ: 7 / 11 / 57

‏خبرنگار: چه رفتاری در برابر سرمایه‌گذاری‌های فرانسه و قراردادهایی که با فرانسه ‏‎ ‎‏امضا شده است اتخاذ خواهید کرد؟‏

‏امام: این امور راجع به دولت آینده است. البته قراردادهایی که به نفع ملت باشد محترم ‏‎ ‎‏[است ] و آنچه به ضرر ملت باشد ملغی خواهد شد. فکر نکنید که چون من در فرانسه ‏‎ ‎‏هستم قدمی به نفع فرانسه که به ضرر ملت خودمان باشد بردارم. فرانسه هم مثل سایر ‏‎ ‎‏کشورهاست. من به مبارزه خود در هر کجا که باشد ادامه می دهم؛ فرانسه و جای دیگر ‏‎ ‎‏ندارد. البته فعلاً از فرانسه ـ شخصاً ـ متشکرم...‏

‏خبرنگار: شما در پنجشنبه گذشته احتمال حوادث وخیمی را هنگام ورود خود به تهران ‏‎ ‎‏دادید. حوادث ساعات اخیر مؤید این بیم هست؟‏

‏امام: تا این رژیم هست و تا این دولت غاصب سرِ کار است این احتمال‌ها را می دهم. ‏‎ ‎‏وقتی این دولت برود اوضاع آرام می شود. شخص من مطرح نیست. من از خدا ‏‎ ‎
‎[[page 82]]‎‏می خواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفته ام ‏‎ ‎‏که من با یک شخص عادی یکی هستم‏‎.‎‏..‏

‏خبرنگار: آیا شما امشب می روید؟ چه خواهید کرد اگر فرودگاه بسته باشد؟ گفته شده ‏‎ ‎‏از راه دیگری خواهید رفت؛ چه راهی؟‏

‏امام:‏‎ ‎‏تا فرودگاه بسته باشد نخواهم رفت؛ و به محض باز شدن، خودم را به هم‌میهنانم ‏‎ ‎‏خواهم رساند تا در کنار آنان یا پیروز شوم و یا کشته‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج 5، ص538 ـ 541

*  *  *

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ: 8 / 11 / 57

‏هر چه مصیبت بر برادرهای ایرانی وارد بشود یا تحمل زحمت‌ها بکنند، این به ‏‎ ‎‏منزله یک بار گرانی است که بر دوش من واقع می شود و من از عهده جواب آن ‏‎ ‎‏نمی توانم برآیم. همین دو ـ سه روز، باز کشتارهایی در ایران واقع شده است که موجب ‏‎ ‎‏تأثر ماست. و اهالی ایران، از جاهای مختلف ایران به تهران آمدند و تحمل زحمات ‏‎ ‎‏کردند، در این سرمای زمستان هجوم کردند طرف تهران. و این هم موجب تأثر من ‏‎ ‎‏است؛ و تمام آنها یک باری است به دوش من که سنگینی می کند.‏

‏من از خدای تبارک و تعالی توفیق ملت ایران را و مردم ایران را خواستارم. من ‏‎ ‎‏سلامت همه آنها را از خداوند تعالی خواستارم. من بنا داشتم که بروم پیش رفقای ‏‎ ‎‏ایرانی و در صف آنها خدمت بکنم و میل داشتم که اگر آنها برایشان غمی وارد می شود ‏‎ ‎‏من هم شریک باشم؛ اگر خدای نخواسته خون آنها بریزد من هم با آنها شریک باشم .‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 543

*  *  *


‎[[page 83]]‎‏دیدار با نمایندگان کانون نویسندگان ایران ‏

تاریخ: 29 / 11 / 57

‏در پاریس بودم بعضی آمدند و پیشنهاد می کردند به اینکه خوب است قدم قدم جلو ‏‎ ‎‏برویم؛ حالا شاه را نگهش داریم و سلطنت بکند و حکومت نکند، بعدش ما مجلس ‏‎ ‎‏درست کنیم، بعدش چه کنیم و بعدش اینها را از بین ببریم. من به آن آقا‏‎[5]‎‏ که آدم ‏‎ ‎‏صحیحی بود و لیکن فکرش اشتباه بود ـ به آن آقا گفتم شما تضمین می کنید این معنا ‏‎ ‎‏را که این نهضتی که الآن حاصل شده بعد از خوابیدن دوباره روشنش کنید؟ گفت نه. ‏‎ ‎‏گفتم شما تضمین می کنید که اگر ما مهلت به شاه دادیم یک قدم به جلو برود، فردا همه ‏‎ ‎‏ما را از بین نبرد؟ گفت نه. گفتم الآن این آتشی که روشن شده است، از این آتش ما ‏‎ ‎‏باید استفاده کنیم.‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص 189

*  *  *

‏دیدار با سید عباس مُهری و گروهی از علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت ‏

تاریخ: 6 / 12 / 57

‏ما در پاریس که بودیم، رفت و آمدهای زیاد، مخفی و بعضی وقت‌ها آشکار بود ‏‎ ‎‏برای اینکه ما را وادار کنند که دست برداریم. می گفتند هر چه می خواهید می دهیم، هر ‏‎ ‎
‎[[page 84]]‎‏کاری بخواهید می کنیم. خود شاه ـ شاه سابق ـ به وسایل پیغام داد که من مملکت را ‏‎ ‎‏تسلیم شما می کنم، و من همین شاهی باشم در صورت، و همه کارها در دست شما ‏‎ ‎‏باشد. و من به او اعتنا نکردم. و این قدرت الهی بود که ما را کمک می کرد.‏

‏[شاه] رفت و باز تتمه قدرت باقی مانده بود. اینها باز کوشش کردند حتی به وسیله ‏‎ ‎‏جمهوری فرانسه ـ رئیس جمهور فرانسه ـ به من پیغام دادند که شما حالا زود است ‏‎ ‎‏بیایید، به طور دلسوزی مثلاً! از طرف امریکا پیشنهاد کردند که حالا شما چند وقتی ‏‎ ‎‏بایستی بمانید؛ حالا زودرس است رفتن شما! از طرف ایران باز همین معنا را گفتند؛ ‏‎ ‎‏بعض افرادی که از همین طوایف بودند باز همین پیشنهاد را می کردند. و همین پیشنهاد ‏‎ ‎‏اسباب این شد که من قصد کردم بیایم، هر چی می خواهد بشود بشود! من فهمیدم که ‏‎ ‎‏این مسأله یک مطلبی است. آنها می خواهند من را آنجا نگه دارند، و از اینجا توطئه ها را ‏‎ ‎‏تقویت کنند به طوری که دیگر هیچ نتوانیم کاری کنیم. من اعلام کردم که خواهم رفت. ‏‎ ‎‏آنها بستند فرودگاه‌ها را. همه فرودگاه‌ها را بستند. ما صبر کردیم گفتیم که وقتی ‏‎ ‎‏فرودگاه باز شد می رویم؛ باز بستند. باز گفتیم وقتی باز شد می رویم. آنها دیدند که ‏‎ ‎‏خوب، بالاخره نمی شود تا آخر بسته باشد؛ ارعاب کردند. از این کارها. ما آمدیم. وقتی ‏‎ ‎‏که وارد شدیم ـ البته مرهون عواطف ملت ایران هستیم که از همه اطراف و اکناف آمده ‏‎ ‎‏بودند و البته... بسیاری هم رفته بودند. به واسطۀ اینکه... لکن خود مردم تهران بودند. ‏‎ ‎‏اینجا باز مبتلا شدیم به یک حرف‌هایی که بین ما و دولت که آمدیم... ما اعتنایی ‏‎ ‎‏نکردیم به حرف‌هایشان و نخست وزیری خودمان تعیین کردیم، گفتیم که ما به واسطۀ ‏‎ ‎‏ولایت شرعیه و به واسطۀ اینکه ملت به ما رأی داده است، ما شما را نخست وزیر ‏‎ ‎‏می کنیم. دولت گفت که ما این نخست وزیر را توقیف می کنیم. [گفتیم] خوب بکنید، ‏‎ ‎‏یکی دیگر می آید! بعد باز ارعاب‌هایی، چیزهایی شروع شد. ما امر کردیم که وزرا [را] ‏‎ ‎‏به وزارتخانه ها راه ندهند و اَتْباع وزارتخانه ها هم این را قبول کردند و راه نمی دادند. ‏‎ ‎
‎[[page 85]]‎‏حتی تعبیر رئیس دولت این بود که تا این به طور شوخی، این نخست وزیری به طور ‏‎ ‎‏شوخی است، ما کاری نداریم. اول گفته بود توقیف می کنیم؛ حالا یک خرده عقبتر رفت ‏‎ ‎‏و گفت تا شوخی است ما حرفی نداریم، لکن اگر جدی بشود چه خواهیم کرد ما ‏‎ ‎‏کم کم گفتیم جدی بشود! امر منتهی شد به اینکه آن آدمی که می گفت که توقیف ‏‎ ‎‏می کنیم و چه خواهیم کرد به واسطۀ خوی بیابانی که داشت. این خوی بیابانی بود که ‏‎ ‎‏در شاپور بختیار‏‎[6]‎‏ بود و من هم این خوی بیابانی را می دانستم، که ما با اینها دیری است ‏‎ ‎‏که سوابق داریم امر منتهی شد به اینکه ایشان جنایاتی کرد، کشتاری کرد. امر به ‏‎ ‎‏کشتاری کرد به حَسَب اقرار خودش که در روزنامه ها منعکس می شد، که با امر من ‏‎ ‎‏است و ارتش کاری انجام نمی دهد الاّ به امر من. بعد او [شاه] فرار کرد‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص 230 ـ 232

*  *  *

‏در جمع علما و روحانیون حوزه علمیه قم ‏

تاریخ: 15 / 12 / 57

‏در نجف که من بودم، من هم یک طلبه ای بودم و به اندازه خودم مشغول ‏‎ ‎‏بودم، برای آن نکته من دست برداشتم از درس و بحث و مطالعه و زیارت امام ـ علیه ‏‎ ‎‏السلام ـ و حرکت کردم؛ نه حرکت برای پاریس بلکه حرکت برای کویت، و از کویت ‏‎ ‎‏به سوریه بنا داشتم لکن قضایا طوری شد که خدا خواست و رفتم به پاریس. و در آنجا ‏‎ ‎‏البته بهتر شد ...آقایان تشریف ببرند و رفع ابهام بکنند، این خوب است. که به همان ‏‎ ‎‏طوری که مدرسین محترم اینجا بنا دارند که یک مثلاً هیأت‌هایی را به اطراف یا ‏‎ ‎
‎[[page 86]]‎‏اشخاصی را به اطراف بفرستند برای روشن کردن مردم، این لازم است که عمل بشود. ‏‎ ‎‏و غصه نخورید که درستان تعطیل می شود!... الحمد‏‏لله‏‏ جوان هستید و مجال درس ‏‎ ‎‏خواندنتان هست. من هم یک طلبه بودم که وقتی دیدم وضع این طوری است درسم را ‏‎ ‎‏رها کردم و رفتم، و حالا هم آمدم پیش شما. الآن هم تعطیل هست. نه مطالعه دارم نه ‏‎ ‎‏درس دارم. مشغول همین خدمت به شما آقایان هستم.‏

صحیفه امام؛ ج6، ص 323 ـ 325

*  *  *

‏دیدار با علمای حوزه علمیه قم ‏

تاریخ: 15 / 12 / 57

‏در این نهضت هم بعضی قدم قدم می گفتند برویم، که حالا قدم اولش را [برداریم ] ‏‎ ‎‏من به آن آقایی‏‎[7]‎‏ که آمد پاریس و این مطلب را گفت گفتم در قدم اول پایتان را ‏‎ ‎‏می شکنند!‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص333

*  *  *

‏در جمع اعضای هیأت قائمیه تهران ‏

تاریخ: 8 / 3 / 58

‏من در پاریس که بودم بعضی خیراندیش ها می گفتند که نمی شود دیگر! وقتی که ‏‎ ‎‏نمی شود باید چه کرد؟ باید یک قدری ‏‎]‎‏...] گفتم ما تکلیف شرعی داریم عمل می کنیم ‏‎ ‎‏و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. برای اینکه آن را ما نمی دانیم، قدرتش را هم الآن ‏‎ ‎‏نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعی خودمان را عمل می کنیم. من این طور ‏‎ ‎
‎[[page 87]]‎‏تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعی عمل ‏‎ ‎‏کرده ایم هم رسیده ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعی مان عمل کرده ایم. ‏‎ ‎‏نتوانستیم، حضرت امیر هم نتوانست؛ تکلیف را عمل کرد ولی در مقابلش ایستادند؛ ‏‎ ‎‏اصحاب خودش ایستادند در مقابلش، نتوانست. این چیزی نیست. خوب، ما به اندازه ‏‎ ‎‏قدرتمان می توانیم کار بکنیم.‏

صحیفه امام؛ ج8، ص 10

*  *  *

‏دیدار با اعضای هیأت دولت در سالروز هجرت از نجف به پاریس‏

تاریخ: 10 / 7 / 58

‏ما در پاریس که وارد شدیم، البته دوستان آنجا، آقایانی که بودند، همه به ما محبت ‏‎ ‎‏کردند. من جمله آقای حبیبی‏‎[8]‎‏ تشریف داشتند؛ آقای بنی صدر‏‎[9]‎‏ بودند؛ آقای قطب زاده‏‎[10]‎‏ ‏‎ ‎‏بودند؛ آقای یزدی‏‎[11]‎‏ که همراهمان بودند؛ و دوستانی که در آنجا بودند. و بعد هم در ‏‎ ‎
‎[[page 88]]‎‏خود پاریس یک جایی بود که من گفتم اینجا مناسب ما نیست. رفتیم به همان دهی‏‎[12]‎‏ که ‏‎ ‎‏نزدیک بود. آنجا هم از اطراف کم کم هی آمدند. البته دولت فرانسه ابتدائاً، حالا چه ‏‎ ‎‏جور بود، یک قدری احتیاط می کرد؛ لکن بعدش نه، با ما محبت کردند. و ما مطالبمان ‏‎ ‎‏را در پاریس بیشتر از آن مقداری که توقع داشتیم منتشر کردیم. و گاهی خبرگزاری‌های ‏‎ ‎‏امریکا می آمدند آنجا و ما صحبت می کردیم. و به من می گفتند که این در تمام امریکا و ‏‎ ‎‏یک مقداری هم در خارج امریکا پخش می شود. ما مسائل ایران را، آنکه واقع بود در ‏‎ ‎‏ایران، و مصایبی که بر ملت می گذشت، آنجا گفتیم. و قشرهای مختلفی که از دوستان و ‏‎ ‎‏جوانان ایران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقریباً دسته ای، دسته هایی ‏‎ ‎‏می آمدند. و آن هم اسباب باز تقویت ما بود. آنها هم فعالیت می کردند؛ صحبت ‏‎ ‎‏می کردند؛ مجالس داشتند. ما اخیراً که بنا گذاشتیم که بیاییم به ایران، فعالیت‌های شدید ‏‎ ‎‏شروع شد برای اینکه نیاییم ایران. البته قبلش هم از طرف دولت امریکا و آنها خیلی ‏‎ ‎‏پیغام‌ها می دادند، که بعضی وقت‌ها خودشان می آمدند، یک نفر می آمد بعنوان می گفت ‏‎ ‎‏من بازرگانم. لکن معلوم بود که یک مرد سیاسی بود، و صحبت‌ها می کرد، و اینکه شما ‏‎ ‎‏حالا نروید به ایران؛ حالا زود است رفتن ایران؛ نُورَس است حالا، و بعد هم که ‏‎ ‎‏پشتیبانی از شاه می کردند زیاد. و بعد هم که شاه رفت و شاه سابق رفت، و بختیار ‏‎ ‎‏وارث بحقّش؛ یعنی در جنایت جای او بود، آن وقت هم فعالیت‌ها شروع شد به اینکه ‏‎ ‎‏شما نیایید به ایران، حتی از ایران ـ از کجا بود ـ به وسیلۀ دولت فرانسه برای ما آوردند ‏‎ ‎‏خواندند که شما حالا نیایید ایران؛ و حالا اسباب چه هست و چه می شود. و اگر شما ‏‎ ‎‏بروید به ایران، حمّام خون راه می افتد! و از این حرف‌ها زیاد زدند. و این اسباب این ‏‎ ‎‏شد که من در ذهنم آمد که رفتن ما به ایران برای اینها یک ضرری دارد! اگر چنانچه ‏‎ ‎
‎[[page 89]]‎‏نفع داشت برایشان. و می توانستند که ما وقتی رفتیم ایران فوراً ما را توقیف کنند، این ‏‎ ‎‏حرف‌ها را نمی زدند، می گفتند بیایید ایران. ما عازم شدیم و آمدیم. و خدای تبارک و ‏‎ ‎‏تعالی در همۀ این مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ایران همراهی ‏‎ ‎‏فرمود. و یکی از بزرگترین همراهی‌هایی که خدای تبارک و تعالی با ملت ما کرد این ‏‎ ‎‏بود که اینها را از مقابلۀ جدی منصرف کرد. اگر اینها می خواستند که مثلاً مثل حالای ‏‎ ‎‏افغانستان رفتار کنند، خوب، خیلی زیاد ما ضایعه داشتیم که بکوبند و بزنند و چه بکنند. ‏‎ ‎‏حالا رُعْبی در دل بسیاریشان افتاد یا چه شد، که انصراف حاصل شد، و بحمداللّه تا ‏‎ ‎‏اینجا که رسیده است خوب بوده است. ضایعه بوده است، اما کم بوده است. و آن ‏‎ ‎‏چیزی که ما دریافتیم زیاد بوده است. و من امیدوارم که از این به بعد هم با همت ‏‎ ‎‏آقایان، آقای بازرگان، و آقایان وزرا، که من همه شان را علاقه دارم و اکثرشان را ‏‎ ‎‏می شناسم، من امیدوارم که همه دست به هم بدهند و این بار را به منزل برسانند.‏

صحیفه امام؛ ج10، ص 197ـ 198

*  *  *

‏در جمع خانواده های شهدای 15 خرداد 42 و شهدای حوادث بندر انزلی ‏

تاریخ: 9 / 8 / 58

‏من که در پاریس بودم، می آمدند آنجا پیغام می دادند، خودشان می آمدند که بگذارید ‏‎ ‎‏که این شورای سلطنتی باقی باشد، و روی شورای سلطنتی یک کارهایی بکنید، و بعد ‏‎ ‎‏ما کارهایی بکنیم و بعد چه؟ خوب، من می دانستم که اینها یا نمی فهمند مطلب را؛ یا ‏‎ ‎‏مقصدشان این است که همان مسائل حفظ بشود. شورای سلطنتی را ما فرض کنید قبول ‏‎ ‎‏کنیم، معنایش این است که سلطنت را قبول کردیم. و الاّ شورای سلطنتی با شاه است، ‏‎ ‎‏هر وقتی بخواهد کنارش می گذارد. این معنایش این است که ما خود شاه را قبول ‏‎ ‎‏داریم. می آمدند بعضی از همین روشنفکرها و بعضی از همین اشخاصی که حالا انقلابی ‏‎ ‎
‎[[page 90]]‎‏شدند، همین‌ها می آمدند می خواستند ما را اغفال کنند ـ یا خودشان هم نمی فهمیدند ـ ‏‎ ‎‏که شما کاری بکنید که این شورای سلطنتی باقی باشد. در صورتی که آن که رئیس ‏‎ ‎‏شورای سلطنتی‏‎[13]‎‏ بود آمد پاریس، من گفتم تا استعفا نکردی من با تو ملاقات هم ‏‎ ‎‏نمی کنم، استعفا هم کرد او.‏

صحیفه امام؛ ج 10، ص409

*  *  *

‏دیدار با قهرمانان کشتی آزاد و پهلوانان کشتی باستانی ‏

تاریخ: 28 / 9 / 58

‏ما در فرانسه که بودیم یک نفر از اشخاصی که می گفتند که‏‎ ‎‏این از طبقه بالاست ـ ‏‎ ‎‏چه بود، من نمی دانم ـ از آنها می آمدند زیاد. راجع به همین مردیکه‏‎[14]‎‏ هم می آمدند. ‏‎ ‎‏گاهی هم از امریکا پیغام می آوردند. از رئیس جمهور امریکا پیغام می آوردند که ما را ‏‎ ‎‏سست کنند. ‏

صحیفه امام؛ ج 11، ص 339 ـ 340

*  *  *

‏دیدار با اعضای شورای نگهبان ‏

تاریخ: 27 / 1 / 60

‏وقتی در پاریس بودم عده ای از سرمایه‌دارها که حس کرده بودند دیگر رژیم سابق ‏‎ ‎‏رفتنی است و لذا برای این که در حکومت بعدی هم آنها به همان‌گونه باشند و زندگی ‏‎ ‎‏کنند، پیش من آمدند که می خواهیم وجوه شرعی خود را پرداخت کنیم. من مقصود آنها ‏‎ ‎
‎[[page 91]]‎‏را فهمیدم و گفتم شما بروید اساس کارتان را درست کنید، من پولی از شما نمی گیرم. ‏‎ ‎‏الآن هم عده ای هستند که می روند مثلاً صد هزار تومان به یکی از آقایان می دهند که ‏‎ ‎‏این حقوقی است که شرعاً به عهده من است و آنها هم می گویند بله فلانی وجوه ‏‎ ‎‏شرعی خود را پرداخته است، در حالی که این شخص 50 میلیون تومان از این بابت ‏‎ ‎‏بدهکار بوده است، حالا می خواهد با پرداخت این مبلغ کم بگوید که اموالش دیگر مال ‏‎ ‎‏خودش است.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص 303 ـ 304

*  *  *

‏دیدار با موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب)، محمدی گیلانی (رئیس دادگاه‌های ‏‎ ‎‏انقلاب و دادستان انقلاب اسلامی مرکز)، حکام شرع دادگاه‌های انقلاب و ...‏

تاریخ: 18 / 11 / 61

‏من در پاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد می شد که کشته می شود، چه می شود، ‏‎ ‎‏شلوغ می شود، چه می شود، پیش هم نمی رود، از اینها، لکن ما دیدیم که خوب، یک ‏‎ ‎‏تکلیفی است ما ادا می کنیم. توانستیم که بحمد‌الله، حالا هم توانستیم کار را انجام بدهیم، ‏‎ ‎‏نتوانستیم هم تکلیفی بوده است ادا کردیم.‏

صحیفه امام؛ ج 17، ص288 ـ 289

*  *  *

‏دیدار با وزیر و معاونان امور خارجه، سفرا و کارداران ایران در اروپا و امریکا‏

 تاریخ: 6 / 7 / 63

‏ما وقتی که در پاریس بودیم، یک نفر از امریکا به عنوان یک تاجر آمد که بعداً ‏‎ ‎‏معلوم شد تاجر نیست، فاجر است و گفت: صلاح نیست که به ایران بروید. یا دسته ‏‎ ‎‏دیگری که بعض از آنها مردمی صالح و بعض شان فضول بودند آمدند و گفتند که: ‏‎ ‎
‎[[page 92]]‎‏سلطنت و قانون اساسی را حفظ کنید، شاه سلطنت کند، نه حکومت، و از این حرف ها ‏‎ ‎‏می زدند، که آنها هم اشتباه می کردند. بعد هم که شاه رفت، راجع به بختیار همین مسأله ‏‎ ‎‏را پیش آوردند؛ که بگذارید بختیار و شورای سلطنت باشد. بعد دیدند که نشد، راجع به ‏‎ ‎‏تأخیر آمدن ما شروع به فعالیت کردند که حالا صلاح نیست و ممکن است چه بشود.‏

صحیفه امام؛ ج 19، ص 92

*  *  *

‎ ‎

[[page 93]]

  • . امام در تاریخ 14 مهر 1357 وارد پاریس شدند و دو روز بعد اقامتگاه خود را به نوفل‌لوشاتو در حومه پاریس منتقل کردند. در روزهای اول اقامت امام در پاریس، محل ملاقات‌ها و استراحت ایشان با هم فاصله داشت و برای بعضی این توهم پیش آمد که اطرافیان مانع ارتباط ایشان و دیدارکنندگان هستند. با رفتن امام به نوفل‌لوشاتو و گسترش ملاقات‌های امام این توهم برطرف شد.
  • . کریم سنجابی، ازاعضای جبهه ملی ایران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وزارت امور خارجه دولت موقت منصوب شد.
  • . ابراهیم یزدی عضو نهضت آزادی ایران و از مؤسسان انجمن اسلامی پزشکان در آمریکا. در دوران اقامت حضرت امام در فرانسه به نوفل لوشاتو رفت، مترجم ایشان بود و همراه امام به ایران بازگشت. وی به عضویت شورای انقلاب درآمد و با استعفای کریم سنجابی از وزارت امور خارجه دولت موقت، به این سمت انتخاب شد و در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران به مجلس راه یافت.
  • . شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر انتصابی شاه.
  • . مهدی بازرگان استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران و مدیرعامل شرکت نفت در دولت دکتر مصدق. پس از کودتای 28 مرداد 1332 از خدمات دولتی برکنار شد. در سال 1340 همراه با آیت‌الله طالقانی و دکتر یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایه گذاری کرد. در سال 1342 پس از محاکمه طولانی به 10 سال زندان محکوم ولی پس از تحمل پنج سال زندان در برازجان آزاد شد. امام در 16 بهمن 1357 وی را به عنوان نخست وزیر دولت موقت انقلاب معرفی کرد بازرگان پس از اشغال سفارت امریکا  توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام  از این سمت استعفا داد. وی عضو شورای انقلاب بود و در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران به مجلس راه یافت. بازرگان در دی ماه 1373 درگذشت.
  • . شاپور بختیار دبیرکل حزب ایران، عضو جبهه ملی ایران و آخرین نخست وزیر شاه از 15 دی تا 22 بهمن 1357. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و در سال 1359 در پاریس کشته شد.
  • . مهدی بازرگان.
  • . حسن حبیبی جامعه شناس و حقوقدان مقیم فرانسه و از مبارزان قبل از انقلاب. در بازگشت به ایران پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین نمود. وی نماینده مجلس شورای اسلامی، عضو شورای انقلاب، وزیر علوم آموزش عالی و دادگستری، معاون اول ریاست جمهور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. حبیبی در سال 1391 درگذشت.
  • . ابوالحسن بنی صدر مقیم فرانسه، از فعالان سیاسی علیه رژیم شاه وی با امام به ایران بازگشت و به عضویت شورای انقلاب درآمد. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری با کسب 11 میلیون رأی پیروز شد و از سوی امام به فرماندهی کل قوا نیز منصوب گردید. مجلس شورای اسلامی در اول تیر 1360، وی را به دلیل عدم کفایت سیاسی از ریاست جمهوری عزل کرد. بنی صدر پس از چند ماه زندگی مخفیانه در کشور به فرانسه گریخت.
  • . صادق قطب زاده مقیم فرانسه و از مبارزان علیه رژیم شاه. وی در لبنان آموزش نظامی دید و روابط نزدیکی با امام موسی صدر و چمران داشت. در دوران اقامت امام در فرانسه، همراه و از جمله مترجمان ایشان بود. با امام به ایران بازگشت و به عضویت شورای انقلاب اسلامی، ریاست سازمان صدا و سیما، و وزارت امور خارجه منصوب شد. در فروردین 1361 به اتهام طراحی کودتای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت و به حکم دادگاه انقلاب اسلامی اعدام شد.
  • . ابراهیم یزدی نک: ص 80.
  • . نوفل لوشاتو.
  • . سید جلال تهرانی.
  • . محمدرضا پهلوی.

انتهای پیام /*