فصل دوم: مبارزه با شاه

اقامت در عراق

کد : 157702 | تاریخ : 17/05/1395

اقامت در عراق[1]

‏در جمع روحانیون و طلاب نجف ‏

تاریخ: 1 / 4 / 50

‏ملت ایران موظف است که با این جشن‏‎[2]‎‏ مبارزه منفی بکند ـ مثبت نه، لازم نیست. از ‏‎ ‎
‎[[page 55]]‎‏خانه بیرون نیایند وقتی که این جشن‌ها هست، شرکت نکنند در جشن‌ها؛ جایز نیست ‏‎ ‎‏شرکت کردن در این جشن‌ها. هر چه می توانند از زیر بار این طور چیزها در بروند. اگر ‏‎ ‎‏علمای ایران دسته جمعی اعتراض کنند همه شان را می گیرند؟! همه علمای ایران را ‏‎ ‎‏می گیرند و اعدام می کنند یا تبعید می کنند؟! اگر از تمام مملکت ایران، علمای ایران ـ ‏‎ ‎‏که اقلاً صد و پنجاه هزار نفر معمم در ایران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت ‏‎ ‎‏الاسلام و آیت‌الله دارد ـ اگر اینها اعتراض کنند و این مُهر سکوت را بردارند و این ‏‎ ‎‏امضا را (که به سکوت آنها امضا حساب می شود) این مُهر را بردارند، سکوت را ‏‎ ‎‏بردارند، همه آنها را از بین می برند؟! آنها اگر می خواستند از بین ببرند اولش خوب بود ‏‎ ‎‏مرا از بین ببرند؛ نبردند هم؛ صلاحشان نمی دانند. ای کاش صلاحشان بود!‏

‏من می خواهم چه کنم این زندگی را؟ مرگ بر این زندگی من. آنها خیال می کنند که ‏‎ ‎‏من از این زندگی، خیلی خوشی دارم می برم که تهدید من می کنند. چه زندگی است که ‏‎ ‎‏من دارم. هر چه زودتر بهتر. بیایند؛ هر چه زودتر بهتر. خوب، «عِنْدَ أکْرَمِ الْأکْرَمین» ‏‎ ‎‏انسان می رود. آنجا کریم است؛ خدا کریم است. لا اقل گوش انسان از این طور ‏‎ ‎‏چیزهایی که می شنود، هر روز می شنود، هر روز ناله مردم را می شنود، هر روز اطلاع ‏‎ ‎‏می دهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند بعضی شان را، سر ناهار ریختند آن ‏‎ ‎‏قلدرها و چماق‌کش‌ها، ریختند سر ناهار، دیگ، نمی دانم، [آب یا غذای ] جوش را ‏‎ ‎‏ریختند به سر این بیچاره ها. چه شده است؟ گفتند مثلاً مرده باد زید، زنده باد زید. این ‏‎ ‎‏آدم کشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را می خواهیم چه کنیم؟! جشن را آنها باید ‏‎ ‎‏بگیرند که زندگی دارند، آنها باید بگیرند که یک حکومتی دارند که در تحت نظر آن ‏‎ ‎
‎[[page 56]]‎‏حکومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن برای حضرت امیر باید بگیرند که در زیر ‏‎ ‎‏شمشیر او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند؛ هیچ کس نمی ترسد در حکومت او ‏‎ ‎‏الاّ از خودش؛ از حکومت نمی ترسد. برای اینکه حکومتْ حکومت عدل است. اصلش ‏‎ ‎‏حکومت عدل ترس ندارد؛ از خودش انسان باید بترسد. اما اینجا این طوری است؟ ‏‎ ‎‏مملکت ما این جور است که مردم از خود شما بتوانند یا ... همه در فکر این هستند که ‏‎ ‎‏چه وقت مأمورْ درِ خانه بیاید. بیگناه است اما خوب چه بکند با احتمال، با احتمال ‏‎ ‎‏ضعیف؛ همان طوری که در زمان حجاج و ابن زیاد و اینها بود که همان احتمال این ‏‎ ‎‏معنا را که شیعه علی ـ علیه السلام ـ باشد کافی بود. حالا هم یک احتمال ضعیفی ‏‎ ‎‏بدهند که این مثلاً چطور است؛ این کافی است برای اینکه او را بگیرند، او را زجر ‏‎ ‎‏کنند، او را چه بکنند. یک کلمه نصیحت کسی می کند و یک کلمه نصیحت را یک ‏‎ ‎‏کسی منتشر می کند، می گیرند او را. حالا معلوم هم نیست از کجا هست. یک کسی یک ‏‎ ‎‏کلمه در سر منبر حرف می زند، یک کلمه ای که اصلاً خیلی هم برخورد ندارد؛ همان ‏‎ ‎‏ادنی کلمه همان و او را گرفتن و حبس کردن همان! ما موظف نیستیم که این جنایات ‏‎ ‎‏را ـ لا اقل ـ ذکرش بکنیم؟!‏

‏من وظیفه می دانم، چه بکنم؟ من وظیفه می دانم، وظیفه خودم می دانم که تذکر به ‏‎ ‎‏شما بدهم [و] تا آن اندازه که صدای من می رسد فریاد کنم، تا آن اندازه ای که قلم من ‏‎ ‎‏می رسد بنویسم منتشر کنم. اگر آقایان هم صلاح دانستند، این امت اسلامی را امت ‏‎ ‎‏خودشان دانستند، شیعه خودشان دانستند، آنها هم بکنند. اگر صلاح ندانستند ان‌شاء‌الله ‏‎ ‎‏خداوند حفظشان کند. گرفتاری‌های ما اینهاست. من چه بکنم؟ من حالا به شما اخلاق ‏‎ ‎‏بگویم؟! اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می برند، من برای شما حالا بنشینم ‏‎ ‎‏تهذیب نفس بگویم؟! مهذب نیستم که در فکر نیستم؛ اگر مهذب بودیم در فکر بودیم.‏

صحیفه امام؛ ج 2، ص 366 ـ 368

*  *  *


‎[[page 57]]‎‏در جمع روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق‏

تاریخ: 2 / 10 / 50

‏بعد از آنکه مصلحت و نظرخواهی خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقی ‏‎ ‎‏رسانیدم نه تنها ... و جوابی که ندادند و عکس العمل هم به آن شدت نشان دادند، در ‏‎ ‎‏این صورت من فکرم منتهی شد به اینکه ما دیگر وجودمان در اینجا لزومی ندارد ... ‏‎ ‎‏فردا تذکره ها را می فرستیم و تقاضای خروج می کنیم و من در هر جا که باشم علاقه به ‏‎ ‎‏آقایان، برادران همان جوری است که اینجا باشم. اشخاصی که در اینجا باقی هستند ـ ‏‎ ‎‏آقایان افغانی ها ... هندی ها، عراقی ها ـ هر جا هستند ما همان طور که در اینجا بودیم ‏‎ ‎‏با آنها رابطه داشتیم، آنجا داریم ... آقایان ایرانی ها هم که ان‌شاء‌الله امیدواریم به سلامت ‏‎ ‎‏به مقصد خودشان برسند و در حوزه های دینی مستقر بشوند ... اگر در قم نتوانستند، ‏‎ ‎‏در مشهد؛ و حوزه ها را حفظ بکنند و من امیدوارم همان طوری که حضرت رسول ‏‎ ‎‏ـ صلوات‌الله علیه و آله و سلم ـ یک روزی از مکه خارج شدند ... احتمال نمی داد که ‏‎ ‎‏اینها برگردند ... خدای تبارک و تعالی قادر است که شما آقایان را که الآن با زور از ‏‎ ‎‏اینجا خارج می شوید و کمال علاقه ای که به جوار [حضرت امیر] دارید و به حوزه ‏‎ ‎‏دارید ... و من امیدوارم که ان‌شاء‌الله ... خداوند تبارک و تعالی اینجا را حفظ می کند، ‏‎ ‎‏عده ای اینجا هستند ... معارف اسلام را تألیف کرده است.‏

‏رفتار رژیم بعث عراق با مجاورین قبور ائمه(ع) این حوزه به هم خورده نمی شود، ‏‎ ‎‏نمی شود که به هم بخورد منتها تبدیل افراد است. فرض کنید که ماها قابل نبودیم که در ‏‎ ‎‏جوار حضرت امیر ـ سلام‌الله علیه ـ باشیم، خداوند ان‌شاء‌الله انتخاب کند از ... آنها ‏‎ ‎‏قابلند که در جوار حضرت امیر ـ سلام‌الله علیه ـ باشند و می توانند که حمایت از اسلام ‏‎ ‎‏بکنند و از مکتب شیعه بکنند. در هر صورت من گوارا نیست برایم، هر چه فکر کردم ‏‎ ‎‏گوارا بشود برایم اینجا، در صورتی که دوستان هم دارند می روند، در صورتی که ‏‎ ‎
‎[[page 58]]‎‏برادران دینی ما را این طور دارند می فرستند، در صورتی که ـ این طوری که به من ‏‎ ‎‏گفتند، این طوری که به من گفتند ـ در مدت‌ها پیش که یهودی‌ها را بنا بود از بغداد ‏‎ ‎‏بیرون کنند، شش ماه مهلت دادند و یک جلسه ای درست کردند، هیأتی درست کردند ‏‎ ‎‏که اموال اینها را به طور عادلانه بخرند و به آنها بدهند و بروند و با شما آقایان و با ‏‎ ‎‏ملت شیعه در اینجا ـ ایرانی ها ـ این طور رفتار کردند و من ناگوار است برایم که در یک ‏‎ ‎‏همچو مملکتی که با ... این طور رفتار می کنند، با مجاورین قبور ائمه ـ علیهم السلام ـ ‏‎ ‎‏این طور عمل می کنند، من دیگر برایم گوارا نیست ماندن اینجا. بنا بر این من فردا ‏‎ ‎‏تذکره ها را می فرستم و از آنها تقاضا می کنم به اینکه اجازه بدهند ما برویم به لبنان...‏

‏آن روزی که مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم‏‎[3]‎‏ ـ رضوان‌الله علیه ـ فوت شد در ‏‎ ‎‏... [قم ] بیش از صد نفر طلبه می گفتند هست ... و طولی نکشید آنکه‏‎[4]‎‏ ظالم بود رفت و ‏‎ ‎‏حوزه شد یک حوزه پنج هزار نفری و بحمدالله الآن هم به قوّت خودش باقی است و ‏‎ ‎‏امید است همیشه باشد. ان‌شاءالله خدای تبارک و تعالی پشتیبان شماست و این حوزه را ‏‎ ‎‏حفظ می کند و امیدوارم که شماها را برگرداند به محل خودتان و شما با کمال قوّت ‏‎ ‎‏نفسْ تحمل مشاق را بکنید برای خدا. خدای تبارک و تعالی به شما اجر خواهد داد و ‏‎ ‎‏من ان‌شاءالله فردا مسیر خودم را تعیین می کنم؛ فردا من [تذکره ام را] می دهم اگر ‏‎ ‎‏موافقت کنند؛ اگر هم موافقت نکردند که ما هستیم ... خداوند پشت و پناه همه شما ‏‎ ‎‏باشد. البته بر من مشکل است که شما آقایان ... تقدیری که شده است، پیش آمده است ‏‎ ‎‏و ما تسلیم هستیم در مقابل تقدیر خدا....‏

صحیفه امام؛ ج2، ص405 ـ 407

*  *  *


‎[[page 59]]‎‏مصاحبه با لوسین ژرژ (خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند)‏

تاریخ: 4 / 2 / 57

‏خبرنگار: فکر می کنید که فرزند شما به قتل رسیده است؟ اگر چنین نیست چرا ‏‎ ‎‏مرگ وی علت انفجار تظاهرات شده است؟‏

‏امام:‏‎ ‎‏من با قطع و یقین نمی توانم بگویم چه اتفاقی افتاده است ولی می دانم که او ‏‎ ‎‏شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و مطابق گزارش‌هایی که به من رسیده ‏‎ ‎‏است، اشخاص مشکوکی آن شب به خانه وی رفته اند و فردای آن شب او فوت کرده ‏‎ ‎‏است. چگونه؟ من نمی توانم اظهار نظری بکنم. نارضایی مردم به این مناسبت ابراز شد. ‏‎ ‎‏مسلماً مردم خدمتگزاران خود را دوست می دارند و مرا و نیز پسرم را خدمتگزار خود ‏‎ ‎‏می دانند. دنبال این جریان هر کشتاری که رژیم ترتیب داد، تظاهرات تازه ای را به ‏‎ ‎‏مناسبت چهلم کشته شدگان موجب گردید. اما مطلب اصلی و اساسی، پسر من نیست. ‏‎ ‎‏مسأله اساسی، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدان‌ها ستم می کنند‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج3، ص 372

*  *  *

‏پیام به ملت ایران به مناسبت فاجعه 17 شهریور‏

تاریخ: 21 / 6 / 57

‏من به نیابت حضرت ولی عصر امام زمان به همه مسلمانان جهان مصیبت، چهارم ‏‎ ‎‏شوال سال 98 ه. ق (17 شهریور) را خاصه به خانواده های داغدار تسلیت می گویم، و ‏‎ ‎‏در عین حال تبریک. و خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک ‏‎ ‎‏است، بلکه همه به خاک و خون کشیده های حادثه شوال، مصطفاهای من بوده اند. من ‏‎ ‎‏این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندانم فرمود به ‏‎ ‎‏پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می گویم. و چنین کشته شدنی که افتخار دارد، ‏‎ ‎
‎[[page 60]]‎‏بزرگترین آرزوی من است .‏

صحیفه امام؛ ج3، ص 462

*  *  *

‏دیدار با ایرانیان مقیم پاریس ‏

تاریخ: 19 / 7 / 57

‏من گفتم که خوب، شما تعهداتی نسبت به دولت ایران دارید اما من نسبت به ‏‎ ‎‏آن تعهدی ندارم؛ و ما هم تعهداتی خودمان داریم نسبت به اسلام و نسبت به ‏‎ ‎‏ملت خودمان. ما به کار خودمان ادامه می دهیم، شما هم هر کاری می خواهید ‏‎ ‎‏بکنید. گفت: آخر شما هر روز اعلامیه می دهید، هر روز یک نواری می فرستید و ‏‎ ‎‏چه می کنید؛ این را کمش کنید. گفتم نه! من اعلامیه می دهم، نوار هم پر می کنم و ‏‎ ‎‏می فرستم. منبر هم اگر رفتم صحبت می کنم. اینها چیزی است که من نمی توانم خلافش ‏‎ ‎‏را بکنم.‏

صحیفه امام؛ ج3، ص 502

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه لوس آنجلس تایمز‏

تاریخ: 16 / 9 / 57

‏شروع مبارزات پانزده ساله اخیر بدین صورت بود که شاه بر خلاف مصلحت ملت ‏‎ ‎‏کارهایی انجام داد. ابتدا علمای اسلام مخالفت کردند و این مخالفت به گرفتاری شبانه ‏‎ ‎‏من انجامید. در 15 خرداد 42 از قراری که می گویند، پانزده هزار نفر کشته شدند. قریب ‏‎ ‎‏یک سال در زندان و حصر بودم. پس از آزادی به مبارزاتم ادامه دادم و مفاسد و ‏‎ ‎‏جنایات شاه را افشا نمودم، تا اینکه یکی از خیانت‌های بزرگ شاه یعنی قضیه ‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون پیش آمد و شاه، مستشاران امریکایی را مصونیت داد. از این جهت که این ‏‎ ‎
‎[[page 61]]‎‏قضیه مخالف مصالح اسلام و کشور بود، من با آن شدیداً مخالفت نمودم و به دنبال آن ‏‎ ‎‏شبانه دستگیر شدم و مستقیماً به ترکیه تبعید شدم. یک سال در ترکیه بودیم. پس از آن ‏‎ ‎‏ما را تحویل عراق دادند و قریب چهارده سال در عراق بودیم. در طول این مدت من ‏‎ ‎‏در مواقع مختلف، جنایات شاه را چه در اعلامیه و چه در خطابه اعلام می کردم و هر ‏‎ ‎‏فاجعه ای را گوشزد می نمودم و هر گز ساکت ننشستم .‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 183 ـ 184

*  *  *

‏دیدار با اعضای هیأت دولت ‏

تاریخ: 10 / 7 / 58

‏ما که از ترکیه وارد عراق شدیم، بعد هم وارد نجف، از طرف دولت عراق کراراً ‏‎ ‎‏آمدند و اظهار داشتند که عراق مال شماست، و هر جا باشید، هر جا بخواهید، هر کاری ‏‎ ‎‏داشته باشید انجام می دهیم. تا دولت‌ها تغییر کرد. یکی پس از دیگری تغییر کرد، و ‏‎ ‎‏منتهی شد به این اواخر، که ما مقتضی دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم. ‏‎ ‎‏کم کم دولت عراق به طور تدریج در صدد جلوگیری شد. ابتدا چند نفری در [اطراف ] ‏‎ ‎‏منزل ما به عنوان حفاظت. و شایعه هم درست می کردند که اشخاصی آمده اند برای ‏‎ ‎‏ترور شما. بلکه یک دفعه گفتند پنجاه نفر آمده اند! که من گفتم این متنش دلیل بر دروغ ‏‎ ‎‏بودن است، برای اینکه ترور پنجاه نفری هیچ وقت نمی شود؛ باید یک نفر بیاید. کم کم ‏‎ ‎‏مأمورها زیاد شدند. باز هم همین که ما می خواهیم حفاظت کنیم. لکن من از اول به ‏‎ ‎‏بعضی دوستان می گفتم قضیه حفاظت نیست؛ قضیه مراقبت از این است که ما چه ‏‎ ‎‏می کنیم.‏

صحیفه امام؛ ج 10، ص 194

*  *  *

‎ ‎

[[page 62]]

  • . امام پس از یازده ماه اقامت در ترکیه به عراق تبعید شدند و از 13 مهرماه 1344 تا 14 مهر 1357 در نجف اقامت داشتند
  • . جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی به مناسبت «دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی ایران به دست کوروش بزرگ» از 20 تا 24 مهر ماه 1350 در تخت جمشید با شرکت سران 69 کشور جهان برگزار شد. هزینه جشنها از سوی منابع رسمی حدود 22 میلیون دلار ذکر شد در حالی که برآورد منابع دیگر تا 500 میلیون دلار افزایش می‌یافت.
  • . آیت‌الله عبدالکریم حائری شیرازی مؤسس حوزه علمیه قم.
  • . رضاشاه.

انتهای پیام /*